البته قطعنامههایی علیه ایران در شورای امنیت صادر شده، که همه آنها بر اساس ماده ۴۱منشور بوده، که در آن اقدامات تنبیهی بدون استفاده از اقدام نظامی در نظر گرفته شده است. این قطعنامهها بود که تحریمهای بینالمللی علیه ایران را به بهانه عدم همکاری کامل ایران با آژانس بینالمللی انرژی هستهای تشدید کرد. افزایش تحریمها از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا هم موجب محدودتر شدن توان تجارت بینالمللی ایران، کاهش ارزش پول این کشور و همچنین بروز تورم بالا شد.
مذاکراتی که امروز از سر گرفته میشود، جدیدترین مورد از تلاشهایی است که جامعه بینالملل انجام میدهد تا خود را به پذیرش اینکه ایران واقعا به دنبال تسلیحات هستهای نیست، راضی کند. این رویه را من و سپس «دومینیک دویلپن» و «یوشکا فیشر» وزرای خارجه فرانسه و آلمان در سال ۲۰۰۳ پس از آن پایهگذاری کردیم که مشخص شد ایران بخشی از فعالیتهای هستهای خود را اعلام نکرده است. این اقدام تهران نقض قوانین پیمان منع گسترش که ایران یکی از اعضای آن است، به شمار میآمد. من به عنوان وزیر خارجه پنج بار به تهران سفر کردم. ایرانیها مذاکرهکنندههای سرسختی هستند، و به دلیل ساختار حاکمیتی که دارند، مذاکره با آنها دشوارتر است. البته این سختگیریها به آنها کمک نکرده است.
برای برونرفت از بنبست کنونی، لازم است تا دو طرف سیاست بیشتری به خرج دهند. طرف غربی باید درک بیشتری از روحیات ایرانیها داشته باشد. تمام ایرانیها، فراتر از دستهبندیهای سیاسی که به آن تعلق دارند، وابستگی عمیق و مشترکی به هویت ملی خود دارند. آنها بعد از آنکه برای چند دهه (با توجیهاتی درست) احساس کردهاند که حداقل از سوی انگلیس مورد تحقیر واقع شدهاند، حالا میخواهند که با احترام با آنها برخورد شود.
عبارت «کار کار انگلیسیهاست» اکنون به مثالی رایج بین ایرانیها تبدیل شده. افراد بسیار کمی در انگلیس هستند که اکنون از نقش فعال انگلیس در قرن نوزدهم در تحولات سیاسی ایران اطلاعات زیادی داشته باشند، اما ایرانیها میتوانند جزئیات آن را هم برای شما بگویند. از گرفتن حق امتیاز انحصاری تنباکو در دهه ۱۸۹۰، تا استخراج نفت ایران توسط شرکت «د آرکی پترولیوم» (که بعدها به «بریتیش پترولیوم» تبدیل شد)، تا روی کار آوردن رضا شاه، تا اشغال خاک ایران به همراه شوروی از سال ۱۹۴۱ تا ۹۱۴۶، و سازماندهی کودتای برکناری نخستوزیر مصدق در سال ۱۹۵۳ (که با همراهی سازمان سیا) انجام شد، و سپس همراهی و حمایت از رژیم بیرحم شاه تا زمان سقوطش در سال ۱۹۷۹، ما هیچ وقت نقش خوبی نداشتهایم. فکر کنید اگر ما جای آنها بودیم و کسی این کارها را به ما میکرد، چه احساسی داشتیم.
بلافاصله پس از حادثه یازده سپتامبر، «محمد خاتمی» رئیسجمهور سابق ایران قول داد که با حرکت آمریکا در مبارزه با القاعده و طالبان همکاری فعالانه داشته باشد، و در چند ماه اول هم به این وعده عمل کرد. اما «پاداش» وی این بود که چند ماه بعد «جورج بوش» رئیسجمهور وقت آمریکا، در ژانویه ۲۰۰۲ ایران را در کنار عراق و کره شمالی در «محور شرارت» قرار داد. این اقدام، اشتباهی جدی بود که میانهروها در ایران را تضعیف کرد.
ایران در این مذاکرات به دنبال دو موضوع است. اولا یکی اینکه «حق کامل» این کشور بر اساس مقررات معاهده منع گسترش برای استفادههای صلحآمیز به رسمیت شناخته شود. این در حالی است که اسرائیل، هند و پاکستان که همگی به سلاح هستهای مجهزند، هیچگاه امضای معاهده منع گسترش را نپذیرفتند و کره شمالی هم که اکنون به دنبال افزایش توان اتمیاش است، در سال ۲۰۰۳ از این معاهده خارج شد. دوم اینکه ایران به دنبال آن است تا از انزوای جهانی خارج شود، و جایگاهی که در منطقه دارد به خصوص از سوی آمریکا به رسمیت شناخته شود.
عادیسازی روابط با ایران برای جامعه بینالملل هم غنیمتی مهم به شمار میآید. این کشور ظرفیت قابل توجهی در تغییر شرایط در همسایههای بی ثباتش نظیر سوریه، لبنان، اردن، عراق، اراضی اشغالی، کشورهای عرب خلیج ]فارس[ و افغانستان، دارد. اولین اولویت انگلیس باید بازگشایی سفارتخانههای دو طرف در لندن و تهران باشد.
من هیچگاه از اینکه ایران به سلاح هستهای دست یابد، خشنود نخواهم بود، به همین دلیل هم بود که این همه وقت برای مذاکره با این کشور، گذاشتم. تصور خود من این است که «آیتالله خامنهای» رهبر عالی ایران که پرونده هستهای را تحت کنترل دارد، میخواهد این کشور به دانش فکری سیستمهای نظامی هستهای دست یابد، اما این امر را در همان جا متوقف میکند و به سمت ساخت این تسلیحات نمیرود. اگر حدس من غلط باشد، احتمالا روند منزوی شدن ایران ادامه مییابد؛ اما آیا واقعا این امر (دستیابی ایران به سلاح هستهای) به آغاز مسابقه تسلیحات هستهای در خاورمیانه میانجامد؟ من اینطور فکر نمیکنم. دپارتمان مطالعات جنگ دانشگاه پادشاهی لندن چندی قبل جمعبندی کاملی در این مورد داشت که میگوید ترکیه، مصر و عربستان سعودی «با وارد شدن به چنین مسیری، منافع اندکی به دست میآورند و در مقابل چیزهایی زیادی را از دست میدهند».
در هر صورت، حتی یک ایرانی مجهز به سلاح هستهای هم به آغاز یک جنگ نمیارزد.
هیچکس بیشتر از «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل حامی جنگ با ایران نیست. انتظار میرفت که او بتواند در انتخابات اخیر موضع و جایگاه خود را تقویت کند، اما او در انتخابات تقریبا یک سوم کرسیهایی را که فکر میکرد به دست آورد، از دست داد. نتایج انتخابات نشان میدهد که احتمالا اسرائیلیها صحبتهای کارشناسان واقعگراتری چون «معیر داگان» رئیس سابق موساد و «یوال دیسکین» رئیس سابق «شینبت» (دستگاه امنیت داخلی اسرائیل) را بیشتر جدی گرفتهاند.
داگان در سال ۲۰۱۱ حمله به ایران را «ایدهای احمقانه» توصیف کرده بود. به علاوه هم دیسکین و هم داگان، اینکه حمله به ایران اصلا نفعی برای ایران داشته باشد را زیر سوال بردند. دیسکین در این مورد میگوید که این صحبت نتانیاهو که «اگر اسرائیل وارد عمل شود، ایران دیگر به بمب نمیرسد» به هیچوجه درست نیست. و ضمنا داگان هم به درستی با این ایده نتانیاهو که اگر به ایران حمله شود، نظام این کشور سقوط میکند، را به چالش میکشاند. وی در این مورد گفته بود: «در صورتی که حمله انجام شود، فشارهای سیاسی از روی نظام ایران برداشته میشود. شک ندارم که اگر اسرائیل حمله کند، ایران این موقعیت را خواهد یافت تا به سرعت به سمت سلاح هستهای پیش برود». وی همچنین افزوده بود که اگر حملهای انجام شود، این خود تحریمها هستند که از بین میروند، چراکه ایران در آن صورت قادر خواهد بود به سادگی به مواد مورد نیاز برای عبور از آستانه هستهای دست یابد.
جامعه بینالملل ممکن است مجبور شود که ایران را هم مانند کره شمالی به عنوان یک تهدید تحمل کند و آن را به عنوان یک واقعیت بپذیرد. اما نهایتا این سران آژانسهای امنیتی اسرائیل درست میگویند. جنگ با ایران یک گزینه نیست.