بن افلک بازیگر و کارگردان مشهور آمریکایی اسکار بهترین فیلم را به خاطر فیلم متوسط ولی ضدایرانی «آرگو» دریافت کرد. همسر رییس جمهور آمریکا در یک ارتباط مستقیم از کاخ سفید با کاخ مراسم اسکار نام او را به عنوان برنده بهترین فیلم اعلام کرد.

به گزارش مشرق، بن افلک بازیگر و کارگردان مشهور آمریکایی اسکار بهترین فیلم را به خاطر فیلم متوسط ولی ضدایرانی «آرگو» دریافت کرد. همسر رییس جمهور آمریکا در یک ارتباط مستقیم از کاخ سفید با کاخ مراسم اسکار نام او را به عنوان برنده بهترین فیلم اعلام کرد.
برای آشنایی بهتر با دیدگاه های این فیلمساز آمریکایی، مرور گفت و گوی او به عنوان بازیگر فیلم پرل هاربر (پیرامون جنگ جهانی دوم) خالی از لطف نیست.
اظهارات بن افلک پیرامون سینمای تجاری و سینمای ارزشی و اهمیت مضمون در سینما درست به اندازه خود مراسم اسکار امسال، تفاوت های 180 درجه ای با دیدگاه هایی دارد که در چند سال گذشته طرفداران پروپاقرص اسکار و هالیوود در ایران ادعایش را داشته اند.
 بن اَفلک می‌گوید بیش از آنکه موفقیت تجاری فیلم پرل هاربر برایش مهم باشد رضایت خاطر و درواقع مهر تأئید کهنه‌سربازان و بازماندگان واقعی بندر پرل هاربر که در مراسم نخستین اکران فیلمش روی عرشة یک ناو هواپیمابر سه و نیم میلیارد دلاری شرکت داشتند، دغدغه خاطر اوست. این ناو درست در فاصلة چند صد قدمی یادمان آریزونا لنگر انداخته بود. شایان ذکر است که یادمان مذکور به یادبود 1177 سربازی که در یکی از کشتی‌های جنگی آمریکا به دام افتاده و در هفتم دسامبر 1941 بر اثر بمباران هواپیماهای ژاپنی به قعر دریا رفتند، بنا شده است.
فیلم پرل هاربر یک داستان عشقی حماسی از ماجراهای دو خلبان شجاع به نام‌های راف مک‌کالی (با بازی بن اَفلک) و دَنی واکر با بازی جان هارت‌نِت می‌باشد که از کودکی همچون دو برادر با یکدیگر بزرگ شده و هر دو در نیروی هوایی آمریکا پشت سکان خلبانی می‌نشینند. این دو دوست اندکی پیش از روز سرنوشت‌سازی که پای آمریکا را به جنگ جهانی دوم باز کرد-یعنی حمله هواپیماهای جنگی ژاپن به بندر پرل هاربر- دل در گرو عشق زنی با بازی کِیت بِکینسیل داده‌اند.

***
- ما به نسلی که اطلاعات دست اولی از واقعة پرل هاربر دارند، تعلق ندارید. در طول ساخت این فیلم چه درس‌هایی گرفتید؟

نخستین و شاید مهم‌ترین درسی که آموختم قدرشناسی از نسل حاضر در آن روزگار است. اکنون برای آنها احترام بیشتری قائلم. می‌دانید که جنگ جهانی دوم همه قاره‌های کرة زمین را درگیر خود ساخته بود و 50 میلیون نفر را در شعله‌های خود سوزاند. پدربزرگ‌های پدری و مادری من در آن جنگ شرکت داشتند. درس دوم این بود که فهمیدم جنگ تا چه حد وحشتناک، بی‌رحم، و دردناک است و اینک امید دارم که دنیا هرگز شاهد جنگ دیگری نباشد. باور کنید در برابر جنگجویان آن دوران احساس حقارت می‌کنم و اکنون آموخته‌ام که به تاریخ آمریکا و اساساً تاریخ تمام دنیا احترامی دوچندان بگذارم.

- شنیدم که دریافت تمام دستمزد بازی در فیلم را به تعویق انداختید تا این فیلم با هزینه‌ای حدود 130 میلیون دلار ساخته شود.
فقط من نبودم که دریافت حق و حقوق بازیگری‌ام را به تعویق انداختم بلکه جمع زیادی از اعضای اصلی تیم ما نیز مثل من عمل کردند. حتی مایکل بِی و جِری براک‌هایمرحاضر شدند بدون دستمزد تا پایان کار به کارگردانی و تهیه‌کنندگی خود بپردازند. این مسئله که فیلم ما درباره یک واقعة بی‌نهایت قابل توجه و عظیم است برای همه ما قابل فهم بود و می‌خواستیم که به هر ترتیبی شده عظمت و اهمیت آن را در محصول تولیدی‌مان منعکس کنیم. اکنون امکانات و تجهیزات فیلم‌سازی در هالیوود به قدری پیشرفته است که قادریم تصویری به غایت نزدیک به واقعیت جنگ را به مردم نشان دهیم اما فکر نکنید که این محصول ارزان به دست می‌آید. پس همه توافق کردیم که با تمام وجود از خود مایه بگذاریم زیرا در ساخت فیلمی شرکت کرده بودیم که به ما احساس غرور و سربلندی می‌داد.

- خبر دارم که جلب رضایت کهنه‌سربازان جنگ جهانی دوم برای شما به مراتب مهم‌تر از فروش فیلم‌تان بوده است. می‌خواستید به آنها نشان دهید که انصاف را در موردشان رعایت کرده‌اید.
مسلماً هر فیلم‌سازی با این امید آستین بالا می‌زند که فیلمش با استقبال روبرو شود و سود قابل ملاحظه‌ای را نیز نصیبش کند. اما در این مورد خاص می‌خواستم بگویم که گاهی می‌توان از فروش تجاری و درآمد یا دیگر آرزوها به خاطر ارزش‌هایی که اولویت بالاتری دارند، صرف‌نظر کرد. فرض کنید من را مخیر می‌کردند که بین بازی در یک فیلم فوق‌العاده موفق و سودآور دربارة جنگ جهانی دوم که موجب دلشکستگی و خجالت کهنه‌سربازان آن جنگ می‌شد و بازی در فیلمی نفروش که موجب سربلندی سربازان آن دوران می‌شد و محصول معتبر و موثقی از قصه‌گویی تاریخی را عرضه می‌کرد، یکی را انتخاب کنم، مطمئن باشید دومی را انتخاب می‌کردم.

- شما با عده زیادی از بازماندگان واقعة پرل هاربر صحبت و مصاحبه کردید. آیا داستانی شنیدید که به طور ویژه شگفت‌آور و تحسین‌برانگیز باشد؟
داستان‌های متفاوتی شنیدم. با مردی صحبت کردم که می‌گفت شاهد نواختن سرود ملی آمریکا در مراسم صبحگاه نیروها درست در زمان حملة ژاپنی‌ها بوده است. وی می‌گفت صف سربازان حاضر در مراسم و گروه نوازندگان با وجود بمباران سنگین هواپیماهای ژاپنی به هیچ وجه از هم نپاشید و آرایش خود را تا آخر سرود حفظ کردند. همیشه فکر می‌کردم این داستان‌ها هم مثل اسرائیلیات هستند اما آن مرد صحت چنین داستان‌هایی را به اثبات رساند. بیشتر خاطراتی که شنیدم احساسی از احترام و تکریمی عمیق در من برانگیختند. با خودم می‌گفتم تا خودت صحنه واقعی جنگ را با گوشت و خون و پوستت تجربه نکرده باشی، نمی‌توانی آن لحظات را درک کنی.

- این فیلم به نظرم برای شما جنبه‌ای شخصی هم دارد، اینطور نیست؟
من از بخت خوبم سه پدربزرگ داشتم. این هم به خاطر طلاقی بود که در اوایل زندگی خانواده‌ام اتفاق افتاد و باعث شد که من دو خانواده داشته باشم. به هر حال هر سه پدربزرگم در جنگ جهانی دوم به خدمت ارتش آمریکا درآمده بودند. دو نفر در منطقة اقیانوس آرام خدمت می‌کردند، و یکی دیگر نیز سروان یگان تفنگداران دریایی بود که سر راهش برای نبرد در واحد پیاده‌نظام در جزایر به پرل هاربر آمد.
در این گفتگوها فهمیدم که بسیاری از جنگجویان آن دوران مانند پدربزرگ‌های من حتی امروز هم از یادآوری و بیان وقایع آن روز خشمگین و پریشان می‌شوند و تمایلی به روایت آن ندارند. نمی‌توانستم به آنها فشار بیاورم تا سفرة دل‌شان را پیش من باز کنند اما از این حیث که تاریخ خانوادة خودم در این ماجرا الهام‌بخش بود و درست به هدف می‌خورد، برایم نقش مهمی بازی می‌کرد. قدر و منزلت و ارزش فراوان آن نسل را به من فهماند. برخی از آنها به دهه نهم زندگی‌شان رسیده و معتقدند که حدود 30000 نفر از کهنه‌سربازان جنگ جهانی دوم هر ماه به علت کهولت سن می‌میرند، پس باید داستان آنها را همین الآن روایت کرد یعنی در زمانی که می‌توانیم روایت تصویری‌مان را به بعضی از آنها نشان دهیم و به خاطر نقشی که در تاریخ ایفا نموده‌اند، از آنها قدردانی کنیم.

-  نظرتان درباره مقایسه‌ای که گاهی‌وقت‌ها بین این فیلم و تایتانیک می‌شود، چیست؟
شخصاً اعتقادی به مقایسة فیلم‌ها ندارم اما مطمئنم مایکل بِی خودش قبول دارد که از طرفداران دوآتشة جیمز کامرون است و کارهای او را به نحوی تقلید می‌کند. وی یکی از طرفداران پروپاقرص تایتانیک بود و باید بگویم بین یک داستان عشقی ساختگی که در پس‌زمینة یک تراژدی تاریخی واقعی روایت می‌شود، شباهتی نیز وجود دارد. واقعاً فکر نمی‌کنم پرل هاربر و تایتانیک به غیر از همین یک وجه عشقی در داستان‌شان، وجه مشترک دیگری با هم داشته باشند، اما شکی نیست که من هم دوست دارم همه جایزه‌های اسکار را ببرم و فروش بی‌نظیری در گیشه داشته باشم (خنده)!

-   شما در نقش خلبان یک جنگنده ظاهر شدید. این مهارت‌ها را از کجا به دست آوردید؟

قبلاً فرصت پرواز با چند هواپیمای کلاسیک برایم پیش آمده بود-مدل 40B و 52B که تجربه بی‌نظیری از آنها به دست آوردم. برای آمادگی اجرای نقشم آموزش پرواز دیدم و می‌بایست نمایش‌های هوایی انجام بدهم و مانور‌های جنگی با هواپیما را یاد بگیرم زیرا دوست نداشتم نقشم برای بازیگری که در کابین نشسته است تصنعی یا اغراق‌گونه به نظر بیاید گویی که هیچ‌وقت هواپیما نرانده است. مدتی که نمایش‌های هوایی را یاد می‌گرفتم، دچار حال تهوع شده بودم. باور شخصی‌ام این بود که دل و جرأت خلبانی واقعی را دارم. اما وقتی هواپیماها در آسمان می‌چرخند، اوج می‌گیرند و شیرجه می‌روند و آن بالا گیج می‌شوید و حال تهوع به سراغ‌تان می‌آید، تازه می‌فهمید تجمع سریع نیروی G یعنی چه. دست کم من یکی را که دچار حالت تهوع می‌کرد. شاید خیلی بی‌عرضه هستم!

- صحت و دقت تاریخی این فیلم چقدر برای شما اهمیت دارد؟


شما روی خط باریکی راه می‌روید که نباید پای‌تان روی آن بلغزد. به دلایلی باید تا جایی که می‌توانید به صحت و دقت تاریخی ملتزم باشید، ولی از طرفی هم به دلایل متعددی نمی‌توانید بفهمید که وقایع تاریخی دقیقاً چه بودند و چگونه اتفاق افتادند؛ زیرا در این مواقع حتی روایات شاهدان نیز با هم تفاوت می‌کنند. وقایعی بنیادی وجود دارد که از حقیقت‌شان مطمئنیم و باید به آنها وفادار باشیم و به درستی بازنمایی کنیم. اما برای روایت حقایق تاریخ ابزارها و شگردهایی وجود دارد که ممکن است اتفاق افتاده یا نیفتاده باشند.
زمانی که هواپیماهای ژاپنی به آسمان پرل هاربر وارد شدند، بچه‌هایی داشتند در زمین بازی بازی می‌کردند. کسی نمی‌داند یا به یاد نمی‌آورد که آنها بیسبال، بسکتبال یا لی‌لی بازی می‌کردند، اما مایکل از خلاقیت خود استفاده کرد و چوب بیسبال را در دست یکی از آنها گذاشت. گمان نمی‌کنم کار غیر مسئولانه‌ای انجام داده باشد اما معتقدم راه‌هایی هست که به وسیلة آنها می‌توانید حقیقت را به گونه‌ای سر هم بندی کنید. ما در این فیلم چنین کاری نکردیم.

 

*عمار فیلم /مترجم: علی فتحعلی آشتیانی
منبع: http://www.urbancinefile.com.au/home/view.asp?a=4912&s=interviews 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۴:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۸
    0 0
    فرقی نمیکنه بابا جون
  • ۱۵:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۸
    0 0
    مصاحبه جالبي بود طرز تفكر سازنده ارگو را نشان مي داد واقعا حرف ده نمكي درست است كه انها اصولگراترند

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس