مدتهای طولانی است جمع بزرگی از خیرخواهان کشور منتظرند تا ببینند برخی جریانهای سیاسی خاص که ظاهرا ایجاد درگیری بیزینس آنهاست، آیا سر عقل خواهند آمد و درخواهند یافت که این کار فقط آب در آسیاب دشمن میریزد بی آنکه مشکلی از مشکلات آنها را حل کند یا نه.
اکنون این انتظار در حال تبدیل شدن به ناامیدی است. افزایش سطح تنشهای سیاسی درکشور از دید کسانی ظاهرا نهتنها چیز بدی نیست بلکه با دوقطبی کردن صحنه و هل دادن بخشهایی از اصولگرایان به سمت ادبیات رادیکال نقد دولت و مآلاً همزبان شدن با فتنه، عملا صحنه را همانگونهای خواهد آراست که این جریان میخواهد. آن صحنه چیست؟ صحنهای که این جریان بتواند ادعا کند همه مخالفان در بازی هاشمی و جریان فتنه افتادهاند و نظام هم اگر خواهان پیروزی فتنه نیست، باید لاجرم به جانب آنها روکند.
این بازی در عین پیچیدگی، ساده است. قرار است فضا به گونهای شکل داده شود که دیگر نتوان این حقیقت را به جامعه یادآوری کرد که در کنار خطری به نام فتنه، خطر دیگری به نام انحراف هم وجود داشته است. نیمی از این بازی را هاشمی رفسنجانی و اعوان فتنهگرش با تند و تیز کردن ادبیات و رادیکال کردن اقداماتشان علیه نظام پیش خواهند برد و نیم دیگر را جریانی که بشدت در تلاش است تا خود را از زیر فشار سنگین واژهای به نام «انحراف» بیرون بکشد.
یکشنبه گذشته صحنههای بسیار تلخی در مجلس رخ داد که در واقع نقطه آغاز این پروژه بود. آنچه روز 22 بهمن در قم اتفاق افتاد در واقع ادامه همان مسیر بود و ماهیتا با صحنه روز یکشنبه مجلس تفاوتی نداشت.
در این 2 یکشنبه در اصل 2 اتفاق زیر رخ داده است:
نخست، آقای رئیسجمهور عملا به گونهای رفتار کرد که گویی تحولات سیاسی بزرگ در کشور توسط زد و بندهای مافیایی در پشت صحنه شکل میگیرد و مدیریت میشود. مثلا وزیر استیضاح نمیشود الا اینکه یک زد و بندی که باید انجام میشد، انجام نشده است و این استیضاح هم انتقام شکل نگرفتن آن معامله است. مسلما این ادعایی بزرگ و بیاندازه خطرناک نه فقط در برهه زمانی فعلی و در این مساله خاص، بلکه برای کل ساختار نظام جمهوری اسلامی است. آیا آقای رئیسجمهور میخواهد بگوید مجلس را چنین مکانیسمهایی اداره میکند؟ وآیا ایشان قادر به اثبات ادعایی تا این حد بزرگ و مخاطرهآمیز هست؟ مسلما باید آقای احمدینژاد را در ادامه این راه به احتیاط فراخواند. فرداروز کسی هم میتواند از یک مقام دولتی که جایی خبط و خطایی کرده فیلمی بگیرد و ادعا کند فلان اقدام دولت علیه یک قوه دیگر پشت پرده به این دلیل بوده است که برادر فلان آقا در دولت حق حسابی از آن قوه میخواسته و به او ندادهاند! آیا این منصفانه است و اساسا آیا رواست که با ساختار نظام جمهوری اسلامی که احمدینژاد خود بهتر از هر کسی میداند چنین مناسبات مافیایی هرگز نه در آن وجود داشته و نه میتواند شکل بگیرد، چنین معاملهای شود؟ این دنیا بماند، آیا در روز حساب برای ادعایی چنین مهیب پاسخی حاضر کردهاند آن هم درباره نظامی که صدها برابر عدد مسؤولانش شهید داده است؟ ممکن است آقای احمدینژاد با آقای لاریجانی خرده حسابهایی داشته باشد. حتی ممکن است عقیده رئیسجمهور این باشد که لاریجانی میتوانست جلوی استیضاح را بگیرد و نگرفت (که البته درباره همه اینها حرف هست) اما آیا اینها دلیلی است برای اینکه مکانیسم تصمیمسازی در مجلس – ولو درباره تصمیمهای اشتباه- مبتنی بر زد و بند و تلکه کردن این و آن جلوه داده شود؟
این نوع نگاه به عرصه تعاملات بین قوا، به ذائقه ضدانقلاب هم بسیار خوش آمد؛ گویی میدید که حرف در گلو ماندهاش را کسانی در داخل فریاد میکنند و لذا سخت شادمان بود. خوب است آقایان مسؤولان بگویند برنامههای دو، سه شب پس از روز یکشنبه هفته گذشته را که فیالمثل بیبیسی فارسی یا صدای آمریکا پخش کرد برایشان بیاورند تا ببینند که ضدانقلاب چگونه به این صحنه نگریسته است. برای آنها، در واقع برنده یا بازنده شدن هیچ کدام از دو طرف چندان مهم نبود. مهم این بود که فکر میکردند آبروی نظام پیش چشم مردم ریخته است و این هم نه از جایی بیرون کشور بلکه درون نظام و در یکی از رسمیترین صحنههای آن رخ داده است.
اتفاق دوم در روز یکشنبه از این هم نگرانکنندهتر است. بیش از یک ماه است که میتوان دید راس نظام با درک جمیع مخاطراتی که اکنون پیش روی کشور قرار گرفته، تلاش میکند نوعی نظام مدیریتی را بر جامعه و بر محیط سیاسی اعمال کند که دارای چند ویژگی یا شاید بتوان گفت هدف اصلی است:
1- مدیریت صحنه به گونهای که نه فقط آرامش جامعه تا شب انتخابات حفظ شود بلکه انتخابات 24 خرداد با مشارکتی گسترده همراه باشد.
2- مدیریت صحنه اقتصادی کشور به گونهای که مجددا اعتماد در بازار فعالیت اقتصادی احیا شده و این بازار جان بگیرد و به نیازهای فوری اقتصادی مردم پاسخ درخور داده شود.
3- مدیریت دستگاه اجرایی کشور به گونهای که انرژی دولت به جای زد و خوردهای داخلی، صرف خدمت و تلاش برای مقابله با پروژههای دشمن شود.
4- مدیریت صحنه به گونهای که جریان فتنه نتواند از برخی مشکلات موجود حقانیت و مشروعیت خود را نتیجه بگیرد.
5- و نهایتا مدیریت صحنه سیاست داخلی به گونهای که صحنه سیاست خارجی بویژه مذاکرات 8 اسفند، دارای حداکثر ظرفیت برای تضمین منافع ملی باشد.
آنچه یکشنبه هفته گذشته در مجلس کلید خورد و روز 22 بهمن در قم تکرار شد، آشکارا تلاشی است برای به هم زدن این دستورالعمل مدیریتی و تلاش برای تعریف یک بازی جایگزین که بازی نظام را اگر توانست اوت کند و اگر نشد تا حداکثر مقدار ممکن مختل کند.
من در اینجا ادعا نمیکنم همه این حوادث از منشا واحدی سرچشمه میگیرد. این وظیفه جامعه اطلاعاتی است که بگردد و ببیند با یک پروژه از پیش اندیشیده و سازمانیافته مواجه است یا نه.
ولی نگاهی به ظاهر امور نشان میدهد عدهای به وضوح و بدون پردهپوشی اراده کردهاند تا اولا آرامش را از جامعه بگیرند و در صورت عدمتامین منافع خود، اجازه ندهند که گذار 24 خرداد یک گذار آرام باشد، ثانیا این عده نگرانند که مبادا نظام بتواند از رنجهای اقتصادی مردم اندکی بکاهد و فعالیت اقتصادی را بیآنکه باجی به آنها داده باشد، رونق دهد. ثالثا نگرانند مناسبات دولت با نظام به گونهای مدیریت شودکه دولت به جای دست به یقه شدن دائمی با آن، نیرو و توان خود را صرف مبارزه با فشار دشمن و خدمت به مردم کند. رابعاً از این هم نگرانند که جریان فتنه دوباره احیا نشود و جان نگیرد و سر آخر هم بیمناکند نظام بتواند درمذاکرات آینده، دشمن را که برخلاف ادعاهای عریض و طویلش در واقع فهمیده راهی جز امتیازدهی و تعدیل درخواستهایش ندارد، مجبور به پذیرش برخی از حقوق و تامین بخشی از منافع مردم ایران بکند. آنچه جریانی است که نمیخواهد این اتفاقات در صحنه سیاسی کشور رخ بدهد و هر وقت برنامهای برای بازگرداندن روند تحولات به یک مسیر منطقی، مومنانه و مبتنی بر منافع ملی شکل میگیرد همه توان خود را صرف بر هم زدن آن میکند؟ چه کسانی نگرانند اوضاع «مدیریت» شود و فرصت امروز تا شب انتخابات برای باجگیری از نظام از کف برود؟
آنها که در پی طراحان و مجریان فتنه 92 میگردند بهتر است پی این آدرس بروند.