کد خبر 18568
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۸۹ - ۰۰:۱۱

داستاني که ديگر مخاطب براي پيگيري آن منتظر انتشار نسخه جديد سريال نيست بلکه به خاطر تکيه کلام‌ها و لودگي ها آن را مي‌پسندد. به نظر مي‌آيد مديري به قهوه تلخ‌اش آب اضافه مي‌کند.

گروه فرهنگي مشرق- "قهوه تلخ" داستان مدرس تاريخي است که با خوردن قهوه‌تلخي در تاريخ سفر کرده و به دوره‌اي ميانه زنديه و قاجاريه مي رود.دوره‌اي که سريال به مخاطبش مي‌گويد در تاريخ گم شده است. تا اينجاي ماجرا با اضافه شدن کمي فانتزي به درونمايه طنز داستان کشش هايي را در اين سريال هفتگي ايجاد کند. اما با وارد شدن سيامک انصاري، بازيگر نقش مستشار يا همان مدرس تاريخ به فضاي کاخ پادشاه دوره مورد نظر کم کم و پس از چند فصل قصه و شوخي‌ها افت پيدا کرد.
در قهوه تلخ اتفاق جديد و تکان‌دهنده‌اي نمي‌افتد بخصوص پس از اينکه داستان از معرفي شخصيت‌هاي جديد اشباع مي‌شود ديگر جاي زيادي براي مانور نيست و داستان گرفتار يک سيکل بسته مي‌شود.البته عدم انعطاف و کم ظرفيت شخصيت‌ها براي قرار گرفتن در موقعيت هاي جديد نيز مزيد بر علت مي‌شود که داستان نتواند آنچنان که بايد مخاطب را درگير کند و حس تکرار در مخاطب داستان ايجاد نشود.
شخصيت‌ها و موقعيت ها نمي‌توانند داستان را پيش ببرند، اين يعني اينکه يا موقعيت‌ها آنقدر ضعيف هستند که مخاطب را درگير نمي‌کند و يا اينکه شخصيت واکنش مناسب خوبي به موقعيت ايجاد شده نمي‌دهد.
نمونه بارز اين اتفاق را مي‌توان در فصل دهم اين سريال ديد.قهوه تلخ در فصل دهمش تقريبا هيچ حرفي براي گفتن ندارد. هيچ گره‌گشايي جديدي از داستان نمي‌شود الا در معدود بخش‌هايي مانند مباحثه لعبت و بلوتوس درباره زندگي مشترک پس از ازدواج. هيچ نقطه عطفي ندارد و شوخي‌ها و موقعيت‌هاي طنز نيز قليل و کم مايه هستند. تا جايي که کارگردان مجبور مي‌شود بخش عمده‌اي از اين فصل را به رقص‌هاي محلي به مناسبت مراسم ازدواج "بلوتوس و لعبت" را اختصاص دهد.شوخي جديدي نيز اتفاق نمي‌افتد. مراسم رقص خنجر نيز کمدي موقعيت تکراري است که دقيقا به همان منوال اجرا مي‌شود.

مديري و طنز اجتماعي- سياسي
در قسمت‌هاي ابتدايي قهوه تلخ به نظر مي‌آمد که اين سريال مهران مديري بتواند از مايه‌هاي موجود در طنز اجتماعي و سياسي استفاده کند. تا جايي هم توانست به اين فضا نزديک شود، اشاراتي به "هدفمندي يارانه‌ها" کرد، به برخي موضع گيري هاي سياسي و حتي برخي خلق و خو ها خرده گرفت و در نهايت تمام. انبان طنز مديري در ميانه راه ته کشيده است. به نظر مي‌رسد که با وجود آزادي عملي که مهران مديري در برخي حوزه‌ها در خارج از رسانه ملي پيدا کرده است اما در دستمايه قرار دادن مسائل سياسي و اجتماعي براي طنز دچار محافظه کاري جدي شده است. اين را مي‌توان در نگاه تجاري مديري به برنامه سازي جست‌و جو کرد. تاکيد مديري در ابتداي قهوه تلخ جهت قبول قانون کپي رايت به وضوح نشان مي‌دهد که براي مديري فروش سريالش از هر چيز ديگر مهم‌تر است و البته به اين مساله ادامه توليد قهوه تلخ را اضافه کنيد.
"ژوله" يکي از دو نويسنده سريال قهوه تلخ را نيز خوانندگان نشريه اصلاح طلب کودک و نوجوان يا همان "چلچراغ" به خوبي مي‌شناسند. او ستوني در اين نشريه داشت که در آن از زبان يک کودک حوادث اطرافش را روايت مي‌کرد و اتفاقا جزء مطالب پرخواننده چلچراغ محسوب مي‌شد. در همان ستون بسياري از مطالب به روز از زبان کودک داستان ژوله گفته مي‌شد و با خيلي از مطالب جدي به راحتي موقعيت شوخي پيش مي‌آمد. اما جز در فصول ابتدايي و برخي از قسمت‌ها اين توانايي ها در داستان قهوه‌تلخ به نمايش در نيامد.


شخصيت پردازي
اگر از اين مساله بگذريم که شخصيت ها و زمان وقوع داستان بسيار سرسري و غير دقيق است و اين نقص را به طنز و غير جدي بودن داستان محول کنيم. بطور مثال اينکه فضاي دربار پادشاهي و سبک فرمانروايي جهانگيرخان بيشتر به دوره پاياني قاجار خصوصا بعد از ناصرالدين شاه قاجار شبيه است و يا اينکه بلد الملک که لباس قزاقي مي‌پوشد و شخصيت‌اش بيشتر به کاريکاتوري از رضاخان ميرپنج تنه مي‌زند. با ضعف‌هاي جدي در شخصيت‌هاي داستان روبروييم.
شايد دليل اصلي اين ضعف شخصيت پردازي در عدم پرداخت نزديک داستان به شخصيت‌ها به صورت دقيق باشد. جز در موارد معدودي مانند خانواده شاه و صدراعظم خانواده ديگر مقامات همچنان در حد سياهي لشکر هستند. البته واضح است همسران اکثر مقامات از ميان بازيگران تازه‌کار و گمنام انتخاب شده‌اند و بعيد نيست که برخي از آنها حتي بار اول‌شان باشد که مقابل دوربين قرار گرفته‌اند؛ هر چند توانايي مديري در بازي‌گرفتن از همين سياهي لشکر آماتور خودنمايي مي‌کند اما با اين حال هيچ گاه نمي‌شود از يک بازيگر تازه‌کار يک شبه يک بازيگر تمام عيار ساخت.البته مي‌شود حواشي ديگري مانند حضور بازيگران سفارشي را در نظر گرفت، اما با صرف نظر از همه حواشي و فرضيات چيزي که در شکل‌گيري شخصيت‌هاي قهوه تلخ به نقصي جدي تبديل شده جمع ميان بازيگران حرفه‌اي و سياهي‌لشکر ها است که در مواردي اين سياهي‌لشکرها در بازي از حرفه‌اي ها عقب مي‌افتند که يا از داستان بيرون مي‌زند و يا موجب مي‌شود که کارگردان مجبور به کم رنگ کردن نقششان در سريال شود. با اين وصف هيچگاه به نظر نمي‌آيد که شخصيت‌هايي مانند داموس يا بلد الملک از اساس متاهل باشند.
ضعف شخصيت پردازي در باره حرفه‌اي ها البته به شکل ديگر است. همان‌طور که قبلا نيز اشاره شد با وجود اينکه آيتم هاي شخصيتي متعددي براي درباريان در نظر گرفته شده است اما همين آيتم ها با وجود پيشرفت داستان ته مي‌کشد و همين باعث مي‌شود تا واکنش‌ها در برابر وقايع تکراري شده و غافلگيري که لازمه طنز از کمرنگ شود.
 

داستاني که از دست مي‌رود
با وجود اينکه داستان قهوه تلخ از ماجرايي جدي آغاز شده که مربوط به بحران جانشيني پس از زنديه و روي کار امدن قاجار مي‌شود؛ اما از ميانه قسمت‌هاي قهوه تلخ لودگي و خط داستان‌هاي فانتزي بي‌مايه که ربط چنداني به مسائل تاريخي پيدا نمي‌کند جاي خط داستاني جدي- طنز را مي‌گيرد.
حتي درست در جايي که قرار است به نفوذ بيگانه در دربار با حضور توپولف روسي پرداخته شود، آنقدر توپولف بليح به نمايش در مي‌آيد که به راحتي با کاغذي که معلوم نيست چه چيزي در آن نوشته شده‌است از ميدان به در مي‌شود.در کل داستان بيشتر مي‌کوشد تا از طريق تکيه کلام‌ها و واکنش‌هاي شخصيت‌هاي داستان بر ذائقه مخاطب مسلط شود تا اينکه به دنبال يک خط داستاني داراماتيک باشد.
کارگردان نيز از کنار اين ضعف داستاني به راحتي مي‌گذرد و مي‌کوشد تا با برخي بزرگنمايي‌ها و حتي با حضور ناگهاني خودش در داستان اين ضعف داستاني را بپوشاند. داستاني که ديگر مخاطب براي پيگيري آن منتظر انتشار نسخه جديد سريال نيست بلکه به خاطر تکيه کلام‌ها و لودگي ها آن را مي‌پسندد. به نظر مي‌آيد مديري به قهوه تلخ‌اش آب اضافه مي‌کند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس