سرویس ورزشی مشرق، روزی که "سرمایه داران تجاری" وارد فوتبال این مرز و بوم شدند، می شد انتظار داشت که شاهد چنین وضعیتی باشیم. حال و روز امروز این رشته در کشورمان و نابسامانی های تمام ناشدنی آن، دستاورد ورود جریانی است که از آن با عنوان "سرمایه داری تجاری" سخن گفتیم.
این جریان اقتصادی که نقشی در تولید نداشته، عموما به بازی با سرمایه و تجارتی اقدام می کرد که نقشی در تولید ملی و توسعه کشور نداشته است. نتیجه آن را می توان در بدهی های سنگین بانکی، نابه سامانی اوضاع آن حوزه و ... دید که امروز نیز شاهد شکست این جریان در فوتبال هستیم. روندی که سال های قبل آغاز شد و تا به امروز ادامه داشت که البته، بارقه هایی از پایان این جریان را می توان دید که امید بخش است.
* سرمایه داری علیه فوتبال
روزی که سرمایه داری تجاری (نه سرمایه داری صنعتی) وارد فوتبال این سرزمین شد، بسیاری فریاد خوشحالی و شعف برآوردند که با این اتفاق، می توان شاهد باز شدن درهای جدید بود. آنها مدعی بودند با این اتفاق می توان امید داشت که گام های بلندی در راستای حرفه ای شدن و رسیدن به کامیابی های جدید برداشت؛ اما در عمل چنین نشد.
این سرمایه داری (بدون توجه به مصادیق آن) نه تنها نتوانست به عنوان فرصتی برای فوتبال ایران مطرح شود، که خود در قامت تهدیدی بروز یافت که منجر به فجایعی شد. امروز این رشته در کشورمان، مابه ازای خارجی ورود سرمایه داری تجاری است که نتوانست فوتبال را ارتقا دهد و در پروسه ای یک دهه ای، زمینه ساز انحطاط و مرگ فوتبال را موجب شد.
این سرمایه داری بلایی را سر فوتبال اورد که در صنعت و اقتصاد نیز شاهد آن هستیم. به زبان فوتبالی، این جریان موجب شد تا باشگاه های تولیدگر این عرصه به ورطه نابودی کشیده شوند. این روزها حتی یادی نیز از آن مجموعه ها نمی شود. گردش مالی فوتبال به شکل سرسام آوری بالا رفت؛ اما واقعیت این رشته نبود و همین نیز موجب تورم کاذب و رشد دلالی شد. در حقیقت، بیماری فوتبال ریشه در این جریان دارد.
* جشن خداحافظی با فوتبال بیمار؟
این روزها که شاهد کوچ حسین هدایتی هستیم، برخی آن را سرآغاز جدایی سرمایه دارانی می دانند که از اصلی ترین عوامل نابودی فوتبال این مرز و بوم بوده اند. البته، واقعیتی که باید بدان توجه داشت این است که رفتن این جریان به معنای سامان یافتن فوتبال ایران نیست. اگرچه می توان این جدایی را فرخنده دانست؛ اما باید در نظر نداشت که فوتبال ایران وضعیت نامطلوبی دارد و نیاز به جراحی جدی و بزرگی دارد.
نکته حایز اهمیت این است که همانقدر که ورود سرمایه داری تجاری برای فوتبال ایران مخرب بود، نباید دچار افراط نیز شد. برای توسعه فوتبال بایستی از سرمایه نیز بهره برد، نه مانند این جریان که این رشته را به استثمار خود درآورده بود و منتج به وضعیت ویرانه کنونی شد. اینک می توان انتظار داشت که با ورود جدی مدیریت، شاهد اتفاقات مطلوبی در فوتبال بود.
این جریان اقتصادی که نقشی در تولید نداشته، عموما به بازی با سرمایه و تجارتی اقدام می کرد که نقشی در تولید ملی و توسعه کشور نداشته است. نتیجه آن را می توان در بدهی های سنگین بانکی، نابه سامانی اوضاع آن حوزه و ... دید که امروز نیز شاهد شکست این جریان در فوتبال هستیم. روندی که سال های قبل آغاز شد و تا به امروز ادامه داشت که البته، بارقه هایی از پایان این جریان را می توان دید که امید بخش است.
* سرمایه داری علیه فوتبال
روزی که سرمایه داری تجاری (نه سرمایه داری صنعتی) وارد فوتبال این سرزمین شد، بسیاری فریاد خوشحالی و شعف برآوردند که با این اتفاق، می توان شاهد باز شدن درهای جدید بود. آنها مدعی بودند با این اتفاق می توان امید داشت که گام های بلندی در راستای حرفه ای شدن و رسیدن به کامیابی های جدید برداشت؛ اما در عمل چنین نشد.
این سرمایه داری (بدون توجه به مصادیق آن) نه تنها نتوانست به عنوان فرصتی برای فوتبال ایران مطرح شود، که خود در قامت تهدیدی بروز یافت که منجر به فجایعی شد. امروز این رشته در کشورمان، مابه ازای خارجی ورود سرمایه داری تجاری است که نتوانست فوتبال را ارتقا دهد و در پروسه ای یک دهه ای، زمینه ساز انحطاط و مرگ فوتبال را موجب شد.
این سرمایه داری بلایی را سر فوتبال اورد که در صنعت و اقتصاد نیز شاهد آن هستیم. به زبان فوتبالی، این جریان موجب شد تا باشگاه های تولیدگر این عرصه به ورطه نابودی کشیده شوند. این روزها حتی یادی نیز از آن مجموعه ها نمی شود. گردش مالی فوتبال به شکل سرسام آوری بالا رفت؛ اما واقعیت این رشته نبود و همین نیز موجب تورم کاذب و رشد دلالی شد. در حقیقت، بیماری فوتبال ریشه در این جریان دارد.
* جشن خداحافظی با فوتبال بیمار؟
این روزها که شاهد کوچ حسین هدایتی هستیم، برخی آن را سرآغاز جدایی سرمایه دارانی می دانند که از اصلی ترین عوامل نابودی فوتبال این مرز و بوم بوده اند. البته، واقعیتی که باید بدان توجه داشت این است که رفتن این جریان به معنای سامان یافتن فوتبال ایران نیست. اگرچه می توان این جدایی را فرخنده دانست؛ اما باید در نظر نداشت که فوتبال ایران وضعیت نامطلوبی دارد و نیاز به جراحی جدی و بزرگی دارد.
نکته حایز اهمیت این است که همانقدر که ورود سرمایه داری تجاری برای فوتبال ایران مخرب بود، نباید دچار افراط نیز شد. برای توسعه فوتبال بایستی از سرمایه نیز بهره برد، نه مانند این جریان که این رشته را به استثمار خود درآورده بود و منتج به وضعیت ویرانه کنونی شد. اینک می توان انتظار داشت که با ورود جدی مدیریت، شاهد اتفاقات مطلوبی در فوتبال بود.