در ميان راه مأموران ساواک دوره اش كردند و گفتند كه بايد با آنها برود. امتناع كرد . به ضرب حضور پليس، او و سيدهادي را داخل خودرو انداختند. در مقر ساواك، برادرش را رها كردند.

گروه فرهنگی مشرق - شرح اسم" عنوان کتاب زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ است که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسیده است. البته این کتاب اولین بار همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد؛ اما به دلیل وجود برخی اغلاط تاریخی، توزیع آن متوقف شد تا اینکه چند ماه قبل پس از برطرف شدن اغلاط، چاپ و در اختیار علاقه مندان گرفت.

آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش هفتاد و هفتم این کتاب است.




***سومين بازداشت

آقاي خامنه اي از بدو ورود به مشهد، يعني 28 اسفند 1345، تحركات سياسي خود را آغاز كرد. "شخصي چون من نمي توانست در حاشيه قرار گيرد و نسبت به آنچه در جامعه مي گذرد بي تفاوت باشد." به احتمال زياد ساواك خراسا ن از بازگشت او به مشهد مطلع نبود؛ اقدامات آشكار او بود كه موجب آگاهي دستگاه امنيتي شد. منابع ساواك از يك سخنراني آقاي خامنه اي در هشتم فروردين در مسجد گوهرشاد خبر دادند. مفاد اين سخنراني در دست نيست، اما ارزيابي منابع امنيتي آن بود كه عليه مصالح كشور سخنراني نموده و طلاب را تحريك و تهييج به اقدام عليه امنيت داخلي مملكت مي نمايد.

آقاي خامنه اي در دومين بازجويي خود پس از دستگيري، اصل سخنراني را تكذيب كرد. با توجه به اين كه تكذيب موضوع به واسطه علني بودن آن و وجود فراوان مستمعان نمي تواند نادرست باشد، احتمالاً اين مجلس در محلي غير از مسجد گوهرشاد بوده، و يا اساساً گزارشگر ساواك دچار خبط شده است. ماجرا هر چه بوده باشد، خبر از بازگشت كسي مي داد كه ساواك در تعقيب او بود.

در همين اوان آقاي سيدحسن قمي به دنبال سخنراني در مسجد گوهرشاد دستگير و تبعيد شد. وي روز نهم فروردين در اعتراض به آيين نامه جديد وزارت فرهنگ كه تهديدي عليه استقلال روحانيت تلقي مي شد و لايحه حمايت از خانواده و نيز نيابت سلطنت فرح پهلوي سخن گفت.  روز دهم آقاي قمي تحت مراقبت مأموران راهي زاهدان شد و از آن جا به خاش تبعيد گرديد.

آقاي خامنه اي ساعت 8 صبح روز يكشنبه سيزدهم فروردين خود را به خانه آيت الله ميلاني رساند. روشن است كه پيش از اين با تعدادي از همفكران خود در يازيدن به واكنشي نسبت به تبعيد آقاي قمي مشورت كرده، به نتايجي رسيده بود . آن چه از زبان آقاي خامنه اي از اين جلسه بيان شده، كشيده شدن گفت وگو ها به بگومگو بوده، اما از محتواي آن اطلاعي در دست نيست. مأموران گزارشگر ساواك اما، نوشته اند كه او از آقاي ميلاني خواست براي ابراز نظر، صدور اطلاعيه و هر چيزي كه نشان از محكوميت تبعيد آقاي قمي كند، اقدام نمايد. از زبان او نوشته اند كه آنچه آقاي قمي گفته، امر به معروف و نهي از منكر بوده و اين كار، مجازاتي برابر تبعيد ندارد.

گفت وگوها در اين باره به درازا مي كشد؛ حدود دو ساعت، شايد آيت الله ميلاني مجاب شود و بپذيرد كه اقدامي نمايد، اما وي زير بار نمي رود. حتي با پيشنهاد تعطيل نمازهاي جماعت موافقت نمي كند. حرف آقاي ميلاني آن بود كه (من با وسايلي كه دارم در تهران خواسته ام كه از مقامات بالا استخلاص ايشان را بخواهند و ايجاد تشنج و تظاهرات و اعلاميه هيچ مصلحت نيست ...[تعطيلي نماز جماعات ] هم درست نيست چون ممكن است بعد از تعطيل نماز ها عده اي از ائمه جماعت را نگذارند مسجد بيايند، آنها از من گله مند خواهند شد و علاوه، ايجاد عصبانيت براي دستگاه مي كند؛ ممكن است براي آقاي قمي بدتر شود و براي ديگران هم ايجاد مزاحمت شود.

در اين جلسه آقاي خامنه اي متوجه افراد غريبه اي شد كه با دقت به حرفها گوش مي دادند. چهره ها نشان مي داد كه مشكوک اند. " خيلي با ايشان بحث كرديم ... جدل كرديم... يكي دو نفر آنجا بودند... دور و بر ما بودندكه ظاهراً قابل اطمينان نبودند. مثل اين كه گزارش مي دهند."

اين ملاقات ساعت 8 بعد از ظهر نيز تكرار شد؛ با همان حرف ها و همان جواب ها.  در اين بين، فقط آقاي مرواريد نماز جماعت خود را در مدرسه ميرزاجعفر تعطيل كرد. گزارش سخنراني كذايي و اين ملاقات ها و خواست ها، به اتهامات آقاي خامنه اي افزود؛ اما همچنان پرونده او به واسطه ترجمه كتاب الم ستقبل لهذاالدين در دادسراي ارتش باز بود.

دستور دستگيري آقاي خامنه اي يك روز قبل (دوازدهم فروردين) صادر شده بود. سرتيپ بهرامي، رئيس ساواك خراسان، از شهرباني خواسته بود كه او را فوراً بازداشت كرده، تحويل ساواك دهند. "دستگاه ساواك، اسمش خيلي تيز بود [اما] واقعاً اطلاعاتي نداشتند... اشتباهات خود ما بود كه ما را گير مي انداخت."




روز چهاردهم فروردين حاج شيخ مجتبي قزويني دارفاني را وداع گفت. مصيبت فقدان اين عالم بزرگوار براي آقاي خامنه اي بسيار سنگين بود.
"من نمي توانستم در گوشه خانه بمانم و در سوگ او حضور نيابم."

در مراسم تشييع و تدفين حاج شيخ مجتبي قزويني حاضر بود. مراسم تا ظهر طول كشيد . مردم متفرق شدند . همراه برادرش سيدهادي، به طرف خانه پدر حركت كرد. حاج سيدجواد تنها بود. بانو خديجه، مادرش، به سفر حج رفته بود. در ميان راه مأموران ساواک دوره اش كردند و گفتند كه بايد با آنها برود. امتناع كرد . به ضرب حضور پليس، او و سيدهادي را داخل خودرو انداختند. در مقر ساواك، برادرش را رها كردند.

ساعت 13:20 مأموران ساواك در حال بازرسي بدني او بودند. آن چه از جيبهايش بيرون آوردند، تعدادي كارت ويزيت، كتاب نهج البصيره، يك برگ كه اشعاري روي آن نوشته شده بود، بريده اي از روزنامه اطلاعات ششم فروردين 46 ، برگ معافيت سربازي و تقويمي كه دفترچه تلفن آن پر از شمار ه هاي اين و آن بود. صورت جلسه كردند. از اين بين آن چه براي ساواك اهميت داشت، شماره هاي تلفن و در واقع مرتبطين آقاي خامنه اي بود. نسخه اي از آن تهيه كردند. در صفحه آخر، اين دوبيتي از غلامرضا قدسي را نوشته بود:

راز سربسته گيتي زمن دلشده پرس/ اين گهر را صدف سينه آدم دارد
مي آسودگي از ساغر بي دردان جوي/ دل بيدار نشاط و تپش از غم دارد.

در صفحه اول نيز شعري گيلكي از ميرزاحسين خان كسمايي يادداشت كرده بود:
بيا بيشيم درياكنار، موج نَه ور، فُرْشَنَه سر/ اَ ويه كز جنس بشر پيدا نب ه ماده و نر
گاه گاهي دنياَ موجنه احرام به دوش / بعد يك لحظه نه از موج و نه احرام خبر
اَ پِله دريا درون، نشنوي يك حرف جفنگ / غير يرليق طبيعت نه ديني به ا م ور

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • یک دوست ۰۱:۰۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
    0 0
    جانم فدایت خامنه ای جان
  • ۰۸:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
    0 0
    چرا اين قدر دير به دير اين بخش به روز مي شود! ظاهرا قرار بود كه هر روز بخشي از اين كتاب زيبا در سايت شما قرار گيرد!
  • حسین اقامحمدی ۱۹:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۶
    0 0
    جانم فدای رهبرم

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس