جانشین فرمانده کل سپاه می‌گوید: تنها پدیده‌ای که توانست آمریکا ‌را از ‌تراز و رؤیاهای جهانی دور کند و ‌در همه صحنه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی ناکام و ناموفق جلوه دهد، ‌انقلاب اسلامی بود.

به گزارش مشرق، سردار حسین سلامی ‌جانشین فرمانده‌ کل سپاه گفت: هر وقت یک تحول از الگوی معینی پیروی کند، نشاندهنده این است که روندی تحت تابعیت راهبرد یا استراتژی شکل گرفته است.گاهی وقتها حوادث تابع استراتژیها است و بعضی اوقات، حوادث استراتژیها را تحت تأثیر قرار می دهد. آنچه در فضای پس از انتخابات سال 88 اتفاق افتاد، دقیقاً الگو سازی راهبردی از حوادثی بود که قبل از آن توسط امریکایی ها در بخشهایی از عالم اتفاق افتاده بود. این استراتژی هم در فرایند عملیات و هم در محتوای دکترین و نظریه های خود قاعده عمومی بازی غربی ها را در رویارویی راهبردی در مقابل انقلاب اسلامی تعیین می کرد؛ یعنی هدف دشمن این بود که این رویارویی استراتژیک بین نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و غرب را به نقطه بی تعادلی بازگشت ناپذیر هدایت کند.

دشمن توانسته بود در بعضی از کشورها از فضای دو قطبی ناشی از انتخابات استفاده کند و با استفاده از نماد رنگها تعارض سیاسی و اجتماعی را در آن کشورها اوج بدهد و عملیات تغییر نظامهای سیاسی را به پایان برساند اما یک اصلی وجود دارد که خود امریکایی ها اعتقاد دارند؛ یعنی معتقدند که تاکتیکها و استراتژیهای موفق عموماً یک بار موفقند به این دلیل که یک بار موفق شده اند و اگر دشمن مقابل آنها سرسخت و زیرک باشد، تکرار یک الگو با ناکامی روبرو خواهد شد. این رویارویی مثل بازی شطرنج دقیقاً یک بازی دو طرفه بود.

امریکایی ها از همین الگو استفاده کردند تا این فضای اجتماعی دوقطبی وجود آمده را که در درون دایره نظام شکل گرفته بود به فضای دو قطبی داخل و بیرون نظام توسعه بدهند و آنها ازهمه اندوخته ها و ذخائر عظیم راهبردی خودشان،که ظرف سالهای گذشته سرمایه گذاری کرده اند، استفاده کردند و هم محوری و همراستایی بین راهبرد دشمنان بیرونی و عوامل داخلی آنها اتفاق افتاد؛ این هم‌محورسازی فتنه بعد از انتخابات را دقیقاً راهبری و مدیریت می کرد.

در واقع امریکایی ها از فضای استراتژیک به محیط عملیاتی تغییر موقعیت دادند و عمق راهبردی برای فتنه گران و بدخواهان داخلی فراهم کردند تا اعتماد به نفس جدیدی را در فضا برای عناصر مدیر ضد انقلاب صحنه داخلی فراهم کنند. دقیقاً از همان الگوهای انقلاب زرد و نارنجی و مخملین استفاده کردند. اشتباه آنها در درک تفاوت این محیط ها نسبت به یکدیگر بود. و این معمولاً برای امریکایی ها که به نظر می رسد عقل یک گنجشک در بدن یک دایناسور، توصیف گر شخصیت و هویت سیاسی آنهاست، گمراهی و امید کاذب ایجاد کرد. آنها هم از نمادهای رنگی استفاده کردند و هم از آن فضای دوقطبی و همان الگو همان روشها؛ همان راهبردهای کپی شده گذشته بود.

در صورتی که محیط کاملاً متفاوت و متضاد بود که این عامل اصلی شکست این راهبرد نوین بود. این از لحاظ عملیاتی؛ یعنی اصلاً ویژگی بنیادین محیط اجتماعی کشور ایران ،که بر مبنای دلبستگی عمیق و آرزوهای چندین صدساله مردم در موضوع عاشورا شکل گرفته و هویت این ملت را با آن ارزشهای فداکارانه و متعالی عاشورا عجین کرده و سرشت و طبیعت و هویتی منحصر به فرد بدون تکرار و بی بدیل به ملت ایران بخشیده است این در مطالعه غربی ها قابل درک نبوده، نیست و نخواهد بود.

این منحصر به فرد بودن عناصر اصلی هویت شیعی و عاشورایی ملت ایران موضوعی است که ایرانی ها از لحظه ای که به تشیع رو آورده اند با چشمهای اشکبار و دلهایی سراسر اندوه و آرزوهای بلند آن هستند که با شبیه سازی حادثه عاشورا استقامت و پایداری و ایثار خود را در حریم امام خودشان به اثبات برسانند و هر چه ملت ایران به چنین موقعیت عاشورایی نزدیکتر می شود قدرتمندترمصمم تر و با اراده‌تر می‌شوند؛ یعنی وقتی داستان از جنس عاشوراست ملت ایران جای مرگ و زندگی را عوض می کند.

این را هیچ قدرتی و هیچ تحلیلگری، هیچ جامعه شناسی و هیچ روانشناسی نمی تواند درک کند. غربی ها بر اساس تصوری که از شاکله معنوی انسان دارند، این عملیات فتنه بعد از انتخابات را الگو سازی کردند. آنها می گویند انسان دارای ساختار ذهنی معنابخش درونی است که از چند عنصر اساسی تشکیل شده است؛ هم انسان به عنوان کوچکترین واحد جامعه انسانی هم جامعه به عنوان مجموعه یکپارچه یک انتگرال از تمام انسانهای موجود این ویژگی را دارد. یک سیستم باز است که با محیط توسط این عناصر در ارتباط است .

این عناصر عبارات از پیش فرض ها یعنی آن تصورات ثابت یا قالب های ثابت ذهنی که در انسانها وجود دارد مثلا ما یک پیش فرضی داریم و آن اینکه هر کجا آمریکاییها یا صهیونیستها علیه ما عمل کنند و یا هر تصوری که آنها در مورد ما داشته باشند، عکس آن در مورد ما مصداق دارد این قالب ثابت ذهنی است که داده های ورودی به ذهن را معنا دار می کند ؛یعنی کمیتهای اسکالر ورودی ذهن را به کمیت های برداری تبدیل می‌کند؛ به آنها جهت و معنا می دهد. نکته‌ بعدی آرتیفکت ها هستند؛ یعنی واقعیت های مصنوعی و مجازی که وجود خارجی ندارد اما توسط نفوذ فرهنگی و اعتقادی به عنوان واقعیت در ذهن جا می‌افتد؛ مثل اکاذیب و شایعه ها.

چیزهایی که وجود ندارد اما در ادراک انسان به عنوان واقعیت تلقی میشود و انسان بر اساس آنها تصمیم می گیرد. داده های ورودی به ذهن چه مجازی باشد چه واقعی،اثری که از اینها صادر می شود واقعی است؛ یعنی مثل گزاره شرطی است. اگر هر داده‌ای به ذهن وارد شود، تصمیمی که در اثر آن ساخته می شود، می تواند واقعی باشد و واقعیتهای حقیقی یعنی درک دقیق انسان از واقعیتهایی که در محیط بیرون وجود دارد و نورمها یعنی معیارهای سنجش صحیح از غلط و ارزشها یعنی آن معیارهایی که خوبی ها را از بدیها تشخیص می دهد.

انسان در وضعیت طبیعی با این مفاهیم در تعامل است؛ یعنی مفاهیم ،پیش فرضها، نورمها، ارزشها، واقعیتهای حقیقی و مجازی در ذهن او تعادلی برقرار است. اگر این تعادل به هم بریزد، انسان دچار تنش می شود و به دنبال تعادل جدید می گردد. اینجا جایی است که الگوی آرامش به الگوی اغتشاش تبدیل می شود. این الگوی مفهومی و نظری عملیات فتنه پس از انتخابات بر اساس نگرش دنیای غرب به انسان و جامعه انسانی است؛ یعنی اینها احساسشان این بود که می‌توانند پیش فرضهای ذهنی جامعه ایرانی را تغییر بدهند؛ ارزشهایی راکه ملت مسلمان ایران با آن خو گرفته عوض کنند .

هجوم به نمادهای عاشورادر روز عاشورا وشکستن این ارزشها ، ایجاد ارزش جدید بود. شعارهایی که داده می شد نه غزه نه لبنان یعنی دور کردن جامعه از آن ارزشهای پسندیده و عجین شده با سرشت او با شعارهای جدید بود برای اینکه تعادل ذهنی جامعه ما را به هم بریزند؛ اصلا تهاجم نرم و عملیات فرهنگی در این امتداد صورت می گیرد بنابراین الگوی عملیاتی یعنی استفاده از آن نمادها و ریختن بخشی از جامعه به خیابانها و هدایت رسانه ای اینها و استفاده از عوامل راهبر فتنه گر داخلی و بر اساس دور کردن جامعه از آن ارزشهای مقدس خود.

این الگوسازی دقیقی از نظریه ها و دکترین هایی بود که غرب در مورد جوامع دیگر به کار برده، موفق شده بود؛ خواست همان را دقیقا به کار بگیرد و ناموفق شد. بنابراین زیباترین توصیف برای نشان دادن ماهیت فتنه این بود که این دقیقا تابعی از استراتژی جدید غرب برای تهاجم نرم به درون جوامع انقلابی مثل جمهوری اسلامی ایران بود. بر این مبنا داستان این فتنه کاملا بعد جهانی و بین المللی دارد؛ یعنی در چهارچوب مناظره راهبردی غرب و انقلاب اسلامی قابل توصیف است؛ چرا؟ این حوادث بعد از فتنه انتقام راهبردی غرب از تمام چالشهای نیرومندی بود که انقلاب اسلامی طی سی سال گذشته در مقابل غرب قرار داده بود.

تنها پدیده ای که توانسته بود آمریکا و غرب را از آن تراز و رؤیاهای جهانی دور کند و آنها را در همه صحنه های منطقه‌ای و بین المللی ناکام و ناموفق جلوه دهد، این انقلاب اسلامی بود؛ یعنی شما به حوادث بعد از انقلاب که نگاه کنید در هر حادثه ای انقلاب توانسته بود منطق موازنه قدرت را در جهان تغییر دهد و امریکاییها را به نقطه شکست دقیقا چشمگیر و محسوسی منتقل کند. نقشه راه امریکا برای صلح خاورمیانه توسط انقلاب اسلامی به شکست کشیده شد رژیم صهیونیستی که استراتژی من البحر الی النهر را انتخاب کرده بود در باریکه ای بین حیات و ممات محدود شد و این افسانه‌ای‌ترین ارتش عالم توسط گروه اندکی جوان ملهم از انقلاب اسلامی با شکست فاحش مواجه شد.

رودبگ یا نقشه راه امریکایی برای ایجاد خاورمیانه‌ای جدید توسط الهامات انقلاب اسلامی با شکست روبرو شده بود و امریکاییها بتدریج مثل کوه یخ درون این حرارت انقلاب اسلامی در حال ذوب شدن بودند این ورای ایجاد روند معکوس بود که برای معکوس سازی روند گسترش انقلاب اسلامی اتفاق افتاد و 9 دی پایانی بود بر این استراتژی نوین امریکا. یکی از شگفت‌انگیز‌ترین حوادث بعد از انقلاب اسلامی الگوی دفاع اطمینان بخش و موفق که عناصر اصیل هویت انقلابی ایران را به جهان بار دیگر نشان داد 9 دی تنازع بین انقلاب اسلامی و امریکا و غرب برای ادامه الگوی موفق بود.

نبرد امروز ما با امریکاییها و غربیها نبرد بر سر الگو است اگر نه دی اتفاق نیفتاده بود و اگر چالشهای فراروی نظام به آن نقطه‌ بی‌تعادل بازگشت ناپذیر می رفت اطمینان داشته باشید که امروز در هیچ نقطه ای از عالم اسلام هیچ ندایی از نهضت بیداری اسلامی به گوش نمی‌رسید. وقتی کشورهای دیگر این الگو موفق رویارویی انقلاب اسلامی و ملت ایران را در 9 دی دیدند که تکراری هوشمندانه و بصیرت آمیز از 22 بهمن پنجاه و هفت بود نه تکراری بر اساس عادت اجتماعی،این توانست به کشورها و جوامع اسلامی دیگر نشان دهد که امریکاییها اگر با تمام ابزارها و ذخایر قدرتمند سیاسی نظامی امنیتی اقتصادی و اجتماعی خود وارد عمل شوند ، ملتی هوشمند و بصیر و هنر مقاومت و توانایی درک موقعیت محیط و دشمن را داشته باشد، می تواند با تمام این نیرو و انرژی متراکم بخوبی مقابله کند.

این نقطه آغاز نهضت‌هایی بود که امروز در سایر بلاد اسلامی اتفاق افتاده است. وقتی کارتر از میدان تحریر حرف می زند، می گوید صدایی که من در میدان تحریر مصر شنیدم صدای آشنایی بود. من قبلا این صدا را در تهران در سال 1979 شنیده بودم اینکه امریکاییها تلاش می کنند دوباره به تاریخ کشور ما برگردند برای جلوگیری از ایجاد الگو موفق در دیدگاه کشورهای دیگر و جوامع دیگر است و آنها امروز در ارائه هیچ الگویی موفق نبوده اند. در عراق تسلیم الگویی شدند که انقلاب اسلامی ارائه کرد و سرانجام امریکاییها ناکام با هزینه ای سنگین به ترک این صحنه مجبور شدند. در افغانستان تن به الگویی دادند که به نفع انقلاب اسلامی بود.

امروز در عراق تربیت شدگان انقلاب اسلامی حاکمند و به دست دشمنان ما. این هنرمندی انقلاب است که به گونه ای مدیریت می کند بدون هزینه امریکاییها همیشه این ویژگی را داشتند که دیگران هزینه می‌کردند آنها منافع را می‌بردند ولی انقلاب در این مناظره استراتژیک عکس این عمل کرده است. امریکاییها هزینه می‌کنند انقلاب سود آن را می‌برد. حوادثی که در لبنان اتفاق افتاد، عربستان سعودی در لبنان حدود دو میلیارد دلار هزینه کرد اما انقلاب هیچ هزینه ای نکرد.این صحنه به نفع انقلاب تمام شد.

در فلسطین در عراق و در افغانستان و در هر نقطه دیگری امروز مناظره کاملا به نقطه ای هدایت شده است که انقلاب دست برتر را دارد .9 دی نقطه ای بود که می توان تاریخ انقلاب را در امتداد آن به ماقبل و مابعد آن تجزیه کرد؛ یعنی 9 دی نقطه آغاز بین المللی کردن انقلاب اسلامی در چهره جدید بود و این حادثه بزرگ در تاریخ اسلام و انقلاب اسلامی بود. امیدوارم خداوند توفیق دهد امروز که در موقعیت برتر نسبت به دشمن قرار داریم با همین هوشمندی و بصیرت این مسیر را برای دستیابی به افقهای دیگر ادامه دهیم.

منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس