به گزارش مشرق به نقل از فارس، مرد 30 ساله که مهندس پرواز هواپیما است چند روز قبل خود را به تیغ جراحان سپرد.
وی در این باره گفت: چند سال قبل و به طور اتفاقی با دختری که سه سال از خودم بزرگتر بود آشنا شده و با تعیین مهریه 500 سکه و 150 گرم طلا به عقد هم درآمدیم. اما از همان ابتدا به خاطر بروز مشکلات گوناگون اختلافها شروع و کم کم نیز شدت یافت تا اینکه سال 88 به رغم داشتن دو فرزند خردسال، همسرم مهریهاش را اجرا گذاشت.
از آنجا که وضع مالی نسبتاً خوبی داشتم بخشی از مهریه را با فروش خودروی گرانقیمت و ارثیه پدری پرداختم به امید اینکه همسرم پس از دریافت مهریهاش از طلاق منصرف شده و به زندگی مشترک ادامه دهد اما افسوس که اشتباه میکردم چرا که او پس از دریافت بخش زیادی از مهریه، برای ادامه زندگی حق طلاق خواست که به خاطر حفظ زندگی و فرزندانم موافقت کردم اما سرانجام در پی شدت گرفتن اختلافها و مشاجرات در سال 90 از هم جدا شدیم.او نیز با دو فرزندمان به خانه پدریاش رفت.
در این مدت نیز سه بار به خاطر شکایتهایش به زندان افتادم که آخرین بار 2 سال زندان بودم. اگر هم شورای انضباطی محل کارم با بزرگواری به پروندهام رسیدگی نکرده بودند حالا بیکار هم شده بودم اما وقتی با مدرک و سند ثابت کردم به خاطر شکایت همسرم و بابت مهریه به زندان افتادهام کمکم کردند.
با این حال همسر سابقم همچنان پیگیر دریافت باقی مهریهاش بود که حدود 25 میلیون تومان میشد. او آخرین بار یک ماه مهلت داد تا بدهیام را بپردازم. من هم از ترس اینکه دوباره زندانی نشوم با خواهش و التماس از او خواستم مهلت بیشتری به من بدهد یا حداقل بخشی از پول را ببخشد.
به او گفتم دیگر آهی در بساط و سرپناهی برای زندگی ندارم. آن قدر التماسش کردم تا اینکه حاضر شد 15 میلیون تومان از پولش را ببخشد ولی یک ماه فرصت داد تا 10 میلیون تومان را به او بپردازم. میگفت میخواهد از ایران برود. وقتی پرسیدم تکلیف بچهها چه میشود در کمال بیرحمی گفت: اگر نمیتوانی از آنها نگهداری کنی هر دو را به یتیمخانه میفرستیم.
با شنیدن این حرف از ناراحتی قلبم به درد آمد. همان موقع بود که به فکر فروش کلیهام افتادم. طی چند روز هم یک بیمار دیالیزی کاندیدای دریافت کلیه شد و من هم به ازای 6 میلیون تومان کلیهام را فروختم. حدود 4 میلیون تومان هم با کمک دوستانم وام گرفتم تا بتوانم 10 میلیون تومان را به همسر سابقم بپردازم شاید از این کابوس وحشتناک چند ساله رها شوم.
مهندس جوان که بغض راه گلویش را بسته و بریده بریده سخن میگفت با گلایه از قوانین موجود در رابطه با طلاق و مهریه در کشور گفت: در این چند سال دیگر مطمئن شدهام در ایران همه قوانین در حمایت از زنان است و مرد محکوم به نابودی است.
من در آستانه جوانی و در حالی که سعی داشتم آینده خانواده و فرزندانم را بسازم درمانده و بیچاره شدم. فقط به خاطر اشتباه در انتخاب همسر و تعیین مهریه سنگین. حالا هم خودم و هم بچههایم در آستانه نابودی هستیم. دیگر نه سلامت کامل دارم، نه پولی برای زندگی و نه سرپناهی برای نگهداری از بچههایم.
یک مهندس جوان در پی بروز اختلافهای شدید خانوادگی برای پرداخت باقیمانده مهریه همسر سابقش و پس از تحمل دو سال زندان کلیهاش را نیز فروخت.