موضوع ستاد معراج شهدا بیش از حد مطوّل شده بود. در حالی که بعید است کارمندان ستاد تا بدین حد با خانوادۀ یک شهید رفیق شوند که به مراودات خانوادگی بیانجامد.

سرویس فرهنگی مشرق/ گروه سینما - بوسیدن روی ماه در سینمای امروز ایران و جهان فیلم غیرمتعارفی است. نه سوپراستارهای معروفی دارد و نه جوانان خوش‌تیپی که تماشاگران را به سینما بکشاند. در این فیلم دو پیرزن نقش مادر دو شهید را بازی می‌کنند و در واقع قهرمانان فیلم هستند. بعد از فیلم دفتری از آسمان/ پرویز شیخ‌طادی(1377) که اثر موفقی نبود، حالا فیلم دیگری دربارۀ مادران شهدا ساخته شده است.


خلاصۀ داستان
احترام سادات (شیرین یزدان‌بخش) و فروغ خانم (رابعه مدنی) مادران دو شهید مفقود الاثر هستند که سابقۀ دوستی و همسایگی آنها باعث شده فرزندان آنها یعنی حسین و رضا نیز با هم به جبهه اعزام گشته و در یک عملیات شهید شوند. اما اکنون فقط جنازۀ حسین فرزند احترام سادات پیدا شده است در حالی که فروغ (مادر رضا) با بیماری دست و پنجه نرم می‌کند. لذا اولاً احترام سادات تصمیم می‌گیرد که ماجرا را از فرزندان دیگرش مخفی کند و ثانیاً از ستاد معراج شهدا بخواهد تا جنازۀ حسین را به جای رضا معرفی کنند تا فروغ آسوده خاطر باشد. امید که در آینده بلکه جنازۀ رضا هم پیدا شود، خصوصاً که مراسم عروسی فامیل هم که روز جمعه است نباید به این سبب لغو شود.



مختصری در خصوص عوامل فیلم
جناب منوچهر محمدی متولد 1335 آبادان است، تهیه کننده‌ای که با فیلم بازمانده (1374) درخشید و با فیلم زیر نور ماه به شهرت رسید. و حالا بوسیدن روی ماه، دومین فیلم قمری او محسوب می‌شود. او تاکنون تهیه‌کنندۀ چهارده فیلم سینمایی بوده است که بعد از ده رقمی، و طلا و مس، سومین همکاری را با همایون اسعدیان به عنوان کارگردان به ثبت رسانده است. طرح دو صفحه‌ای این فیلمنامه از جناب محمدی بوده است و اسعدیان نگارش آن در طول شش ماه به ثمر رسانده.

همایون اسعدیان متولد 1337 اصفهان، تاکنون هشت فیلم سینمایی ساخته است. او فیلمسازی را از سنین نوجوانی با کلاس‌های کانون پرورش فکری و ساخت فیلم‌های تجربی آغاز کرد و کمی بعد به تحصیل در رشتۀ سینما پرداخت. به غیر از سه فیلم آخر، الباقی فیلم‌های او در ژانرهای اکشن و ماجرایی رده‌بندی می‌شوند. او با اقتباس از فیلم قهرمان/ استفان فری‌یرز (1992)، فیلم شوخی (1378) را با بازی پرویز پرستویی و حبیب رضایی یک سال پس از فیلم موفق آژانس شیشه‌ای (1376) ساخت و به نوعی شخصیت‌ زیبا و به یاد ماندنی این دو بازیگر در آن فیلم را هجو کرد. منوچهر محمدی مقرر بود سه تله‌فیلم برای موزۀ فرش ایران بسازد که کارگردانی هر سه را به اسعدیان سپرد. لکن فقط آخرین گره خورشید به صورت تله‌فیلم ساخته شد و دو فیلم دیگر قابلیت جذب مخاطب و برگشت سرمایه را یافته و در قطع سینمایی ساخته شدند، یعنی ده رقمی (1387) با بازی جواد رضویان، و طلا و مس (1388) با بازی نگار جواهریان و بهروز شعیبی. اسعدیان تاکنون چهار سریال برای تلویزیون ساخته است از جمله بچه‌های خیابان (1382) و راه بی‌پایان (1386). او از سال گذشته به دعوت حوزۀ هنری مقرر گشت کتاب خاطرات دا نوشتۀ سیده زهرا حسینی (1387) را به سریال تبدیل کند.

نقد و نظر
همایون اسعدیان فیلمنامه را بر مبنای طرحی از منوچهر محمدی نوشته شده است. آنطور که شنیده‌ایم اصل ماجرای این ایثار در کشور ما رخ داده و یک مادر شهید به سببی از جنازه فرزندش گذشته و او نتیجتاً دور از خانوادۀ خود، در آذربایجان دفن شده است. در حالی که خانوادۀ آن شهید دیگر، گمان کرده‌اند که پسر خود را دفن می‌کنند و احتمالاً هنوز هم از ماوقع خبر ندارند.


در فیلم حس خوبی جریان دارد و بازی‌های دو پیرزن بسیار روان و طبیعی است. قصۀ فیلم نیز عموم تماشاگران را راضی می‌کند. قصۀ فیلم قابلیت آن را دارد که به یک فیلم اشک‌انگیز تبدیل شود. لکن کارگردان آگاهانه از این ورطه اجتناب کرده است.
باید همت جناب محمدی و اسعدیان را در ساخت این فیلم ستود. اما چه کسی جرأت می‌کند در این زمانۀ سیطرۀ مادیات در سینما، فیلمی با این مضمون بسازد و دو پیرزن را در نقش اول بیاورد؟ حتی حوزۀ هنری هم بعد از ساخت این فیلم با پرداخت مقداری از هزینه‌ها در آن مشارکت کرده است و نه از ابتدا. به هر حال، از اینکه همکاری منوچهر محمدی (تهیه کننده) و همایون اسعدیان پس از طلا و مس، به تولید فیلم خوب دیگری با این موضوع بدیع منجر شده خرسندکننده است. إن شاء الله که تداوم داشته باشد.

جوایز فیلم از جشنوارۀ فجر
فیلم نامزد دریافت شش سیمرغ بلورین از جشنوارۀ فجر شد. سیمرغ‌هایی برای بهترین فیلم (منوچهر محمدی و حوزۀ هنری)، بهترین فیلمنامه (همایون اسعدیان)، کارگردانی (اسعدیان)، بازیگر نقش اول زن (شیرین یزدان‌بخش)، فیلمبرداری (حسین جعفریان) و صدابرداری (ساسان نخعی)، که فقط جایزۀ صدابرداری را دریافت کرد.

ایرادها و نواقص
در خصوص ایرادهای فیلم باید متذکر شوم که فیلم چندان دخلی به واقعیت ندارد. به عبارت دیگر تصویری که فیلم از مادران شهید به دست داده است در واقع به مادران شهدا نمی‌ماند. لکن چه باید کرد؟ واقعیت را در نظر گرفت یا جذابیت را؟ معمولاً در سینما آنچه قربانی می‌شود «واقعیت» است. سینماگران به بهانۀ اینکه در واقعیت امر، درام کافی وجود ندارد خود را مجاز می‌دانند تا در آن دخل و تصرف ‌کنند و اینچنین امور تقدیر شدۀ خداوند تعالی را تغییر می‌دهند (ما در این خصوص در نقدهای پیشین مطالبی نوشته‌ایم).



متأسفانه این روش در فیلم‌های تاریخی و حتی فیلم‌های دینی و قرآنی همچون زندگی انبیاء و امامان نیز رواج دارد. فیلمسازان ما آنقدر اهل تحقیق نیستند که حق را بشناسند و واقعیات تاریخی را تشخیص کنند و از خداوند اذن بخواهند تا توفیق ساخت آن اثر دینی را به آنها بدهد. لهذا بنده دیگر از سینما قطع امید کرده‌ام که بتواند فرهنگ اسلام و انقلاب را لااقل برای مردم خودمان تصویر کند، تا چه برسد به صدور انقلاب برای مردمان بیگانه. مسئله را شاید از سوی دیگر بتوان بدینگونه بیان کرد که خداوند تعالی نمی‌خواهد دین مبارکش از طریق سینما تبلیغ شود، در حالیکه در خصوص کلام و موسیقی اینطور نیست. والله اعلم.

به هر حال فیلم بوسیدن روی ماه هرچند که ما را خرسند کرد ولی ایرادات چندی داشت که ذیلاً برمی‌شماریم:
1. قصۀ اصلی فیلم، دیر آغاز می‌شود. اگر جناب اسعدیان می‌خواست این ضعف را جبران کند، اثر او نهایتاً به یک فیلم کوتاه خوب بدل می‌شد.
2. موضوع ستاد معراج شهدا بیش از حد مطوّل شده بود. در حالی که بعید است کارمندان ستاد تا بدین حد با خانوادۀ یک شهید رفیق شوند که به مراودات خانوادگی بیانجامد.
3. فیلم برای ارتباط احترام سادات با ستاد معراج، نظم رفت و آمد ماهیانه چیده است، چیزی که به سختی باور می‌شود.
4. فیلمساز بسیار سعی کرده که تصویر خوب و متفاوتی از مادران شهدا نشان دهد. اما گاهی در این متفاوت بودن اغراق شده است. مثلاً فروغ خانم، زنی بسیار پرخور تصویر شده است که مناسب آن شخصیت و سن زیاد او نیست.
5. احترام سادات فرزند شهیدش را با ترانه‌های نه‌چندان موجه به یاد می‌آورد و این متأسفانه خوب نیست. موسیقی‌های حماسی دفاع مقدس ما خوشبختانه سرآمد بوده‌اند و استفادۀ خوب کارگردان می‌توانست شور خوب حماسی به فیلم ببخشد.
6. استنکاف ابتدایی فروغ خانم از قبول جنازۀ شهید خوب و هوشمندانه بود ولی او بعداً آن را پذیرفت و فیلمی توضیحی برای آن به دست نداد.
7. عناصر بصری فیلم اندک است و فیلم در مواقعی به پرگویی می‌افتد.

در خصوص این مورد آخر، ممکن است که کسی مثل بهروز افخمی پیدا شود که بگوید که گاهی پرگویی برای «بیان» نیست بلکه برای «کتمان» چیزی است که از آن حرف زده نمی شود. جناب افخمی در این مواقع سکانس پس از تیتراژ فیلم قصه های عامه‌پسند/ تارانتینو (1994) را مثال می‌زند که در آن ساموئل ال جکسون و جان تراولتا از همه چیز حرف می زنند مگر آن قتل‌های دلهره‌آمیزی که چند دقیقه بعد می خواهند انجام دهند.

در این فیلم نیز احترام سادات رازی را در دل خود پنهان کرده است، که اندکی بعد به دو راز تبدیل می‌شود، راز آمدن پسرش و راز تغییر نام او به پسر همسایه. اما برخلاف آن توجیه که برشمردیم او در فیلم بر خلاف فروغ خانم، آدم پرحرفی نیست تا با حرف زدن بخواهد راز خود را کتمان کند. و به همین سبب است که در انتها به تنگی نفس دچار می‌شود و به نوعی دق می‌کند. در حالیکه زمینه‌چینی داستان اینطور بود که این فروغ خانم است که به لحاظ جسمانی وضعیت وخیمی دارد. و از اینجا بود که احترام سادات تصمیم گرفت پسرش را برای نوبت دوم قربانی کند. ولی حالا که می‌خواهد او را پیش از دفن ببیند جانش به لب آمده است و سینه‌اش تنگی می‌کند. سکانس پایان‌بندی، زیباترین و تأثیرگذارترین فصل این فیلم بود.

* امیر اهوارکی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 10
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • مريم علي بيگي ۱۱:۴۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۸
    0 0
    نقدتون آبكي بود مثلا يعني چي كه مثلاً فروغ خانم، زنی بسیار پرخور تصویر شده است که مناسب آن شخصیت و سن زیاد او نیست. يا احترام سادات فرزند شهیدش را با ترانه‌های نه‌چندان موجه به یاد می‌آورد و این متأسفانه خوب نیست. موسیقی‌های حماسی دفاع مقدس ما خوشبختانه سرآمد بوده‌اند و استفادۀ خوب کارگردان می‌توانست شور خوب حماسی به فیلم ببخشد. خيلي بد نقد شده بود. خيلي
  • ۱۳:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۸
    0 0
    جالبه که در خانه و زندگی این دو مادر شهید هیچ عنصر و نماد مربوط به انقلاب اسلامی دیده نمی شود حتی دریغ از یک عکس امام ...
  • ۲۰:۲۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۸
    0 0
    فیلمنامه دراماتیک نیست . موضوع و مضمون ارزشی در قالب من درآوردی جواب نمیده
  • بيسمارك ۲۱:۴۹ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۸
    0 0
    كاش به اين موضوع هم ميپرداختين كه چرا هربار كه احترام خانم ميرفت تو خيابون 4 نفر داشتن همديگه رو ميزدن؟ يعني تهران يه همچين شهريه؟ دعوا درگيري كيف قاپي هست ولي تو يك فيلم 90دقيقه اي كه نقش دو-سه بار ميره توخيابون دو-سه بار هم درگيري خيابوني نمايش داده بشه يك كم نچسبه البته اگه سياه نمايي نباشه!
  • ژنرال ۲۳:۲۸ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۸
    0 0
    نقد خیلی مسخره ای بود.
  • باناشناس ۰۸:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۹
    0 0
    خوب یک داستانه پولم توش هست .
  • فامیم ۲۲:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۹/۰۹
    0 0
    خیلی سطحی. من قبلا توی مشرق نیوز نقدهای خیلی خوبی خونده بودم، مثل نقد سریال تا ثریا که واقعا عمیق بود. ناقد محترم این فیلم انگار که شب ساعت دوازده توی ماشین در راه برگشت از سینما به خانه نظرشون رو راجع به فیلم به خانوم بچه ها دارن میگن، این که نشد نقد!!
  • امیرانی ۰۱:۱۰ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۰
    0 0
    اگرفیلم را دیده باشی می دانی که فروغ خانم در سن هفتاد سالگی مدام در حال خوردن تصویر شده است. اگر کارگردان در مورد یکی از شهدای انقلاب در سال 1357 می خواست فیلم بسازد شاید مادرش او را با آن موسیقی ها به یاد می آورد و نه یک شهید جنگ تحمیلی را. موسیقی های حماسی دوران جنگ هنوز هم برای ما جذاب است و شنیدنی.
  • موسی ۰۱:۲۱ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۰
    0 0
    احتمالاً منظورش این بوده که امروزه برخی جوانان به این طریق خونشان به زمین می ریزد و آن وقت ها چطور خونشان می ریخت. ما حسن ظن داریم. ولی کارگردان بایست منظورش را واضح می گفت.
  • سمیرا ۰۱:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۰
    0 0
    برای شما جنرال ها همه چیز مسخره است.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس