به گزارش مشرق روزنامه کیهان در ستون ویژه های خود نوشت:
لوموند ديپلماتيك:اروپا بلور ترك برداشته است
دموكراسي در اتحاديه اروپا به لطف بحران اقتصادي به حال تعليق درآمده و نوعي سزاريسم حاكم است كه مي تواند به فاشيسم بينجامد.
نشريه
فرانسوي لوموند ديپلماتيك با انتشار ارزيابي فوق درباره بحران سياسي-
اقتصادي موج، در اتحاديه اروپا نوشت: نيشخندي تلخ، تشويق يا نقشي برگور؟
اهداي
جايزه صلح نوبل به اتحاديه اروپا در ماه گذشته، باعث شگفتي شد چرا كه در
همان زمان بانك مركزي اروپا و كميسيون بروكسل جنگي بودجه اي- رياضتي بر
عليه كشورهاي عضو براه انداخته بودند. چنين بزرگداشتي البته در مورد ماهيت
رژيم سياسي اتحاديه اروپا پرسش برانگيز است.
اين نشريه با يادآوري
عباراتي از زيگموند فرويد مي نويسد: «اگر ما بلوري را به زمين بزنيم،
متلاشي خواهد شد، اما به شيوه اي ويژه؛ از شكسته شدن آن، بنا به بافت لايه
هاي تشكيل دهنده اش، ذراتي به دست مي آيند كه شكل آنها، هر چند ناپيدا،
پيشاپيش بنا به ساختار بلور تعيين شده است.»
اين نظر فرويد كه در
سال هاي 1930 درباره بيماران رواني گفته شده، در مورد بيماران سياسي هم صدق
مي كند. در صف نخست اين بيماران اتحاديه اروپا قرار دارد، ساختاري كه ترك
برداشته و رخنه در آن افتاده است.
در ادامه گزارش لوموند ديپلماتيك
آمده است: بحران اقتصادي اي كه از سال 2007 آغاز گشت، تناقضهاي دروني
ساختار اروپايي را برجسته كرد و نشان داد كه اتحاديه اروپا برسياست زورگويي
استوار است و زمينه آن را دارد كه ساز و كارهاي دمكراتيك را با توجه به
بحران هاي اقتصادي و مالي به تعليق بكشاند.
از چهار سال پيش،
نهادهايي چون بانك مركزي و كميسيون اروپايي تن به هيچ گونه كنترل مردمي نمي
دهند. اين نهادها با همراهي فعالانه طبقات حاكم كشورهايي چون ايرلند،
مجارستان، روماني، يونان، ايتاليا، اسپانيا، پرتغال و فرانسه،... برنامه
هاي خود را به مردمان اين كشورها تحميل كرده اند.
نويسنده با مرور
چهار بحران اقتصادي در سال هاي 2007، 2008، 2009 و 2011 كه تا به امروز
تداوم يافته، تأكيد مي كند: ورشكستگي چهارمين بانك سرمايه گذاري جهان يعني
لمن برادرز در سال 2008 ضربه نخست براي بردن نظام مالي جهاني به لبه پرتگاه
ورشكستگي بود.
در سال 2009 نيز اروپا در مركز بحران اقتصادي قرار
مي گيرد و گردونه جهنمي به راه مي افتد؛ بالا رفتن نرخ بهره قروض دولت ها
در كشورهاي پيراموني، همگاني شدن روش هاي انقباضي مالي، رشد كاهش يابنده و
يا در حال سقوط آزاد. در چنين بحراني، همين كه بانك مركزي اروپا از دادن
ضمانتهايش سر باز مي زند، حاكميت ملي كشورها در تركيب با واحد پولي يكسان
يكسره به تهاجم سودخواهان سپرده مي شوند.
اين گزارش حاكي است: در
مرحله چهارم بحران كه از ماه ژوئيه 2011 آغاز مي شود، بحران بدهي هاي
كشورهاي پيراموني اروپا به برخي كشورها در قالب اروپا چون ايتاليا كشانده
مي شود.
تمامي قاره دوباره در بحران، و به ويژه كشورهاي جنوب در
ركود اقتصادي فرو مي روند. در همين زمان بحران اقتصادي بيش از پيش سياسي مي
شود. تنش هايي در سطح جهاني، و به ويژه در كشورهايي چون اسپانيا، ايتاليا،
پرتغال و يونان كه در درون تلاطم هاي اقتصادي قرار دارند، روي مي دهند.
نقش
بنياد مالي جهاني (IIF) در اين دوران نقشي اساسي است. اين بنياد، كه به
گونه اي براي شركت هاي مالي جهاني لابي گري مي كند، تمامي نيرويش را براي
فشار آوردن به نمايندگان دولت هاي ملي و اتحاديه اروپا به كار مي گيرد.
لوموند
ديپلماتيك با پيش بيني بناپارتاليسم و فاشيم و نازيسم به اروپا مي نويسد:
اروپا از آغاز بحران پي درپي نشانه هاي يك رژيم خودكامه را از خود نشان
داده است. اكنون تكنوكرات هاي فاقد مشروعيت روي كار مي آيند. آنتونيوگراشي
نظريه پرداز ايتاليايي اين گرايش به خودكامگي نظامهاي دمكراتيك در دوران
بحراني را «سزاريسم» مي نامد.
در سده 19 و در نيمه نخست سده 20،
بيشتر از درون ارتشها بود كه سزاريسم سر برمي آورد. ناپلئون بناپارت، اتو
ون بيسمارك و بنيتو موسوليني 3 چهره نمادين اين جريان بوده اند. سزاريسم
نام خود را از ژنرال رومي محبوب مي گيرد. سازوكار فعلي اتحاديه اروپا گونه
اي از سزاريسم است.
پس از جنگ جهاني دوم، بعضي از نهادهاي دمكراتيك
از جمله دادگاه قانون اساسي و بانك هاي مركزي مستقل بيش از پيش در اروپاي
غربي قدرتمند شدند. نظريه اي كه بر مبناي آن نخبگان آن زمان اروپا رفتار مي
كردند اين بود كه نظام هاي خودكامه «همزاد»، يعني نازيسم و استالينيسم،
فرآورده «زياده روي» در دمكراسي بوده اند. به همين دليل بايد دمكراسي را از
انحراف خودش بركنار نگه داشت.
از همان آغاز پيدايش، برنامه
اتحاديه اروپا در درون اين نگرش دور نگه داشتن مردمان از قدرت پا گرفته
است. اين جريان از سال 2009 شدت بيشتري گرفته است. اتحاد اقتصادي و پولي به
ابزار اعمال قدرت در مديريت اقتصادي و اجتماعي ناشي از بحران تبديل شده
اند.
چنين است كه برخلاف آن چه رسانه هاي حاكم و روشنفكر اروپاي
ليبرال مي خواهند بباورانند، گزينه پيش رو، پيگيري ساختن اتحاديه اروپا در
مقابل بازگشت به ناسيوناليسم نيست بلكه گزينه اي است كه دو پديده متضاد را
در برابر همديگر مي نهد؛ سزاريسم يا دمكراسي.
هاشمي اسطوره ما نيست اما در زمين ما بازي مي كند
عضو
متواري گروهك ملي-مذهبي خواستار استفاده اپوزيسيون از برخي مواضع هاشمي
شد. وي در عين حال معتقد است جامعه به هاشمي اعتماد ندارد.
تقي
رحماني در مقاله اي با طرح اين پرسش كه از هاشمي چه مي خواهيم، نوشت: برخي
در نقد هاشمي از تاريخ گذشته او مي گويند كه غلط نيست اما هاشمي هنوز بر سر
خواسته هاي تير ماه 88 تأكيد دارد هاشمي آزادي زندانيان سياسي انتخاباتي،
دلجويي از خانواده آسيب ديدگان؛ آزادي مطبوعات و گفتگو براي تفاهم را تكرار
كرده هر از گاهي به شيوه خود حرف مي زند.
اصلاح طلبان هم زماني كه
رفرم را شروع كردند و باب ميل آزادي خواهان سخن گفتند متناسب منافع خود
حركت مي كردند و هنوز هم چنين مي كنند. راديكال هاي آنان با نشريه ايران
فردا حاضر به مصاحبه نبودند و بعد تندتر رفتند. پس هاشمي هم مطابق موقعيت و
منافع خود عمل مي كند.
وي با بيان اينكه مخالفان سفت و سخت هاشمي
چند دسته هستند، مي افزايد: جمعي را نظر بر اين است كه هاشمي بايد چون ما
شود و دموكراسي خواه گردد تا پذيرفته شود؛ اين گونه خواسته نشان از امري
غيرممكن مي دهد.
در اين صورت منافع متفاوت افراد كه عامل اصلي موضع
گيري هستند كجا مي رود؟ بايد بدون اسطوره سازي از همراهي راهبردي همه
نيروها و افراد استفاده كرد. تازه توجه كنيم كه هاشمي به خاطر گذشته اش نمي
تواند اسطوره شود.
وي كه پس از فتنه سال 88 به پاريس گريخت در
ادامه اين تحليل مي نويسد: اعمال و مواضع هاشمي منتي بر ما ندارد چون در
شرايط حاضر مخالف سياست هاي موجود است، ما هم هستيم. اين مخالفت را بايد
براي تأثير بيشتر همسو كرد.
تقي رحماني نوشت: برخي دوستان مي گويند
هاشمي در ساختن وضع فعلي نقش اصلي را داشته و خود خرابي ها را جبران كند.
اما مگر اين ممكن است اگرچه غيرممكن نيست اما هاشمي ديدي دارد و منافعي و
موقعيتي كه در آن زندگي مي كند و دليلي براي مواضع خود دارد كه البته ما به
آن باور نداريم.
اما چرا در سياست ما حداكثري هستيم؟! اين نگاه
خطرناك است اين اشتباه را روشنفكران اول انقلاب با رهبر انقلاب، كردند و
نتيجه خوبي نگرفتند. آفت اين نگاه آن است كه در اين روال ما به دنبال كسي
مي گرديم كه با او بيعت كنيم و اين يعني فاجعه را طلب كردن.
وي با
استناد به يكي از منافقين عضو سازمان مجاهدين (انقلاب) نوشت: آقاي
(ابوالفضل) قدياني مي گفت من آقاي خميني را قبول داشتم اما بايد به سخن
بازرگان هم گوش مي دادم كه به امام انتقاد مي كرد اما چنين نكردم در حالي
كه بازرگان به گردن من حق داشت و اينها بودند كه امثال من را به آگاهي
رسانده بودند اما من به امام ديد بيعت داشتم و اين ديد غلط بود.[!]
وي
با ابراز تأسف از اختلافات كريم سنجابي و بازرگان در آستانه انقلاب اسلامي
نوشت: بايد گفت كه رقابت فردي آقاي بختيار با مرحوم سنجابي و رقابت مرحوم
سنجابي با بازرگان باعث شد به ناشناخته اي در عالم سياست اعتماد صددرصد
كنند و در عمل به جاي همكاري با هم براي گرفتن امتياز از روحانيت، به رقابت
باهم در جلب اعتماد از روحانيت بپردازند.
هاشمي از اين اشتباه اين
بزرگان سود جست. پس نقش نادرست راهبردي بزرگان خود را در ايجاد حوادث
گذشته ببينيم. قرار نيست ما به دنبال منجي باشيم. با اين ديد حر زمانه شدن و
منجي يابي و نقد هاشمي امري غير راهبردي است. حر زمانه شدن را نمي توان از
هر كس انتظار داشت.
عضو گروهك ملي-مذهبي و نزديك به سازمان منافقين
مي نويسد: فراموش نكنيم هاشمي از كارنامه خود جمع بندي و نظر دارد. از
شرايط انقلاب تحليل دارد. درست بودن و نبودن گذشته افراد نياز به زمان و
مرور تاريخ دارد تا همگاني شود. اما مگر موسوي، كروبي، خاتمي و تاج زاده يك
باره تمام گذشته خود را نقد كردند يا تاكنون كرده اند يا خواهند كرد؟
اين
ضد انقلاب مقيم فرانسه سپس به اعتماد جامعه به هاشمي پرداخت و نوشت: اما
مهمترين مخالفت با همراهي راهبردي با هاشمي اين است كه جامعه به هاشمي
اعتماد ندارد اين نقد را بايد با دقت بررسي كرد كه موضوع مناسب و قابل
اعتنايي است.
شرايط دموكراسي خواهان [ اسم مستعار جريان برانداز] و
اصلاح طلبان را بايد بررسي كرد و موقعيت جنبش سبز را در نظر گرفت و...
مانور هاشمي در حكومت است نه در جامعه. اگر فضا باز شد او مختار است كه
انتخاب كند. اما هاشمي باعث شده كه معترضان به سياست هاي حاكميت، زمزمه
مخالفت سر دهند، اين كشمكش امري تاكتيكي نيست بلكه امري واقعي است كه از
تضاد منافع و موقعيت برمي خيزد، در نتيجه براي ما قابل اعتنا است.
وي
ادامه مي دهد: مانور در دورن حاكميت حتي كار خاتمي هم نيست، كروبي و موسوي
هم در حصرند. همچنين بسياري از نيروهاي سياسي طرفدار دموكراسي تحت فشار
هستند و امكان فعاليت مؤثر از ايشان گرفته شده است.
شايد همين فشار
ما را عصباني كند كه تندتر شويم اما تند شدن بدون چشم انداز و قدرت لازم
يعني بي اثر شدن نيروي مؤثر كه مي تواند كار مهمي كند. هر مانوري كه بتواند
قدرت مطلقه را متزلزل كند خوب است. تا بتواند كشور را از تك گويي در اعلام
مواضع به نقد تك گويي بكشد. اين به نفع است. منتها بايد اين صدا شنيده
شود.
هاشمي داراي اين توان است و حتي بازيگران بين المللي هم به
اين مسئله توجه دارند. آنها به ميل ما رفتار نمي كنند. توان بازيگران داخلي
را سنجش و بر روي آنها حساب باز مي كنند و هنر ما اين است كه به اين
محاسبه پي ببريم تا بتوانيم بهتر عمل كنيم.
وي اضافه مي كند: در
نتيجه هاشمي در درون حكومت مانور مي دهد وظيفه ما شيفتگي يا نفرت نيست چيزي
كه در بعضي از مواضع دوستان مشاهده مي شود انگار به مخالف خود مي گويند
بيا خواسته ما را انجام بده تا بعد ببينيم چه مي توانيم با تو بكنيم. بايد
بپذيريم هر كس بازي خود را مي كند و نقاط مشترك را راهبرد تعيين مي كند.
هاشمي تلاطم را در حد توان راه انداخته و باز ادامه مي دهد چرا كه بايد
ادامه دهد. ما در اين ميانه چه مي كنيم اين مهم است. ما كه با خاتمي و
هاشمي به دموكراسي نرسيده ايم كه از آنها عبور كنيم يا نااميد شويم. جامعه
مدني و مبارزه مدني ايجاب مي كند كه از شيوه همه يا هيچ گذر كنيم.
VOA: آمريكا بر لبه پرتگاه مالي ايستاده است
صداي آمريكا در گزارشي اعلام كرد دولت اين كشور بر لبه پرتگاه مالي ايستاده است.
بخش
انگليسي VOA در گزارشي با عنوان «آمريكا بر لبه پرتگاه مالي» تأكيد كرد:
توجه رئيس جمهور و كنگره پس از انتخابات اخير معطوف به پديده اي در عرصه
اقتصاد آمريكا شده كه از آن به عنوان پرتگاه مالي ياد مي شود.
اوباما
جايگاه فعلي اقتصاد آمريكا را لبه پرتگاه خوانده است اگر دو حزب دموكرات و
جمهوري خواه تا اول سال 2013 (يك ماه و نيم ديگر) به توافق نرسند، ايالات
متحده با افزايش ماليات ها و كاهش هزينه هاي بسياري از مراكز و ادارات
دولتي مواجه خواهد شد كه رقم آن به 600 ميليارد دلار مي رسد.
اين
گزارش حاكي است: قوانين كنوني ماليات به تمامي شهروندان، فارغ از ميزان
درآمدشان، اين امكان را مي دهد كه ماليات كمتري بپردازند. قانون تخفيف
مالياتي سالهاست كه در آمريكا اجرا مي شود، اما مهلت اجراي آن در پايان سال
جاري ميلادي به اتمام خواهد رسيد.
دموكرات ها درصدد آنند كه ميزان
مالياتي را كه ثروتمندان مي پردازند افزايش دهند و به تعبير ديگر ماليات
پرداختي را منوط به ميزان درآمد كنند. عدم توافق قطعي نمايندگان دو حزب
اصلي سياسي آمريكا تا شش هفته ديگر، كشور را به سمت ركوردي ديگر خواهد برد و
از ميزان هزينه هاي مجاز ارتش و از بودجه بسياري از برنامه هاي اجتماعي
كاسته خواهد شد.
اين رويداد به ميزان بيكاري در جامعه آمريكا نيز
دامن خواهد زد و به همين دليل به پرتگاه مالي تعبير مي شود. عدم توافقي است
كه رئيس جمهوري آمريكا نسبت به آن هشدار داده است.
صداي آمريكا
اضافه كرد: تاكنون اما توافقي ميان نمايندگان مردم از دو حزب دموكرات و
جمهوري خواه حاصل نشده است و هيچ يك از دو طرف موضع خود را تغيير نداده
اند. برخي تحليلگران اقتصادي برآنند كه در عين ممكن بودن، قدري دور از ذهن
است كه دو حزب سياسي تا پايان سال جاري به چنين توافقي برسند.
صداي
آمريكا با بيان اينكه سقف بدهي هاي آمريكا از 16 تريليون (16هزارميليارد)
دلار گذشته، يادآور شد: باراك اوباما وعده داده كه ميزان بدهي ها را كاهش
دهد اما موفق به حصول توافق با مخالفان نشده است.
بي بي سي: همان چيزي كه اسرائيل مي ترسيد بر سرش آمد
حمله موشكي حماس به تل آويو همان چيزي بود كه اسرائيل نگران آن بود.
شبكه
دولتي انگليس با بيان اين مطلب و با اشاره به بكارگيري موشك هاي فجر با
برد 75كيلومتر، از سوي مقاومت اسلامي فلسطين اعلام كرد: تل آويو از سال
1991 و جنگ آمريكا با عراق بر سر كويت مورد حمله موشكي قرار نگرفته بود.
اكنون حماس به اين سطح از توانمندي دست يافته كه بتواند تل آويو را در فاصله 75 كيلومتري تهديد كند.
بي
بي سي اضافه كرد: راكت فجرنمونه پيشرفته اي از يك سيستم كوتاه برد است كه
ايران در سالهاي اخير روي آن كاركرده است. برخي گزارش ها حاكي از آن است كه
حزب الله لبنان شمار قابل توجهي از اين راكت ها را در اختيار دارد و آنها
را خيبر-1 نامگذاري كرده و در نبرد پيشين با اسرائيل توانست اهدافي در عمق
خاك اسرائيل را با اين راكت ها هدف قرار دهد.
اسرائيل طي دو روز
گذشته تلاش زيادي مي كرد تا محل هاي نگهداري اين راكت ها را بزند اما
كارايي سيستم دفاع ضدموشكي اسرائيل موسوم به گنبدآهنين اكنون با چالش جدي
مواجه است.
شبكه دولتي انگليس يادآور شد: طي پنجاه سال گذشته از
زمان تشكيل اسرائيل، معادله نظامي بين اسرائيل و فلسطيني ها به شكل كاملا
روشني يك طرفه و به نفع اسرائيل بود اما اكنون فلسطيني ها با داشتن راكت
هايي با بردهاي مختلف به درجه اي رسيده اند كه توانسته اند از نظر تعداد و
برد راكت هايشان به تهديدي براي اسرائيل تبديل شوند.
کد خبر 171276
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۹۱ - ۰۷:۴۶
- ۱ نظر
- چاپ