به گزارش مشرق، کانال تلگرامی تحلیل شبکه های اجتماعی مجازی نوشت:
آمریکاییها بیشتر خواهان کنترل هوش مصنوعی و تسلط بر آن هستند؛ اما چینیها بیشتر خواهان اتصال و ارتباط با هوش مصنوعی هستند.
نحوه تعامل با هوش مصنوعی و استفاده از آن در هر کشوری، به فرهنگ مردم آن کشور بستگی دارد؛ این یافتهای است که پژوهشگران دانشگاه استنفورد در پژوهشی با عنوان «چگونه فرهنگ خواستههای مردم از هوش مصنوعی را شکل میدهد» ارائه کردهاند. بر اساس این مقاله، درک مردم از هوش مصنوعی از مدلهای فرهنگی آنها نشأت میگیرد.
امروزه، فرض میشود که مردم خواهان کنترل بر فناوری هستند و هوش مصنوعی را بهعنوان ابزاری در خدمت اهداف و دغدغههایشان میبینند. اما پژوهشگران دانشگاه استنفورد میگویند این دیدگاه در همه جای دنیا به این شکل نیست، بلکه بازتابدهنده مدل فرهنگی عاملیت است که در بسیاری از زمینههای فرهنگی طبقه متوسط آمریکایی-اروپایی رایج است.
بر اساس تحقیقات آنها، نگاهی گستردهتر به فرهنگها در میان گروههای متنوع نشان میدهد که بسیاری از مردم دیدگاه متفاوتی درباره نقشی که هوش مصنوعی میتواند ایفا کند، دارند. برخی هوش مصنوعی را با ظرفیت بالاتری برای تأثیرگذاری بر محیط اطراف تصور میکنند (برای مثال، برخی افراد میخواهند هوش مصنوعی دارای احساسات، عواطف و خودمختاری باشد). در این تفسیر، به عنوان مثال، برخی ماشینهای هوشمندی را تصور میکنند که بتوانند بهصورت خودجوش عمل کنند و در موقعیتهای اجتماعیشان مشارکت داشته باشند.
رابطه فرهنگ و هوش مصنوعی
بسیاری از مطالعات تعامل انسان و کامپیوتر (HCI) تأثیر فناوری بر مردم در کشورهای مختلف را بررسی کردهاند؛ با این حال، تاکنون پژوهشگران کمی تلاش کردهاند تا «جهت گفتگو را تغییر دهند» و ببینند چگونه فرهنگ میتواند بر طراحی هوش مصنوعی تأثیر بگذارد یا چگونه محصولات هوش مصنوعی ایدههای فرهنگی را منعکس میکنند.
برای رسیدن به درک عمیقتری از فرهنگ و هوش مصنوعی، محققان چارچوب روانشناسی فرهنگی شناختهشدهای را برای به تصویر کشیدن تفاوتها در نحوه نگرش افراد بهکار بردند. بر اساس این چارچوب نظری، مردم نگرشهای فرهنگی متفاوتی نسبت به خودشان و محیط اطرافشان دارند؛ برخی خود را مستقل از محیط تصور میکنند و عقیده دارند که از محیط آنچنان اثر نمیپذیرند؛ در حالی که برخی دیگر، در برخی فرهنگها، تمایل دارند محیط را بهعنوان منبعی برای تأثیرگذاری ببینند که افکار، احساسات و رفتارهایشان را هدایت میکند.
با بهکارگیری این چارچوب روانشناسی فرهنگی، مطالعات قبلی در علوم رفتاری نشان دادهاند:
مردم در زمینههای فرهنگی آمریکایی-اروپایی فرد را بهعنوان منبع بزرگتری از تأثیرگذاری نسبت به محیط میبینند و در نتیجه خودشان را کمتر تحت تأثیر محیط میپندارند. این مدل فرهنگی، افراد را فعالتر، زندهتر و تواناتر در کنترل محیطهایشان نشان میدهد. علاوه بر این، افراد سعی میکنند محیطهای خود را تغییر دهند تا با ترجیحات، خواستهها و باورهایشان سازگارتر شود.
برخلاف فرهنگ آمریکایی-اروپایی، مردم در زمینههای فرهنگی چینی پذیرش بیشتری نسبت به اثرات محیط دارند و نسبت به محیط اطرافشان انعطافپذیرتر هستند. ممکن است مرزهای بین افراد و محیطهای اطرافشان را نفوذپذیر و انعطافپذیر ببینند. در این فرهنگ، افراد ممکن است ترجیح دهند که محیط بیشتر بر آنها اثر داشته باشد.
مردم در زمینههای فرهنگی آفریقایی-آمریکایی، در میان این دو طیف قرار دارند و توأمان هم میخواهند محیط اطرافشان را کنترل کنند و هم خودشان را تا حدی وابسته به آن میدانند.
بر این اساس،، محققان استنفورد فرض کردند که آمریکاییهای اروپاییتبار بیش از پاسخدهندگان چینی به دنبال کنترل بر هوش مصنوعی خواهند بود، در حالی که شرکتکنندگان چینی بیش از آمریکاییهای اروپاییتبار به دنبال ارتباط با هوش مصنوعی خواهند بود. و اگر الگوهای قبلی برقرار بمانند، ترجیحات آفریقایی-آمریکاییها برای کنترل و ارتباط با هوش مصنوعی بین ترجیحات آمریکاییهای اروپاییتبار و چینیها قرار خواهد گرفت.
به طور مشابه، در موضوع تأثیرگذاری محیط بر افراد، این تیم انتظار داشت که آمریکاییهای اروپاییتبار کمتر خواستار ویژگیهای تأثیرگذار در هوش مصنوعی باشند و چینیها بیشتر این ویژگیها را ترجیح دهند، در حالی که ترجیح آفریقایی-آمریکاییها بین این دو قرار خواهد گرفت.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.





۱۹:۱۳ - ۱۴۰۴/۰۱/۲۱