به گزارش مشرق به نقل از مهر، مدرسه مهر مریم در یکی از کوچه های قدیمی نزدیک به سی تیر، جایی است که روی در و دیوار حیاط آن هنوز می توانید بازمانده های تبلیغات شورای دانش آموزی را ببینید. تبلیغاتی با وعده های رویایی که البته گاهی لحن تهدید و تطمیع به خود گرفته اند.
نیوشا برای تبلیغات انتخاباتی اش، فقط یک آگهی نصب کرده اما همین آگهی آنقدر تاثیر گذار بوده که نام او را در فهرست 8عضو منتخب شورای دانش آموزی مدرسه شان قرار دهد. برگه تبلیغاتی نیوشا، نه فقط خوش رنگ و لعاب تر از بقیه کاندیداها، که وسوسه انگیزتر از وعده های آنها هم هست: راه اندازی پیست سوارکاری در مدرسه، کلاس بیس بال، اسکی روی یخ و هر رشته ورزشی دیگری که بچه ها تقاضا داشته باشند!
علاوه بر این، او وعده داده بود که در صورت رای آوردن، کلاس های صدای مشاور برگزار و «به درد دل نوگلانش رسیدگی کند!» آخرین برگ برنده نیوشا هم وعده بستنی دادن به دوستانش بود: «هفته ای یک بار بچه های محل، بستنی مهمان من!» البته بعد از انتخابات، نیوشا مدعی شد که چون به عنوان عضو اصلی انتخاب نشده و نامش در میان اعضای علی البدل است، پروژه بستنی دادن به بچه ها تعطیل است. مثل بقیه وعده هایی که می گوید برنامه ای برای عملی کردنشان ندارد: «اینها را گفتم اما عمل که نمی کنم. مهم این بود من رای بیاورم که آوردم. البته چون عضو اصلی نیستم، کسی نباید توقع داشته باشد وعده هایم را عملی کنم.»
کیمیا هم مثل نیوشا، برای نوشتن برگه های تبلیغاتی اش سراغ عجیب ترین و غیرمنتظره ترین وعده ها رفته است: «کاری می کنم معلم ها کمتر امتحان بگیرند، موبایل و لپ تاپ را در مدرسه آزاد می کنم و با مدیر صحبت می کنم که پیست اسکیت در مدرسه راه بیندازیم و بچه ها بتوانند با اسکیت مدرسه بیایند.» کیمیا با این وعده ها نتوانست رای بیاورد. مثل یکی دیگر از همکلاسی هایش که وعده داده بود: «اگر انتخاب شوم، مشق های بچه ها را به جایشان می نویسم.» این وعده آنقدر دور از ذهن بود که حتی کیانا، خواهر دوقلوی کیمیا هم می گوید: «خنده دار است. معلوم است که عملی نمی شود! فقط می خواهند رای بیاورند. ما هم چون وعده دروغی داده بودند، بهشان رای ندادیم.»
ترویج علم با غلط نویسی!
سعیده شجری اما به جای برگه های تبلیغاتی که دوستانش به در و دیوار مدرسه چسبانده اند، یک سخنرانی تبلیغاتی مکتوب آماده کرده که با عبارت «بیش از حد نمی خواهم مصدق(!) اوقات شما عزیزان شوم...» شروع شده است. او درباره برنامه های آینده اش نوشته: «برنامه ای که من درمورد شما دانش آموزان در نظر گرفته ام، درباره ی با درس هایتان است. من می توانم با رای هایی که شما به من می دهید برنامه هایی را برایتان فراهم سازم که با تفریح و علم همراه است...»
سعیده هم جزو کاندیداهایی بود که نتوانست در فهرست منتخبان شورای دانش آموزی قرار گیرد؛ شاید به خاطر این که غلط های املایی اش وعده های تبلیغاتی او درباره برنامه های علمی و درسی را بی اثر کرده بود. مینا البته می گوید ماجرا اینطور نیست. چون بچه ها بیشتر به کسانی رای می دهند که آنها را از نزدیک بشناسند و با آنها دوست باشند: «برای من فرقی نداشت که چه وعده ای بدهند. من به دوستم رای دادم. اصلا همه بچه ها به دوست هایشان رای می دهند.» اما ملیکا خودش را از قید «همه» ای که مینا به کار برده فاکتور می گیرد و می گوید: «نه. من به یکی از بچه ها رای دادم که گفته بود اگر انتخاب شود به بچه هایی که درسشان ضعیف تر است کمک می کند و به بچه های پرتلاش جایزه می دهد.» کاندیدایی که با وجود اهداف نوعدوستانه و منطقی اش رای نتوانست رای بیاورد. ملیکا می گوید: «ما به اندازه کافی تفریح داریم
به من رای بدهید وگرنه...
هلیا برای رای جمع کردن، به روش تهدید و ترغیب روی آورده. روی برگه های شلوغ و خط خطی اش، نوشته: «به من رای بدید تا بهتون رای بدم» و زیر برگه با خط ریزتری نوشته: «هشدار: اگه ورقمو پاره کنین، ورقه تونو پاره می کنم.» هلیا اگرچه هیچ وعده و برنامه ای برای بعد از انتخاب شدنش ندارد اما با همین شیوه دستوری در تبلیغ، توانسته است 38 رای جمع کند و چهارمین عضو منتخب شورای دانش آموزی مدرسه شان باشد.
نقطه مقابل تبلیغات مشروط و دستوری هلیا، وعده های سارا علایی است که شبیه کاندیداهای یک انتخابات رسمی و کشوری آنها را پشت سر هم ردیف کرده است: تقویت روح ورزشی، حفظ روحیه همکاری و همیاری، ایجاد اتحاد و همبستگی، تقویت روحیه تقوا و پرهیزگاری... آرمان هایی که سارا برای دستیابی به آنها هیچ ایده ای ندارد اما می گوید که دوست دارد به آنها دست پیدا کند تا یک مدرسه ایده آل داشته باشد. کلمات پرطمطراق سارا که سال پایینی های مدرسه معنی خیلی از آنها را نمی دانستند، نتوانست بیشتر از 11رای برای او جمع کند و به این ترتیب، سارا رتبه یکی مانده به آخر را در میان کاندیداهای مدرسه کسب کرد.