به گزارش مشرق به نقل از مهر، مرحوم علامه آیة الله حاج سیّد محمدحسین حسینی طهرانی قدس سره به مناسبت های مختلف در تألیفات و بیانات خویش سخن از مرحوم علامه آیة الله حاج سیّد علی قاضی طباطبایی رضوان الله علیه به میان آورده و سیره و سلوک ایشان باری بیان مطالب بهره برده اند.
علامه طهرانی در کتاب مطلع انوار (ج 2) می نویسد: مرحوم قاضى داراى دو جنبه علم و عرفان بود؛ یعنى در علوم ظاهریّه فقیهى عظیم و عالمى جلیل، و در علوم باطنیّه عارفى واصل و انسانى کامل بود که أسفار اربعه را طىّ نموده، و جمع میان ظاهر و باطن و شریعت و طریقت او را بتمام معنى الکلمه به وادى حقیقت على التّحقیق رهبرى نموده است.
با علمائى که پیوسته به نوشتن کتب ظاهرى و بحثهاى بلاطائل و مفصّل اصول فقه مى پرداختند و بالنّتیجه دستشان از معرفت تهى مىماند خرده مىگرفت و در نزد شاگردان خود این طریقه را تقبیح مىنمود. و همچنین با دراویش و متصوّفهاى که به ظاهر شرع اهمیّت نمىدهند سخت در معارضه و نبرد بود و مىفرمود: «سلوک راه خدا با عدم اعتناى به شریعت که نفس راه و طریق است جمع میان متضادّین و یا متناقضین است.»
شدت علاقه و احترام علامه نسبت به مرحوم قاضى
مرحوم علامه طهرانی ادامه می دهد: بارى، استاد ما [علامه طباطبایی]نسبت به استاد خود مرحوم قاضى علاقه و شیفتگى فراوانى داشت، و حقّاً در مقابل او خود را کوچک مىدید؛ و در چهره مرحوم قاضى یک دنیا عظمت و ابَّهت و اسرار و توحید و ملکات و مقامات مىجست. من یک روز به ایشان عطر تعارف کردم، ایشان عطر را به دست گرفته، و تأمّلى کردند و گفتند: دو سال است که استاد ما مرحوم قاضى رحلت کردهاند؛ و من تا به حال عطر نزدهام. و تا همین زمان اخیر نیز هر وقت بنده به ایشان عطرى دادهام؛ دَرِ آنرا مىبستند و در جیبشان مىگذاردند.
تربیت عرفانى علامه طباطبایی نزد استاد قاضى
علامه طهرانی نحو آشنایی علامه طباطبایی با مرحوم قاضی و دستورات ایشان را چنین بیان می کند: استاد علّامه مىفرمودند: چون به نجف اشرف براى تحصیل مشرّف شدم، از نقطه نظر قَرابت و خویشاوندى و رَحِمیّت گاهگاهى به محضر مرحومقاضى شرفیاب مىشدم؛ تا یک روز درِ مدرسهاى ایستاده بودم که مرحوم قاضى از آنجا عبور مىکردند، چون به من رسیدند دست خود را روى شانه من گذاردند و گفتند: «اى فرزند! دنیا مىخواهى نماز شب بخوان؛ و آخرت مىخواهى نماز شب بخوان!» این سخن آنقدر در من اثر کرد که از آن به بعد تا زمانیکه به ایران مراجعت کردم پنج سال تمام در محضر مرحوم قاضى روز و شب بسر مىبردم؛ و آنى از ادراک فیض ایشان دریغ نمىکردم. و از آن وقتی که به وطن مألوف بازگشتم، تا وقت رحلت استاد پیوسته روابط ما برقرار بود و مرحوم قاضى طبق روابط استاد و شاگردى دستوراتى مىدادند و مکاتبات از طرفین برقرار بود. ایشان مىفرمودند: «ما هر چه داریم از مرحوم قاضى داریم.»
نویسنده مهر تابان می افزاید: مرحوم قاضى از مجتهدین عظام بود، ولى مقیّد بودند که در منزل خود درس بگویند؛ و دورههائى از فقه درس دادهاند. و نماز جماعت را نیز براى شاگردان خود در منزل اقامه مىنمودهاند، و نماز ایشان بسیار با طمأنینه بود و طول مىکشید. و پس از نماز مغرب که در اوّل استتار شمس تحت الافق اقامه مىکردند، تا وقت عشاء به تعقیبات مغرب مىپرداختند؛ و قدرى طول مىکشید.
در ماه مبارک رمضان شاگردان براى ادراک نماز مغرب به جماعت ایشان مىرفتند، و چون بعضى تا ذهاب حُمره مشرقیّه از سَمت الرّأس مبادرت به نماز نمىکردند، لذا از ایشان تقاضا مىکردند که قدرى صبر کنند؛ و ایشان هم صبر مىکردند، ولى سماور روشن بود و مرحوم قاضى به مجرّد استتار قرص، افطار مىکردهاند.
در دهه اوّل و دوّم ماه رمضان، مجالس تعلیم و انس در شبها بود؛ در حدود چهار ساعت از شب گذشته شاگردان به محضر ایشان مىرفتند ودو ساعت مجلس طول مىکشید. ولى در دهه سوّم، مجلس تعطیل بود و مرحوم قاضى دیگر تا آخر ماه رمضان دیده نمىشدند؛ و هر چه شاگردان به دنبال ایشان مىگشتند در نجف، در مسجد کوفه، در مسجد سهله، و یا در کربلا، ابداً اثرى از ایشان نبود. و این رویّه مرحوم قاضى در همه سال بود تا زمان رحلت.
کیفیت تربیت مرحوم قاضى
خود ایشان در مسجد کوفه و مسجد سَهله حجره داشتند، و بعضى از شبها را به تنهائى در آن حجرات بیتوته مىکردند؛ و شاگردان خود را نیز توصیه مىکردند بعضى از شبها را به عبادت در مسجد کوفه و یا سهله بیتوته کنند. و دستور داده بودند که چنانچه در بین نماز و یا قرائت قرآن و یا در حال ذکر و فکر براى شما پیش آمدى کرد؛ و صورت زیبائى را دیدید؛ و یا بعضى از جهات دیگر عالم غیب را مشاهده کردید، توجّه ننمائید؛ و دنبال عمل خود باشید!
کمالات استاد مرحوم قاضى
علامه طهرانی می افزاید: مرحوم قاضى از نقطه نظر عمل، آیتى عجیب بود. اهل نجف و بالاخصّ اهل علم از او داستانهائى دارند. در نهایت تهیدستى زندگى مىنمود با عائله سنگین، و چنان غرق توکّل و تسلیم و تفویض و توحید بود که این عائله به قدر ذرّهاى او را از مسیر خارج نمىکرد.
مرحوم قاضى فرمود: آقا جان من! این مرد فروشنده، شخص بى بضاعت و فقیرى است، و من گاهگاهى به او مساعدت مىکنم؛ و نمىخواهم چیزى به او بلا عوض داده باشم تا اوّلًا آن عزّت و شرفِ آبرو از بین برود؛ و ثانیاً خداى ناخواسته عادت کند به مجّانى گرفتن؛ و در کسب هم ضعیف شود و براى ما فرقى ندارد کاهوى لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها؛ و من مىدانستم که اینها بالاخره خریدارى ندارد، و ظهر که دکّان خود را مىبندد به بیرون خواهد ریخت، لذا براى عدم تضرّر او مبادرت به خریدن کردم.