به گزارش مشرق به نقل از فارس، در بخش نخست مصاحبه درباره ایده اولیه و چگونگی شکلگیری فیلم «بوسیدن روی ماه» با منوچهر محمدی تهیهکنندهای که در نگارش فیلمنامهها و ایدههای اولیه داستان خود نقش دارد صحبت کردیم. در بخش دوم گفتوگو به چگونگی شکلگیری کارهای قبلی او مانند «طلا و مس»، «مارمولک» و «زیرنور ماه» اشاره داشتیم و او با سعه صدر به سوالات ما درباره چگونگی شکلگیری ایده این دو فیلم و شرایط تولیدشان سخن گفت.
متن بخش دوم گفتوگوی مفصل فارس با «منوچهر محمدی» از نظرتان میگذرد:
بهروز شعیبی در نمایی از «طلا و مس»
«طلا و مس» تقابل اخلاق نظری و عملی
* درباره طرح «طلا و مس» کمی توضیح دهید.
- در طرح اولیه «طلا و مس» بحث اخلاق به این شدت که در نسخه فعلی فیلم است، وجود نداشت ولی شرایط اجتماعی ما به گونهای پیش رفت که ضرورت استفاده از عنصر تقابل اخلاق نظری و عملی «مسلمانی در گفتار و عمل» احساس شد. نزدیک به پنج یا شش سال اختلاف زمانی بین تولید فیلمها است، احساس کردم «طلا و مس» را باید در دستور کار قرار دهم. میزان تفاوت صحبت کردن در گفتار و در عمل و رفتار زاویه بیشتری پیدا کرده است. در آن برهه از زمان احساس کردم مخاطب بهتر میتواند درک کند، حتی در مورد یک امر خانوادگی که بین زن و شوهر میتواند اتفاق بیافتد، بحث اخلاق که از درون آن یک عشق و بعد به یک دوست داشتن به وجود میآید و به عقیده من از عشق فراتر میرود، وقتش هست.
من با نگاهی مجدد به موضوعی که چند سال پیش داشتم، قصد داشتم وارد بحثی شوم. خواستم بگویم این فرض که برخی از جامعهشناسان و صاحبان نظریههای اجتماعی بر آن معتقدند که بعد از ازدواج و گذشت زمانی عشقها تبدیل به طلاقهای عاطفی میشود، لزوماً تصمیمپذیر نیست.
عشق جاری در «طلا و مس» اسطورهای است
این چالشی بود که برایم اهمیت داشت، میتوان در سختترین شکل به سراغ عشق یک زن و شوهر بروم. در سختترین شرایط که زن مبتلا به بیماری سختی است، به سراغ این عشق برویم و از یک مرحله والاتری نگاه کنیم و یک عشق اسطورهای شکل بگیرد. به همین خاطر دیالوگ انتهایی فیلم «طلا و مس» که میگوید «دوستت دارم»، تماشاگر این را با جان و دل باور میکند. این دوست داشتن شعاری کافیشاپ نیست.
دوست داشتن توامان با سختیها بوده است، کهنه بچه را عوض کرده، چشمهایش ضعیف شده چون فرش را به اتمام رسانده، همه کارها را انجام داده و نگفته دوستت دارم و در آن نقطه میگوید و به واقع برای زنی که به بیماری صعبالعلاج مبتلا شده، امیدبخش است؛ اما برخی از ایدهها باید در زمان صیقل بخورند و زمان بگذرد تا به نتیجه مطلوب برسد.
* تشخیص این که چه زمانی نیاز است تا ایده را به مرحله ساخت برسانید یا خیر برعهده شماست؟
بله من اتاق فکر خاصی ندارم.
* چگونه دو ایده «مارمولک» و «طلا و مس» در یک زمان شکل گرفت و شما تشخیص دادید به «مارمولک» بپردازید؟
فیلمنامه «مارمولک» کارهای تولیدش سریعتر انجام شد. من با دو سه دوست کارگردان صحبت کردم، برخی نگران بودند که سوژه متفاوت است و از عهدهشان خارج است و در نهایت «کمال تبریزی» آمد و کار را با ایشان شروع کردیم. همان زمان هم «طلا و مس» شکل گرفت اما وقتی کار اجرایی شروع میشود، حجم زیادی از مسایل وجود دارد که باعث میشود من با بحث فکری فیلمنامهها و کارهای آتی فاصله بگیرم. این پروسه زمانی حدود دو یا سه ماه است که کار شکل بگیرد، بعد به این نتیجه رسیدم که یکی از کارها آماده شود و به جشنواره برسد، بعد به «طلا و مس» بپردازم. اما مجموعه مسایلی پیش آمد که ترجیح دادم ایده «طلا و مس» شکل و ظرف زمانی خود را پیدا کند.
* تنها تهیهکنندهای هستید که درباره روحانیت فیلم ساختید. موضوع ملتهبی که بسیاری جرات نزدیک شدن به آن را هم نداشتند. شما اولین فیلم را در این باره با اثر «زیر نور ماه» آغاز کردید.
به نظر شما کار درستی بود یا خیر؟
برای عقده گشایی و انتقامجویی به سراغ روحانیت نرفتم
* شاید دیگران شناخت مناسبی از این قشر از جامعه نداشتند...
ما در جامعهای زندگی میکنیم که گروهها و اقشار در آن زندگی میکنند و اگر به یک فکر و ایدهای برسید چه اشکالی دارد که به سراغ آنها بروید. نکته دوم این است که نه برای عقدهگشایی و انتقامگیری، حتی اگر جایی لازم باشد با نقد دلسوزانه و مصلحانه به این جریان وارد شوید، قاعدتا نباید مشکلی وجود داشته باشد. اما مسئله به این سادگی نیست. معما چو حل گشت آسان شود.
ما تمام مشکلات را به دوش روحانیت میاندازیم
ایده اصلی که برای من شکل گرفت تصور غلطی بود که در جامعه شاهد آن بودم و این تصور غلط ادامه دارد و حتی بیشتر هم شده است. ما تمام مشکلات را به دوش روحانیت میاندازیم. خطرناکتر و دردناکتر این است که ما فکر کنیم این مشکلات برمیگردد به اسلام و حکومت دینی و مذهبی. به نظر من این جفایی است که به اسلام میشود. این مسئله برایم ایجاد شد که نشان بدهم روحانیت مثل ماست و هیچ تفاوتی با ما ندارد. در میان آنها آدمهای بسیار وارستهای هستند و برخی از آنها هم مثل بقیه آدمها گناه و حتی فساد میکنند. اینگونه نبود که اول یک مضمون پیدا کنم و بعد برای آن قصهای را خلق کنم، نه اینگونه نبود.
نمایی از فیلم سینمایی «زیر نور ماه»
«زیر نور ماه» وامدار صحنهای از «ریش قرمز» است
در آن زمان به این فکر میکردم لباس روحانیت یک ویژگی دارد که قدر این ویژگی باید فهمیده شود. من شما را به این مطلب ارجاع میدهم، زیرا احساس میکنم شما علاقمندید در این خصوص پس و پشت ذهن من را واکاوی کنید. یکی از ماندگارترین صحنههایی که اگر بگویم «زیر نور ماه» وامدار این صحنه است بی راه نگفتم، شاید این نسبت به نظر غیرقابل باور باشد اما مربوط به فیلم «ریش قرمز» کروساوا است. داستان طبیب متفاوتی است که کارش خدمت به مردم است، در جامعه آن زمان یکی از ثروتمندان قصد میکند پسرش علم پزشکی را بیاموزد، پسر میرود تا زیر دست طبیب حاذق درس بیاموزد. اینها موظفند لباس کتان ضخیمی را بپوشند که مشخص باشند. این جوان ثروتمند از پوشیدن این لباس امتناع میکند. او از یک کوچه میگذرد، از روی لباس میفهمد پزشک هستند و بچه را به آنها میسپارد. ریش قرمز به پسر ثروتمند تاکید میکند که این لباس باعث شد این پیرزن به ما اعتماد کند.
این صحنه یک تاثیر برای من بود. مثل شعری که میشنوید و حال خوشی به شما دست میدهد و تصمیم درستی ممکن است بگیرید. این حالتها تاثیر و تاثری است برای خودم. این بود جفای جدی که در این قضیه میشود و همه روحانیت به یک چوب رانده میشوند. اگر به قصهای فکر کنیم که یک طلبه دچار تردید میشود که لباس بپوشد یا خیر و این تردید و شک را نشان دهیم به واقع کمک کردیم به این که روحانیت مثل ما است و همه ویژگیهایی که انسان دارد در وجود این افراد هم است، ازجمله شک و تردید. اتفاقاتی که در فرآیند داستانی برای او میافتد مثل چیزی که در «طلا و مس» اتفاق افتاد و همان مولفهها را میتوانید ترجمه کنید. وقتی قصد دارد عبا و عمامه بخرد، به جنس و کیفیت و قیمت آن توجه میکند اما وقتی لباسش را میدزدند و میبیند که لباسهایش سفره غذا و زیرانداز شده یک فرآیندی بر او میگذرد، یک سفر روحانی و معنوی را طی میکند. روز عمامهگذاری میبینیم او کتابهایش را جمع کرده تا بفروشد و یک شام برای فقرا تهیه کند.
ما این قصهها را داشتیم. داستانی میخوانیم از حضرت علی (ع) که مشاهده میکند پیرزنی مشک آبی به دوش دارد و به علی (ع) دشنام میدهد. حضرت با ایشان به بحث نظری نمینشیند بلکه در آن روز در همه کارهای خانه به زن کمک میکند، زمانی که قرار است زن نان بپزد حضرت صورتش را در تنور میکند و به خودش میگوید علی بچش این آتش را، سختتر از این در انتظار توست، اگر از حال مردم روزگارت خبر نداشته باشی.
به واقع برای من اینگونه بود که اگر فردی قصد دارد روحانی شود و به این موقعیت برسد باید میرفت فقرا را میدید، با آنها زندگی میکرد، حاضر میشد از هر آنچه دارد بگذرد تا این که در نهایت به یک درجهای برسد و با دیروزش متفاوت است. پیغمبر هم وقتی به معراج میرود باید به زمین برگردد و درد مردم را بفهمد. در روایتی داریم « الناس عیال الله»، مردم خانواده خداوند هستند، اگر به این روایت دقت کنیم نگاه ما به زندگی و مردم تغییر میکند. متاسفانه در حال حاضر در جامعهای زندگی میکنیم که پر از شایعه و دروغ است که جزء فرهنگ دینی ما نیست. دلم میگیرد جوانی به این فکر کند که اگر خروجی فرهنگ دینی ما این است پس بهتر است نباشد. ما زیباییهای دین را نتوانستیم نشان دهیم و باید چوبش را هم بخوریم. شروع زیر نورماه این گونه شکل گرفت.
* سوالاتی صورت گرفت یا سوءتعبیرهایی هم شد، بعد از ساخت فیلم «مارمولک»؟
بله سوءتعبیر شد، خیلی از جاها سؤال کردند که پشت این ماجرا چه چیزی است؟
از ساخت «مارمولک» پشیمان نیستم/ «مارمولک» زنگ خطری برای روحانیت بود
* بعد از «زیر نور ماه» رسیدید به قصه «مارمولک». «زیرنورماه» که نگاه ویژهای را به مخاطب میداد و سیر معنوی را در یک فرد نشان میداد. ما به «مارمولک» میرسیم که فردی از لباس روحانی سوءاستفاده میکند. با توجه به اتفاقاتی که برای «مارمولک» افتاد بهتر نبود با توجه به شکلگیری دو ایده «طلا و مس» و «مارمولک» در یک زمان، شرایط ساخت «طلا و مس » زودتر فراهم میشد؟
من مبرا از خطا نیستم اما تا این لحظه از ساختن «مارمولک» پشیمان نیستم. من در مورد ساخت «مارمولک» اشتباه نکردم، چون این حس را داشتم که این بار باید زنگ خطر برای روحانیت با ساخت «مارمولک» به صدا دربیاید که از این لباس ممکن است افرادی سوءاستفاده کنند و باید خیلی مراقب باشیم و حواسمان جمع باشد؛ البته دقیقا سفری را که سید رضا در «زیر نور ماه» طی میکند، رضا هم همان سفر را طی میکند، البته سیر روحی «سید رضا» (زیر نور ماه) با «رضا» (مارمولک) متفاوت است، چون از دو پایگاه اجتماعی متفاوت هستند، دو تحول روحی متفاوت است و در تاریخ نمونههای بسیاری میتوان آورد و ذکر کرد. نمونه روشن آن دو یار مشهور و صادق و باوفا ابوذر و سلمان است، چه تفاوتهایی بین این دو است. گویش ابوذر به گونهای است که عثمان دستور حد برایش صادر میکند، این در شرایطی است که سلمان والی مدائن میشود، در حالی که هر دو از شاگردان پیامبر هستند.
حس کلی «مارمولک» وامدار رمان بینوایان است
«مارمولک» مسئلهاش چیز دیگری بود. یک آدمی که خودکشی کرده و توسط یک روحانی نجات پیدا میکند و اسباب فرارش مهیا میشود و بالاجبار به یک کنجی هدایت میشود که مجبور است نقش آدمهای خوب را بازی کند. من بارها گفتم حس کلی را وامدار رمان بینوایان هستم. نیکی که کشیش به ژان والژان میکند، بعدا مسیر زندگی را تغییر میدهد. برای من هم در «مارمولک» همین بود. کسی که میخواهد از همه چیز فرار کند، به یکباره در یک حلقه میافتد که کلید واژهاش جملهای است که روحانی از کتاب شازده کوچولو میگوید «با محبت میشه همه را اهلی کرد» و آدمی که اشتباهی روز اول روی پله بالای منبر نشسته، روز آخر به پایینترین پله مینشیند و نگاهش عوض میشود. البته با یک زوایه دیگر و عمومیتری اما به دلیل شرایط اجتماعی خاصی که داریم بد فهمیده شد و برخورد بدی با آن صورت گرفت.
بعد از «مارمولک» و اتفاقاتی که برایش افتاد از من و تبریزی عذرخواهی شد
* فیلم «مارمولک» در اکران دچار مشکل شد و به صورت غیرمجاز پخش شد. اگر شرایطی فراهم شود ممکن است فیلم را در شبکه نمایش خانگی توزیع کنید؟
من معذورم از اتفاقاتی که بعد از اکران افتاد و عذرخواهیهای جدی که از من و آقای تبریزی شد نام ببرم اما برخی معتقد بودند اسم فیلم مسئله بود. ما حتی گفتیم حاضریم اسم فیلم را عوض کنیم اما مخالفت میشد. امیدوارم شرایطی فراهم شود که فیلم دیده شود. دوره اول که آقای شمقدری آمده بودند و اجازه دادند برخی از فیلمهای توقیفی رفع توقیف شود ما هم تقاضا دادیم. ایشان از من خواستند سه اسم جدید برای فیلم ارائه دهیم تا امکان پخش فیلم میسر شود. ما هم سه تا اسم عنوان کردیم و گفتیم حاضریم اسم را عوض کنیم اما نامه بیپاسخ ماند.
ترجیح میدهم فعلا درباره روحانیت فیلم نسازم
* باز هم ممکن است درباره روحانیت فیلم بسازید و آیا ایدهای در این زمینه دارید؟
الان ایده دارم، طرح کاملش هم آماده است اما فعلا ترجیح میدهم نسازم.
* به واسطه شرایط روز...
بله قطعا به واسطه شرایط روز تا مقداری این کج فهمیها برطرف شود.
* از زمان و شرایط اکران فیلم «بوسیدن روی ماه» رضایت دارید؟
دوستان زحمت زیادی در حوزه هنری کشیدند، البته ما ترجیح میدادیم فیلم در ایام نوروز اکران شود که متاسفانه نشد و این اکران مصادف شد با پنج مهرماه. به صورت عقلانی اکران بدی نیست اما انگار کل جامعه مسئلهشان دلار و سکه است. حال عمومی جامعه مناسب نیست. اینگونه که روند بقیه فیلمها را بررسی کردم متاسفانه فیلمها فروش مناسبی ندارد و از آنها استقبال نشده است، دلیلش هم این است که حال عمومی جامعه حال مساعدی برای سینما رفتن نیست. هنر در شرایطی رشد میکند که جامعه در حال آرامش توام با آسایش و رفاه باشد. ما تمام افتخارمان در مورد هنر اسلامی مربوط به دوره صفویه است، اوجش در اصفهان است. در این برهه در یک رفاه و امنیت عمومی به سر میبردیم و در حوزه معماری، ادبیات و مباحث دینی رشد چشمگیر داشتیم. چند سالی است که در یک شرایط نه چندان مطلوبی هستیم که جامعه دچار مسائل حاشیهای شده و فرهنگ مظلومترین بخش است و در انتهای سبد اقتصادی خانواده قرار میگیرد.
* «بوسیدن روی ماه» پس از جشنواره دچار تغییر شد؟
بعد از جشنواره به دلیل ریتم، چند دقیقهای را کوتاه کردیم که لطمهای به داستان نزد، احساس کردیم نیاز به این بازنگری دارد.