مشرق - بازیکنان خسته و نگران از نتیجه به دست آمده، تمام توانشان را به کار میگیرند که دروازه حریف را باز کنند، ولی انگار دروازهبان حریف از غیب نیرو میگیرد چون یکی از بهترین روزهایش را سپری میکند. عاقبت، داور، سوت پایان بازی را به صدا در میآورد و نخستین باخت ایرانیها مقابل لبنان رقم می خورد و سکانسی تلخ در تاریخ فوتبال ایران ثبت میشود. اینک اما صحنه عوض شده و این حریف شرق آسیایی است که باید در ایران به میدان برود. بازیگران این سکانس، همان قبلیها هستند، با کمی تغییر و پیشرفت؛ اما با انگیزهای به مراتب بیشتر و امیدی به حضور دلگرم کننده هواداران.
به گزارش ایسنا، فوتبال ایرانی، میدان حساس دیگری را پیشرو دارد تا هنرنماییاش را به جهانیان نشان دهد؛ فوتبالی که میگویند سالها قبل در قاره پیر و کهن، آقایی میکرده و کسی یارای مقابله با آن را نداشته است. «آقای سابق فوتبال آسیا» اما این روزها، روزگار خوشایندی ندارد.
تیم ملی فوتبال ایران برای رسیدن به فستیوال جهانی فوتبال به خوبی تا مرحله آخر پیش آمد و در جایی قرار گرفت که تا رسیدن به هدف فقط هشت پله باقی مانده بود. پای تیم ملی ما در دو پله اخیر کمی لغزید و حتی کار را به جایی رساند که هر که حال و روزش را میدید، هول بر میداشتش که نکند از نردبان سقوط کند! اکنون اما در آستانه پله چهارم، اخبار و حواشی اطراف تیم ملی، از عزم جزم ملیپوشان برای برداشتن گامی محکم و بلند، برای رسیدن به هدف، حکایت میکنند.
تیم ملی فوتبال ایران، این بار در تهران پذیرای کره جنوبی است؛ در ظاهر اوضاع چشم بادامیها از تیم ایران خیلی بهتر است؛ آنها خوب و روان بازی میکنند، چند لژیونر آماده دارند و همه، آنها را جزو سه تیم برتر آسیا میدانند. در سوی دیگر، فوتبالیستهای ایرانی بیش از هر زمان دیگری چشم انتظار دیدار با کره هستند. آنها میخواهند کره را شکست دهند تا هم سکانسهای تلخ بازی قبل را فراموش کنند و هم بار دیگر بارقه شادی و امید را روی دیدگان هوادارانشان ببینند.
سهشنبه 25 مهرماه 1391، روزی است که در آن یا فوتبال ایران شکستی دیگر را تجربه میکند یا با غرور و افتخار، یک پیروزی دلنشین و حساس را به مجموعه افتخاراتش اضافه میکند. در این راه و با شرایط موجود، حتی یک تساوی برابر کرهایها میتواند حکم پیروزی برای یاران مرد پرتغالی داشته باشد. هر چند پیروزی برابر کره آن هم از نوع جنوبیاش، نتیجهای نیست که ایرانیها با آن غریبه باشند.
کره جنوبی یکی از تیمهایی است که از سوی فوتبالدوستان ایرانی به داشتن لقب «ششتاییها» مفتخر شده است! ایران در تاریخش 9 بار حریف خود را برده اما 11 بار باخته و پنج دیدار دو تیم به تساوی کشیده شده است. از این 25 مصاف، 9 بازی در خاک کره جنوبی و چهار بازی در تهران برگزار شده است و نکته مهم اینجاست که ایران تاکنون در تهران برابر حریف چشم بادامی تن به شکست نداده است. دو پیروزی و دو تساوی حاصل کار ایرانیها برابر کره جنوبی در تهران بوده است.
بازیکنان کره جنوبی تاکنون موفق شدهاند 32 بار دروازه ایران را باز کنند. اگر دو گل از این تعداد کم کنید، تعداد گلهای ایران به کره به دست میآید. اولین دیدار دو تیم، بهترین نتیجه را برای کرهایها در بر داشته است؛ آنها در دیداری که در سال 1958 میلادی (1337 خورشیدی) در توکیو برگزار شد، ایران را پنج بر صفر بردند. در عوض تیم ملی ایران در روزی که محمد مایلیکهن را به عنوان سرمربی روی نیمکت خود میدید، با پیروزی پر گل 6 بر 2 کاری کرد که سرمربی کره جنوبی با چشمانی اشک بار، ورزشگاه را ترک کند. این اتفاق در سال 1996 میلادی (1375 خورشیدی) در امارات متحده عربی رخ داد.
سهشنبه ساعت 20، فریاد 100 هزار هوادار و چشم و دل میلیونها ایرانی در دنیا، همراه ملیپوشان فوتبال است تا بهترین بازیشان را برابر کره جنوبی انجام دهند. باید صبر کرد و دید، آیا بغض فرو خورده علاقهمندان به فوتبال ناب ایرانی، پس از بازی با کره جنوبی به فریادی از سر شوق بدل میشود یا چون اشکی آرام بر گونه آنها فرو میلغزد و برگ تازهای در تاریخ ناکامیهای فوتبال ایران ثبت میشود؟
به گزارش ایسنا، فوتبال ایرانی، میدان حساس دیگری را پیشرو دارد تا هنرنماییاش را به جهانیان نشان دهد؛ فوتبالی که میگویند سالها قبل در قاره پیر و کهن، آقایی میکرده و کسی یارای مقابله با آن را نداشته است. «آقای سابق فوتبال آسیا» اما این روزها، روزگار خوشایندی ندارد.
تیم ملی فوتبال ایران برای رسیدن به فستیوال جهانی فوتبال به خوبی تا مرحله آخر پیش آمد و در جایی قرار گرفت که تا رسیدن به هدف فقط هشت پله باقی مانده بود. پای تیم ملی ما در دو پله اخیر کمی لغزید و حتی کار را به جایی رساند که هر که حال و روزش را میدید، هول بر میداشتش که نکند از نردبان سقوط کند! اکنون اما در آستانه پله چهارم، اخبار و حواشی اطراف تیم ملی، از عزم جزم ملیپوشان برای برداشتن گامی محکم و بلند، برای رسیدن به هدف، حکایت میکنند.
تیم ملی فوتبال ایران، این بار در تهران پذیرای کره جنوبی است؛ در ظاهر اوضاع چشم بادامیها از تیم ایران خیلی بهتر است؛ آنها خوب و روان بازی میکنند، چند لژیونر آماده دارند و همه، آنها را جزو سه تیم برتر آسیا میدانند. در سوی دیگر، فوتبالیستهای ایرانی بیش از هر زمان دیگری چشم انتظار دیدار با کره هستند. آنها میخواهند کره را شکست دهند تا هم سکانسهای تلخ بازی قبل را فراموش کنند و هم بار دیگر بارقه شادی و امید را روی دیدگان هوادارانشان ببینند.
سهشنبه 25 مهرماه 1391، روزی است که در آن یا فوتبال ایران شکستی دیگر را تجربه میکند یا با غرور و افتخار، یک پیروزی دلنشین و حساس را به مجموعه افتخاراتش اضافه میکند. در این راه و با شرایط موجود، حتی یک تساوی برابر کرهایها میتواند حکم پیروزی برای یاران مرد پرتغالی داشته باشد. هر چند پیروزی برابر کره آن هم از نوع جنوبیاش، نتیجهای نیست که ایرانیها با آن غریبه باشند.
کره جنوبی یکی از تیمهایی است که از سوی فوتبالدوستان ایرانی به داشتن لقب «ششتاییها» مفتخر شده است! ایران در تاریخش 9 بار حریف خود را برده اما 11 بار باخته و پنج دیدار دو تیم به تساوی کشیده شده است. از این 25 مصاف، 9 بازی در خاک کره جنوبی و چهار بازی در تهران برگزار شده است و نکته مهم اینجاست که ایران تاکنون در تهران برابر حریف چشم بادامی تن به شکست نداده است. دو پیروزی و دو تساوی حاصل کار ایرانیها برابر کره جنوبی در تهران بوده است.
بازیکنان کره جنوبی تاکنون موفق شدهاند 32 بار دروازه ایران را باز کنند. اگر دو گل از این تعداد کم کنید، تعداد گلهای ایران به کره به دست میآید. اولین دیدار دو تیم، بهترین نتیجه را برای کرهایها در بر داشته است؛ آنها در دیداری که در سال 1958 میلادی (1337 خورشیدی) در توکیو برگزار شد، ایران را پنج بر صفر بردند. در عوض تیم ملی ایران در روزی که محمد مایلیکهن را به عنوان سرمربی روی نیمکت خود میدید، با پیروزی پر گل 6 بر 2 کاری کرد که سرمربی کره جنوبی با چشمانی اشک بار، ورزشگاه را ترک کند. این اتفاق در سال 1996 میلادی (1375 خورشیدی) در امارات متحده عربی رخ داد.
سهشنبه ساعت 20، فریاد 100 هزار هوادار و چشم و دل میلیونها ایرانی در دنیا، همراه ملیپوشان فوتبال است تا بهترین بازیشان را برابر کره جنوبی انجام دهند. باید صبر کرد و دید، آیا بغض فرو خورده علاقهمندان به فوتبال ناب ایرانی، پس از بازی با کره جنوبی به فریادی از سر شوق بدل میشود یا چون اشکی آرام بر گونه آنها فرو میلغزد و برگ تازهای در تاریخ ناکامیهای فوتبال ایران ثبت میشود؟