به گزارش مشرق، آويني فيلم نوشت: عبدالجبار كاكايي از جمله شاعراني است كه البته سياست را هم مي داند. وي اين روزها به واسطه اشعارش كه براي تيتراژ سريال ها و فيلم ها خوانده مي شود شناخته تر شده است.
كاكايي در پاسخ به اين سوال كه فرض كنيد همسرتان مريض است و يك دارو هست كه حكم معجزه را براي زنده ماندنش دارد ولي شما پول خريدن آن دارو را نداريد. چه كار مي كنيد؟ دزدي مي كنيد مثلا؟، مي گويد: اين اتفاق برايم افتاده. براي همسرم نه، براي پسرم. پول هم داشتم اما پولم در كارت عابربانكم بود. متصدي فروش دارو بيمارستان هم دارو پيچيده بود و مي گفت كارت خوان ندارم. بايد بروي پول نقد بياوري تا بتوانم دارو را بدهم. مي دانيد چه كار كردم؟ دست كردم توي باجه شيشه اي، دارو را از جلوي متصدي كشيدم و به سمت اتاقي رفتم كه پسرم بستري بود. آن بنده خدا هم كلي داد و فرياد كرد. اما من نمي توانستم ببينم پسرم درد مي كشد. بعد هم رفتم پول از عابر بانك گرفتم تحويلش دادم. فكر مي كنم در شرايطي كه شما تصوير كرديد، آنقدر عزت نفس دارم كه دزدي نكنم. احتمالا كاري را مي كنم كه حاج كاظم در آژانس شيشه اي كرد.
كاكايي در مورد مرگ نيز مي گويد:
هر دو عالم يك فروغ روي اوست/ گفتمت پيدا و پنهان نيز هم
فكر مي كنم در شرايطي كه شما تصوير كرديد، آنقدر عزت نفس دارم كه دزدي نكنم. احتمالا كاري را مي كنم كه حاج كاظم در آژانس شيشه اي كرد.