به گزارش مشرق، سردار اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی کشورمان در بخشی از گفتوگوی خود با سایت جماران به خاطرات خود از حضرت امام(ره) و سالهای پایانی جنگ اینگونه اشاره میکند:
***
من خاطرهای از لطف حضرت امام دارم؛ زمستان بود که قبل از عملیات خیبر شهید صیاد شیرازی و آقا محسن رضایی فرماندهان را جمع کردند و با هواپیما به دزفول، سپس تهران و بعد هم به مشهد رفتیم. در تهران به ملاقات امام آمدیم. من در آن روز در ورود به اتاق امام تعلل کردم تا جلوی پای ایشان قرار بگیرم که همین اتفاق هم افتاد! وقتی ایشان صحبت میکردند یکی از فرماندهان که دیر رسیده بود بر اساس احترام پشت در ماند و در را باز نکرد و در آن سرما پشت شیشه ایستاد. امام هم با اینکه رویشان به سمت دیگر بود اما معلوم بود که زیر چشمی حواسشان هست؛ صحبتهایشان را قطع کردند و گفتند «آقا در را باز کنید که این آقا بیاید داخل؛ هوا سرد است». این خاطره برایم جالب بود ایشان وسط سخنرانی حواسش جمع است و از روی لطف و محبت اینگونه رفتار میکند.
از ارادت رزمندگان به ایشان هم یادم هست که وقتی امام پذیرش قطعنامه را اعلام کردند و تعبیر «نوشیدن جام زهر» را به کار بردند، برای رزمندگان خیلی سخت بود. ولی من یادم هست که هرکس را میدیدیم گریه میکرد. ناراحتی شان از این بابت نبود که جنگ تمام نشده، زیرا تمام شدن جنگ خوب است و باری هم از روی دوش رزمندگان که عمده کار جنگ به عهده آنها بود برداشته میشد. شرایط آخر جنگ هم در سال آخر خیلی سخت بود و جز شبهای عملیات، گوشت روی سفره رزمندگان نبود و کنسرو میخوردند. حتی با ضعیف شدن وضعیت اقتصادی کمکهای مردمی هم دچار ضعف شده بود.
اما همه اشک میریختند، زیرا احساس شرمندگی میکردند که چرا ما نتوانستیم کاری کنیم که امام امروز کار خود را به نوشیدن جام زهر تعبیر نکنند و از خانواده شهدا عذرخواهی نکنند.
علاوه بر رزمندگان، مردم هم به امام ارادت زیادی داشته و دارند. امام مانند رهبرانی چون مائو و لنین نبودند که محبوبیتشان محدود به عمرشان باشد و پس از آن حتی مجسمه شان برداشته شود. البته خیلی ها در این کشور تلاش کردند این کار را کنند و به اسم تابوشکنی «امام زدایی» کنند. اما امام در قلب همه جا دارد و واقعا اثر ماندگاری است که محدود به یک زمان نیست. به نظر من هرچه زمان بگذرد محبوبیت امام بیشتر شده و آثار راه نورانی که آغاز کردند بیشتر و عمیقتر میشود.
***
من خاطرهای از لطف حضرت امام دارم؛ زمستان بود که قبل از عملیات خیبر شهید صیاد شیرازی و آقا محسن رضایی فرماندهان را جمع کردند و با هواپیما به دزفول، سپس تهران و بعد هم به مشهد رفتیم. در تهران به ملاقات امام آمدیم. من در آن روز در ورود به اتاق امام تعلل کردم تا جلوی پای ایشان قرار بگیرم که همین اتفاق هم افتاد! وقتی ایشان صحبت میکردند یکی از فرماندهان که دیر رسیده بود بر اساس احترام پشت در ماند و در را باز نکرد و در آن سرما پشت شیشه ایستاد. امام هم با اینکه رویشان به سمت دیگر بود اما معلوم بود که زیر چشمی حواسشان هست؛ صحبتهایشان را قطع کردند و گفتند «آقا در را باز کنید که این آقا بیاید داخل؛ هوا سرد است». این خاطره برایم جالب بود ایشان وسط سخنرانی حواسش جمع است و از روی لطف و محبت اینگونه رفتار میکند.
از ارادت رزمندگان به ایشان هم یادم هست که وقتی امام پذیرش قطعنامه را اعلام کردند و تعبیر «نوشیدن جام زهر» را به کار بردند، برای رزمندگان خیلی سخت بود. ولی من یادم هست که هرکس را میدیدیم گریه میکرد. ناراحتی شان از این بابت نبود که جنگ تمام نشده، زیرا تمام شدن جنگ خوب است و باری هم از روی دوش رزمندگان که عمده کار جنگ به عهده آنها بود برداشته میشد. شرایط آخر جنگ هم در سال آخر خیلی سخت بود و جز شبهای عملیات، گوشت روی سفره رزمندگان نبود و کنسرو میخوردند. حتی با ضعیف شدن وضعیت اقتصادی کمکهای مردمی هم دچار ضعف شده بود.
اما همه اشک میریختند، زیرا احساس شرمندگی میکردند که چرا ما نتوانستیم کاری کنیم که امام امروز کار خود را به نوشیدن جام زهر تعبیر نکنند و از خانواده شهدا عذرخواهی نکنند.
علاوه بر رزمندگان، مردم هم به امام ارادت زیادی داشته و دارند. امام مانند رهبرانی چون مائو و لنین نبودند که محبوبیتشان محدود به عمرشان باشد و پس از آن حتی مجسمه شان برداشته شود. البته خیلی ها در این کشور تلاش کردند این کار را کنند و به اسم تابوشکنی «امام زدایی» کنند. اما امام در قلب همه جا دارد و واقعا اثر ماندگاری است که محدود به یک زمان نیست. به نظر من هرچه زمان بگذرد محبوبیت امام بیشتر شده و آثار راه نورانی که آغاز کردند بیشتر و عمیقتر میشود.