زن ميانسال وقتي پسرش را در يک قدمي چوبه دار ديد، با پذيرش شرط پدر مقتول و براي نجات فرزندش، پاي سفره عقد نشست.

به گزارش مشرق به نقل از ايران براساس اوراق پرونده، اميد- 21 ساله- روز 27 مهر 86 دختر جواني به نام «مهتاب» را به باغي در شهرستان شهريار کشاند و او را از پا درآورد اما به خاطر رهايي از عذاب وجدان، به کلانتري رفت و به قتل اعتراف کرد.
اميد که هنگام قتل 18 ساله بود، در تشريح ماجرا گفت: دو هفته قبل از قتل با «مهتاب» آشنا شدم. روز حادثه براي گردش به باغ رفته بوديم که با اصرار از من خواست ازدواج کنيم اما به خاطر اين که نامزد داشتم، مخالفت کردم. «مهتاب» هم با تهديد گفت اگر با او ازدواج نکنم، موضوع ارتباط‌مان را براي نامزدم فاش خواهد کرد. من هم با شنيدن اين حرف‌ها، عصباني شده و در حالي که کنترلم را از دست داده بودم، با کارد او را زده و بعد هم با روسري خفه‌اش کرده و گريختم!
عامل قتل پس از محاکمه در شعبه 74 دادگاه کيفري استان تهران با درخواست پدر مقتول و با حکم قضات دادگاه به قصاص- اعدام- محکوم شد.
در حالي که حکم صادره از سوي قضات شعبه 37 ديوان عالي کشور تأييد و براي انجام تشريفات قانوني به شعبه اجراي احکام دادسراي جنايي ارسال شده بود، قاضي عصمت‌الله جابري، سرپرست اجراي احکام و پورمکري، مدير دفتر شعبه با تشکيل جلسات صلح و سازش، تلاش براي جلب رضايت پدر مقتول- تنها ولي دم- را آغاز کردند تا اين که سرانجام سه سال پس از جنايت، صبح ديروز پدر مقتول به همراه مادر «اميد» به شعبه اجراي احکام دادسراي جنايي رفتند.
مرد ميانسال به قاضي جابري گفت: به خاطر گذشت و فداکاري اين زن- مادر پسر اعدامي- من هم از خون پسرش گذشته و او را بخشيدم!
زن ميانسال که اشک در چشمانش حلقه زده بود نيز گفت: چندي قبل که براي دريافت رضايت به خانه پدر «مهتاب» رفته بودم، سرانجام حاضر به رضايت شد. بعد هم وقتي فهميد زني تنها و بي‌پناه هستم و غير از «اميد» و خواهرش کسي را ندارم، پيشنهاد ازدواج داد که من هم وقتي او را مردي باگذشت و مهربان ديدم، پيشنهادش را پذيرفته و ديروز هم به عقدش درآمدم. حالا به دادسرا آمده‌ايم تا رضايت کتبي‌اش را اعلام کند.
در حالي که زوج ميانسال سرگرم گفت‌وگو با قاضي بودند، «اميد»- پسر زنداني- نيز همراه مأمور زندان به اتاق اجراي احکام منتقل شد. او با اطلاع از ماجراي نجاتش، به طرف مادر دويد و در حالي که بشدت اشک مي‌ريخت، او را در آغوش کشيد.

گفت‌وگو با پسر نجات يافته
از اين که رضايت گرفته‌اي، چه احساسي داري؟
خيلي خوشحالم و باورم نمي‌شود که پاي چوبه دار نمي‌روم.

مي‌داني زندگي دوباره را مديون چه کسي هستي؟
بله مديون مادرم و بعد هم پدر مقتول.

از اين که مادرت به خاطر تو حاضر به ازدواج شد، چه احساسي داري؟
اولش که فهميدم، کمي ناراحت شدم اما وقتي با مادرم صحبت کردم و به جنبه‌هاي مختلف ماجرا فکر کردم، ديگر مخالفتي نداشتم.

گفت‌وگو با مادر «اميد»
درباره نحوه رضايت و ازدواج‌تان کمي صحبت کنيد.
راستش چند هفته قبل وقتي براي گرفتن رضايت نزد پدر مقتول رفتم، او به من پيشنهاد ازدواج کرد که پس از گفت‌وگوهاي مفصل، سرانجام براي اعلام رضايت و گذشت از قصاص و ازدواج، به توافق رسيديم.

آيا مي‌دانيد چند ماه قبل تلويزيون سريالي با همين مضمون پخش کرد؟
بله آن را ديده بودم.

آيا پخش اين سريال تأثيري در تصميم شما نداشت؟
چرا خيلي زياد. البته علت اصلي‌ تصميمم، نجات جان پسرم بود.

همسر اولتان کجاست؟
چند سال قبل به علت تزريق بيش از حد مواد جان باخت. البته چند روز قبل از مرگش جدا شده بوديم و او بي خبر از من، دختر و پسرم را به پرورشگاه سپرده بود. چند ماه بعد که از ماجرا باخبر شدم، براي پس گرفتن فرزندانم راهي پرورشگاه و دادسرا شده و سرانجام پس از 5 سال تلاش، موفق شدم. در اين مدت نيز زندگي بسيار سختي داشتم اما حالا به آينده اميدوارتر هستم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس