به گزارش مشرق به نقل از پرتال امام خمینی - حجت السلام عبدالله حسینی تنها شاعری است که صله ای ماندگار از حضرت امام خمینی(س) به یادگار گرفته است. ایشان درباره این خاطره شیرین و جاودان می گویند:«بعد از کشتار مکه مسابقه شعری به نام حرم امن الهی برگزار شد. من در این مسابقه امتیازی کسب کردم. در مراسمی که جوایز را به شاعران می دادند مسئولین رده بالای مملکتی بودند اتفاقا آقای توسلی مسئول درفتر امام هم در این جلسه حضور داشتند.
ایشان از من پرسیدند: شما امام را دیده اید؟ من حس کردم تنها جایی که دروغ واجب است اینجاست. درحالی که من سال پنجاه و نه امام را یک بار از دور دیده بودم. ایشان گفتند فردا هقت صبح شما می توانید به جماران بروید. من در واقع تا صبح از شوق دیدن امام نخوابیدم . گویی می خواستم خودم خورشید را به طلوع نزدیک کنم.
آقای توسلی یک دسته اسکناس دویست تومانی به من هدیه دادند. با اینکه در آن زمان این پول مبلغ کمی هم نبود؛من گفتم امام اگر می خواهند به من هدیه بدهند من کادوی معنوی می خواهم و دوست دارم چیزی از لوازم شخصی ایشان به یادگار داشته باشم.
در همین بین آیت الله رفسنجانی نیز از راه رسیدند. آقای توسلی به من گفتند جلسه بعدی امام شروع شده است. من هم از ایشان قول گرفتم زمانی که می خواهم معمم بشوم خدمت امام برسم.
خبر این افتخار خجسته به حوزه علمیه مشهد رسید. رئیس حوزه نیز طی مراسم با شکوهی این افتخار را برای دیگران بازگو کردند و خودشان برای من لباس روحانیت تهیه کردند. وقتی برای بار دوم خدمت امام رسیدم، آقای توسلی ماجرای شعر را به ایشان یاد آوری کردند و امام نیز پیراهن شخصی خود را به بنده اهدا کردند؛که افتخاری است که با هیچ چیزی عوض نمی کنم. بعدها آقای توسلی را در سفر حج دیدم که ایشان گفتند امام با اشعار تو یک بار گریست و یک بار لبخند زد. شعر اول من درباب حضرت زهرا(س) بود. شعر دیگر نیز به نام روزگار فخیم فقه بود که در آن انتقاداتی را روانه مرتجعین کرده بودم که نظر امام را جلب کرده بود.
توصیه امام، عمل به دانسته ها بود
روز جلسه بعدی فرا رسید و ما دوباره به خدمت امام رسیدیم آقای توسلی موضوع را به ایشان یادآوری کردند. امام نیز به اتاق مجاور رفتند و پیراهنی از لباس های خود را برای بنده به یادگار آوردند که گنجی عزیز و گرانبها برای من است. در این جلسه چند کلامی بین من و ایشان رد و بدل شد. از امام خواستم مرا نصیحتی بکنند. ایشان اندکی مکث کرده و فرمودند:« سوالی که شما مطرح کردید را فردی از امام باقر پرسید ایشان هم پاسخ دادند: شما اگر به دانسته های خود عمل کنید خداوند آنچه را که نمی دانید برای شما باز می کند. حالا بنده نیز همین توصیه را برای شما دارم.»
آقای توسلی یک دسته اسکناس دویست تومانی به من هدیه دادند. با اینکه در آن زمان این پول مبلغ کمی هم نبود؛من گفتم امام اگر می خواهند به من هدیه بدهند من کادوی معنوی می خواهم و دوست دارم چیزی از لوازم شخصی ایشان به یادگار داشته باشم.