کدام چهرهها سودای
پاستور را در سر خواهند پروراند؟ اکنون این پرسش نخست همهی اهالی سیاست و
البته رسانههاست. پرسشی که در آستانهی ورود به نیمهی دوم سال 91 و البته
نزدیک شدن به تاریخ اتمام صدارت محمود احمدینژاد اهمیتی مضاعف یافته و
چنین است که میتوان به مهر ماه لقب «ماه تأثیرگذار سیاست ایران در سال
91» را داد.
آنگونه که بسیاری
از چهرهها، احزاب و گروههای سیاسی میگویند؛ کنگرههای متعددی در این
ماه برگزار خواهد شد. سپهر سیاسی ایران هماکنون روزهای متفاوتی را سپری
میکند. اگر گروهها و احزاب سیاسی از معرفی مصادیق سر باز میزنند و دستور
کارشان را در این بازهی زمانی تعیین سازوکار و تدوین برنامه عنوان
میکنند اما گویا شخصیتهای در مظان کاندیداتوری گونهای دیگر میاندیشند و
چیز دیگری در دل دارند.
اینگونه
است که برخی از آنان برخلاف سایرین نه تنها کاندیداتوریشان را تکذیب
نمیکنند بلکه از تلاش برای معرفی تیم همکاران پیشنهادیشان برای دولت آینده
در صورت پیروزی، سخن به میان میآورند و یا از دیگر سو آن چنان که اخبار و
شنیدهها روایت میکنند برخی به تعیین ضرب الاجل برای تعیین تکلیف به
گروههای متبوعشان روی آوردهاند.
انتخابات
در پیش است و روزهای مهم پیش رو، این رقابت مهم اما این بار چگونه ترسیم
خواهد شد؟ آیا رقابتی خواهد بود از جنس آنچه که در دهههای 60 و 70 با آن
مواجه بودیم؛ یعنی نبرد سنتی راست و چپ؟ آیا چونان همهی این سالهایی که
گذشت یک دوقطبی در پیش خواهد بود؟
خرداد
ماه 92 اما گویا متفاوت خواهد بود با همهی آنچه که در بیستوسه خرداد،
سوم تیر و دوم خرداد گذشت. این گمانه البته خیلی هم دور از انتظار نیست.
بسیاری از نسخه پیچان و تصمیمسازان اصلاحطلب آرزویشان این است که دوم
خرداد دیگری پدید آید و شرایط سپهر سیاسی ایران همان شود که در میانهی
دههی 70 بود؛ یعنی نبرد میان دوقطب راست و چپ که به باورشان شرایط سیاسی و
اجتماعی چنان شده است که مردم آنان را به اصولگرایان ترجیح خواهند داد.
از
جنس همین علاقه البته با تفاوتهایی از سوی طیفی که از آن به عنوان
حامیان دولت نام میبرند وجود دارد. بهترین شرایط گویا برای آنان تکرار
دوقطبی فقیر و غنی یعنی تکرار ماجرایی از جنس رقابت هاشمی و احمدینژاد
است. پندارشان این است که میتوانند همچون سال 84 بر چنین رقابتی فائق آیند
و نامزد مطلوبشان را بار دیگر راهی پاستور کنند.
ضلع
سوم این میدان هم البته رقیب دیرینهی اصلاحطلبان یعنی اصولگرایان
هستند؛ اما آنان چه در سر دارند؟ آیا باز چتری بر خواهند افراشت چون شورای
هماهنگی نیروهای انقلاب و یا جبههای همانند 8+7؟ آیا باز نامزدهای آنان
را دور یک میز برای رسیدن به تفاهم خواهیم دید؟
رسیدن
به پاسخ سؤالهای متعدد دربارهی آنچه که در خرداد92 شاهد خواهیم بود
البته به سبب ظرف زمانی بس مشکل و بر پایهی حدس گمان استوار خواهد بود اما
رصد و واکاوی تحرکات سیاسی گروهها و چهرههای مطرح، خود فضایی روشنتر از
آیندهی پیش روی ما ترسیم خواهد کرد.
برخی
اصلاحطلبان معتقدند که باید با نامزد حداقلی راهشان را به انتخابات باز
کنند تا هم مهر عدم تأیید صلاحیت نخورند و هم وفاداریشان را به نظام به جهت
حضور در این عرصهی مهم سیاسی نشان دهند تا هم از حذف همیشگی از عرصهی
سیاست رسمی نجات یافته و هم شاید روزگاری نه چندان دور با بازیابی قدرت
سیاسی راهی به ساختار قدرت رسمی بازیابند.
روزگار سخت اصلاحطلبان
آنچه
امروز بر رقیب دیرینهی اصولگرایان میگذرد بسیار متفاوت است با شرایط
پیش از سال 88 آنان؛ اگر تا پیش از خرداد 88 تصمیمسازان آنان قاطعانه از
حضور حداکثری در انتخابات میگفتند و حتی برای تکتک کرسیهای پاستور
برنامهریزی کرده بودند امروز اما در میانشان اندیشههای متفاوتی حاکم است.
گروهی
از رادیکالهای آنها که تندتر میاندیشند بر این باورند که حضور
اصلاحطلبان در انتخابات تنها به گرمکردن تنور این رقابت میانجامد و
حاصلی برایشان در پیش نخواهد داشت.
این
البته همهی ماجرا نیست؛ چه آنکه در میان طیفها و کسانی از آنان که معتقد
به حضور در انتخابات هستند 2 اندیشهی متفاوت حاکم است. برخی بر این باور
پای میفشارند که باید به طور حتم با کاندیدای حداکثری در رقابت پیش رو
حاضر باشند تا چنانچه نامزدشان با تأیید صلاحیت مواجه شد شانسی را برای
رفتن به پاستور برای او متصور باشند و اگر نه؛ در صورت عدم تأیید صلاحیت
به باور خودشان لااقل هزینهای گزافتر بر حاکمیت تحمیل شود! و آنان نیز بر
طبل تخریب شورای نگهبان و داستان انتخابات بکوبند.
برخی
اصلاحطلبان بر این باور پای میفشارند که باید با نامزد حداقلی و فردی از
میان نسل دوم اصلاحات راهشان را به انتخابات باز کنند تا هم مهر عدم تأیید
صلاحیت نخورند و هم وفاداریشان را به نظام به جهت حضور در این عرصهی مهم
سیاسی نشان دهند تا هم از حذف همیشگی از عرصهی سیاست رسمی نجات یافته و هم
شاید روزگاری نه چندان دور با بازیابی قدرت سیاسی راهی به ساختار قدرت
رسمی بازیابند.
اینگونه است که
امروز از میان چهرههای اصلاحطلب افرادی چون «اسحاق جهانگیری، کمال
خرازی، حبیب الله بیطرف، محمدرضا عارف و ...» را ردیف میکنند و روزی
نیست که نام این افراد بر رسانههای اصلاحطلب ننشیند؛ اما تصمیمسازان و
نسخه پیچانی که نامزد حداکثری را تجویز میکنند نیز بر کاندیداتوری افرادی
چون «سیدمحمد خاتمی» و «سیدحسن خمینی» پای میفشارند و آنگونه که خبر
میرسد رایزنیهای فراوانی برای راضی کردن رئیسجمهور پیشین رخ داده؛
رایزنیهایی که همگی با پاسخ منفی مواجه شده است.
اصولگرایان؛ روزهای سرنوشتساز
آن
روز که «علی اکبر ناطق نوری» در قامت شیخوخیت حاضر شد و کاندیداهای مطرح
اصولگرا را دور یک میز جمع کرد تا از میانشان فردی را بیابد که قبای بر
جای مانده از سیدمحمد خاتمی در پاستور را برتنش کند شاید کسی گمان نمیبرد
که شیخ در میانهی راه با آن شرایط سیاسی روبهرو و فرجام کار چنان شود که
بیعتکنندگان هر یک راه کاندیداتوری در پیش گیرند و نامزد منتخب شورا هم که
البته ناکام.
اگر چه در سال 84
پیروز انتخابات فردی از میان اصولگرایان بود؛ اما او فردی نبود که از
سازوکار تعیین شدهی اصولگرایان به این مسند رسیده باشد و بیشک چنین بود
که محمود احمدینژاد همواره و همیشه پیروزیاش را مجزا از حمایت احزاب و
طیفهای همسوی خود اعلام کرده است.
حالا
7 سال از آن روزگار گذشته و برگههای تقویم، روزشمار پایان دولت محمود
احمدینژاد را گواهی میکند. انتخاباتی در پیش است و روزهای مهمی پیش رو؛
این انتخابات هر چقدر برای اصلاحطلبان مهم باشد البته برای اصولگرایان
مهمتر است.
چنین است که امروز
چهرههای متفاوتی از اصولگرایان یا از عزمشان برای حضور در انتخابات خبر
میدهند و یا گمانهها و شنیدهها از تصمیم آنان برای چنین رویداد مهمی
حکایت دارد. هر چه هست امروز آنگونه که یکی از بزرگان اصولگرا میگوید،
کاندیداتوری بیش از 20 چهرهی اصولگرا قابل گمانهپردازی است اما از میان
اینان بیشک برخی افراد در صورت حضور، صحنهی انتخابات را با تغییراتی
روبهرو میسازند.
سعید جلیلی
آنچه
که طرفداران حضور «سعید جلیلی» در انتخابات باور دارند، چنین است که او
تجارب فراوانی در عرصهی سیاست خارجی به جهت حضورش در مسند دبیری شورای
عالی امنیت ملی و البته هدایت تیم مذاکره کنندهی هستهای به دست آورده
است.
آنان مسئلهی نخست
رئیسجمهور آینده را در سال 92 چگونگی مواجهه با مسائل سیاست خارجی
میدانند. پاکدستی و سادگی این چهرهی سیاسی البته مزید بر علت شده است تا
حامیانش بر تصمیمشان پای فشارند. آنچه از شواهد میتوان فهمید این است که
اگر او کاندیدای انتخابات شود افرادی چون «غلامعلی حدادعادل»، «باقری
لنکرانی» و گزینههای این چنینی در تصمیم احتمالیشان برای حضور صرف نظر
خواهند کرد. اخباری زیادی اما گویای این است که او میلی به حضور در این
عرصه ندارد.
غلامعلی حدادعادل
روزگاری
که اصلاحطلبان اکثر کرسیهای پارلمان را در مجلس ششم در اختیار داشتند
این دکتر غلامعلی حدادعادل بود که بر صدر فراکسیون اقلیت آن زمان قرار گفت
و تا توانست به نقد اصلاحطلبان پرداخت و از اصولگرایان دفاع کرد.
4
سال بیشتر طول نکشید که او نفر نخست انتخابات تهران شد و این بار از
بلندترین کرسی پارلمان یعنی در مسند ریاست مجلس به دفاع از اصولگرایی
پرداخت. او اگر چه در مجالس هشتم و نهم دیگر بر کرسی ریاست مجلس ننشست اما
هنوز همان غلامعلی حدادعادل مجلس ششم است؛ با همان روحیه و با همان رویه.
امروز
اما در آستانهی انتخابات ریاست جمهوری اخبار فراوانی وجود دارد از
رایزنیها برای کاندیداتوری رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس نهم. جمعیت
ایثارگران و رهپویان انقلاب اسلامی هم در صدر گروههای سیاسی که بر حضور او
در انتخابات پای میفشارند.
غلامعلی
حدادعادل که هم مطلوب طیف چپ اصولگرایان است و هم البته طرفدارانی در
میان طیف راست دارد، 2 بار شانسش را در میان مردم تهران آزموده و هر 2 بار
به عنوان نفر نخست بر صدر افراد پیروز در انتخابات مجلس نامش قرار گرفته
است. او البته سبد رأی مشترکی دارد با برخی چهرههای این جناح. شاید او
اکنون منتظر تصمیم دیگر چهرههای اصولگراست.
علیاکبر ناطق نوری
اگر
تا 2 ماه پیش حضور علیاکبر ناطق نوری در انتخابات ریاست جمهوری تنها یک
گمانه آن هم با قوت کم محسوب میشد امروز اما با تمامی اتفاقهایی که حول
این شخصیت سیاسی رخ داده است دیگر به راحتی میتوان گفت او یکی از
کاندیداهای احتمالی انتخابات 92 است.
15
سال پیش عرصهی سیاسی ایران به 2 بخش مهم تقسیم میشد؛ حامیان سیدمحمد
خاتمی و حامیان علیاکبر ناطق نوری؛ یعنی رقابت تمام «چپ» مقابل تمام
«راست».
حالا امروز سپهر سیاسی
ایران روزگار متفاوتی را سپری میکند، اگر در سال 76 گفتمان و شعارهای ناطق
نوری تماماً مقابل شعارهای رقیب بود امروز اما هر 2 از جمله منتقدین دولت
فعلی به شمار میآیند و در برخی مواضع قرابتهایی با یکدیگر یافتهاند و
البته رسم روزگار سیاست چنین شده است که هر 2 نیز با صفی از منتقدان
روبهرو هستند.
انتخاباتی در
پیش است و روزهای مهمی پیش رو؛ اگر چنین باشد که فرض را بر کاندیداتوری
علیاکبر ناطق نوری بگذاریم چه اتفاقهایی در عرصهی سیاسی محتمل خواهد
بود؟
آنچه مسلم است علیاکبر
ناطق نوری تعلقاتی به طیف راست جناح اصولگرا دارد. طیفی که خود روزگاری
لیدری آن را بر عهده داشت؛ پس به راحتی میتوان گفت اگر شیخ عزم حضور کند
دیگر باید بر گمانهزنی دربارهی حضور افرادی چون «مصطفی پورمحمدی»، «علی
لاریجانی»، «نهاوندیان» و «آلاسحاق» و افرادی این چنین پایان داد.
اما
این همهی ماجرا نیست و طبعاً کاندیدای واحد جناح اصولگرا علیاکبر ناطق
نوری نخواهد بود. او اگر چه هنور از میان رفقای پیشین حامیانی دارد اما
برخی از آنان به همراه طیفهای نوپدید اصولگرا همچون جبههی پایداری و
جمعیت رهپویان و مهمتر از همه طیف چپ اصولگرایان مانند جمعیت ایثارگران
برای او فرش قرمز پهن نخواهند کرد.
دکتر علیاکبر ولایتی
دیپلمات
با سابقه که در آغاز دههی 90 چهرهاش بسیار سیاسیتر از همهی سالهای پس
از انقلاب است. از آن روز که به عنوان یکی از اعضای کمیتهی 3 نفرهی
جبههی متحد برگزیده شد تا امروز که نامش به عنوان کاندیدای احتمالی
انتخابات ریاست جمهوری مطرح است، تحلیل و گمانهپردازیهای فراوانی
پیرامونش مطرح شده است.
او
رابطهی بسیار خوبی با طیف راست جناح اصولگرا دارد. رابطهاش با هاشمی
رفسنجانی مناسب است و در عرصهی سیاست خارجی چهرهای کاربلد و نزدیک به
حاکمیت به شمار میآید. او خود حضورش را در انتخابات تکذیب نکرده و
گزینهای است که از هماکنون میتوان او را از کاندیداهای حاضر در انتخابات
دانست.
محمدباقر قالیباف
اهالی
سیاست حالا این روزها دیگر تقریباً شکی ندارند که شهردار فعلی تهران
برخلاف سال 88 این بار عزمش را برای ورود به عرصهی انتخابات جزم کرده است.
او اگرچه نسبتی با طیف راست اصولگرایان ندارد و به نوعی حتی از منتقدین
آنها به شمار میآید اما همچنان قرابتهایی با طیف چپ اصولگرایان دارد.
نزدیکی سیاسی و فکری او با جمعیت ایثارگران و حتی رهپویان انقلاب اسلامی
مشهودتر از رابطهی او با سایر طیفهای این بخش جناح اصولگراست.
هر
چه هست او فقط به سبد رأی خود در میان این بخش از اصولگرایان نمیاندیشد
بلکه آنگونه که از شواهد پیداست او بنا دارد با تابلوی اصولگرای منتقد
وارد این رقابت مهم سیاسی شود و همزمان با انتقاد از برخی اصولگرایان به
نقد عملکرد دولتهای نهم و دهم هم بپردازد. امری که بیشک میتواند منجر به
کسب آرایی حتی از میان اصلاحطلبان هم بشود.
در
تحلیل شرایط پیش رو برای این کاندیدای احتمالی باید گفت که حضور سعید
جلیلی و یا غلامعلی حدادعادل به دلیل اشتراکاتی در سبد آرا، شرایط را برای
شهردار فعلی تهران سخت میکند.
اکبر هاشمی رفسنجانی
اگر
چه احتمال حضور اکبر هاشمی رفسنجانی توسط رسانههای همسو و حامیاش مطرح
شده و از دیگر سو شورای نگهبان نیز وجود محدودیت سنی برای او در انتخابات
را رد کرده است اما تمامی تحلیلها و شواهد گویای این است که این چهرهی
سیاسی عزمی برای کاندیداتوری ندارد. برخی بر این باورند که او بیش از آنکه
تمایل به حضور در انتخابات داشته باشد میل به تأثیر در شکلگیری فضای سیاسی
سال 92 دارد.
هر چه هست
کاندیداتوری او در انتخابات اگر چه منتقدان فراوانی دارد اما بیش از همه
خواسته و مطلوب طیف حامی دولت است تا شاید بار دیگر سوم تیر 84 برای آنان
تکرار شود.
حامیان دولت
دههی
90 البته مانند آنچه که در نیمهی دههی 80 تجربه شد این چنین است که دیگر
رقابت سیاسی بین دو رقیب سنتی، خلاصه و محدود نیست. حالا این دو رقیب یک
رقیب مشترک دارند؛ رقیبی که از آن به عنوان حامیان دولت یا حامیان محمود
احمدینژاد نام میبرند.
طیفی
که حالا پس از 2 دوره حضور در قوهی مجریه روزهای مهمی را به انتظار نشسته
است. آنان که اکنون ضلع سوم سیاستورزی در میان سیاست پیشگان ایران به شمار
میآیند به شدت تحت رصد رقبای خود هستند. انتخاباتی در پیش است و روزهای
مهمی پیش رو؛ حالا خیلیها منتظرند ببینند حامیان محمود احمدینژاد چه کسی
را روانه میدان مهم رقابت ریاست جمهوری خواهند کرد؟ آیا آن چنان که شایع
است این «اسفندیار رحیم مشایی» خواهد بود که به عنوان کاندیدای اصلی مطرح
میشود؟
یا اینکه چهرههایی
همچون «علی نیکزاد، علیاکبر صالحی و ...» که اکثرشان هم به تکذیب
کاندیداتوری پرداختهاند، عزم نامزدی خواهند کرد؟ هر چه هست امروز تحرکات
سیاسی فراوانی البته به صورت چراغ خاموش از سوی این طیف سیاسی در حال انجام
است. از رایزنیهای فراوان با برخی چهرههای نام آشنا تا تلاش برای همسو
کردن بخشهایی از اصولگرایان.
از همهی آنچه که آمد میتوان به این تصور رسید که در انتخابات آینده با این شرایط روبهرو شویم:
1. معرفی یک نامزد حداکثری از سوی اصلاحطلبان؛
2. حضور یک یا دو چهره از نسل دوم اصلاحطلبان؛
3. حضور یک چهره از طیف راست جناح اصولگریان؛
4. معرفی یک چهره از سوی طیف چپ جناح اصولگریان؛
5. حضور 2 چهرهی نام آشنای اصولگرا تحت عنوان اصولگرای منتقد؛
6. معرفی یک چهره از سوی طیف حامی دولت.
منبع : برهان