به گزارش مشرق، کيهان نوشت: موضوع چالش درخواست پناهندگي چند صد ايراني به آمريکا بود که در آن هنگام به دلايلي متفاوت از جمله، عضويت در گروههاي تروريستي، نارضايتي از حاکميت اسلام و يا ارتکاب جرايمي که تعقيب کيفري به دنبال داشت از ايران گريخته و در کشورهاي پاکستان، ترکيه و شيخ نشين هاي خليج فارس در انتظار پذيرش پناهندگي خود از سوي آمريکا نشسته بودند. به گزارش نيويورک تايمز، مقامات امنيتي آمريکا اصرار بر پذيرش پناهندگي آنان داشتند و استدلال مي کردند که اگر به اين عده پناهندگي داده نشود، گروههاي مخالف جمهوري اسلامي ايران- اپوزيسيون- خود را بي پشتوانه و بدون حامي تلقي مي کنند و اين تلقي مي تواند مخالفان کنوني نظام اسلامي و يا کساني که بعدها به صف مخالفان مي پيوندند- بخوانيد شکار سرويس هاي اطلاعاتي آمريکا و متحدانش مي شوند- را بي انگيزه کرده و يا به انگيزه آنان آسيب جدي برساند. گفتني است که هيلاري کلينتون وزير امور خارجه آمريکا نيز سال گذشته در کميسيون روابط خارجي سناي آمريکا با همين استدلال براي کمک به عوامل فتنه در ايران، بودجه اختصاصي گرفته بود.
نگاه اين نوشته اما، به پاسخي است که آن روزها -دهه 60- مسئولان اداره مهاجرت آمريکا در مقابل استدلال مقامات امنيتي اين کشور ارائه کرده بودند. به نوشته نيويورک تايمز، کارشناسان اداره مهاجرت معتقد بودند که اين چند صد ايراني منتظر پناهندگي، اگرچه اکنون در صف اپوزيسيون جمهوري اسلامي ايران قرار گرفته اند و شايد بازگشت آنان به آموزه هاي اسلامي دور از انتظار باشد، ولي فرزندان آنها در آمريکا و بستگان نزديکي که در ايران دارند، قابل کنترل نيستند، چرا که آنها به هر حال مسلمانند و بايد بپذيريم که نظام اسلامي ايران، ريشه در باورهاي اسلامي دارد، بنابراين چنانچه برخي از فرزندان اين چند صد متقاضي پناهندگي در پي بازگشت به باورهاي ديني والدين خود باشند، هر يک از آنها مي توانند به يک معضل جدي و يک جاي پا براي ايران در جامعه آمريکا تبديل شوند.
از نتيجه اين چالش خبري در دست نيست، اما اين روزها، گزارش هاي فراواني حکايت از آن دارند که فرزندان برخي از ضدانقلابيون فراري و پناهنده به آمريکا و کشورهاي اروپايي، با بحران هويت جدي روبرو شده اند و از آنجا که امروزه- در عصر انفجار اطلاعات- محاصره خبري و پيشگيري از انتشار اخبار و گزارش ها تقريباً ناممکن است، فرزندان ضدانقلابيون فراري و پناهنده برخلاف ميل والدين خود و علي رغم سانسور گسترده خبري، به آساني در معرض دريافت واقعيات قرار دارند و از سوي ديگر به دليل فطرت هاي پاک و دست نخورده خويش، مانند والدين خود انگيزه خيانت و جنايت ندارند و اولين پرسشي که به ذهن آنان خطور مي کند، چرايي فرار والدين و خيانت آشکار آنها به اسلام و مردم ايران است.
در ستون اخبار ويژه کيهان پنج شنبه خبري داشتيم با اين عنوان که«وقتي پسر 8 ساله، مجري لاابالي BBC را کلافه مي کند» در اين خبر «فرناز-ق» که به اتفاق همسرش «سينا -م» به لندن گريخته و ضمن اخذ پناهندگي از انگليس به استخدام بخش فارسي راديو بي بي سي درآمده است؛ از - به قول خودش- بحران هويت فرزندش «ماني» سخن مي گويد که در يک مدرسه در لندن مشغول تحصيل است و از همکلاسي هاي مسلمان خود چيزهايي درباره اسلام شنيده است، ماني از پدر و مادرش مي پرسد؛ مگر ما مسلمان نيستيم؟ پس چرا نماز نمي خوانيم؟ چرا فلان چيز را مي خوريم و فلان چيز را مي نوشيم که در اسلام حرام است و... اصلاً چرا به اينجاآمده ايم؟ مگر ايران وطن ما نيست؟ مگر... پس چرا؟! مگر... پس چرا؟! و...
کافي است در يکي از موتورهاي جستجوگر اينترنتي- مخصوصاً در فضاي انگليسي زبان- موضوع ياد شده را جستجو کنيد تا هزاران نمونه مشابه ديگر را شاهد باشيد و به خاوير سولانا مسئول پيشين سياست خارجي اتحاديه اروپا حق بدهيد که با نگراني از گسترش اسلام در غرب ياد مي کرد و معتقد بود براي مقابله با فراگيري الگوي انقلاب اسلامي ايران، ابتدا بايد از 13 ميليون مسلماني که در اروپا زندگي مي کنند شروع کنيم و اين پديده را در خانه خويش مهار کنيم...
چند سال قبل عضو يکي از گروههاي مارکسيست را ديدم که به لطف خداي مهربان از گمراهي بيرون آمده و در سايه اسلام عزيز زندگي مي کرد. وقتي از گذشته و مرور خاطرات آن روزها سخن به ميان آمد، اشک در چشمانش حلقه زد و در حالي که صدايش به هق هق گريه شبيه بود گفت؛ مي بيني که سن و سالي از من گذشته و برف پيري بر سر و صورتم باريده، به خاطر نجات از گمراهي خدارا شاکرم ولي غصه اي گلوگير دارم. من باعث گمراهي چند نفري شده ام که حالا ديگر به آنها دسترسي ندارم!...
حسين شريعتمداري
اواخر دهه 60 روزنامه آمريکايي نيويورک تايمز از يک چالش جدي ميان مسئولان اداره مهاجرت آمريکا و مقامات امنيتي اين کشور خبر داد.