جناب آقای کفاشیان
الان که دارم این نامه را می نویسم، بسیار دلگیر و ناراحتم. از همین جا به شما قول می دهم تا زمانی که رئیس فدراسیون فوتبال یا به عبارتی بهتر، خرابه ای که فقط از آن نامی مانده هستید، چیزی غیر از شکست نبینیم و نشنویم! فدراسیونی که از طبقه اول آن گرفته تا آخرین طبقه یعنی به عبارتی اتاق شما، چه می گذرد؛ خدا داند! ما که بی خبریم!
آقای آیت الهی قبل از بازی با لبنان عنوان کرده بود که اگر حریف را شکست دهیم، به بازیکنان پاداشی 5000 دلاری داده خواهد شد. آخر مگر قرار بود چه اتفاقی روی دهد؟ چرا باید چنین وعده ای به بازیکنانی داد که پول تو جیبی ... بگذریم ؛ اما چه کار می کنید؟ اما این نایب رئیس عزیز از کجا آورده که می خواهد چنین پولی را خرج کند؟ رفته و در کارخانه ها کارگری کرده و عرق ریخته یا بخشش که از کیسه ملت بود، ...؟
آقای رئیس
خبرنگاری در لبنان به سرمربی ما توهین کرد. وقتی سرمربی ما به خود اجازه نمی دهد سالن را ترک کند و او هم همان رفتار را تکرار می کند، چه توقعی باید داشته باشیم! باز هم ماشاا.. به غیرت خبرنگاران ایرانی که سالن کنفرانس را ترک کردند. آنها نباید از بازیکنان فوتبال ناراحت باشند که تحریمشان کرده اند ... ثمره انها را در لبنان دیدیم!
تا صبح در بیروت جشن و پایکوبی بود؛ مثل شبی که ما استرالیا را بردیم و به جام جهانی رفتیم. این بار به تیم انتهای جدولی باختیم و تنها فکر می کنم در ایران کسی که خنده بر لب داشت؛ علی کفاشیان بود. خوش به حال کسانی که در خیابان سئول و فدراسیون فوتبال کار می کنند چرا که هیچ وقت رئیس خود را غمگین نمی بینند. همیشه لبخند بر لب دارد و سرخوش و سر حال ...
آقای کفاشیان!
کاش می دانستی مردم چه می کشند؛ کاش ...