به گزارش مشرق، تيري ميسان در گفتوگو با خبرگزاري دانشجو، به ارائه مطالبي در خصوص حواشي حادثه 11 سپتامبر و
سیاستهای کنونی آمریکا پرداخت.
«تیری میسان» (Thierry Meyssan) تحلیل گر سیاسی فرانسوی و موسس پایگاه اینترنتی «ولاتایر»(Volataire) است که مقالات متعددی در حوزه روابط بین الملل به زبانهای انگلیسی، عربی، اسپانیایی و روسی به رشته تحریر درآورده است.
وی همچنین دارای تألیفات زیادی است که از جمله می توان به دو کتاب به نامهای «یازده سپتامبر دروغ بزرگ " و "پنتاگیت " اشاره کرد.
میسان در مقاله ای با عنوان «شکست انقلاب رنگی در ایران » (Color
Revolution Fails in Iran) ، از فتنه سال گذشته در ایران با نام «انقلاب
سبز» یاد نمود.
متن زير مشروح گفتوگوي «خبرگزاري دانشجو» با تيري ميسان است.
مردم آمریکا مطمئن هستند كه دولتشان دروغگو است
زمان زيادي از حملات 11 سپتامبر ميگذرد، آيا فكر ميكنيد مردم آمريكا به واقعيات پشت پرده اين اتفاق واقف شدهاند؟
ميسان: من فكر ميكنم كه اكثر مردم آمريكا كاملا مطمئن هستند كه دولت آنها دولتي دروغگو است، ولي نميدانند كه در اين رابطه بايد دقيقا چه كار كنند، اما اين در واقع فقط آغاز بيداري آمريكاييهاست.
الان آمریکاییهای مسلمان نیز تروریست شناخته میشوند
فكر ميكنيد رفتار دولت آمريكا در قبال مسلمانان پس از وقايع 11 سپتامبر و مشخص شدن پشت پرده آن بهتر شده است؟
ميسان: در اين باره نظر خاصي ندارم به دليل اينكه خود مسلمانها نيز عوض شدهاند؛ آنها در قبال سياستهاي دوگانه آمريكا متعجب نشدند و فكر ميكنم كه الان تبعيض بسيار زيادي نسبت به مسلمانان در جامعه آمريكا وجود دارد.
شما ميبينيد كه تصوير مسلمانها در تمام
فيلمها و سريالهاي آمريكايي كاملا عوض شده است، قبلا مسلمان بد مسلمان
خارجي بود كه البته تروريست نيز بود، اما الان حتي شهروندان آمريكايي
مسلمان نيز به عنوان تروريست معرفي ميشوند و اين وضعيت در سال گذشته بسيار
بدتر از قبل بود.
جنبش 99 درصدی هنوز به شورش تبدیل نشده است
درباره جنبش 99 درصد چه؟ اين واقعا 99 درصد مردم آمريكاست يا هنوز فاصله زيادي با همهگير شدن اعتراضات داريم؟
ميسان: 99 درصد تنها اسم يك جنبش است و متاسفانه بخش زيادي از مردم آمريكا با اين جنبش درگير نيستند.
بعضي از مردم اين را فهميدهاند كه تحت تسلط و ديكتاتوري قشر ثروتمند و خاص جامعه هستند كه اين آغاز يك بيداري سياسي در جامعه آمريكا محسوب ميشود.
آنها اكنون فهميدهاند كه جامعه آمريكا يك جامعه دموكراتيك نيست و رابطهاي كه اكنون حاكم است آنها را رنج ميدهد و اين در واقع امپرياليسم جهاني است كه بر آنان حكومت ميكند.
اين جنبش 99 درصد در واقع يك اعتصاب است و هنوز به يك شورش و يا حتي به يك انقلاب نيز نزديك نشده و فقط آغاز يك حركت است.
طی 10 سال آینده تجزیه آمریکا به پنج کشور قطعی است
در يكي از اسناد آمريكا ظاهرا گفته شده كه قرار است آمريكا به 52 كشور تقسيم شود، آيا اين درست است؟
ميسان: من نظري در خصوص
اسناد سازمان سيا ندارم، اما وقتي به سرفصلهاي موسسهاي به نام آكادمي
ديپلماسي روسيه در موسكو مراجعه ميكنيم در مي يابيم كه ديپلماتهاي روسي
معتقدند كه در آينده بسيار نزديك آمريكا سقوط ميكند، دقيقا همانگونه كه
شوروي سابق سقوط كرد و تقسيم شد، البته نه به 52 كشور بلكه به 5 قسمت كاملا
مجزا تقسيم خواهد شد.
تحليل بسيار دقيقي روي اين مسئله صورت گرفته است كه آينده آمريكا دقيقا مانند آينده شوروي سابق خواهد بود كه به كشورهاي بسيار زيادي تقسيم شد.
فكر ميكنيد اين چه زماني اتفاق ميافتد؟
ميسان: در آينده بسيار نزديك شايد مثلا تا يك دهه آينده.
ارتش های مسلح خصوصی
آيا فكر ميكنيد با توجه به اينكه مردم آمريكا نظام و سيستم كشورشان را دوست دارند و آن را قبول دارند و تنها شايد به سياستهاي دولتها معترض باشند، سقوط آمريكا اتفاق خواهد افتاد؟
ميسان: در كشور آمريكا
بسياري از مردم از دولت فدرال و مركزي راضي نيستند، البته سيستم اقتصادي را
قبول دارند، اما با سياستهاي دولت مركزي مخالف هستند و ميزان اين
ناخشنودي بين مردمي كه در شهرهاي كوچكتر زندگي ميكنند و كساني كه در
كلانشهرها هستند نيز متفاوت است.
دوم اينكه همانگونه كه شما نيز ميدانيد، آمريكا سلاحهاي بسيار زيادي در اختيار دارد و افراد شخصي و گروههاي شبه نظامي، حجم وسيعي سلاح در اختيار دارند و حتي ارتشهاي خصوصي و شخصي نيز وجود دارد كه مهمترين اين ارتشهاي خصوصي، گروه شبه نظامي در مونتانا است.
اين گروه شبه نظامي همه گونه تسليحاتي از هليكوپتر، تانك تا كوچكترين سلاحها را در اختيار دارند، غير از هواپيماي جت و اگر مردم تصميم بگيرند كه جنگ داخلي در آمريكا به راه بيندازند، يك جنگ واقعي اتفاق خواهد افتاد؛ يعني خيلي سريع جنگ داخلي شكل ميگيرد.
سوم اينكه در آمريكا احتمال خيزش يك جنبش جداييطلب وجود دارد؛ به طور مثال اگر شما به كاليفرنيا نگاه كنيد آنجا يكي از ثروتمندترين ايالتهاي آمريكاست، اما در عين حال يكي از مقروضترين ايالتها نيز هست و دولت آن حتي نميتواند حقوق كاركنان دولتي را نيز بپردازد.
اگر در آمريكا شما نگاه كنيد ايالتهاي زيادي هستند كه فقيرند؛ يعني به لحاظ مالي وضع اصلا خوبي ندارند، هر چند به لحاظ پولي بودجه آنها خوب است، اما به لحاظ مالي وضع اسفباري دارند و اين در حالي است كه به همه اقشار، بخصوص به اقشار فقيرتر دائما فشار ميآورند كه به قشر پولدارتر ماليات بپردازند و آنها بار فشار بدهيهاي آمريكا را تحمل ميكنند و اين بسيار عجيب است.
مردم معتقدند كه ما مجبور نيستيم به
خاطربدهيهاي ديگران تحت فشار قرار بگيريم؛ بنابراين من معتقدم كه اين وضع
بسيار بدتر از گذشته مي باشد و ممكن است مردم به يك عدم هماهنگي و توافق با
دولت مركزي برسند.
تئوری آمریکا «اقتصاد جنگ» است
ما به همه قضايا داريم از خارج از آمريكا نگاه ميكنيم؟ واقعا چند درصد مردم آمريكا از اين واقعيتها آگاه هستند و به آنچه شما ميگوييد، معتقدند؟
ميسان: بيشتر مردم
آمريكا از مشكلات اقتصادي آگاهي دارند و به تبعيض ميان ايالتها واقف
هستند، اما قضيه ديگر آن است كه يكسري مشكلات تاريخي در آمريكا وجود دارد؛
به طور مثال تگزاس ايالتي است كه اواخر قرن 19 به آمريكا پيوست و اكنون
آنها با اين مشكل روبهرو هستند و در واقع نميتوانند براي مشكلات خودشان و
راهحل مناسب آن تصميم بگيرند.
به عنوان مثال بعد از جنگ قرن 19 كه در شوروي اتفاق افتاد، هيچ مشكلي از اين كشور حل نشد.
در آمريكا چون وضعيت آنها وضعيت بيثباتي است، به راحتي ميتوان آتش به جان آنها انداخت و در واقع عوامل بسيار كوچك و ضعيف ميتوانند موقعيت آمريكا را بيثباتتر كنند و اين وضعيت همينگونه پيش ميرود تا جايي كه يك بحران بسيار بزرگ مانند بيكاري وسيع اتفاق بيفتد و يا حتي اين قضيه كه بانكها خانهها را از مردم ميگيرند.
زمان شروع اتفاقات اساسي دقيقا به زماني باز ميگردد كه حجم مشكلات مردم تغيير و افزايش پيدا كند.
به نظر ميآيد كه دولت آمريكا در حال فرافكني مشكلات خود از طريق جنگهاست.
ميسان: تئوري اقتصاد آمريكا در واقع يك اقتصاد جنگ است، به خاطر آنكه توليد داخلي آنها در واقع توليد اسلحه است؛ بنابراين وقتي اقتصادي بسته به تسليحات باشد، كار اصلي جنگافروزي ميشود و وقتي كه آنها يك مشكلي در داخل كشور خود دارند، راه حلش آن است كه يك جنگ جديد به راه بيندازند و به عنوان راهكار براي مردم بيكار، آنها را در ارتش براي جنگ جديد استخدام ميكنند.
آمریکا تبادلات اروپای غربی با سایر کشورها را مسدود کرده است
كشورهاي غربي تا كجا ميتوانند با اين نوع سياستهاي تحميلي بر كشورهاي خود و ساير كشورها پيش بروند؟
ميسان: اول اينكه
مشكلات اقتصادي مردم اروپا از جانب مهمترين متحدشان كه همان آمريكاست،
بوجود آمده و دلايل زيادي نيز دارد از جمله اينكه آمريكا جلوي كشورهاي
اروپاي غربي را براي رابطه با روسيه ميگيرد، ولي ما به اين تبادلات
اقتصادي با روسيه كاملا نيازمنديم؛ مثلا در قضيه انرژي ما به گاز روسيه
نيازمنديم، اما اجازه نداريم كه از روسيه گاز وارد كنيم و حتما بايد نفت و
گاز خود را از آمريكا بخريم و اين يك مسئله بسيار احمقانه است كه براي ما
گران تمام ميشود، اما ما مجبوريم كه هواي متحد خود را داشته باشيم و حق
نداريم كه متحدمان را عوض كنيم و خريد خود را از كشور ديگري انجام دهيم.
دوم اينكه ما مشكلات اقتصادي داخلي نيز داريم. در طول 5 سال گذشته آمريكا سعي كرده سرمايههاي اروپا را جذب كند؛ چرا كه به اين پول احتياج دارد، در حالي كه اروپا خود نيز نيازمند پيشرفت است و مسلما اين پيشرفت هزينههاي آمريكا را تامين خواهد كرد.
با اين حال آمريكا جلوي تبادلات اروپا را با تمام دنيا ميگيرد و تنها آمريكا و انگليس حق تبادل با ساير كشورها را دارند، بنابراين آنها سعي ميكنند تمام پول را از اروپا جذب كنند و به آمريكا تزريق كنند تا مشكلات آنها حل شود و بر همين اساس اروپا مجبور است بدهيها را پرداخت كند.
الان آمريكا تمام هزينههاي خود را با پول اروپا تامين ميكند و فكر ميكنم با اين وضعيت آنها نميتوانند مدت زيادي را ادامه دهند. اكنون نيز بسياري از كشورهاي اروپايي به دنبال تغيير رابطه خود با آمريكا هستند؛ از جمله آلمان كه يك معاهده گازي با روسيه امضا كرده است.
تحریمهای فلج کننده یا عامل پیشرفت؟
شما بار چندم است كه به ايران ميآييد و آيا تصويري كه در آنجا از ايران ارائه ميشود با واقعيتهاي ايران يكي است؟
ميسان: من از 12 سال
پيش تا كنون به طور مداوم به ايران سفر داشتهام و در طول اين مدت تحول
زيادي در ايران اتفاق افتاده است؛ در گذشته ايران رابطه ديپلماتيك قوي با
جهان بينالملل نداشت، اما در حال حاضر يك بازيگر عمده سياسي در صحنه جهاني
است.
ممكن است ايران كشور بسيار بزرگي نباشد، اما قدرت فراواني در عرصه سياسي دارد.
دومين نكته اينكه 10 سال پيش اقتصاد
ايران يك اقتصاد جهان سومي بود كه توليدات صنعتي خاصي نداشت، اما اكنون يك
قدرت صنعتي بسيار بزرگ است و پيشرفتهاي اقتصادي وسيعي داشته و اين بسيار
عجيب است كه كشور شما تحت تحريمهاي گسترده غرب به چنين پيشرفتهاي رسيده،
در حالي كه قرار بود تحريمها ايران را نابود كند، اما واقعيت اين است كه
شما كاملا اين تحريمها را كنترل كرده و بر آنها فائق آمدهايد.