به گزارش سرویس وبلاگستان مشرق ، وبلاگ قلمکده در آخرین پست وبلاگ خود نوشت : این روزها دوئل تبلیغاتی نامزدهای دموکرات و جمهوری خواه آمریکا ، برای ایران تنها حکایت پیروزی یا شکست صرف و یا انتخابات یکی از طرفین نیست . انتخاب هر یک از این نامزدها می تواند در حوزه بین الملل بار معنایی و مفهوم استراتژیکی خاصی داشته و چه بسا در مراودات آتی ایران با کشورهای مختلف به نسبت تعاملات آنها با آمریکا ، تأثیر داشته باشد.
اینروزها اوباما در مباحث اقتصادی تلاش می کند خود را عضوی از وال استریت وانمود کرده و حتی جنبش در حال قلیان آمریکا را بخشی از سیاستهای خود در راستای "وعده تغییر" که چهار سال پیش داده بود، بداند؟!
در مقابل رقیب جمهوریخواهش مدام مشکلات اقتصادی و نارضایتی مردم آمریکا را ناشی از بی کفایتی اوباما و سیاستهای غلط او می داند.
از موضوعات مهم دیگری که مایه اختلاف ایندو رقیب است ، مسئله ایران است. اوباما به تازگی مدعی شده بود «سرانجام تعامل و مذاکره مستقیم اقدامات جدی هستند که ما را از جنگ هستهای باز میدارد و شاید منجر به فروریختن دیوار برلین بین ایران و آمریکا شوند. شما میدانید که ایران یکصدم آنچه ما برای ارتش خرج میکنیم صرف نمیکند. پس اگر ایران واقعا جدیترین رقیب ما باشد برای آنها هیچ شانسی وجود ندارد. و ما باید از موضع قدرتی که داریم به شکل درست و قوی برای رهبری استفاده کنیم. این به این معنی نیست که ما با آنها در همه چیز موافقت کنیم. ما نباید راجع به هر موضوعی با آنها موافقت کنیم اما حداقل در مواری که در این منطقه منافع مشترک بالقوه داریم را پیدا کنیم و تشخیص دهیم. ما میتوانیم بسیاری از تنشها را که باعث مشکلات بسیاری در جهان شده کاهش دهیم»(سایت وابسته به کاخ سفید). در این خصوص رامنی ایران را خطری بزرگ برای جهانیان می شمارد و معتقد است سیاستهای آمریکا هر چه سریعتر باید به سمت جنگ با ایران و تعیین تکلیف نهای مسئله ایران باشد. مثلاً در موضوع هسته ای ایران با اظهار نظر تندی باراک اوباما را به خاطر سیاست خارجی ناموفقش در برابر ایران مورد انتقاد قرار داده و معتقد است که اوباما نتوانسته است آمریکا و جهان را از بزرگترین تهدید جهان یعنی مسئله هستهای ایران! نجات دهد. وی معتقد است " ابتدا به وسیله تحریمهای سنگین باید با ایران مقابله کرد و در مرحله بعد باید روسیه را راضی کرد تا سامانه دفاع موشکی در منطقه در مقابل خطر احتمالی ایران گذاشته شود و در نهایت میتوان به ایران حمله نظامی کرد".
با وجود اختلافات و انتقادات دو رقیب از یکدیگر، در دو موضوع مهم هم هر دو با هم همسو هستند و ظاهراً مشکلی ندارند.
یکی اینکه اوباما و رامنی هر دو تلاش می کنند خود را متحدین پروپا قرص رژیم صهیونیستی نشان دهند، که البته با این وسیله می توانند هزینه تبلیغات انتخاباتیشان را نیز فراهم کنند.
موضوع دیگر توافق آنها بر سر مسئله سوریه است. رامنی و اوباما نظام بشار را فاقد وجاهت دانسته و معتقدند بشار باید از حکومت سوریه کنار رفته و تغیییرات اساسی در نظام سوریه حادث شود.
آنچه از این نوشته می خواهیم نتیجه بگیریم این است که هر چند سیاستهای استبدادی و استعماری کلان آمریکا با انتخاب نمایندگان احزاب جمهوری خواه و دموکرات عملاً تفاوتی نمی کند و تنها در شیوه ها و روشها تا حدودی تغییر مشاهده می شود. اما بر اساس نگرش ونت ( 227-۱۳۸۵): سه فرهنگ هابزي، كانتي و لاكي بر نظام بين المللي حاكم است. در فرهنگ هابزي، تلاش براي پيروزي و تخريب ديگران است. در فرهنگ لاكي ،دولت ها به رغم تضاد هايي كه دارند، به حاكميت هم احترام مي گذارند. در فرهنگ كانتي ،دولت ها منازعات خود را بدون جنگ و خون ريزي حل و فصل مي كنند. دولت ها بر حسب نوع دروني كردن اين فرهنگ ها در خود، رفتار متفاوتي را در سياست خارجي اتخاذ مي كنند . رويكرد واقع گرايانه و سياست قدرتمندانه، نشان دهنده غلبه فرهنگ هابزي، رويكرد ليبرالي و كاركردگرايي، نشان دهنده غلبه فرهنگ لاكي و رويكرد جهان گرايانه و امنيت جمعي ،نشان دهنده غلبه فرهنگ كانتي در جهان است.
از مسائل داخلی و اختلافات اقتصادی و ... که بگذریم در حوزه بین الملل اختلاف سلیقه در گفتمان تبلیغاتی دو نامزد بخصوص در مورد مسئله ایران مشهود است.
بر اساس شواهد و قرائن تبلیغاتی که البته در گذشته نیز نمونه های آن مشاهده شده و نامزدهای انتخابات آمریکا برای ایجاد هیجان انتخاباتی در بین مردم و کسب آرای بیشتر بعضاً شعارها و و عده هائی داده اند که هیچ وقت قادر به انجام آن نبوده اند. اما علی الظاهر سیاست های رامنی در حوزه بین الملل در خصوص ایران به فرهنگ "هابزی" نزدیکتر باشد و در عوض سیاستهای اوباما بیشتر "لاکی" باشد.
در مقابل ایران با تکیه بر ریاست گروه نم و رهبری رسمی غیر متعهدها، می تواند از فرصت پیش آمده استفاده نموده و ماهیت جنگ طلب نامزد جمهوری خواه آمریکا را به همپیمانهای غیرمتعهدش گوشزد نماید.
و زمینه لازم برای تعمیق روابط با این کشورها را به نسبت زوایه نگاه آنها نسبت به سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا در اولویت برنامه های سیاست خارجی خود قرار دهد.
اینروزها اوباما در مباحث اقتصادی تلاش می کند خود را عضوی از وال استریت وانمود کرده و حتی جنبش در حال قلیان آمریکا را بخشی از سیاستهای خود در راستای "وعده تغییر" که چهار سال پیش داده بود، بداند؟!
در مقابل رقیب جمهوریخواهش مدام مشکلات اقتصادی و نارضایتی مردم آمریکا را ناشی از بی کفایتی اوباما و سیاستهای غلط او می داند.
از موضوعات مهم دیگری که مایه اختلاف ایندو رقیب است ، مسئله ایران است. اوباما به تازگی مدعی شده بود «سرانجام تعامل و مذاکره مستقیم اقدامات جدی هستند که ما را از جنگ هستهای باز میدارد و شاید منجر به فروریختن دیوار برلین بین ایران و آمریکا شوند. شما میدانید که ایران یکصدم آنچه ما برای ارتش خرج میکنیم صرف نمیکند. پس اگر ایران واقعا جدیترین رقیب ما باشد برای آنها هیچ شانسی وجود ندارد. و ما باید از موضع قدرتی که داریم به شکل درست و قوی برای رهبری استفاده کنیم. این به این معنی نیست که ما با آنها در همه چیز موافقت کنیم. ما نباید راجع به هر موضوعی با آنها موافقت کنیم اما حداقل در مواری که در این منطقه منافع مشترک بالقوه داریم را پیدا کنیم و تشخیص دهیم. ما میتوانیم بسیاری از تنشها را که باعث مشکلات بسیاری در جهان شده کاهش دهیم»(سایت وابسته به کاخ سفید). در این خصوص رامنی ایران را خطری بزرگ برای جهانیان می شمارد و معتقد است سیاستهای آمریکا هر چه سریعتر باید به سمت جنگ با ایران و تعیین تکلیف نهای مسئله ایران باشد. مثلاً در موضوع هسته ای ایران با اظهار نظر تندی باراک اوباما را به خاطر سیاست خارجی ناموفقش در برابر ایران مورد انتقاد قرار داده و معتقد است که اوباما نتوانسته است آمریکا و جهان را از بزرگترین تهدید جهان یعنی مسئله هستهای ایران! نجات دهد. وی معتقد است " ابتدا به وسیله تحریمهای سنگین باید با ایران مقابله کرد و در مرحله بعد باید روسیه را راضی کرد تا سامانه دفاع موشکی در منطقه در مقابل خطر احتمالی ایران گذاشته شود و در نهایت میتوان به ایران حمله نظامی کرد".
با وجود اختلافات و انتقادات دو رقیب از یکدیگر، در دو موضوع مهم هم هر دو با هم همسو هستند و ظاهراً مشکلی ندارند.
یکی اینکه اوباما و رامنی هر دو تلاش می کنند خود را متحدین پروپا قرص رژیم صهیونیستی نشان دهند، که البته با این وسیله می توانند هزینه تبلیغات انتخاباتیشان را نیز فراهم کنند.
موضوع دیگر توافق آنها بر سر مسئله سوریه است. رامنی و اوباما نظام بشار را فاقد وجاهت دانسته و معتقدند بشار باید از حکومت سوریه کنار رفته و تغیییرات اساسی در نظام سوریه حادث شود.
آنچه از این نوشته می خواهیم نتیجه بگیریم این است که هر چند سیاستهای استبدادی و استعماری کلان آمریکا با انتخاب نمایندگان احزاب جمهوری خواه و دموکرات عملاً تفاوتی نمی کند و تنها در شیوه ها و روشها تا حدودی تغییر مشاهده می شود. اما بر اساس نگرش ونت ( 227-۱۳۸۵): سه فرهنگ هابزي، كانتي و لاكي بر نظام بين المللي حاكم است. در فرهنگ هابزي، تلاش براي پيروزي و تخريب ديگران است. در فرهنگ لاكي ،دولت ها به رغم تضاد هايي كه دارند، به حاكميت هم احترام مي گذارند. در فرهنگ كانتي ،دولت ها منازعات خود را بدون جنگ و خون ريزي حل و فصل مي كنند. دولت ها بر حسب نوع دروني كردن اين فرهنگ ها در خود، رفتار متفاوتي را در سياست خارجي اتخاذ مي كنند . رويكرد واقع گرايانه و سياست قدرتمندانه، نشان دهنده غلبه فرهنگ هابزي، رويكرد ليبرالي و كاركردگرايي، نشان دهنده غلبه فرهنگ لاكي و رويكرد جهان گرايانه و امنيت جمعي ،نشان دهنده غلبه فرهنگ كانتي در جهان است.
از مسائل داخلی و اختلافات اقتصادی و ... که بگذریم در حوزه بین الملل اختلاف سلیقه در گفتمان تبلیغاتی دو نامزد بخصوص در مورد مسئله ایران مشهود است.
بر اساس شواهد و قرائن تبلیغاتی که البته در گذشته نیز نمونه های آن مشاهده شده و نامزدهای انتخابات آمریکا برای ایجاد هیجان انتخاباتی در بین مردم و کسب آرای بیشتر بعضاً شعارها و و عده هائی داده اند که هیچ وقت قادر به انجام آن نبوده اند. اما علی الظاهر سیاست های رامنی در حوزه بین الملل در خصوص ایران به فرهنگ "هابزی" نزدیکتر باشد و در عوض سیاستهای اوباما بیشتر "لاکی" باشد.
در مقابل ایران با تکیه بر ریاست گروه نم و رهبری رسمی غیر متعهدها، می تواند از فرصت پیش آمده استفاده نموده و ماهیت جنگ طلب نامزد جمهوری خواه آمریکا را به همپیمانهای غیرمتعهدش گوشزد نماید.
و زمینه لازم برای تعمیق روابط با این کشورها را به نسبت زوایه نگاه آنها نسبت به سیاستهای جنگ طلبانه آمریکا در اولویت برنامه های سیاست خارجی خود قرار دهد.