به گزارش مشرق اين روزنامه نوشت: عضو فعال گروهک ملي-مذهبي هم به آن طيف از عناصر اپوزيسيون پيوست که مي گويند شبکه هاي اجتماعي سبز وجود خارجي ندارد و جنبش سبز به خاطر جوزدگي به آخر خط رسيد.
رضا عليجاني در گفت وگو با روزنت گفت: جنبش سبز به معناي جنبش انتخاباتي که بعد از انتخابات وارد فاز جديدي شد، پس از 8 ماه از خيابان جمع شد و به معنايي به پايان خود هم رسيده است. اما از نگاه تحول خواهي که همواره وجود داشته و از اواخر قاجاريه آغاز شده، جنبش سبز در واقع حلقه اي از اين روند اجتماعي-تاريخي تحول خواهي است.
وي درباره اين پرسش که «يعني شما معتقديد جنبش سبز به معناي اول به بن بست رسيده و شکست خورده؟» اظهار داشت: متاسفانه بايد گفت سير اتفاقات به گونه اي بود که باعث شد اين انرژي بزرگ به هدر برود. در اين جريان خود بزرگ بيني و غرور کاذب وجود داشت يعني عملاً طيف سنتي جامعه را به حساب نمي آوردند.
عليجاني اضافه کرد: درباره پتانسيل جنبش، اغراق شد. متاسفانه اغراق و رمانتيسم وارد جنبش شد. بعد از حوادث روز عاشورا، مهندس سحابي، نامه اي نوشت و در آن مسايلي را مطرح کرد. متاسفانه اين نامه توسط بسياري ناشنيده ماند و تنها عده اي از معتدلين آن را مورد توجه قرار دادند. مشکل ديگري که وجود داشت، نزديک بيني و جوزدگي بود. اين جوزدگي البته در همه تحولات تاريخي وجود داشته و دارد، اما اين وظيفه رهبران بود که جلو آن را بگيرند. يکي ديگر از مشکلات ديگر اين بود که هرگز به تناسب قوا توجهي نشد. متاسفانه برخي عرصه سياست را با عرصه عقل نظري اشتباه گرفته بودند. در يک جنبش، نکته مهم بحث امکانات و تناسب قواست که متاسفانه خيلي جاها، اساساً در نظر گرفته نشده بود. فکر مي کنم مي توان نگاهي به فاصله ميان روز عاشورا و 22 بهمن انداخت و ديد که هر فرد، چه مواضعي اتخاذ کرده و چه سخناني گفته و چه راهکاري را پيشنهاد کرده است. فکر مي کنم جواب بسياري از سوالات را مي توان از مواضعي که در همان زمان اتخاذ شد، گرفت. ]طرح اسب تروا براي 22 بهمن و...[
وي درباره نقش سران فتنه در شکست محافل ضدانقلاب هم ضمن تحسين از کساني چون موسوي و کروبي اذعان کرد که آنها دنباله رو گروهک ها بودند: «آنها پسيني عمل مي کردند نه پيشيني يعني بعد از اينکه کنشي از سوي مخالفان اتفاق مي افتاد، موضع مي گرفتند در حالي که اساساً نوع کنش ها و شعارها بايد از سوي رهبران ديکته شود. آنها در واقع پيرو شده بودند و به همين دليل اساساً به طرف مقابل ]مردم متدين و نظام[ توجهي نمي شد.از طرف ديگر بحث هاي انتزاعي چون شبکه هاي اجتماعي ]ادعاي موسوي[ و حتي مطرح شدن بحث رمانتيکي چون شبکه هاي اجتماعي که به صورت افقي با هم رابطه داشته باشند، که اساساً نوعي طرح پوپوليستي بود و به پوپوليسم دامن مي زد، باعث شد که واقع بيني از جريان خارج شود. من عملاً در جايي نديدم اين اتفاق بيفتد. اين شبکه ها در واقع بيش از آن که اجتماعي باشند، مجازي بودند اين بار به جاي «خلق مقدس»، جوان سياسي مقدس به وجود آمد، بدون هيچ نقدي. اين چيزي جز پوپوليسم نبود.
عضو گروهک ملي-مذهبي همچنين موسوي و کروبي را با خاتمي اواخر روزگار اصلاحات مقايسه کرد و گفت: آقاي خاتمي در دوره دوم اساساً ديگر نقش رهبر اصلاحات را نداشت و بعد از انتخابات هم تبديل به يک چهره سياسي شد، اما نمي شد وي را رهبر اصلاح طلبان قلمداد کرد. فکر مي کنم آقايان موسوي و کروبي هم مسير مشابهي را طي مي کنند و تبديل به يک چهره سياسي خواهند شد.
عليجاني درباره عدم توجه فتنه گران به «طرف مقابل» گفت: جريان مقابل داراي پايگاه اجتماعي خاص خود است. فارغ از آنچه درباره نتيجه انتخابات گفته مي شود، به هر حال افرادي به کانديداي اصول گرايان راي دادند. عده اي از راي دهندگان، افرادي بودند که همواره به اين جريان راي داده اند و به آن دلبستگي دارند. عده ديگري از آن ها که راي داده اند، در واقع نوعي اعتراض طبقاتي-اجتماعي داشتند. آن ها تصور مي کردند که با هزاردستان قدرت و ثروت مي جنگند و با اتفاقي که در مناظره ها افتاد، اين گمان بيشتر در آن ها تقويت شد. برخي به دليل مشکلات اقتصادي رأي دادند. بخشي از آرا نيز، آراي سيال بود. آرايي که در هر زماني، ممکن است به هر شخصي تعلق بگيرد و نمي توان آن را آراي اختصاصي دانست. مشکل اين بود که در جنبش سبز به اين افراد توجهي نشد، راهي براي جذب آنان در نظر گرفته نشد. به اين ترتيب اعتراضات محدود شد در صورتي که اين گروه ها جذب مي شدند و يا براي اين کار تلاش مي شد، مي شد تناسب قوا را به هم زد. اتفاقي که نيفتاد. متاسفانه برخي تحليل ها و نقدها و سخنان- که بعضي هم در خارج از کشور بود- باعث شد که اساساً نگاه ها به جنبش سبز، بسيار رومانتيک و بلندپروازانه باشد. و اساساً انرژي آزاد شده، سرگردان شد.
اختصاص 4 ميليارد دلار ديگر براي تقويت زرادخانه هسته اي پنتاگون
رژيم آمريکا 4 ميليارد دلار ديگر براي به روزرساني زرادخانه هاي هسته اي خود اختصاص داد.
به گزارش پرس تي وي، اين خبر را باراک اوباما در حالي اعلام کرد که پيش از اين در جريان امضاي معاهده استارت جديد با روسيه، متعهد به کاهش تسليحات اتمي شده بود.
اين معاهده در ماه آوريل سال جاري بين روسيه و آمريکا منعقد شده است و براساس آن، دو کشور سلاح هاي کشتار جمعي خود از جمله کلاهک هاي هسته اي را طبق توافق کاهش خواهند داد.
روسيه و آمريکا در سال 1991، اندکي پس از فروپاشي شوروي سابق، به منظور کاهش تسليحات اتمي خود، معاهده کاهش تسليحات راهبردي موسوم به استارت را امضا کردند.
طبق پيمان استارت که مهلت آن 5 دسامبر 2009 به پايان رسيد، سقف تعداد کلاهک هاي هسته اي در زرادخانه هاي آمريکا و روسيه، شش هزار کلاهک تعيين شد.
مسکو و واشنگتن در سال 2002، توافق نامه تکميلي استارت يک را براي کاهش توان تهاجمي استراتژيک امضا کردند که کلاهک هاي هسته اي موجود در زرادخانه هاي هر کشور را به هزار و 700 تا 2هزار و 200 عدد محدود مي کرد.
مقامات روسيه و آمريکا، همچنين تابستان 2009 در ادامه کاهش و محدوديت تسليحات تهاجمي راهبردي، تفاهم نامه اي را امضا و اعلام کردند که قصد دارند تعداد کلاهک هاي هسته اي خود را به هزار و 500 تا هزار و 675 عدد و موشک هاي حامل آن را به 500 تا يک هزار و 100 فروند کاهش دهند.
لس آنجلس تايمز: در افغانستان ما مي جنگيم دوستي و شراکت اقتصاديش براي ايران است
نفوذ گسترده ايران در افغانستان سبب نگراني دولت آمريکا شده که بايد به حضور نظامي در آن کشور پايان دهد.
روزنامه لس آنجلس تايمز با درج اين تحليل نوشت: هر روز جمعيت انبوهي به کنسولگري ايران در هرات شهر مهم افغانستان در غرب که از ريشه هاي عميق فرهنگ فارسي برخوردار است مراجعه مي کنند. اين در حالي است که آمريکا تازه مي خواهد يک کنسولگري مجلل در محلي که سابقا هتل بوده برپا کند. ديپلمات ها مشغول کارند و رشد نفوذ تهران به روشني و آشکارا ادامه دارد. در آستانه پايان حضور نظامي ايالات متحده در افغانستان، ايران براي تثبيت قدرت خود در صف مقدم کشورهاي همسايه قرار گرفته است و گوشه چشمي نيز به عصر جديد در اين کشور دارد. همين مسئله سبب نگراني دولت آمريکا شده است. دولتي که همين حالا از مداخله ايران در عراق، منطقه جنگي ديگر واشنگتن، نگران است. روزنامه آمريکايي اضافه مي کند: ديپلمات هاي غربي مي گويند ناديده گرفتن ارتباط ويژه با ايران در هرات کاري دشوار است. ايران در ساخت جاده و پارک هاي صنعتي مشارکت دارد و کالاهاي متنوعي از سوپ گرفته تا آجيل ايراني سرازير شده اند. مساجد اينجا سر برمي آورند. نفوذ ايران حتي در زيربنايي ترين امور نيز قابل مشاهده است؛ تهران براي ساخت شبکه سراسري برق هرات کمک کرده است. از ديد برخي ها، اين روابط نزديک نتيجه طبيعي قرابت زباني، فرهنگي و پيوندهاي فاميلي موجود ميان دو کشور است. به هر حال اين استان زماني بخشي از ايران بوده و نظير همسايه خود، اغلب داراي جمعيت شيعه است. اما از ديد برخي ديگر، الگوي ايراني پا به محدوده هاي وسيع تري گذاشته است.
لس آنجلس تايمز با وجود ادعاي کمک ايران به تجهيز طالبان اذعان کرد: ايران مايل به بازگشت طالبان به حاکميت نيست. اين روزنامه همچنين از قول علي خاکسار يک تاجر ايراني که اخيرا براي سازماندهي نمايشگاه کالا و خدمات ايراني به هرات سفر کرده بود، مي نويسد: «صلح براي افغانستان به منزله صلح براي خودمان است. ما نمي خواهيم همسايه خودمان را بي ثبات کنيم. اين به ضرر ما و به ضرر تجارت ما خواهد بود.»
85 سطر چاخان و پاخان براي مصاحبه اي که اصلا انجام نشده بود!
خبرنگار کلاهبردار و فراري نشريات زنجيره اي براي امتناع مادر ندا آقاسلطان از مصاحبه، 85 سطر خبر و تحليل و قصه نوشت!!
مسيح علي نژاد که در لندن اقامت دارد اخيرا تلاش کرد با مادر ندا آقاسلطان مصاحبه کند و از آن در فيلمي که درباره حوادث پس از انتخابات در دست تهيه دارد و احتمالا به ماجراي ترور «ندا» هم مي پردازد، عليه جمهوري اسلامي استفاده کند اما با وجود آنکه مادر آقاسلطان از مصاحبه امتناع کرد ، خبرنگار فراري نشريات اجاره اي براي خود 85 سطر تايپي قصه و افسانه نوشت!
گفتني است ندا آقاسلطان در حادثه اي تروريستي به قتل رسيد و شاهد اصلي صحنه (آرش حجازي) به همراه نامزد ندا (کاسپين ماکان) هر دو از لندن و شبکه بي بي سي سر درآوردند. شواهد متعدد از نقش آفريني سرويس جاسوسي MI6 در اين ترور حکايت مي کند.
به دنبال اقدام شيادانه خانم علي نژاد (همکار سايت هاي جرس، روزنت و راديو زمانه) هدا آقاسلطان خواهر ندا به وي اعتراض کرد و نوشت: خانم علي نژاد؛ مامان من به هيچ عنوان روي اين مساله (فيلمي که گفته شد يک هنرپيشه نقش ندا را بازي خواهد کرد) واکنشي نداشته و هرچه شما اصرار کرديد او گفت شما حتي اجازه نداريد بنويسيد که مامان من سکوت کرده! چون سکوت هم نوعي واکنش هست و مامان هم نمي خواستند که واکنش معلومي داشته باشن شما هم قول داديد که اسمي از مادر من نياريد و حتي چيزي از سکوت ننويسيد، ولي متاسفانه شما داستان سرايي کرديد. همه جا مي گوييد که هدا به من ايميل زده اما در تلفن روز جمعه از مامان من، ايميل من رو مي خواهيد، لطفا ما رو راحت بگذاريد، اين راه درستي براي مشهور شدن نيست!
در همين حال سايت ضدانقلابي پارس ديلي نيوز هم به اين رفتار کلاهبردارانه اعتراض کرده و مي نويسد: خانم علي نژاد! تشت رسوايي شما مدت هاست و بارهاست که از بام افتاده است، دست از سر ايران و ايراني برداريد. دست از سر ندا و خانواده اش برداريد. نه ندا، نه مادرش، نه پدرش و نه خانواده اش هيچ کدام سبز نبودند و بارها در مصاحبه اعلام کرده اند که «ندا سبز نبود، راي نداده بود و به دنبال راي گمگشته خودش نبود؛ دختر آزاديخواهي که زير بار حرف زور نمي رفت و نرفت» خانم نويسنده هزارسايته و ده هزار زبانه! مبلغ کروبي و موسوي! شما هماني هستيد که آن دروغ ها را از طرف خانواده ندا به کاسپين نامزد ندا بستيد، واقعا چه فکر کرده ايد؟ شرم نمي کنيد؟ بس است ديگر... اندازه نگه داريد!
با اين قرتي بازي ها که مخاطب جور نمي شود
شبکه تلويزيوني وابسته به جريان سبز به خاطر پخش برنامه هاي ضعيف نتوانسته مخاطبي جذب کند.
راديو فردا ضمن درج اين خبر اعلام کرد: «ضعف ساختاري» شبکه «رسا» به شدت توي ذوق مخاطبان مي زند و به فاجعه نزديک است.
طيفي از هدايت کنندگان موسوي در فتنه سال گذشته که در ارتباط با حلقه لندن (تيم مهاجراني و کديور و سروش) فعاليت مي کنند، از چند ماه پيش شبکه موسوم به رسا را راه اندازي کردند.
اين راديو همچنين با اشاره به شبکه مشابهي که توسط يک خواننده مبتذل خوان فراري (گوگوش) راه اندازي شده گفت: برنامه هاي اين شبکه کاملاً غيرحرفه اي است و پخش رقص و ترانه هيچ ارزش فني ندارد.
در همين حال شبکه تلويزيوني پارس که اخيراً خواستار برگزاري تجمعي عليه صداي آمريکا شده و ادعا کرده بود «VOA تبديل به صداي جمهوري اسلامي شده »، گفت: اين اظهارات يک شنونده بود نه مجري اما مجري هم خيلي از اين واقعيت دور نيست. صداي آمريکا در مورد مسايل ايران، عملکرد بدرد بخوري ندارد، بخصوص در مورد اپوزيسيون.اگر شما به ياد داشته باشيد چندي پيش 69 نفر از نمايندگان کنگره آمريکا، معترض عملکرد صداي آمريکا شده و به شدت انتقاد کرده بودند.
با اين حال مجري تلويزيون پارس به کيهان حمله کرد و گفت: کيهان دارد زمينه سازي مي کند. مشکل آقاي شريعتمداري جاي ديگري است و مشکل از جاي ديگري آب مي خورد و حالا به آن اشاره نمي کنم اما آنچه مسلم است هميشه زمينه سازي شريعتمداري بر مبناي مطرح کردن برنامه براي اشخاص است و اينها دنباله دارد و دنباله هايش به مسائل امنيتي ختم مي شود و مطمئن باشيد اين مسئله از مسائلي است که قطعاً در سازمان هاي امنيتي آمريکا مطرح خواهد شد.
ستون اخبار ويژه کيهان گفتگوي عضو فعال گروهک ملي-مذهبي در ارتباط با جنبش سبز را منتشر کرد.