*فاصله گرفتن آمریکا از اسرائیل
با حرکت "اخوانالمسلمین"به سمت تسلط بر قاهره، معنای حقیقی اقدامات "مرسی" در "قدس" و "واشنگتن" مشخص میشود. از یک سو، با اختلاف بر سر بحران سیاسی مصر، تضاد دیدگاه میان آمریکا و اسرائیل بر سرموضوعات خاورمیانه آشکار شده است و از سوی دیگر، تفاوت دیدگاه میان آمریکا و اسرائیل در قبال تحولات منطقه، این دو متحد را بیش از پیش از هم دور میسازد.
*سست شدن اتحاد آمریکا و اسرائیل
در 60 سال گذشته، رابطه میان آمریکا و اسرائیل بر پایه تحولات بینالمللی استوار بوده و سران دو کشور، از مداخله شخصی در این موضوعات پرهیز میکردند. مسائلی همچون پایان جنگ سرد و لزوم حفاظت از منابع عظیم انرژی خلیخ فارس، حملات 11 سپتامبر 2011 و واقعیات راهبردی خاور میانه، همواره آمریکا و اسرائیل را کنار هم نگه داشتهاند. با این وجود، این شرایط در حال تغییر است.
*نگرانی اسرائیل از تغییر شرایط موجود
هم اکنون اسرائیل با چالشهای بسیاری روبروست. از جمله این چالشها میتوان به از دست دادن اتحاد اسرائیل با ترکیه، رها شدن سلاحهای شیمیایی در جریان جنگ داخلی سوریه و برنامه هستهای ایران اشاره کرد. این در حالی است که دولت "اوباما" اوضاع خاورمیانه را آرام ارزیابی میکند(به اعتقاد مقامات آمریکا، اوضاع خاورمیانه در دهه گذشته هرگز به این آرامی نبوده است) و مشغول خارج کردن نیروهای خود از عراق و افغانستان است. به عبارت دیگر، واشنگتن نگرانی "بیت المقدس" را کاملا بیمورد ارزیابی میکند. به باور مقامات آمریکایی، "بشار اسد" بدون دخالت آمریکا هم سقوط خواهد کرد، ترکیه با وجود مشکلات فراوان همچنان یکی از متحدان ناتو باقی میماند و شکست "ایران" از شکست "شوروی" به مراتب آسانتر است. شرایط کنونی مصر، تصویری برجسته از شکاف روز افزون میان آمریکا و اسرائیل را نشان میدهد.
*خوشنودی غرب و اسرائیل از مبارک
در مقاطع حساس، توانایی حسنی مبارک در کنترل اوضاع مصر به عنوان یکی از پرجمعیتترین کشورهای عربی، خوشایند "واشنگتن" و "بیت المقدس" بود. "انور سادات"، رئیس جمهور پیش از "مبارک"، مصر را از زیر نفوذ روسیه خارج و تحتالحمایه آمریکا درآورد. در جنگ سرد، این اقدام "انور سادات"، دستاورد بزرگی برای آمریکا محسوب میشود. با این حال "مبارک" هرگز با این موضوع مخالفت نکرد.
*تغییر در راهبرد اسرائیل
پایبندی "مبارک" به معاهده صلح با اسرائیل، تا حدودی به نگرانی این کشور از بابت جنگ با همسایه قدرتمندش پایان داد. با این حال، بحران کنونی مصر که با برکناری "طنطاوی" و درگیریها در صحرای سینا، شدت گرفته است، دسترسی اسرائیل به منابع مصر را تا حدودی محدودتر میسازد. دورنمای استقرار مجدد نیروی نظامی در صحرای سینا، ممکن است موجب تغییر نگرش کارشناسان جنگ اسرائیلی شده و آنان را از نبرد با ایران و متحدانش منصرف سازد چراکه در این صورت اسرائیل، تمکن مالی و منابع انسانی لازم برای حمله به ایران را در اختیار نخواهد داشت.
*نگرانی اسرائیل از تغییر معادلات منطقه
نظر به احتمال خروج مصر از پیمان صلح با اسرائیل، معادلات منطقه به سرعت به ضرر اسرائیل در حال تغییر است. با این حال، این تحولات بر آمریکا که کشوری وسیع و سرشار از منابع است، تاثیر چندانی نمیگذارد(از سوی دیگر، آمریکا تحت فشار "شوروی" قرار ندارد). از این رو، دولت "اوباما" کسب قدرت سران سرسخت"اخوانالمسلمین" در مصر را، تنها بخشی از هزاران چالش پیش روی آمریکا در منطقه میبیند که باید رفع شود. به باور مقامات آمریکایی با وجود اهمیت تحولات مصر، در قیاس با مسائلی همچون ناآرامیهای "یمن"، مواردی از جمله جنگ داخلی "سوریه" (جنگ داخلی سوریه ممکن است به تضعیف آن کشور منجر شده و حتی به تجزیه آن کشور بیانجامد، که در این صورت سوریه نیازمند کمک جامعه جهانی و در راس آن آمریکا خواهد بود) و تلاش ایران با هدف دستیابی به سلاح هستهای، نزد آمریکا از اهمیت بیشتری برخوردار است. بنابراین، نمیتوان انتظار داشت که مقامات آمریکایی به بحران مصر توجه شایانی داشته باشند.
*تعجب همگان از نگاه متفاوت اسرائیل و آمریکا به مسائل خاورمیانه
روابط بسیار نزدیک اسرائیل و آمریکا در سالیان متمادی، موجب تعجب همگان نسبت به نگاه متفاوت این دو به مسائل خاورمیانه شده است. این دیدگاه دوجانبه، بیشتر ناشی از حادثه 11 سپتامبر و پیامدهای پس از آن است تا وابستگیهای عاطفی. در جریان این حملات "بوش"، رئیس جمهور اسبق آمریکا، از وجود تهدیدات مشترکی سخن به میان آورد که ادامه حیات اسرائیل و آمریکا را به خطر میاندازد .
*"القاعده" توجیه غرب
نبرد با القاعده، یکی از موضوعات مهم درعرصه سیاست خارجی اوباما است و ستاد انتخاباتی وی از کشته شدن "اسامه بن لادن" توسط نیروهای آمریکایی، به عنوان یکی از موفقیتهای مهم وی در عرصه سیاست خارجی یاد میکند. به گفته مقامات کاخ سفید از دلایل عدم حمایت آمریکا از شورشیان مسلح در سوریه، بیم آن کشور از قدرت گرفتن القاعده در سوریه است. با این حال، القاعده بهانه خوبی برای توجه بیش از حد به خاورمیانه و اختلاف دیدگاه میان امریکا و اسرائیل نیست.
*آمریکا بزرگترین دارنده ذخایر نفت دنیا
به اعتقاد برخی، یکی از مهمترین دلایلی که همواره سیاست مداران آمریکایی را به حضور در خاورمیانه تشویق میکند، محافظت از ادامه روند طبیعی نفت در خلیخ فارس است. با این حال، احتمال تغییر معادلات جهانی در این زمینه نیز وجود دارد. در صورتی که پیشبینیها در مورد نفت شیل "نورث داکوتا" درست باشد، به زودی آمریکا به عنوان دارنده بزرگترین ذخایر نفت دنیا جایگزین عربستان سعودی خواهد شد. حدود 60 سال است که آمریکا، تامین کننده امنیت عربستان سعودی در مقابل تهدیدات گوناگون بوده و از خاندان "آل سعود" در مقابل تهدیدات "شوروی"، "صدام حسین" و "ایران" محافظت کرده است. اگر سیاست مداران آمریکایی دریابند که خاورمیانه دیگر اهمیت گذشته را ندارد، منطقی است که آمریکا فشار خود در خلیج فارس و منطقه را کم کند. به طور قطع این تصمیم آمریکا، برای اسرائیل مطلوب نیست چراکه اسرائیل، برای ماندن به منطقه آمده است و با این تصمیم امریکا، بزرگترین حامی خود را از دست می دهد.
*دفاع از اسرائیل در اولویت قرار ندارد
برخلاف ادعاهای حامیان اسرائیل و مخالفان رابطه آمریکا با اسرائیل، اولویت نخست آمریکا هرگز محافظت از اسرائیل نبوده است. بلکه آمریکا، همواره به چشم یک متحد به اسرائیل نگریسته است. متحدی که اهمیت آن با توجه به نزدیکی دیدگاههای آمریکا و اسرائیل تعیین میشود. این دقیقا همان مسئلهای است که در جریان تصمیم مقامات اسرائیلی در مورد حمله احتمالی به تاسیسات هستهای ایران مشاهده میشود. نخست وزیر "نتانیاهو"، مایل نیست روی دیگر رئیس جمهور آمریکا را ببیند که مخالف حمله اسرائیل به ایران است.
*اختلاف دیدگاه میان اسرائیل و آمریکا مسئلهای راهبردی است
با توجه به حوادث گوناگونی که اسرائیل در دو سال گذشته با آن رو به رو شده است، مسئله راهبردی مهم، تغییر در "ترکیه"، "سوریه"، "مصر" و حتی ممانعت از دست یابی "ایران" به سلاح هستهای نیست، بلکه موضوع بنیادین شکاف آشکار و روز افزون میان آمرسیکا و اسرائیل است.