به گزارش مشرق به نقل از فارس، علی الله سلیمی در یادداشت خود نوشت:
زندگی سید محمود گلابدرهای در سالها و روزهای پایانی عمرش، نه تنها تعریف چندانی نداشت، بلکه تا حدودی هم دردناک بود، چرا که نویسندهای مانند گلابدرهای در زندگی شخصی و اجتماعی خود به نقطهای رسیده بود که برای تأمین مایحتاج زندگی روزمره خود محتاج این و آن شده بود و اگر نبود مبلغ ناچیز 90 هزار تومانی که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در قالب مستمری پیشکسوتان فرهنگ و هنر به گلابدرهای و امثال او پرداخت میکرد، این نویسنده نام آشنا در دوران سالمندی که بیماریهای خاص این ایام هم به سراغش آمده بود، حتی برای تهیه نان شب خود هم محتاج دیگران بود. البته معاونت فرهنگی وزارت ارشاد خانه کوچکی هم برای گلابدرهای تهیه کرده بود که او به تنهایی در این سرای خلوت روزهای پایان عمرش را میگذراند. بنا بر این، سرنوشت محمود گلابدرهای به ویژه در سالهای پایانی عمرش از چند زاویه برای اهالی ادبیات داستانی ایران قابل توجه است.
1- این که به همه فعالان حوزه ادبیات داستانی یادآوری میکند که اگر پای در این حوزه ادبی گذاشتهاند، از همین حالا که جانی در بدن دارند و از نیرو و انرژی جوانی برخوردارند، به فکر آینده خود باشند تا بلکه بتوانند سقفی برای خود تهیه کنند که مانند مرحوم گلابدرهای در سالهای پیری از نهادهای مختلف تقاضای اجاره خانهای برای گذران لحظههای سخت لامکانی نباشند.
مرحوم گلابدرهای در روزهای پایانی زندگی خود در خانهای زندگی میکرد که از کمترین امکانات رفاهی برخوردار نبود و فقط سقفی داشت برای در امان ماندن از گزند سرما در روزها و شبهای سرد و یخبندان زمستان و تیغ آفتاب در گرمای تابستان. هر چند گلابدره ای به این زندگی سخت و طاقت فرسا تقریباً عادت داشت، چرا که او حتی زندگی غارنشینی در کوههای شمال تهران را هم پیش از این تجربه کرده بود و چندان به رفاه و جای گرم و نرم خوشبین نبود.
2- همواره به فکر پسانداز مالی بودن برای ایام پیری است که مرحوم گلابدرهای در این بخش هم چندان دوراندیشی نکرده بود و همین مسئله در سالهای آخر عمر، او را با چالشهای جدی در زندگیاش مواجه کرد.
چند ویژگی عمده دوران سالمندی مانند بی حوصلگی و پرخاشگری هم کاری کرد که اطرافیان مرحوم گلابدرهای در زمان حیات او در سالهای آخر زندگی این نویسنده به مرور از او دوری کردند و آخر سر کار به جایی رسید که به کلی بایکوتش کردند. به این شکل، محمود گلابدرهای ماند و تنهایی و دست تنگی او در سالهای سالمندی و انواع عارضههای دوران کهنسالی که به مرور با انواع بیماریهای مخصوص این دوره سنی به سراغش آمدند و تقریباً از همه سو عرصه را بر این نویسنده تنها، دست تنگ و بیمار تنگ کردند. او در این ایام به یکی از دوستان قدیمی خود که در این لحظات واپسین هم به خلوت او پا می گذاشت و در حد توان خود یاریاش می کرد دل خوش کرد. تا جایی که تصمیم گرفت این دوست را به عنوان وکیل قانونی خود در خصوص چاپ و نشر آثارش انتخاب کند. به این وسیله، مالکیت دارایی یک نویسنده که شامل همه آثارش میشود و حاصل یک عمر قلم زدن او است، به کسی تعلق گرفت که در لحظات دست تنگی نویسنده بخت برگشته در سالهای آخر عمر، پول دوا و درمان او را داده بود.
همین سرگذشت غمانگیز محمود گلابدرهای میتواند برای جوانهایی که اکنون با شوق و ذوق قلم به دست گرفته و مینویسند قابل توجه و تأمل باشد، چرا که لازمه حضور در این عرضه، حسابگری است و بس و اگر کسی فقط به شوق ادبیات پای در این عرصه بگذارد، مانند مرحوم گلابدرهای و امثال او باید همه حاصل عمرش در عرصه نویسندگی را به پول مختصر دوا و درمان بیماری دوران پیریاش ببخشد. البته بخشش در همه حال و همه جا شیرین است، اما نه در این عرصه که مجبوری نوشتههایت را که همذات تو محسوب میشوند به بهای ناچیزی ببخشی!
کد خبر 145422
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۵۷
- ۰ نظر
- چاپ
علیالله سلیمی گفت: گلابدرهای در سالهای پایانی عمر با تنهایی انواع عارضههای کهنسالی به سر میبرد که به مرور با بیماریهای رایج این دوره سنی هم مواجه شد و ناخودآگاه تصویر دیگری از نویسنده شاداب و پر انرژی سالهای قبل به نمایش گذاشت.