کد خبر 14540
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۳

فعاليت فرهنگي امام محمد‌بن علي(ع)، نهضت علمي مقدسي بود که در صحنه جهاد فرهنگي به پرچمداري امام معصوم، آگاه و باقر‌العلوم، ‌سنگرهاي جهل و ناداني را يکي پس از ديگري فتح کرد و زنگار از رخ آيينه اسلام زدود.

گروه فرهنگي مشرق - در ميان تيرگي‌ها و آشفتگي‌ها، عظمت امام باقر (ع) چون خورشيد درخشاني بود که جهان اسلام از پرتو پرفروغش بهره مي‌گرفتند، مهابتِ معنوي حضرت زبانزد خاصّ و عام بود، هرجا سخن از والايي هاشميان، عَلَويان و فاطميان به ميان مي‌آمد؛ آن وجود مقدّس را يگانه وارث آن همه کرامت، بزرگواري و شجاعت مي‌شناختند، راستگوترين اشخاص، جذّاب‌ترين چهره‌ها، بخشنده‌ترين انسان‌ها و قوي‌تر از همه به لحاظ معرفت، بصيرت به همراه هاله‌اي از معنويت قدسي، از مختصّات پنجمين پيشواي شيعيان در ميان جوامع اسلامي بود.
امام باقر (ع) حدود 4 سال از دوران امامت جدش حسين‌بن علي (ع) و حدود 37 سال دوران امامت پدر بزرگوارش را درک کرد، دوران زندگي او با حکمراني 10 تن از خلفاي اموي، از معاويه تا هشام مقارن بود و مدت 19 ساله امامتش با 5 خليفه اموي از وليد تا هشام معاصر بود،پس از استمرار امويان، سياست‌هاي ضدعلوي و ضداسلامي آنان شدت بيشتري پيدا کرد.

* اقدامات شيعيان در زمان امام‌باقر (ع) بنيان حکومت اموي را سست ‌کرد
در آن زمان گرايش‌هاي مختلف مذهبي در جامعه وجود داشت و پيروان هر يک، داعيه حکمراني و خلافت داشتند.
1ـ ياران امويان که بيشتر آنان را اهل سنت و جماعت تشکيل مي‌دادند، مؤيد و کمک کننده خلفاي اموي بودند.
2ـ شيعه و علويان که خلافت را در فرزندان امام علي (ع) منحصر مي‌دانستند و براي احقاق حق از دست رفته، تلاش‌هايي انجام دادند؛ گرچه به دلايل مختلفي همواره ناکام ماندند، اما اقدامات آنها، بنيان دولت و حکومت اموي را سست مي‌کرد.
3ـ خوارج، حکومت حاکمان و خلفاي جور و فاسد را نامشروع مي‌دانستند و براي سرنگوني آنان تلاش مي‌کردند.
4ـ عباسيان، مقتدر ترين گروه مخالفاني بودند که با صبر و حوصله تمام، در طول 34 سال مبارزه پنهاني در جغرافياي سياسي وسيع از خراسان گرفته تا عراق به تبليغ پرداختند و با شعار گول زننده و زيباي « الرضا من آل محمد (ص)» توانستند بخشي از گروه‌هاي مخالف را به خود جذب کرده و سرانجام، با قيام سياه جامگان بر دولت اموي غلبه کنند.

* پنجمين امام شيعه توانست خلاء فکري ـ فرهنگي جامعه را پر کند
در دوران امامت باقرالعلوم (ع)، رقابت افکار کلامي گمراه با مکتب اهل بيت (ع) به شدت زياد بود. اين رقابت در خارج از مرزهاي معرفتي اسلام شکل گرفته بود و مقابله با آن، در جهت پاسخگويي به شبهه‌هاي وارده، به يک انسجام فکري دروني و رهبري مقتدرانه فرهنگي نياز داشت که وجود پنجمين امام شيعه، توانست خلاء فکري ـ فرهنگي جامعه را پر کند، از طرف ديگر جريان‌هاي انحرافي، که در حوزه تشيع رخ مي داد، آسيب و مانعي جدي به شمار مي‌آمد.
هرچند که برخي از اين جريان‌ها با تدبير امامان معصوم (ع) در همان ابتداي راه در جا زدند؛ اما شيطنت‌هاي آنها در مقابله با تشيع راستين، در همان زمان‌هاي کوتاه، باعث ايجاد ضربه‌هايي به بدنه فکري جامعه شيعه شد، حضور به‌موقع امام باقر (ع) و امام صادق (ع) مانع گسترش و استحکام پايه‌هاي فکري و اجتماعي آن فرقه‌ها شد،همچنين بني‌اميه نيز با دامن زدن به انحرافات عقيدتي و سختگيري‌هاي سياسي عليه امام باقر (ع) عرصه را براي انجام فعاليت‌هاي ايشان تنگ کرده بود، در ذيل به معرفي هرچه بيشتر اين فرقه‌ها مي‌پردازيم:

* امام‌باقر (ع) با اتخاذ موضعي تند و آشکار با «مرجئه» مخالفت کرد
1ـ فرقه مرجئه:
اين فرقه در پايان نيمه اول قرن اول هجري پديد آمد، آنان بر اين باور بودند که مرتکب گناهان کبيره، مخلّد در دوزخ نمي‌ماند، بلکه کار او را به خدا وا مي‌گذاشتند و به اين دليل آنان را مرجئه مي‌خواندند که آنان نيت را کافي مي‌دانستند و بر اين باور بودند که خدا نيز بر آن بسنده مي‌کند و عذابشان نخواهد کرد.
اين فرقه مرجئه از چهار گروه تشکيل شده که عبارت اند از: «يونسيه»، «عبديه»، «فسانيه» و «ثوبانيه» که هر يک اعتقادات خاص خود را دارند، اين فرقه در دوره امامت امام باقر (ع) نيز به فعاليت خود ادامه داد.
امام با اتخاذ موضعي تند و آشکار با آنان مخالفت کرد و هر جا سخني از آنان به ميان مي‌آمد، آنان را لعن و نفرين مي‌کرد و مي‌فرمود: «پروردگارا، پيروان گروه مرجئه را از رحمت خود دور فرما که آنان دشمنان ما در دنيا و آخرت هستند».

2ـ فرقه جبريه و قدريه:
جبريه بر اين باور بودند که انسان از خويش هيچ گونه اختياري ندارد و مجبور است، در مقابل آن، فرقه قدريه بر اين اعتقاد بودند که هر بنده‌اي به وجود آورنده فعل خود است و خدا، کار او را به خودش وا نهاده و انسان حتي در اسباب کار يا انگيزه آن هم مختار است. اين فرقه، درست در مقابل جبريه قرار داشت.
اين دو مسلک نيز در زمان خلافت امويان و در دوران حکمراني معاويه به وجود آمدند و نزاع اين دو، در تاريخ، پيشينه اي دراز دارد و در دوران حکمراني «معاوية‌بن‌يزيد» و «يزيد‌بن‌وليد» به اوج خود رسيد.

3ـ فرقه خوارج:
اين گروه نيز پس از داوري بين امام‌علي (ع) و معاويه در جنگ صفين پديد آمد، هنگام بازگشت امام‌علي (ع) از صفين به کوفه، عده‌اي از لشگريان بر او شوريدند و حکميت را بر خلاف اسلام دانستند و شعار «لا حکم الا لله» سر دادند.
در دوران امامت امام‌باقر (ع) نيز مناظراتي بين آن‌ها و امام در گرفت. امام در رد مباني و باورهاي اعتقادي شان، آنان را «خُسران‌زده‌ترين آفريدگان خدا» دانسته که «دنيا و آخرت خود را تباه کرده‌اند» و به اصحاب خود مي‌فرمود: به اين پيمان‌گريزان «خوارج» بگوييد: چگونه بر جدايي از علي(ع) گردن نهاديد؛ با وجود اين که خونتان را پيش‌تر در راه فرمان‌برداري از او ارزاني داشتيد و در خشنود کردن خدا بر هم پيشي مي‌گرفتيد و اگر به شما گفتند که ما بر حکم الهي گردن نهاده‌بوديم و شعار «لا حکم الا لله» سر دادند، در پاسخ بگوييد: مگر خدا حکميت را در دين خود نپذيرفته‌است؟ و مگر آن را به داوري دو نفر وانگذارده که فرموده: «فَابَعثوا حَکَماً مِن أَهلِهِ وَ حَکماً مِن أهلها إن يُريدا اِصلاحاً يُوَفِّقِ اللهُ بَينَهما»؛ [هر‌گاه ميان زن و شوهر اختلاف‌ افتاد] يک نفر از جانب شوهر و يک نفر از جانب زن [به عنوان] داور برانگيزيد تا اگر اصلاح را خواستند، خدا آنان را بر آن موفق سازد، آيا رسول‌خدا (ص) در ماجراي «بني‌قريظه»، سعد‌بن‌معاذ را داور معرفي نکرد تا بر آن چه مورد پذيرش خداست، حکم کند؟ آيا نمي‌دانيد که اميرالمؤمنين (ع) با اين شرط حکميت را پذيرفت که آن دو حَکَم بر اساس کتاب خدا حُکم کنند و از آن فراتر نروند؟ آيا نگفت که اگر حکم آن‌ها بر خلاف کتاب‌ خدا باشد نخواهد پذيرفت؟ وقتي داوري به پايان رسيد، به علي (ع) گفتند: کسي را داور خود ساختي که بر ضد تو حکم داد، آيا اميرالمؤمنين (ع) نفرمود: من به داوري کتاب خدا تن دادم، نه داوري يک شخص؟ حال بايد گفت، در کجاي اين حکميت انحراف از حکم قرآن است؟ و اين در حالي است که امام‌علي (ع) فرموده بود که حکمي را که خلاف قرآن باشد؛ نخواهد پذيرفت، اتهام آنان به اميرالمؤمنين (ع) پوچ و بي‌اساس است».
در مناظره‌اي ديگر، يکي از بزرگان خوارج که به برتري اميرالمؤمنين اقرار داشت، او را به کفر پس از ايمان در فرمان‌برداري از خدا و رسولش متهم کرد، امام‌باقر (ع) به او فرمود: «آيا آن روز که خدا علي (ع) را دوست داشت، نمي‌دانست که او روزي به دست يکي از اهل نهروان (خوارج) کشته مي‌شود؟» مرد خارجي پذيرفت.
امام پرسيد: «آيا محبت خدا به علي (ع) از روي فرمان‌برداري او از دستورهاي خدا بود يا از روي گناه و سرکشي او؟» مرد گفت: «پيداست که از روي بندگي و اطاعت علي (ع) بوده». امام فرمود: [پس حال که علي (ع) از روي اطاعت و فرمان‌برداري مورد محبت خدا واقع شده و خدا او را دوست مي‌داشته، واضح است که تمامي اعمالش مورد پسند خدا بوده‌است] اينک بر خيز و برو!» مرد خارجي که در ميدان بحث و مناظره با امام به سادگي شکست خورده بود، زير لب گفت: «الله أعلَم حيث يَجْعَلُ رِسالَتَهُ؛ خدا بهتر مي‌داند که رسالت خود را بر دوش که نهد».

4ـ فرقه غُلات:
غلات به معناي «گزافه‌گويان» است. ايشان فرقه‌اي از شيعه هستند که درباره امامانِ خودگزافه گويي کرده و آنان را تا سرحد خدايي رسانيده‌اند و يا قايل به حلول جوهر نوراني الهي در امامان شده‌اند يا به تناسخ قايل گرديده‌اند.

5ـ فرقه مغيريه:
آنان پيروان «مغيرة بن سعيد عجلي» و فرقه‌اي از غلات بودند که اعتقاد به رؤيت و تجسيم و نيز امامت او (مغيره) پس از امام‌باقر (ع) داشتند و مي‌گفتند: او منجي آخرالزمان است؛ نمي‌ميرد و ظهور خواهد‌کرد. هنگامي که او به قتل رسيد، در بين ياران و پيروانش اختلاف افتاد و دسته‌اي از آنان در پندار انتظار ظهور او و رجعتش باقي ماندند و دسته‌اي ديگر قائل به انتظار ظهور امام‌باقر (ع) شدند، او فتاوي عجيبي در احکام دين از خود صادر کرد، مغيره در ابتدا قايل به امامت امام‌باقر (ع) بود، ولي پس از مدتي، به غلو روي آورد و به خداوندي امام‌باقر (ع) معتقد شد، گاه نيز به يارانش در مورد امام مي‌گفت: «منتظر ظهور او باشيد که او باز خواهد گشت و جبرئيل و ميکائيل با او بين رکن و مقام بيعت خواهند نمود».
امام‌باقر (ع) در روايات بسياري او را لعن کرده، فرمود: «خداوند و رسول اکرم، مغيرة بن سعيد را از رحمت و دوستي خود دور گردانند که او دروغ‌هاي بسياري بر ما اهل بيت بست».

6ـ فرقه جاروديه:
«جاروديه» يکي از فرق «زيديه» است که رهبري آن را «ابوالجارود زياد بن منذر سرحوب» بر عهده‌داشت، او از دانشمندان و شاگردان امام‌باقر (ع) بود؛ او نابيناي مادر‌زاد بود و لقب سرحوب را امام‌باقر (ع) به او داد که نام شيطاني نابيناست که در درياها زندگي مي کند، از اين رو، نام ديگر اين فرقه را «سرحوبيه» نيز گفته‌اند.
آنان پس از شهادت امام‌حسين (ع) امامت را در فرزندان او و امام‌حسن (ع) مي‌دانند و هر که از فرزندان آن دو امام به پا خيزد و قيام کند، پيروي‌اش را در مقام امام، واجب مي‌دانند.
امام‌باقر(ع) در دوران زندگاني خود، هر گاه ابوالجارود را مي ديد، او را ارشاد مي‌کرد و شيعيان را از نزديک شدن به او باز مي‌داشت و مي‌فرمود: «او شيطاني نابيناست. او کورچشم و کوردل است».

* تعدادي از مجموعه بزرگ «اصول اربعمأة» شيعه در زمان امام‌باقر (ع) تدوين شد
بررسي اوضاع اين دوران، از لحاظ فرهنگي نيز در خور اهميت است. يکي از مسايل مهم فرهنگي آن روز، موضوع منع کتابت حديث است. اين موضوع از زمان خلفاي نخستين با انگيزه سياسي و در پوشش انگيزه ديني و دلسوزي در مورد قرآن و حفظ آن از آميختگي با حديث آغاز و در اجراي آن با شدت عمل رفتار شد.
بسته شدن راه دسترسي به احاديث نبوي، ميدان را براي حديث‌سازان و دروغ‌پردازان باز کرد و آنان با انگيزه‌هاي عمدتا سياسي، مذهبي، شخصي و مادي و از همه مهمتر به سفارش حاکمان و خليفگان، حديث‌هايي را جعل کردند و پراکنده ساختند.
در دوره امام باقر (ع) با توجه به تعداد شاگردان و فراواني موضوع‌ها و علوم تدريس شده و عنايت و توجه امام به احاديث پيامبر (ص) به ويژه در اين دوره که رفع ممنوعيت کتابت حديث شده بود، شاهد تعداد فراواني از کتاب‌ها و رساله‌ها از شاگردان حضرت هستيم که تعدادي از آن مجموعه بزرگ، بخشي از اصول اربعماة است، اين اصول که در ابواب مختلف فقه و معارف اسلامي بود، بعدها مرجع و مستند اربابان حديث در تاريخ و فقه شيعه قرار گرفت.
فعاليت‌هاي علمي و فرهنگي امام سجاد (ع)، زمينه‌ساز تاسيس مکتب و مدرسه‌اي جامع و يا به تعبير دقيق‌تر، دانشگاه اهل بيت (ع) در زمان امام باقر (ع) شد؛ دانشگاهي که فقيهان دوران را تحت تاثير خويش قرار داد و شاگرداني تربيت کرد.
امام‌باقر (ع) که در شما شاگردان پدر بود، پس از شهادت آن حضرت (ع) به جاي وي بر کرسي استادي آن تکيه زد، تعداد فراوان دانشجويان و شاگردان و معلمان در آن حوزه درسي و نيز تنوع چشمگير علوم و دانش‌هاي تدريس شده، از اهميت و گستردگي سيطره علمي و فرهنگي امام حکايت مي‌کند.

* نهضت علمي امام باقر(ع) سنگرهاي جهل و ناداني را يکي پس از ديگري فتح کرد
فعاليت فرهنگي امام، نهضت علمي مقدسي بود که در صحنه جهاد فرهنگي به پرچمداري امام معصوم، آگاه و باقر‌العلوم، ‌سنگرهاي جهل و ناداني را يکي پس از ديگري فتح کرد و زنگار از رخ آيينه اسلام زدود.
امام‌باقر (ع) براي کسب موفقيت بيشتر در اين جبهه، لازم دانست شيوه تقيه را در مبارزات سياسي پيشه سازد تا از اين ناحيه آسيبي به آن جهاد مقدس وارد نيايد.
برخي از رهاوردهاي اين نهضت علمي عبارت است از:
1- استوار کردن پايه‌هاي عقيدتي و باورهاي ديني مردم و امت اسلامي
2ـ بسط و گسترش فرهنگ ديني و فقهي و تبيين احکام شرعي
3ـ تربيت شاگرداني کارآمد و نقش‌آفرين در صحنه‌هاي فقهي، کلامي، اخلاقي،‌ اجتماعي و سياسي.
4ـ حفظ تشکيلات شيعي از خطر نابودي کامل به دست امويان
5ـ نقد و بطلان انديشه‌هاي انحرافي و شبهه‌هاي وارد شده در قلمرد عقايد مسلمانان
امام باقر (ع) پس از عمري با برکت و تلاش‌هاي مستمر و پيگيري براي احياي دين اسلام و ترويج علم و تبيين معارف اسلامي و تثبيت مباني اعتقادي و انديشه‌هاي شيعي در روز هفتم ذي‌الحجه سال 114 قمري به وسيله سمي که به دست ابراهيم‌‌بن وليدبن عبدالمالک به حضرت خورانده شد، به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد.
----------------------------
* آزاده ‌لرستاني

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس