گروه فرهنگی مشرق - ماجرای دختر قهرمان اتومبیلرانی هر روز  و ساعت داغتر می شود. روزی نیست که بدون انتشار خبری از فیلم "لاله" به شب برسد. در یک کلام می توان پروژه لاله را پر حاشیه ترین خبر فرهنگی در سال جاری به حساب آورد.

اگر از احوال سینما نیز جویا باشید. هنوز درکماست. با توجه به این که دعواهای سینمایی بیخ پیدا کرده است امروز تقریبا هیچ کس امیدی به خوب شدن حال سینما ندارد.



///شنبه هفتم مرداد///




*لباس روحانیت محدودیت است نه مصونیت
 

حجت‌الاسلام محمدرضا زائری، تفاوت‌های بسیاری دارد با تصویر معمول و مرسومی که از یک حجت‌الاسلام در ذهن داریم. نه نحو کلامش به نحو عربی پهلو می‌زند، نه کلماتش یکی در میان کلمات مغلق عربی است، نه لحن و لهجه‌ای خطابی دارد و… در یک کلمه، از حصاری که یک روحانی از روحانیتش گرد خود می‌سازد گریخته است. با سال‌های سال فعالیت رسانه‌ای، چه در مطبوعات و چه در رسانه‌های تصویری و چه در فضای مجازی، راه‌های تازه‌ای برای ارتباط با مخاطبانش آموخته و شیوه‌های تازه‌ای برای تبلیغ دین یافته است.

در ادامه بخش هایی از گفت و گویی داغ او را می خوانید:


-مشاغلی که تا امروز داشته‌ ام زیاد بوده اند.  عمده‌ترینش راه‌اندازی مجلات کودک و نوجوان به زبان‌های انگلیسی و عربی برای مخاطبان خارج از کشور در بنیاد اندیشه اسلامی و راه‌اندازی صندوق سبز در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و تأسیس و مدیریت خانه روزنامه‌نگاران جوان و نشریه خانه و راه‌اندازی نشریه نور صدا دوربین حرکت که یک نشریه سینمایی برای نوجوانان بود و مدیریت همشهری محله و سردبیری روزنامه همشهری و راه‌اندازی و مدیریت نشریه خیمه و راه‌اندازی و مدیریت نشریه جدید که نشریه‌ای است مخصوص کمیک استریپ و کارتون و انیمیشن و… الان هم عمده اشتغالم مجله خیمه است و جشنواره باران غدیر که هر سال در حوزه هنری برگزار می‌شود.


ـ معمولاً کارهایم را خودم شروع کرده‌ام. کارهایی که با فکر و ایده و دغدغه شروع شده‌اند. و البته در ادامه یا تعطیل شده‌اند یا توسط دیگران دنبال شده‌اند. اما این تأسیس‌ها چندان فضیلتی هم نیست.

ـ یارانه نمی‌گیریم. وقتی برای یارانه ثبت نام می‌کردند، ما ایران نبودیم. بعد هم که آمدیم، وارد سایت‌شان شدم که ثبت نام کنم، اما دیدم دیگر ثبت‌نامی در کار نیست. اگر ثبت‌نام می‌کردیم هم لابد جزو آنها بودیم که محترمانه حذف می‌شدیم!

ـ کسی که از بیرون به لباس روحانیت نگاه می‌کند شاید این لباس را مصونیت ببیند. اما کسی که در این لباس است یا در خانواده‌اش کسی را دارد که در این لباس است، می‌داند که محدودیت‌ها بیشتر است. اصلاً قابل مقایسه نیست محدودیت این لباس با مصونیتش.

ـ واقعیتش این است که از دین در رسانه ها تصویری نداریم. ما نه توانسته‌ایم و نه خواسته‌ایم مفاهیم دینی را به زبان رسانه ترجمه کنیم. تجربه‌های خوب البته بوده است. مثل کار ارزشمند آقای قرائتی در تلویزیون که قدرش هنوز دانسته نشده است. اما این حوزه، حوزه خام و دست‌نخورده‌ای است و یک خلأ جدی در آن حس می‌شود.

ـ چهارده ساله بودم. شب نوزدهم ماه مبارک بود و پدربزرگم که با ما زندگی می‌کرد در حال احتضار. وقت اذان، مادرم سفره انداخت که ما کوچکترها افطار کنیم. از رادیو اذان پخش می‌شد. اذان به «اشهد ان علیا ولی الله» که رسید، صدای گریه از اتاق بلند شد. دویدم به اتاق و دیدم از چشم پدربزرگم یک قطره اشک سرازیر است و با همان اشک از دنیا رفته است. این تصویر هیچ‌گاه فراموشم نمی‌شود.

ـ خدمت آیت‌الله سیستانی بودیم. پسرم هم همراهم بود. عرض کردم دعا کنید این پسر مثل پدرش نشود. ایشان لبخندی زدند و فرمودند انشاالله بهتر از پدرش شود. آرزوی من این است که نسل بعدی خیلی بهتر از ما باشند و تجربه‌های اشتباه ما را تکرار نکنند. فکر می‌کنم اگر بتوانم بخشی از این تجربه را فارغ از شعار و کلی‌گویی و تعارف، به شکل عینی و ملموس به نسل بعدی، چه فرزندان خودم و چه دیگران، منتقل کنم کار بزرگی کرده‌ام.


*اولین عکس‌ "عرب‌نیا" در نقش چمران

در حالی که تولید فیلم سینمایی «چ» (با موضوع زندگی شهید چمران) در چند روز اخیر با حاشیه‌هایی همراه بود و اعلام شد «فریبرز عرب‌نیا» - بازیگر نقش شهید چمران - در پی اختلاف با ابراهیم حاتمی‌کیا - کارگردان فیلم - از بازی در این فیلم انصراف داده است، اولین فیلم از بازی عرب‌نیا در فیلم سینمایی «چ» منتشر شد.



طبق برنامه‌ریزی انجام شده 4 ماه فیلمبرداری فیلم در استان کرمانشاه، منطقه اورامانات و بخشی هم در استان تهران به طول خواهد انجامید. بنابراین گزارش، «سعید راد»، «فریبرز عرب‌نیا»، «مریلا زارعی»، «بایک حمیدیان»،«محمدمهدی سلطانی»، «امیررضا دلاوری» و «اسماعیل سلطانیان» به عنوان بازیگر در این فیلم حضور دارند.

راستی نکته جالب درباره فیلم جدید حاتمی کیا امکان حضور آنلاین هواداران در پشت صحنه فیلم است. مهدی کریمی تهیه‌کننده فیلم در این ارتباط  گفت: امیدواریم بتوانیم طی چند روز آینده پشت صحنه فیلم را به صورت زنده بر روی سایت قرار دهیم تا در دسترس علاقمندان قرار گیرد.



*میزان دست و دلبازی "بهمن دری" از بیت المال


به گزارش مشرق به نقل از فارس، دری که حدود دو ساعت و اندی را به گفت‌وگو اختصاص داده بود در ادامه به سوالاتی از قبیل اتفاقات پیش‌روی اداره کتاب، تغییرات و تحولات، گرانی قیمت کاغذ، کارخانه‌های کاغذ و در توالی مصاحبه پیرامون کلمات اظهار نظرات جالبی کرد که در ادامه می‌آید.

- باید زمانی نگران افزایش قیمت کاغذ شویم که کتاب صد برابر گران شود، اگر این سیر با افزایش مواجه نباشد دارای گیر است، این استناد غلط است که بگوییم مثلاً سال گذشته 15 درصد پشت جلد کتاب افزایش داشته و امسال 17 درصد،‌ کما اینکه ماه گذشته 20 درصد بود و...؛ بحث گرانی کتاب مطرح نیست بلکه بحث گرانی کاغذ مطرح است که بر قیمت کتاب تأثیر می‌گذارد؛ این در حالی است که از پاکستان و افغانستان و برخی نقاط به دلیل ارزانی از کشورمان کتاب می‌خرند، متناسب با شرایط کشور قیمت کتاب مناسب است.

-مقام معظم رهبری تاکید ویژه‌ای در راستای برگزاری بزرگداشت و تجلیل از مفاخر دارند؛ طی دو سال بویژه‌ سال گذشته هم اعتماد به نفس و هم نوعی اعتنا به این موضوع ایجاد شد. از بسیاری علما و مفاخر درگذشته تنها کتاب باقی است و به ندرت اثر موسیقیایی و.. یافت می‌شود از این رو تصمیم گرفتیم به این مهم اعتنای ویژه صورت گیرد و با اعتباراتی که در نظر گرفتیم برنامه‌هایی برگزار کنیم؛ سال گذشته مجموعا از 81 تن از مفاخر بزرگ کشوری تجلیل شدند که مقام معظم رهبری در دیدارهای مختلف بر این موضوع بسیار تاکید فرمودند و عنوان کردند این مراسم‌ها باید استمرار داشته باشد.




-ما برای تمام ناشران و کتابفروشی‌ها اتحادیه داریم اگر اتحادیه آنها را تایید کند ما نیز تایید می‌کنیم، البته باید یک نکته را مد نظر قرار داد برخی ناشران و کتابفروشان فکر می‌کنند که نفس فعالیتشان کافی است و اگر اقدامی هم نکنند معاف مالیاتی هستند، اما باید اظهار نامه بدهند، متاسفانه برخی ناشران و کتابفروشان بدون اینکه اظهارنامه ارائه کنند می‌گویند: "ما معافیم!" بسیاری از افراد گله‌مند اظهارنامه ارائه نکرده و عنوان می‌کنند معافیم.

-آخرین کتابی که مطالعه کردم، مفاتیح ‌الحیات» آیت‌الله جوادی آملی بود که خیلی خوشم آمد این کتاب برای عمل کردن مفید است.


*سایه سنگین المپیک بر سر "هفت"

تأخیر یک ساعته در روی آنتن رفتن برنامه این هفته هفت،  پخش این برنامه را از همان آغاز تحت‌الشعاع هم‌زمانی با افتتاحیه المپیک لندن قرار داد. محمود گبرلو مجری و سردبیر این برنامه نیز در ابتدای برنامه بر این نکته تأکید کرد و خبر از احتمال بروز برخی تغییرات در ادامه برنامه داد. در این برنامه فیلم سینمایی "کیمیا و خاک" با حضور عباس رافعی نویسنده، تهیه‌کننده و کارگردان، امیر آقایی بازیگر این فیلم و مسعود فراستی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

امیر آقایی درباره کیفیت هم‌راهی با گروه تولید این فیلم گفت: فیلمنامه ابتدا به صورت اپیزودیک نوشته شده بود اما در ادامه با بحث‌هایی که داشتیم به شل یک‌پارچه فعلی درآمد. برای حضور در فیلم هم ابتدا نقشی که حامد بهداد بازی کرد به من پیشنهاد شده بود اما به دلیل اینکه قبلاً نقش روحانی را تجربه کرده بودم نقش دیگری که آن زمان 20 الی 30 سال از خودم بزرگ‌تر بود را انتخاب کردم تا تجربه‌ای دید داشته باشم.
 
مسعود فراستی درباره فیلم گفت: ساختن فیلم نه فقط درباره انقلاب ایران که درباره همه انقلاب‌ها کار دشواری است. آدمهای درون یک انقلاب از طیف‌ها مختلف هستند و نشان‌دادن همه این طیف‌ها در یک قاب ممکن نیست. درباره نوع روایت فیلم هم معتقدم ما در سینمای ایران در زمینه روایت غیرخطی تمرین نداشته‌ایم و تنها فیلم "کافه ستاره" را در این زمینه نمونه‌ای موفق می‌دانم. در سینمای فرنگ هم این نوع روایت کمتر موفق بوده‌است. فراستی گفت: رافعی با انتخاب چنین روایت دشواری سعی در شخصیت‌محور بودن داستان هم داشته‌است که این خود کار را به مراتب سخت‌تر کرده‌است.


در ادامه نقد فیلم "کیمیا و خاک" به دلیل پخش زنده افتتاحیه المپیک به مدت نیم ساعت قطع شد. پس از این وقفه "هفت" با گزارشی از همه جنجال‌های فیلم "لاله" ادامه پیدا کرد. گبرلو پس از این گزارش تأکید کرد که از مسئولان، موافقان و مخالفان فیلم لاله برای ضور در استدیو دعوت به عمل آمده اما هیچ یک نپذیرفته‌اند در یک گفت‌وگوی دو طرفه حاضر شوند.
 
در بخش پایان "هفت" شب گذشته، بحث "اخلاق در سینما" که هفته گذشته با حضور منوچهر محمدی و شهریار بحرانی آغاز شده بود این هفته با حضور جهانگیر الماسی و منوچهر شاهسواری پی گرفته شد.



///یک شنبه هشتم مرداد///






*فاجعه در گیشه‌؛ برنامه امشب سینماها

زمانی نه چندان دور در سینمای ایران معضل کمبود سالن‌های سینمایی برای اکران فیلم‌ها وجود داشت. یعنی تعداد تولیدات سینمایی با تعداد سالن‌ها متناسب نبود و به همین خاطر کارگردان‌ها پشت درهای بسته اکران منتظر می‌ماندند.

در حال حاضر همچنین مشکلی وجود دارد. یعنی در چند سال اخیر سالن سینمایی ساخته نشده و همچنان تولیدات سینمایی با تعداد سالن‌ها تناسبی ندارند، اما مسئله اینجاست که در سال 91 و با وجود اتفاقات افتاده در سینما، حالا دیگر کارگردان‌ها تمایلی به اکران کردن فیلم‌هایشان در چنین شرایطی ندارند.

این بی‌انگیزگی را می‌شود از زمان فیلم‌های روی پرده و بالا نرفتن فروش این فیلم‌ها به خوبی فهمید. «آزمایشگاه» حمید امجد بعد از 50 روز نمایش هنوز نتوانسته به مرز 500 میلیون تومان در تهران برسد، اما هنوز روی پرده سینماهاست و ظاهرا قانون کف فروش در چنین وضعیتی فراموش شده است.

فاجعه در گیشه‌های سینمای ایران بیش از هر چیز دیگر این روزها به چشم می‌خورد. فیلم‌هایی که یکی پس از دیگری اکران می‌شوند و بدون برگرداندن یک سوم هزینه تولید، آرام و بی‌صدا از روی پرده سینماها پایین می‌آیند.



*برای سالروز کوچ صدای "جان مریم"

محمد نوري دي ماه 1308 در تهران زاده شد و در جوانی آواز را نزد اولین باغچه‌بان ، فریدون فرزانه و اساتید هنرستان عالی موسیقی فراگرفت. اين خواننده طی پنج دهه فعاليت، بیش از 300 قطعه آوازی اجرا کرد و همچنین به تقریر و ترجمه مقالات و سرودن اشعاری برای ترانه‌ نیز پرداخت.

نوری در سال‌های پایانی عمرش چند اجرا به نفع بیماران خاص داشت و ترانه‌های زیادی با تم میهنی چون «جان مریم»، «شالیزار»،«واسونک»، «جمعه بازار»، «ایران» را اجرا کرده‌است. یکی از مهمترین و معروف‌ترین ترانه‌های او «جان مریم» نام دارد که آهنگ زیبای آن از ساخته‌های خود نوری است.



داريوش پيرنياكان - نوازنده تار- درباره جايگاه نوري گفته بود: « محمد نوري آن‌چنان به كارش عشق مي‌ورزيد كه هيچ‌وقت به مسائل مادي و حاشيه‌‌اي اين كار توجه نداشت و زندگي‌اش شاهكارش بود. او هيچ‌وقت از كسي متوقع نبود و درباره‌ مسائل مادي حرف نمي‌زد. محمد نوري هيچ‌گاه به مسائل حاشيه‌اي موسيقي كه در كشور ما زياد است، نپرداخت.»

سيمون آيوازيان نيز معتقد است:« محمد نوري در هنر بسيار متواضع و بي‌ادعا بود و هيچ‌گاه در پي پول و مقام نرفت. هنرش دلنشين بود و بي‌شك براي هميشه ماندگار خواهد بود. محمد نوري خادمي حق‌شناس و خيرانديش بود و نمي‌توانم باور كنم كه ديگر در كنارمان نيست. همه‌ي ما از فقدان او دلتنگيم و نام نيك او هميشه باقي خواهد ماند.»

داوود گنجه‌اي نيز پيرامون شخصيت محمد نوري گفته بود: «محمد نوري معلمي بود كه هيچ‌گاه در تدريس خساست نمي‌كرد و دروغ نمي‌گفت و شعار نمي‌داد. او مردي اديب و وطن‌پرست بود و ما بايد قدردان او باشيم.»

عليرضا شفقي نژاد نيز پيش از اين سابقه همكاري با زنده ياد نوري داشت، مطرح كرده بود: « محمد نوري در كنسرت‌هايش فقط و فقط به فرهنگ و اعتلاي سطح فرهنگي ايران مي‌پرداخت و اين امر براي او بسيار مهم بود و به چيز ديگري فكر نمي‌كرد. او هيچ‌گاه به خاطر پول كار نكرد.»

رهبر گروه كُر فيلارمونيك ايران گفته بود: « محمد نوري بسيار وطن‌دوست بود و هيچ‌گاه به مسائل سياسي و مسائلي كه خارج از اين سرزمين بود، تن نداد و در سرزمين خود ماند و وفادار بود.»

مصطفي كمال پورتراب نيز معتقد است:« اطلاعات نوري در زمينه موسيقي بسيار خوب بود و پايه و اساس محكمي داشت و شاگردان خوبي را نيز تربيت كرد.هركس كه موسيقي‌دان مي‌شود، بايد تئوري سلفژ را به خوبي بداند، چون سلفژ علم موسيقي است و گوش را تربيت مي‌كند و فرد مي‌تواند ريتم‌ها را بنويسد. براي من جالب است كه محمد نوري اين موضوع را كه از شاگردان من بوده، مطرح كرد و اين هم از ويژگي‌هاي خوب او محسوب مي‌شود و نشان مي‌دهد كه او قدردان است.»



*الناز شاکر دوست: فکر می کردم ده‌نمکی آدم دگمی است


«الناز شاکردوست» بازیگر جوانی است که در طول سال‌های فعالیتش در سینما خیلی زود جای خود را در میان بازیگران حرفه‌ای و مطرح باز کرد.

مشروح گفت‌وگو با این بازیگر سینما در ادامه می‌آید:

*نقش من در «رسوایی» نقش دختری است که با وجود همه فقر‌ها، نداری‌ها و حسرت‌های زندگی‌اش، تن به گناه نمی‌دهد. این دختر، دختری‌ است که همه حامی‌های زندگی‌اش را از دست داده، پدرش فوت کرده، مادری علیل دارد که حتی قدرت تکلم ندارد و یک برادر کوچک که مسئولیت زندگی و هزینه‌ تحصیل آن برعهده این دختر است.

*این‌قدر فیلم‌های کافی‌شاپی ساخته شده، فیلم‌های عشق و عاشقی که وقتی می‌آییم و یک معضل را بررسی می‌کنیم، آن وقت مسلم است که همه با یک چنین سوژه‌ای مشکل پیدا می‌کنند، چون این حقیقت جامعه ماست.

*فکر می‌کنم بعضی‌ها تعریف درستی از واژه‌ نقد ندارند. صرفاً تیزی قلم‌شان را به سمت سوژه می‌گیرند و به خود بدون داشتن هیچ آگاهی، اجازه قضاوت کردن می‌دهند، این گناه است! این درست نیست. ما باید از فیلم این‌‌چینی حمایت کنیم. فیلمی که در شرایطی فوق‌العاده سخت ساخته می‌شود. در شرایطی که مخاطب با سینما قهر کرده و یک آدمی می‌آید و با ساختن فیلمی مخاطبان را با سینما آشتی می‌دهد، ما باید از آن حمایت کنیم. من منتقد، من مخاطب، چرا باید حاشیه‌سازی کنم؟ چرا باید اجازه قضاوت کردن را به خودم دهم.




*من بعد از یک سال دوری از سینما با آقای ده‌نمکی همکاری کردم؛ به خاطر اینکه من دختری‌ با یک سری ایدئولوژی‌ها در زندگی‌ هستم. وقتی خبر عقد قرارداد من با این پروژه آمد، من تئاتر شهر بودم، بچه‌ها و هم‌کلاسی‌های دانشگاهی‌ام هیچ کدام باور نمی‌کردند، فکر می‌کردند شایعه است. یعنی باور نمی‌کردند که من بیایم با آقای ده‌نمکی که پیش از این کاملاً مخالف عقاید من بود، همکاری کنم. اولین جلسه‌ای هم که با ایشان گذاشتم، مخالفت‌های شخصی‌ام را با گفتم. من تصور می‌کردم که خیلی آدم‌ دگمی است! شاید هر آدمی به جز آقای ده‌نمکی بود، نمی‌پذیرفت و می‌گفت من می‌خواهم صرفاً یک فیلمی بسازم، تو نشد شخص دیگری. اما این آدم پای حضور من در این فیلم ایستاد، برایش مهم بود «الناز شاکردوست» به عنوان بازیگر نقش اولش بازی کند.

*شخصیت الناز شاکردوست به عنوان بازیگر در این فیلم، واقعاً یک نوع قیصری است که در هیبت یک زن، در دوره جدید به سینما وارد شده است و این‌قدر این شخصیت، شخصیت بزرگی است که با وجود کوچک شدن و خرد شدنش توسط جامعه، با وجود تمام فقر و بدبختی‌ برای این آدم، من احساس می‌کنم آدم بزرگی است. من فکر کنم که هرگز نقش افسانه در درون من نمی‌میرد. من از این به بعد با افسانه زندگی می‌کنم، حتی بعد از تمام شدن این فیلم.

*اخلاق بدی که من دارم این است که در زمان بازی یک نقش، مخصوصاً نقشی که خیلی دوستش دارم، هیچ فیلمنامه‌ دیگری نمی‌خوانم، چون دلم نمی‌خواهد در کارم تأثیر بگذارد. حتی فکرم منحرف شود. برای همین فیلمنامه جدیدی نخواندم اما فیلمنامه‌های جدیدی گرفتم و همه را گذاشتم برای بعد از پایان این فیلم، تا ببینم وضعیت آن‌ها به چه صورتی است. ولی فعلاً احتیاج به استراحت دارم، احساس می‌کنم خسته‌ام. نقشی در درون من متولد شده است و حالا حالاها احتیاج به زمان دارم تا من بتوانم نقش دیگری را بپذیرم.


*روایت حاج‌منصور از غسل دادن آيت‌الله مشكيني

توفيق تغسيل آيت‌الله مشكيني در حسينيه فاطميون تهران را حاج منصور ارضي مداح با اخلاص اهل‌بيت (ع) داشته و خاطره‌ وي از حالت جسد آن فقيه مجاهد نيز خواندني و جزو ناگفته‌هاست. حاج منصور كه خود از مداحان پرسوز و گداز و در عين حال صريح است، هم در باب حالات اخلاقي و بكاء آيت‌الله مشكيني گفتني‌هايي دارد و هم در مورد صراحت و شجاعت ايشان.

*بدن ايشان را به حسينيه فاطميون در خيابان مجاهدين آوردند. ايشان در اثر مريضي نحيف شده بودند. شاگردي هم داشتند كه اسمش يادم رفته و بسيار مقيد بود كه همه كارها درست انجام و همه مسائل كاملاً رعايت شوند. بدن نازنين، مثل بلور و شيشه بود. آرام هم بدن را شستيم و غسل كرديم. عجيب بود، دست ايشان را كه براي شست‌وشو بالا مي‌آورديم و كنار بدن قرار مي‌داديم، دست آرام آرام دوباره روي سينه برمي‌گشت. ما علم كمي داريم، اما ديگران كه علمي بالاتر از ما دارند، مي‌گويند بدن كه خشك مي‌شود، به همان حالت مي‌ماند ولي اين بدن نرم بود.

*آيت‌الله مشكيني يك معلم اخلاق بود. الان كه تلويزيون يا راديو معارف درس‌هاي ايشان را پخش مي‌كند و انسان گوش مي‌كند، متوجه مي‌شود كه چه شخصيت ارزشمندي دارد. با اينكه علمش را داشت و قريب‌المرجع بود، نه قريب الاجتهاد، بلكه در حد مرجعيت بود اما عجيب متواضعانه نسبت به امام و مقام معظم رهبري برخورد مي‌كرد، در هر سمتي هم كه بود متواضعانه و خاشعانه رفتار مي‌كرد. اين صفت اولياي خداست كه اصلاً خودبيني ندارند. نسبت به همه تواضع مي‌كرد. از نظر علمي هم كه بايد از علما بپرسيد كه اين مرد چقدر توانا بود.

*نكته‌اي كه قبل و بعد از انقلاب در آيت‌الله مشكيني مي‌بينيم اين است كه ايشان ابايي ندارند از اينكه اگر در موردي، خطايي شده، موضع‌گيري صريح كنند، مثلاً در قضيه آقاي سيدكاظم شريعتمداري و حزب خلق مسلمان، باز جامعه مدرسين با امضاي ايشان آمد و اعلاميه داد كه ايشان ديگر مرجع تقليد نيست، قضيه آقاي منتظري هم همين‌طور. بالاخره اينها آدم‌هاي كوچكي كه نبودند، ولي ايشان ابايي ندارد و بعد از اين موضع‌گيري‌ها هم حالت مغبون و سرخورده و گوشه‌گير نداشت. باز يكي از نيازهاي امروز ما همين است كه ما مثلاً يك راهي را مي‌رويم و بعد مي‌بينيم آنچه مي‌خواستيم نشد، مي‌مانيم كه چه كنيم.

*آيت‌الله مشكيني حقيقتاً ذره‌اي وابستگي به دنيا نداشت. «صائناً لنفسه» كه مي‌گفت عجيب بود، خودش تكان مي‌خورد. نگاه نمي‌كرد كه مردم دارند به منبرش گوش مي‌دهند. انگار مثل اينكه خودش را نسبت به اين جمله مسئول مي‌دانست.




///دوشنبه نهم مرداد///





*پروژه "لاله" پشتوانه‌ای سیاسی دارد

مرتضی رزاق‌کریمی تهیه‌کننده سینمای ایران که عمده فعالیت‌هایش در حوزه سینمای مستند است ضمن بیان این مطلب در انتقاد از ساخت فیلم سینمایی"لاله" توسط مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی گفت: وظیفه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تولید فیلم‌هایی از این دست آن هم با بودجه 5 میلیاردی نیست. خوشبختانه پتانسیل فیلمسازان جوان ایرانی در حوزه ساخت فیلم‌های مستند و تجربی به اندازه‌ای است که اگر بودجه و امکانات در اختیار داشته باشند می‌توانند فیلم‌های خوب و اصولی با تعریف مشخص از سینمای ایران بسازند ولی متاسفانه شاهد هستیم چنین بودجه سنگینی از سوی مرکز در اختیار یک فیلمساز که کارنامه کاری مشخصی در این حوزه ندارد اختصاص داده می‌شود.

وی ادامه داد: به اعتقاد من مسائل عجیب و غریبی از این دست به مسائل و مشکلات ریشه‌ای در نظام سینمایی کشور برمی‌گردد به این معنا که سینمای ایران نظام شفاف و روشنی ندارد. از همان دوران قاجار نظام سینمایی به شکلی منطبق با نیازمندی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مردم ایران نبوده‌است و هرفردی بدون پشتوانه اطلاعات کارشناسی درباره سینمای ایران تصمیم می‌گرفته‌است. من تعجب می‌کنم که چگونه است فردی مانند نیک‌نژاد با کارنامه کاری که در حوزه سینما دارد اجازه ورود به ایران دارد و در ادامه امکان فعالیت در حوزه سینمای ایران را هم می‌یابد.

رزاق‌کریمی در ادامه با اشاره به کل بودجه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در سال گفت: بودجه و امکانات مالی این مرکز در سال کمتر از 5 میلیارد تومان است و حال سئوال من این است که چطور فیلمی با این بودجه در دستور کار این موسسه سینمایی قرار می‌گیرد. درست به همین دلایل است که معتقدم نظام سینمایی مشخص و مدونی نداریم؛ اگر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی چنین بودجه‌ای در اختیار یک فیلمساز قرار می‌دهد باید در سال 100 میلیارد بودجه داشته باشد که 5 میلیارد آن را در اختیار فردی خارج از چرخه تولید سینمای ایران قراردهد.



*امیر جعفری: با بدکسی در افتادید آقا


پس از درگذشت استاد حمید سمندریان، بهروز غریب‌پور با نگارش یادداشتی از یکی از بازیگرانی که زیر تابوت استاد سمندریان را گرفته بودند انتقاد کرد. غریب پور اگرچه در آن یادداشت نامی از بازیگری نبرده بود، اما نشانی‌هایی داده بود که باعث می‌شد ذهن‌ها به سمت امیر جعفری برود. حالا جعفری در پاسخ به صحبت‌های غریب پور یادداشتی را منتشر کرد که در ادامه می خوانید:
 
-اصولن در فرهنگ «عزا» و «پرسه» و «مرثیهٔ ایرانی» - برای رفتهٔ درگذشته - «نجواهای پس از خاکسپاری» بخشی شنیدنی و پرجاذبه است نجواهای که ازپوشش و نحوهٔ گریستن صاحب عزا شروع شده و به بخش‌هایی بسیار نادیدنی‌تر رسوخ می‌کند.

-اول: از هر چیز به این استاد عزیز و گرانقدرم که این کوچک را «نابازیگر» خوانده «اخطار» می‌کنم که با «بد کسی درافتاده‌ای آقا!!!... چرا که احتمالن شما» نمی‌دانید و خبر ندارید «که من» امیرجعفری نابازیگر «اولین جایزه‌ی» بازیگری «ام را از دست» استاد«ی» بزرگ «به نام» استاد بهروز غریب‌پور «و روی صحنه گرفته‌ام آن وقت» شما با چه شهامتی! «به من که اولین جایزه‌ام را از دست این» داوربزرگ و استاد تمام «گرفته‌ام می‌گویی» نابازیگر؟ «حتمن دوست ندارید که» استاد بهروز غریب‌پور «را با» شما دربیندازم تا به شما بگوید ناداور... هان؟ چون شما هنوز استاد غریب‌پور را نمی‌شناسید... زود از کوره درمی‌رود... و چشمش را می‌بندد و هرچه بخواهد می‌گوید! به هر صورت توصیه می‌کنم کاری نکن «استاد بهروز غریب‌پور» را برنجانی!

-دوم: آقای محترم، ازابتدای ورودم به عرصهٔ هنرهای نمایشی تا امروز- تا همین حالا و همین ساعت اگر یک کارگردان تئاتر ایران شهادت بدهد که من - امیرجعفری نابازیگر - با کسی دربارهٔ اینکه دراین تئا‌تر چقدر می‌گیریم؟ و چقدر می‌دهیم؟ چقدر کاسبیم و... حرف زده‌ام من به شما جایزهٔ نفیسی می‌دهم وگرنه تحقیقات مفصل و پیگیر شما را دربارهٔ اینکه به آقای سمندریان گفته‌ام فلان قدر می‌گیرم بازی می‌کنم و... را به شدت تکذیب می‌کنم و درنتیجه باز هم از استاد غریب‌پور تقاضا می‌کنم به شما بگوید: «نامحقق و از طرفی شما را به خاطر اینکه قبل از اثبات» نتایج تحقیق «حکم داده‌اید محکوم کرده و از استاد غریب‌پور باز هم تقاضا می‌کنم به شما بگوید،‌ای نا‌داور!


-سومین نکته: گاهی فکر می‌کنم که این نجوا‌ها «و» لب ورچیدن‌های «ظاهرن بی‌سروصدا در نقد مراسم تشییع پیکر استاد سمندریان - چقدر از آن سروصدا‌ها و ابراز بی‌قراری‌های ما - شما بگو متظاهرانه و شوآف‌ها-» بد‌تر «و» بی‌معنی‌تر «و» فضل فروشانه‌‌تر است...



۱۰ فیلم با موضوع بازی‌های المپیک


بازی‌های المپیک 2012 لندن از جمعه شب آغاز شد و این بهانه‌ای پرداختن به تعدادی از الهام‌‌بخش‌ترین فیلم‌ها با موضوع المپیک است.

*«ارابه‌های آتش» «Chariots of Fire» (هیو هادسن، 1981) / سرآمد فیلم‌های با موضوع المپیک و داستان واقعی رقابت یک دونده مسیحی (ایان چارلسن) و یک دونده یهودی (بن کراس) در بازی‌های المپیک 1924.




*«تیغه‌های افتخار» «Blades of Glory» / (جاش گوردون و ویل اسپک، 2007) / در سال 2002، دو بازیکن پاتیناژ رقیب، از مدال‌های طلای خود محروم می‌شوند و برای همیشه فرصت رقابت در مسابقات مردان را از دست می‌دهند.




«پریفانتین» «Prefontaine» (استیو جیمز، 1997) / جارد لتو در این فیلم نقش استیو پریفانتین، دونده معروف دو نیمه‌استقامت را بازی کرد که سال 1975 در 24 سالگی در یک تصادف رانندگی کشته شد.





«Cool Runnings» (جان ترتلتاب، 1993) / فیلمی کمدی درباره ماجراهای مضحک اولین تیم سورتمه جامائیکا که به بازی‌های المپیک راه پیدا کرد. این فیلم از روی داستانی واقعی ساخته شد.




«پیشتاز» «The Cutting Edge» (پل مایکل گلاسر، 1992) / اگر یک اسکیت‌باز لوس با یک بازیکن از دور خارج‌شده هاکی روی یخ برای شرکت در بازی‌های المپیک همراه شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ داستان این رمانس/کمدی در بازی‌های المپیک زمستانی 1988 روی می‌دهد.





«داستان جسی اوونز» «The Jesse Owens Story» (ریچارد ایروینگ، 1984) / یک فیلم تلویزیونی بسیار خوب با بازی دوریان هروود. این فیلم سال 1985 برنده یک جایزه امی شد و نامزد دو جایزه امی هم بود.




«معجزه» «Miracle» (گاوین اُکانر، 2004) / یکی از بهترین داستان‌های ورزشی که تاکنون به پرده سینما راه پیدا کره است. «معجزه» داستان واقعی هرب بروکس (کرت راسل) بازیکن سابق و مربی تیم ملی هاکی آمریکاست که در بازی‌های المپیک 1980 هدایت این تیم را به عهده گرفت و با شکست دادن تیم به ظاهر شکست‌ناپذیر شوروی سابق به مدال طلا دست پیدا کرد.




«ولوت بین‌المللی» «International Velvet» (برایان فوربس، 1978) / این فیلم با بازی تیتم اونیل، کریستوفر پلامر، آنتونی هاپکینز دنباله‌ای بر فیلم «ولوت ملی» تولید 1944 است. داستان درباره سارا براون دختری نوجوان (اونیل) است که پدر و مادرش را در سانحه تصادف از دست می‌دهد. پس از مرگ آن‌ها سرپرستی او به عمه‌اش ولوت براون (نانت نیومن) می‌رسد که چند سال قبل قهرمان ملی سوارکاری بوده است. سارا سوار یک اسب به نام آریزونا پای می‌شود و تصمیم می‌گیرد همراه تیم بریتانیا به مدال طلای المپیک دست پیدا کند.




«Personal Best» ‌(رابرت تاونی، 1982) / این فیلم درباره سه ورزشکار بسیار موفق است که برای حضور در بازی‌های المپیک 1980 کنار هم قرار می‌گیرند. فیلم در زمان خود با استقبال منتقدان روبرو شد، اما در گذر زمان از یادها رفت. ماریل همینگوی، اسکات گلن و پاتریس دانلی در فیلم بازی کردند.




«قدم بزن، ندو» «Walk, Don't Run» (چارلز والترز، 1966) / «قدم بزن، ندو» شاید واقعا فیلمی درباره المپیک نباشد، اما چون آخرین فیلم کری گرانت است و داستان آن در جریان بازی‌های المپیک 1964 توکیو روی می‌دهد، حضور آن در این فهرست قابل توجیه است.






*داریوش فرهنگ: کاری با سردار کارگر ندارم


حوالی نهم تیرماه امسال بود که نامه‌ای از سوی هفت سینماگر برجسته، خطاب به نیروی انتظامی در رسانه‌ها منتشر شد.  نامه‌ای است که در آن گفته شده بود: «در روزهای اخیر شاهد برخی اظهار نظرها از سوی مسئولین نیروی انتظامی در خصوص سینما و بعضی از همکارانمان بودیم که بخشی از این اظهارنظرها موجبات برخی سوء تفاهم‌ها و ابهامات را فراهم آورده است.  از آنجا که در مجموعه معادلات اجتماعی، نقش سینماگران و به ویژه بازیگران بسیار تعیین‌کننده است و از طرفی عمده فعالان این حوزه برای پیشبرد سینمای کشور بنای تعامل با دستگاه‌های اجرایی و انتظامی را دارند، لذا پیشنهاد می‌شود در خلال برگزاری جلسه‌ای رو در رو با جمعی از سینماگران، ضمن ایجاد گفت‌وگو سعی در حل ابهامات و مشکلات به وجود آمده فرمایید.»

این نامه با امضای داوود رشیدی، همایون اسعدیان، داریوش فرهنگ، فرهاد توحیدی، سیروس الوند، محمدعلی سجادی و محمد سریر خطاب به سردار بهمن کارگر نوشته شد. نامه‌ای که هنوز بعد از گذشت یک ماه، خبری از جوابیه‌ یا احیانا برگزاری نشست‌هایی برای گپ‌وگفت در مورد آن نشده، و تنها از جانب دو طرف ماجرا در خصوص امکان برگزاری یا برگزار نشدن نشست‌ها به اظهارنظرهایی بسنده شده است. در همان مقطع انتشار نامه ابتدا مقرر شد جلسه‌ای برگزار شود، اما لغو شد و رییس اداره سینمایی ناجا درباره‌ لغو نشست تعاملی پلیس و سینماگران گفته بود: « برخی این موضوع را به اتفاقی صنفی تبدیل کردند که به همین دلیل این جلسه لغو و در نزدیک‌ترین فرصت برگزار می‌شود.»

داریوش فرهنگ اما از منصرف‌شدن از هرگونه پیگیری در خصوص جوابیه یا برگزاری نشست می‌گوید. این بازیگر و کارگردان سینما ادامه می‌دهد: من ابتدا برای پیگیری این نامه مشتاق بودم، اما دیگر انگیزه‌ای برای ادامه ندارم.

وی شرایط اجتماعی و فرهنگی به وجود آمده را علت اصلی انصراف از گفت‌و‌گو با نیروی انتظامی عنوان کرد و گفت که اگر چه مدت زمان زیادی از تقدیم نامه نمی‌گذرد و شرایط اجتماعی فرهنگی و اجتماعی تفاوت چندانی نکرده، اما شرایط جامعه به گونه‌ای پیش رفته است که دیگر اشتیاقی برای پیگیری این مذاکره در خودم نمی‌بینم.





///سه شنبه  دهم مرداد///





*روایت اکبر عبدی از سکس دیالوگی در فیلم ها


اکبر عبدی را همه در ایران می‌شناسند. این بازیگر که اهالی سینما او را عمو اکبر صدا می‌زنند، به تازگی جلوی دوربین مسعود ده‌نمکی در فیلم سینمایی «رسوایی» حاضر شد و یک نقش متفاوت را بازی کرد تا به خودش ثابت کند برای یک بازیگر کمدی سخت نیست که نقش جدی بازی کند.

در آخرین روز از فیلمبرداری فیلم سینمایی «رسوایی» گپ و گفتی با این بازیگر تمام‌عیار منتشر شد:

-با دوستان تدوین‌گر صحبت می‌کردم، خدا را شکر از این نقش راضی بودند و خیلی هم به من روحیه دادند. به من گفتند عمو اکبر، یک «اکبر عبدی» جدید است و با اکبر عبدی‌های دیگر کاملاً متفاوت است. هیچ ربطی به اکبر عبدی‌های قدیمی ندارد.


- یک عده هستند که از زمان «اخراجی‌ها1» شمشیر را برداشتند؛ بعضی‌ها از رو، بعضی‌ها از پشت. عده‌ای هستند که ما هم آن‌ها را می‌شناسیم به چه منظور حرف‌ می‌زنند، یعنی با دلیل و قصد انتقاد می‌کنند. درصورتی که اگر می‌خواهند با این انتقاد به کار کمک کنند، می‌توانند از راهش وارد شوند و بگویند ما چه کمکی می‌توانیم بکنیم. اینکه از دور سنگ بزنید و متلک بگویند درست نیست.

-این دوستانی که قرار است پاره آجر ول بدهند تا آخرین سانس اکران این فیلم سنگ‌اندازی خواهند کرد، ولو اینکه فیلم بعدی فیلمی باشد درست برعکس قصه، آن‌ها یاد گرفتند فقط سنگ‌اندازی کنند.

- در مجموع به گیشه خیلی کاری نداریم. اگر قرار بود به گیشه چشم داشته باشیم، «مجید سوزوکی» اخرجی‌ها را نمی‌کشتیم و اخرجی‌های 25 را می‌ساختیم!

- «رسوایی» یکی از بهترین فیلمنامه‌های بسیار قوی شاید 20 سال اخیر است. به هر حال اشکالی که الان به وجود آمده این است که سناریوها و قصه‌ها اولا دنبال لقمه هضم شده و جویده شده هستند و دنبال این هستند که قصه‌ای حداقل 10 بار جواب داده باشد و اطمینان داشته باشند سرمایه کار برمی‌گردد.

-یک مدت قصه‌هایمان شده بود، یک مثلث. دو تا خانم خوشگل و یک آقای نسبتاً خوشگل یا دو آقای خوشگل و یک خانم نسبتا قشنگ. این‌ها تازه ازدواج کرده بودند، بعد خانم یادش می‌آمد با این آقا قدیم همکلاس بوده. یک مثلث عشقی که بعضا می‌شد «سکس دیالوگی» یا «سکس رادیویی»؛ چون نمی‌توانستند خیلی چیزها را نشان دهند، این کار را می‌کردم. اسم‌هایشان را هم اگر بخواهید می‌توانم نام ببرم. آبی و زرد و قرمز و بنفش و‌ آتش‌بس و آتس هست و آتس نیست و..



*رونمایی از "شرح اسم" برای دومین بار


آیین رونمایی از کتاب «شرح اسم: زندگینامه آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه ای (1357- 1318)» نوشته هدایت‌الله بهبودی که از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منتشر شده، چهاردهم مرداد ماه 91 با حضور سید محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از شخصیت‌های فرهنگی در تالار مهر حوزه هنری برگزار می‌شود.

در این آئین که ساعت 11 شنبه 14 مرداد برگزار می‌شود، حجت‌الاسلام و المسلمین رسول جعفریان،‌ رئیس کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی و علیرضا کمره‌ای، پژوهشگر تاریخ و ادبیات سخنرانی می‌کنند.

این کتاب شرحی بر زندگی آیت‌الله سیدعلی حسینی خامنه‌ای از تبار و تولد تا سال‌های کودکی و نوجوانی و کارنامه‌ای از مبارزات سیاسی و فعالیت‌های اجتماعی ایشان تا پیروزی انقلاب اسلامی را در بر دارد. اسناد ساواک، شهربانی و دادرسی ارتش شاه درباره دوران مبارزه و تبعید آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای نیز در این اثر گردآمده است.
 
به تازگی اعلام شد که این کتاب با انجام آخرین اصلاحات در برخی غرفه‌های بیستمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم ارایه می‌شود.
 
نخستین بار کتاب «شرح اسم: زندگینامه آیت‌الله سید علی حسینی خامنه‌ای (1357- 1318)» در بیست و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران ارایه شد اما به دلیل نیاز به اصلاحاتی که از سوی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری و پس از قدردانی از نویسنده و ناشر کتاب اعلام شد، عرضه گسترده کتاب و آئین رونمایی از آن به آینده موکول شد.



*سکوت نویسنده "لاله" درباره این پروژه



جلیل عرفان‌منش ضمن بیان این مطلب با اشاره به این که موضوعات مطرح شده درباره این فیلم سینمایی به بحث فیلمنامه‌ ربطی ندارد در گفتگو با مهر، گفت: مباحث مطرح شده درباره فیلم "لاله" بیش از اینکه جنبه علمی و تخصصی داشته باشد به حاشیه رفتن است. اگر مسائلی که در حال حاضر مطرح شده است به این شکل بیان نمی‌شد من به عنوان فیلمنامه‌نویس این فیلم  در این مقطع زمانی درباره کم و کیف این فیلمنامه صحبت می‌کردم ولی متاسفانه مسائل پیش آمده فرامتنی است.

فیلمنامه‌نویس فیلم سینمایی"لاله" در پایان صحبت‌های خود در پاسخ به این سئوال که براساس برخی شنیده‌ها قرار است کارگردانی این فیلمنامه به جای اسدالله نیک‌نژاد به مسعود اطیابی واگذار شود هم گفت: من به‌عنوان فیلمنامه‌نویس از این تغییرات خبری ندارم و نمی‌دانم چه کسانی مدعی ساخت این فیلم شده‌اند.

عرفان‌منش؛ فیلمنامه‌نویس و تاریخ‌نگار سینمای ایران است. وی دارای مدرک دکتری پژوهش هنر (فیلمنامه نویسی) است و آخرین فعالیت سینمایی او داوری نخستین جشنواره فیلمنامه‌نویسی انقلاب اسلامی بوده است. این فیلمنامه‌نویس، پیش از این نگارش متن سریال "آفتاب و زمین" به کارگردانی جواد شمقدری را برعهده‌داشته است.


*چمران در پشت صحنه فیلم چمران


روز هشتم مردادماه دکتر مهدی چمران رئیس شورای اسلامی شهر تهران و برادر شهید مصطفی چمران، به همراه معاون سیاسی استاندار کرمانشاه از مراحل فیلمبرداری فیلم سینمایی "چ" به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا که هم اکنون در شهر پاوه دنبال می‌شود، دیدن کردند.



مهدی چمران در ادامه حمایت‌هایی که از این پروژه از مرحله پیش تولید تا کنون داشته است، هم‌زمان با نهمین روز ماه رمضان به صرف افطار و سحر با عوامل این پروژه در محل لوکیشن این فیلم در پاوه دیدار کرد.

فیلم سینمایی "چ" تازه‌ترین فیلم سینمایی ابراهیم حاتمی‌کیا است که با توجه به موضوع محوری آن یعنی رشادت‌های شهید مصطفی چمران در دوران دفاع مقدس به‌نوعی بازگشت این فیلمساز به سینمای جنگ تعبیر شده‌است.

در این فیلم فریبرز عرب‌نیا، مریلا زارعی، بابک حمیدیان، سعید راد و... بازی می‌کنند. مهدی کرمی نیز تهیه‌کننده پروژه است.





///چهار شنبه یازدهم مرداد///





*تعطیلی سینماها با ادامه تخلفات شورای صنفی

امیرحسین علم‌الهدی کارشناس امور پخش و اکران در ارتباط با وضعیت اکران فیلم "کلاه قرمزی و بچه ننه"گفت: در صورت عدم اکران مناسب فیلم "کلاه قرمزی و بچه ننه" در عید فطر پیش‌بینی می‌کنم بین 50 تا 80 سینما در سراسر کشور تعطیل شوند. وقتی که در اکران نوروزی با چینش سلیقه‌ای و دستوری در اکران روبرو بودیم قابل پیش‌بینی بود که شورای صنفی نمایش نمی‌تواند راهبر فضای نمایشی کشور و به خصوص تهران که بیش از 70 در صد فروش را در اختیار دارد باشد. در ماره رمضان هم اگر دقت کنیم همین اتفاق در اکران افتاد. این اتفاق‌ها به دلیل عدم مدیریت و اعمال سلیقه شخصی است.

وی درباره مجموعه فروش امسال سینماها عنوان کرد: فیلم "خوابم می‌آد" یک میلیارد و 800 هزار تومان فروش کرده و این یعنی در تهران 370 یا 380 هزار نفر به دیدن فیلم رفته‌اند. در صورتی که سال گذشته هر کدام از فیلم‌ها نزدیک به 300 هزار مخاطب داشتند. در شهرستان‌ها هم وضعیت به همین شکل است.

مجموعه سیاست‌های ارشاد در ارتباط با سینما به شکست منجر شده‌است و مدیران برای فرار از پاسخگویی، سازمان راه می‌اندازند و دشمن مجازی برای خود می‌تراشند.

ارشاد و شورای صنفی یک روح در دو بدن هستند و کاملا با هم هماهنگند. دوستان به جای اینکه به سینما به معنای واقعی توجه کنند و علاقمند باشند، بیشتر دوست دارند یک شبکه تلویزیونی به نام سینمای ایران تاسیس کنند که فقط تابع آنها باشند. بهتر است ارشاد و شورا 30 یا 20 سالن سینما بخرند و اهر طور که می‌خواهند آن‌ها را مدیریت کنند. متأسفانه در 5 ماه گذشته رفتارهای فراقانونی شورا با چراغ سبز ارشاد مواج بوده‌است.

بهترین کارگردانان ما امروز نمی‌توانند فیلم بسازند اما می‌بینیم فردی که البته من نمی‌خواهم وارد مسائل شخصی‌اش شوم، با بودجه هفت میلیاردی فیلم می‌سازند. در صورتی که هر کدام از ما دارای کارنامه‌ای هستیم که نمی‌توانیم آن را پاک کنیم. البته حضرت امام فرمودند: میزان حال افراد است. اما می‌خواهم بدانم پروژه لاله چه دردی از سینمای ایران دوا خواهد کرد. آنها فکر می‌کنند می‌توانند با 7 میلیارد تومان پروژه بین‌المللی بسازند. می‌گویند می‌خواهیم جرج کلونی و یا شان پن را بیاوریم. درصورتی که کلونی آخرین دستمزدش 20 میلیون دلار بوده‌است. با این رقم چطور می‌توان چنین صحبت‌هایی کرد. دوستان بیشتر می‌خواهند یک حاشیه درست کنند تا از این طریق از متن سینمای ایران که در یک بحران قرار دارد فرار کنند و ذهن‌ها را به آن سمت ببرند.

*جدول/ فروش کلی فیلم‌ها در سال 91



نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس