کد خبر 13991
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۳۸۹ - ۰۲:۱۶

روستاي گاودانه در استان کهکيلويه و بويراحمد واقع است. روز گذشته مهر در گزارشي مکتوب و تصويري از اين روستا، به تنها وسيله ارتباطي اين روستا با جهان خارج از آن پرداخت: وسيله اي به نام "گرگر" که روستاييان مجبورند براي عبور از رودخانه و رفتن به محل تحصيل، کار

به گزارش مشرق، گرگر، در واقع تله کابيني است که روستاييان سوار آن مي شوند و با دست، آن را حرکت مي دهند. در اين ميان شيب تند رودخانه باعث مي شود هر از گاهي دست مردم در زير چرخ هاي آن گير کند و انگشتان آنها قطع شود.
تاکنون، بيش از 30 نفر از اهالي روستا دچار چنين حادثه اي شده و حتي برخي از آنان نيز به دليل سقوط از گرگر دچار قطع نخاع يا مرگ شده اند.
در پي انتشار اين خبر و تصاوير تکان دهنده انگشتان قطع شده اهالي روستا به ويژه کودکان مظلوم آن، انتظار مي رفت مسوولان و نمايندگان استان ضمن ابراز شرمندگي از اينکه در حوزه استحفاظي آنها چنين فاجعه اي در حال وقوع مداوم است، نسبت به حل مشکلات مردم اين روستا و جاهاي ديگري که احيانا چنين مشکلي دارند اقدامات فوري انجام دهند و هر چه سريعتر، پلي کوچک در اين روستاي محروم احداث نمايند.
به نوشته عصر ايران ،آنچه در همين خبرگزاري راجع به واکنش مسوولان منتشر شد، دود از سر آدمي بلند مي کند که "خدايا اينها ديگر چه کساني هستند؟"
به اظهارات مسوولانه آقايان دقت کنيد:
- مدير روابط عمومي استانداري کهکيلويه و بويراحمد: استاندار وقت ندارد پاسخ دهد.
- سيد محمدعلي بزرگواري ؛ نماينده مجلس: مساله را بزرگ کرديد... قبل از هر اقدامي بايد طرح نوشته شود، اداره راه و ترابري شهرستان آن را آماده کند، اداره راه شهرستان طرح را به کميته برنامه ريزي استان بدهد، کميته برنامه ريزي آن را تاييد کند، بعد طرح به دولت برود تا در صورت موافقت به اداره راه استان بودجه دهند. بنابراين شايد تا زمان ساخت پل چند سال طول بکشد... روستاييان اغراق مي کنند. شما هم مساله را خيلي بزرگ مي کنيد، هميشه مي شود با شنا کردن از رودخانه عبور کرد... روستاييان از پل آن يکي روستا استفاده کنند... حواسشان جمع باشد انگشتشان قطع نشود.
- نصرت الله انصاري، فرماندار: به روستاييان توصيه شده از گرگر استفاده نکنند، مسووليت هر کسي که از اين مسير عبور کند با خودش هست.
محمدحسين نصيري راد، رييس اداره راه منطقه نيز در مرداد ماهي که گذشت قول داده بود ظرف يک هفته کار ساخت پل براي روستاي مذکور آغاز شود اما گويا يک هفته بعضي ها با يک هفته بقيه خيلي فرق مي کند و هنوز موعدش نرسيده است!
اين در حالي است که از مردادماه تاکنون، انگشتان تعداد زيادي از هموطنان مان در اين مسير قطع شده است و البته با ادامه وضعيت کنوني، تعداد افرادي که دچار سانحه مي شوند، همچنان افزايش مي يابد.
البته يکي دو نفر از مسوولان مصاحبه شونده توپ را به زمين مردم نينداخته اند مانند رييس بيمارستان امام خميني دهدشت که گفته مراتب را به مسوولان بالاتر گزارش مي کند تا چاره اي بينديشند و ستار هدايتخواه نماينده ديگر مجلس که وعده داده موضوع را از طريق اداره راه استان پيگيري مي کند.
حال مروري دوباره داشته باشيد بر روي اظهارات "به اصطلاح مسوولان" فوق:
استانداري که وقت ندارد جواب بدهد که چرا در استان تحت مديريت اش اين فاجعه مدام در حال تکرار است ، فرمانداري که مي گويد تقصير خودشان است که از گرگر استفاده مي کنند و نماينده مردم (!)ي که معتقد است روستاييان و رسانه ها دارند بزرگنمايي مي کنند و پيشنهاد مي کند ملت شناکنان از عرض رودخانه بگذرند و مثلا به مدرسه و مزرعه و شهر بروند!
بعد هم به جاي آنکه از وضعيت اسفناک موکلين اش متاسف شود و مثل اسپند بر روي آتش، از جا جهد و کاري کند، خيلي آسوده خاطر مي گويد که بايد طرحش نوشته شود و به دولت برود تا اگر مصوب شد، پلي ساخته شود.
واقعا جاي تاسف است که بعضي ها فکر مي کنند براي ساختن يک پل روستايي هم بايد دولت جلسه بگذارد و مصوبه بگذراند!
اگر هيات وزيران بايد به اين امور مستقيما رسيدگي کنند، پس مسوولان محلي و نمايندگان مجلس، اين وسط چه کاره اند؟
اين چه حرف مضحک و چه استدلال تاسف انگيزي است براي توجيه تاخير در ساخت پل؟
آن يکي مسوول هم که رسما زير قولش زده و از مرداد تاکنون، حقوق ماهيانه اش را گرفته و خبري از پلي که وعده داده بود، نيست!
واقعا بايد به اين آقايان گفت اگر مرهمي بر زخم نيستيد، لااقل نمک بر زخم مردم نپاشيد. يعني چه که تقصير خودشان است که انگشتشان قطع مي شود يا برويد شنا کنيد؟!
به خدا سوگند، "خجالت" هم يکي از بزرگترين نعمت هاي الهي است!
اگر آقايان اين قدر عرضه ندارند يک پل روستايي درست کنند، اعلام بي کفايتي کنند تا همين خوانندگان سايت هاي خبري اعم از راست و چپ و مستقل خودشان دست به کار شوند تا بلکه آقايان خجالت زده شوند!
واقعا براي کشوري که در آن سوي دنيا هم طرح هاي عمراني دارد و پل و سد و کارخانه و نيروگاه، مي سازد، زشت و زننده است که در داخل مرزهايش، مردمي آن هم مردمي به شرافت و مظلوميت روستاهاي کهکيلويه و بويراحمد، اين چنين محروم و درمانده شوند و هر روز شاهد زخم و مرگ خود يا عزيزانشان باشند و آن وقت آقايان پايشان را روي پاي ديگر بيندازند و بگويند: تقصير خود مردم است.
واقعا اگر در همين مجلس شوراي اسلامي، به دليل مثلا خرابي يک در، انگشت يک نماينده قطع شود، آقايان چه جار و جنجالي راه مي اندازند و خبرش تا آن سوي دنيا مي رود ولي وقتي ده ها هموطن در يک روستا، دچار چنين سرنوشتي مي شوند، واکنش آقايان اين است: بزرگنمايي مي کنيد!
آيا خون تهران نشينان و مسوولان از خون بچه هاي روستاي گاودانه کهکيلويه و بويراحمد رنگين است؟
دقت کنيد که مردم اين روستا نمي گويند بياييد براي ما ورزشگاه بسازيد يا نيروگاه خورشيدي برايمان بياوريد، فقط مي گويند پلي درست کنيد تا انگشت هاي بچه هايمان قطع نشود؛ همين!
از دولت که همواره بر رسيدگي به مناطقه محروم را تاکيد دارد، انتظار مي رود ضمن بازخواست مسوولان استان به دليل اهمال در خدمت رساني ، به طور جدي پيگير اين موضوع باشد که چرا آقايان مسوول در استان کهکيلويه و بويراحمد تا اين حد در برابر مشکلات مردم بي تفاوت اند. در واقع هر چند قطع مداوم انگشتان دست مردم منطقه فاجعه بار است ، نوع واکنش مسوولان محلي به اين مساله، فاجعه اي بسيار بسيار بزرگ تر است.
فاجعه نخست را مي توان با ساخت پل از بين برد، و مي ماند فاجعه بزرگ تر دوم که بايد ديد چه برخوردي با مسوولان سهل انگار مي شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس