"چتم هاوس" از اصلي ترين محافل فراماسونرها به شمار مي آيد که هر ساله جايزه خود را توسط ملکه انگليس، به يک مقام مشهور بين المللي که بيشترين فعاليت را در راستاي اهداف اين مؤسسه داشته باشد اعطا مي کند.
جايزه سالانه چتم هاوس به يک مقام دولتي اهدا مي شود که از نظر اعضاي چتم هاوس مشارکت تعيين کننده اي در بهبود روابط بين الملل در سال قبل داشته است.
به برنده، جايزه اي از کريستال و لوحي امضا شده توسط «ولي نعمت» يعني ملکه به عنوان عالي ترين مقام تشکيلات فراماسونري در جهان اعطا مي شود. اين مراسم از سال 2004 ميلادي و زيرنظر پروفسور ويکتور بولمر توماس (مدير وقت)، آغاز شد.
عبدالله گل، عضو افتخاري گروه ماسوني «Order of the Bath» است و پيش از اين نيز نشان عالي "شواليه" اين گروه را از «اليزابت دوم» ملکه انگليس دريافت کرده بود که اين مطلب در وبگاه رياست جمهوري ترکيه نيز ديده مي شود:
ملکه اليزابت دوم نيز به عنوان حلقه اتصال گروه هاي مختلف ماسوني از جمله «Order of Malta» و «Order of the Bath» عمل مي نمايد به نحوي که علاوه بر رهبري «Order of The Bath»، عضو هسته مرکزي «Order of Malta» نيز هست.
اليزابت دوم، ملکه انگليس در لباس مزين به شنل ويژه فراماسونري
کشور ترکيه نيز از ديرباز تاکنون تحت سيطره کامل «فراماسونري جهاني» بوده و فراماسونري حضوري قدرتمند در عرصه هاي سياسي، فرهنگي، نظامي و اقتصادي اين کشور داشته و نشريات ماسوني بي شماري همچون «معمار سينان»، «ماسون ترک»، «شرق بزرگ» و... در آن چاپ و منتشر مي شوند. به دليل نفوذ گسترده فراماسونري در ترکيه و سيطره بر تمام ابعاد قدرت اين کشور از يک سو و حضور محققان پر کار و قدرتمندي همچون «هارون يحيي» در اين کشور، تمام ابعاد فراماسونري در اين کشور شناخته شده است. سياستمداران سال هاي اخير ترکيه همچون «بولنت اجويت» عضو گروه «بيلدربرگ» بوده اند و گفته مي شود «عبدالله گل» رئيس جمهور فعلي ترکيه نيز که به عنوان اسلامگرا شناخته مي شود، خود يکي از مهره هاي «فراماسونري جهاني» است.
بايد پرسيد که اولاً چه خصوصيتي در گل، وي را لايق دريافت نشان شواليه ماسوني کرده است؟ ثانياً «عبدالله گل» که در کشوري کاملاً ماسوني با ساختار سياسي ماسوني رشد يافته و سال ها در احزاب آن فعاليت داشته است، چطور ممکن است از تبعات عضويت در فراماسونري بي خبر باشد و در گروه مذکور نيز مقام شواليه داشته باشد؟ حتي اگر چشم خود را بر روي ماسوني بودن اين گروه ببنديم، باز هم اين سؤال مطرح است که چرا و بنا بر چه خدمتي به انگليس، «عبدالله گل» بايد در زمره ي شواليه هاي انگليسي قرار بگيرد و از اين حيث مشابه «سلمان رشدي» باشد؟
درباره دريافت جايزه ماسوني از چتم هاوس توسط گل نيز بايد گفت، لرد آلفرد ميلنر، به همراه برخي از اعضاي مهدکودک – حلقه فراماسونري که به "انجمن برادري" معروف هستند - از افرادي کليدي بودند که در سال 1919 ميلادي، در تشکيل مؤسسه سلطنتي مسائل بين الملل، نقش داشته اند. اين مؤسسه که بعدها به همين نام "چتم هاوس" مشهور شد در کنار شوراي روابط خارجي آمريکا به دنبال جنگ جهاني تأسيس شد.
چتم هاوس در کنار گروه هاي «ميزگرد» که به تحريک سسيل رودس تشکيل شده بود، رشد يافت. ارتباط تنگاتنگ چتم هاوس با ميلنر همواره وجود داشته و نشانه آن را مي توان با نگاهي به ليست اعضا و مسؤولان آن از زمان تشکيل تاکنون مشاهده کرد. گروه ميلنر و ميزگرد همواره حضور مستقيم و تعيين کننده در فعاليت ها داشته است.
گروه راکفلرـ مولتي ميلياردر تأثيرگذار آمريکايي- هم روابط نزديکي با چتم هاوس داشته است و از حاميان مالي اصلي پروژه ها بوده است. بهعنوان مثال از سال 1932 تا 1942، سالانه هشت هزار پوند براي بهبود روش هاي گروه هاي تحقيقاتي داده بود.
اين تنها نمونه کوچکي از کمک هاي مالي راکفلر به مؤسسه سلطنتي است.
رودس علاوه بر اين که يک فراماسونر فعال بود، يکي از توطئه گران بزرگ بود که «نظم نوين جهاني» را زير چتر حمايت انگليس، طرح ريزي مي کرد. براي رسيدن به اين هدف، وي وصيت نامه اي تهيه کرد که طبق آن ثروت عظيمش بايد براي رسيدن به اهدافش هزينه شود. آخرين وصيتش موجب برقراري «کمک هزينه رودس» شد که شاگرداني را از سراسر جهان براي تحصيل در دانشگاه آکسفورد انتخاب مي کند.
آرزوي رودس، دنيايي اداره شده تحت لواي پرچم انگليس بود که نتيجه زماني است که در دانشگاه آکسفورد بود. وي سپس تحت تأثير جان روسکين، يک دانشگاهي فراماسونر قرار گرفت. راسکين نظر چندان مساعدي درباره دموکراسي نداشت و تبليغ مي کرد که يک اقليت نخبه بايد کنترل جهان را برعهده گيرند. رودس که در تب شيدايي وي بود، گروه هاي اجتماعي مخفيانه اي را براي رسيدن به اين اهداف تشکيل داد. در سال 1891 اين اجتماع با يک «حلقه نخستين» که بهجز وي شامل لردهايي به نام اشر، ملينر، روچيلد و گري مي شد، شکل گرفت. اين اعضا و کسانيکه بعدا به آنها پيوستند، بقيه عمر خود را فداي اين فعاليت کردند. بعد از مرگ رودس، گروه مخفي رودس، گسترش يافت که پيشرفت چشمگيري داشت. اين گروه در آمريکا به «تشکيلات شرقي» شهرت يافت که با گروه فراماسوني ديگري به نام «محفل جمجمه و استخوان» پيوند گسترده اي داشت.
براي درک بهتر روش عملکرد «نظم نوين جهاني» که آنها بهدنبال رسيدن به آن بودند، مي توان به کتاب شاهکار آنتوني ساتون به نام «تشکيلات مخفي آمريکا؛ معرفي حلقه جمجمه و استخوان» مراجعه کرد. در جلد دوم اين مجموعه بسيار جالب چهار جلدي، ساتون فاش مي کند که چگونه اعضاي اين محفل با اعمال نوشته هاي هگل، «جنگ و انقلاب» بهوجود مي آورند. در صحنه سياست، راست و چپ در ظاهر با هم رقابت مي کنند تا يک «سنتز» بهوجود آورند. ساتون مي گويد که نمود اين ديالکتيک در حلقه هاي سياست خارجي بهشکل «مديريت بحران» است. هنر آنها اين است که يک بحران ايجاد، تا آنجايي که لازم است آن را شعله ورتر کنند، ولي همواره آن را در کنترل خود داشته باشند. واضح است که هدفي که آنها از اين روند نا آرامي در نظر دارند، حفظ استيلاي خود در سراسر جهان است. شايد براي خوانندگان جالب باشد که بدانند که هنري استيمسون از اعضاي اين محفل به همراه حلقه ديگري از آنها، در رشد هيتلر و نازيسم نقش بهسزايي داشتند. هنري کيسينجر نيز که در سياست خاورميانه آمريکا در چهار دهه اخير نقش بسزايي داشته و جرج بوش پدر هم از «جمجمه و استخوان» هستند که به مناسک شيطان پرستانه آنها نيز عمل مي کردند.