به گزارش مشرق به نقل از فارس، آنچه از مارس سال گذشته (2011) در سوریه در جریان است جنگ است و سوالی که امروز مطرح است این است که صلحطلبان کجا هستند؟ نشست ژنو (30 ژوئن) برای سوریه پاسخ ناقضی برای این سوال است. آنهم زمانیکه بندهای بیانیه «توافقی» آن با توهم راههای دلخواه برخورد کرد تا روند شکستی که طرح شش بندی کوفی عنان برای سوریه دچارش شده بود، کامل شود؛ طرحی که پس از استقرار 291 ناظر در سوریه هم اجرا نشد. نشست ژنو بحران سوریه را یک سال افزایش داد.
این حداقل چیزی است که کوفی عنان فرستاده ویژه سازمان ملل در سوریه برای حفظ آبرو انجام داد و طرحش را با هدف جستوجوی راهکاری سیاسی تمدید کرد. روشن است که نشست ژنو با حمایت آمریکا و اروپا برگزار شد و دیدار ولادیمیر پوتین و باراک اوباما در نشست سران 20 در مکزیک چراغ سبزی بود برای برگزاری نشست ژنو. روشن است، مسکو که پیشنهاد این نشست را دارد، قصد دارد همه عوامل موثر بر بحران سوریه را گرد هم آورد و مکانیزم مشترکی برای اداره بحران در وهله اول پیدا کند تا مقدمهای شود برای ورود به راهی که راه حل بحران در آن پخته شود و از حمایت کشورها و طرفهای ذینفوذ در سوریه مانند ایران، عربستان، ترکیه، اتحادیه عرب،سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه اروپا و گروههای مسلح سوریه برخوردار شود.
هدف اصلی [روسیه] از این تلاقی [تلاقی نشست ژنو و دوستان سوریه] بیاثر کردن «کنفرانس دوستان سوریه» است که تاکنون عاملی بوده است برای ادامه تجهیز مخالفان سوریه و تمرکز تلاش سیاسی و دیپلماتیک برای اجرای طرح عنان در مرحله اتی که انتظار میرود بنا بر پیشنهادهای مسکو توسعه یابد. منابع مطلع میگویند که طرح عنان هنوز فرصت اجرا شدن دارد هر چند روند خشونت در هفتههای گذشته افزایش یافته است زیرا کشورهای عربی و غربی که به مخالفان مسلح کمک میکنند هیچ چاره سیاسی و نظامی دیگری [جز طرح عنان] ندارند و بخوبی میدانند که از تکرار سناریو [حمله و اشغال] لیبی ناتوانند و نمیتوانند در مشرق عربی جبهه درگیری باز کنند. به بیانی دیگر میتواند کنفرانس ژنو را تلاقی دو موضع آمریکا و روسیه در نیمه راه دانست که به دنبال راهی برای توقف خشونت و یافتن حل سیاسی مطلوب خود هستند.
یک سوال این است که مسکو در نهایت به دنبال چیست؟ باید گفت که روسیه ابتدا خواستار مشارکت دادن همسایگان سوریه از جمله ایران در طرح حل بحران است. چرا که همسایگان طرفی مستقیم در بحران هستند و میتوانند ضمانت اجرایی توافقهایی باشند که در آینده حاصل میشود. ایران بازیگری اصلی است که در حل و فصل وضعیت افغانستان نیز مشارکت دارد همچنانکه در مذاکرات گروه 1+5 درباره موضوع هستهای حضور دارد و هیچ چیزی مانع نیست که ایران یک طرف منطقهای موثر در راهحل [بحران سوریه] باشد.
روسیه علاوه بر این خواستار توافق بر سر طرح عنان است تا همه مشارکتکنندگان عادلانه سهیم باشند تا کسی یا کشوری تکروی و یکجانبهگرایی نکند. روسیه همچنین خواستار مشارکت نظام سوریه در ساخت آینده سوریه از طریق رایزنی با طرفهای مخالف خود است که البته این امر پس از توقف خشونتها و آغاز گفتوگو میان دولت و مخالفان در فضایی مناسب خواهد بود.
سفر وزیر خارجه روسیه که اخیرا به ایران انجام شد (13 ژوئن) بر حصول راهکاری مسالمتآمیز با مشارکت طرفهای منطقهای و بینالمللی تاکید کرد زیرا هر طرحی برای حل بحران باید از حمایت منطقهای و بینالمللی برخوردار شود. روشن است که مسکو قصد دارد مسئله سوریه را از شورای امنیت خارج کند و فرصتهای خروج آن از بحران را به دور از فصل هفتم منشور سازمان ملل فراهم کند تا هر گونه احتمال برخورد در درون سازمان ملل کاهش یابد و در عین حال نقش خود در خاورمیانه را پس از آنکه مدتی بود عوامل قوت خود را از دست داده بود، تقویت کند. از آنجا که دعوت به طرح مسئله در ژنو دعوتی مثبت و تاکید کننده بر نقش ایران بود و میتوانست نقش ایران مثبتتر از مسئله افغانستان بود، مثل نقشی که در حل برخی مسائل هستهای وجود دارد، میتوانست با استقبال گسترده کشورهای عربی روبه رو شود هر چند که موفقیت نشست ژنو جایگاه مسکو در منطقه را در کوتاه و میان مدت تقویت میکند.
در معالمه و حساب و کتاب معاملاتی که در جریان است – که هم نظام و هم مخالفان سوریه بسرعت درباره موفقیت آن تشکیک کردند- عامل اخوان المسلمون راه خود را ظاهرا برای ورود به سوریه از طریق کنفرانس ژنو که خواستار تشکیل دولت وحدت ملی شد، باز کرده است. روی کار آمدن صعودی اسلامگراها در مصر پس از تونس و تا حدی در لیبی به عقیده برخی با حمایت برخی غربیها صورت گرفت میطلبد که در اتفاقات سوریه تأنی و تعمق لازم انجام شود تا راهبرد نهایی روسیه در خاورمیانه با توجه به اتفاقاتی مانند انقلابهای عربی روشن شود.
گزارشهای مراکز مطالعاتی راهبرادی نشان میدهد که مسکو تمایل شدیدی دارد که تنها پایگاه دریایی خود در مدیترانه را که در شهر بندری طرطوس سوریه است حفظ کند همانقدر که خواستار حفظ اتحاد خود با سوریه است که بیش از نیم قرن از آن میگذرد. روسیه، سوریه را نقطه اتکای اساسی در منازعه اعراب و اسرائیل میداند و حمایت سوریه را برای ضمانت تداوم همکاری خود با ایران ضروری میبیند و میداند که هر لرزهای در سوریه ایران را میتواند دچار مشکل کند همانطور که همه میدانند روسیه توجهاتی به انتقال گاز و نفت از آسیای میانه و خاورمیانه دارد پس اگر سوریه به متحد غرب تبدیل شود میتواند به عامل فشاری بر روسیه و سلطه این کشور بر بازارهای گاز اروپا تبدیل شود.
بر کسی پوشیده نیست که روسیهی پوتین بر ظهور روسیه در لباس قدرتی جهانی در عرصه بینالمللی مصرّ است و همین اصرار هم تفسیر کننده بازگشت پوتین برای سومین بار به کرملین است. همه میدانند که پیامهایی که روسیه از خود بروز داده است، تاکید میکند که مسکو از نظام سوریه دست نمیکشد و حتی به تعویض آن هم راضی نمیشود. اساس موضع مسئولان روس هم روشن است و آن اینکه آنان به وعدههای آمریکا یا تعهدات ناتو بیاعتمادند بنابراین بر موضوع سوریه و همه جوانب آن تاکید میکنند و اعتماد نمیکنند که رایزنیها را محصور به آمریکاییها کنند زیرا در نظر آنان اعتماد کردن همان و از دست دادن مقدرات سوریه و تسلیم آن به اسلامگراهای افراطی در آینده نزدیک همان.
در شورای امنیت حرف و حدیثی راه افتاده بود قریب به این مضمون که روسیه به آمریکا و قدرتهای دیگر اعلام کرده است که روی کار آمدن افراطیها در دسوریه مردود است و سخن از هر معاملهای که نقشه منطقه را به سود اخوانیها ترسیم کند نیز کاملا رد شده است همچنانکه ذهن و حافظه روسها از مواردی که آمریکا و سلفیها و افراطیها و شماری از دولتهای حاشیه خلیج فارس برای سیطره بر منطقه متحد شدهاند، پر است و این اتحادی است که در افغانستان روی داد و اکنون در مصر در حال شکلگیری است و دلیلی به چشم نمیخورد که بر توقف آن دلالت کند.
همچنین در اتاقهای سازمان ملل نیز یک روز پس از روزی دیگر این مسئله مطرح میشود که روسیه جایگاهی بینالمللی دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت همانطور که در تعامل با پرونده لیبی این مسئله روشن شد. هر نظامی بینالمللی و جدید در منطقه نمیتواند به دور از [نظر و دیدگاه] روسیه شکل بگیرد. برای همین روسیه تلاش میکند اولین کشوری باشد که برای ایجاد راهحل بحران سوریه راهکار ارائه میدهد تا بدین صورت حضور خود را تضمین کند. پافشاری روسیه چندین عامل دارد و حسابوکتابی که میگوید ناتو آماده حمله نظامی به سوریه در این مرحله نیست مخصوصا اینکه حدود 4 ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را پیش رو داریم.
همه این اطلاعات در کنار هم سوالاتی مطرح میکند. جهت تحولات به کدام سو است؟ آیا حل بحران سوریه در افق این کشور دیده شده است؟ همه اطلاعات نشان میدهد نظام سوریه بر خلاف اتفاقات دیگر کشورهای عربی، با زور ساقط نمیشود. اما حداقل به صورت مرحلهای، روسیه برای بازتوسعه نفوذ خود در کل سوریه، به دلیل دخالتها، درگیریها و پیچیدگیهای خارجی دچار سختی خواهد شد و به نظر میرسد با توجه به نقش سوریه در منطقه باید سازشی صورت بگیرد که در برخی موارد شبیه توافق «طائف» برای لبنان باشد. همانطور که روزی تفاهم سوریه و سعودی بر سر لبنان ممکن شد، ممکن است آمریکا و روسیه نیز درباره سوریه تفاهم کنند و شاید نشست ژنو بتواند نقطه آغازی برای این تفاهم باشد.
حمایت مردم سوریه از سران کشورشان و روسیه
افراد مطلع اعلام کردند که دو عامل مانع دخالت نظامی در سوریه میشود. عامل اول ایران است که بر ترکیه فشار میآورد و آن را تهدید کرده است مبنی بر اینکه ورود به خاک سوریه به معنای ورود به خاک ایران است و عامل دیگر روسیه و ناوگان نظامی آن در ساحل لاذقیه است که مسکو هرگونه تهدید سوریه را تهدید خود دانسته است.
با حضور ایران و روسیه، غرب و ترکیه توان دخالت [نظامی] در سوریه را ندارند، و سازمان ملل نیز قادر نیست تصمیمی برای دخالت در بلاد شام بگیرد و حتی ناتو نیز از این کار ناتوان است. هر اقدامی نظامی از هر جانبی که علیه سوریه مطرح شود، کاملا بعید است. تنها باید به سه نکته اشاره کرد که باید درباره آن تعمق کرد زیرا مستقیما به موضوع سوریه مربوط است:
- سه سال پیش نظرسنجیهایی منتشر شد و نشان داد که اتحاد و ائتلاف سوریه، ایران و حزبالله برای رویارویی با اسرائیل و سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا در منطقه با اقبال گسترده مردمی روبهرو شده است و این امر سبب ناخرسندی شدید تلآویو شد.
امروز روشن شده است که هر تزلزلی در سوریه یا ایران خوشایند اسرائیل است هرچند این تزلزل مرحلهای باشد. باز گذر زمان موضع اسرائیل به دو موضع آمریکا و اروپا در تعامل با پرونده سوریه نزدیکتر میشود. روزنامه جروزالمپست در تاریخ 13 ژوئن امسال (2012) نوشت: شاید اسرائیل از فرصت مشغولیت دنیا به بحران سوریه استفاده کند برای حمله به تاسیسات اتمی ایران و ممکن است از آشوب ایجاد شده در منطقه برای عملی کردن این حمله استفاده کند اما از غرب نخواهد خواست که اقدام نظامی گسترده در سوریه انجام بدهد چه آنکه از سقوط نظام سوریه هرگز اندوهگین نخواهد شد. زیرا این سقوط عملا به معنای فروپاشی اتحاد راهبردی ایران،سوریه و حزبالله است. چه بسا افغانستان برگی برای چانهزدن مسکو و واشنگتن در مذاکرات مربوط به سوریه باشد. مسکو از دولت آمریکا درباره آینده پایگاههایش در افغانستان برای بعد از سال 2014 (سال عقبنشینی کامل از افغانستان) توضیح میخواهد و مسکو تنها نیست که خواستار این توضیح است بلکه متحدان مسکو در سازمان همکاریهای شانگهای به نوبه خود منتظر خروج آمریکا از افغانستان هستند.
- طبیعت حرکت بیناللملی در بالکان (در ابتدای دهه 90 قرن 21) که به بازگشت صلح به بوسنی شد، کاملا با اوضاع سوریه فرق میکند. در بوسنی چند ماه کامل نمایندگان انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و آمریکا برنامه کاری کاملی برای پایان جنگ تدوین کردند اما در سوریه همه ماموریت، به کوفی عنان سپرده شده ست و حمایت ناچیزی هم از او میشود گویی که بر خلاف شدت خشونتها، هیچ کس عجلهای برای خارج کردن سوریه از بحران ندارد.
در زمانی که رئیس جمهوری سوریه تاکید میکند که کشورش در یک جنگ به تمام معناست، گزارشهای غربی از احتمال وقوع جنگ داخلی سخن میگویند گویی که قربانیانی در هر روز کشته میشود، چه نظامی چه غیر نظامی بخشی از این درگیری داخلی نیستند.
بر خلاف آنچه در بالکان اتفاق افتاد، روزی که آمریکاییها طرفهای بینالمللی را به ضرورت جستوجوی راهکاری برای توقف منازعه متقاعد کرد، امروز آمریکاییها در آخر کاروان ایستادهاند و به متحدان منطقهای خود چراغ سبز میدهند که آتش را در سوریه شعلهورتر کنند. بسیاری از ناظران معتقدند که اختلاف بزرگ بین مسکو و واشنگتن بر سر اصل راهحل است زیرا دیدگاه آمریکا بر اساس انتقال به مرحله بعد از بشار اسد است در حالی که دیدگاه روسیه بر این اساس است که اسد میتواند کشورش را به مرحله صلح برساند و این کار را از طریق سهیم کردن ارکان نظام در مذاکرات است.
تحلیلگران آمریکاییهای اعتراف میکنند که «دخالت در سوریه توازن جهانی را بر هم میزند» و هیچ توافق یا امکان توافقی بر سر نظامی که جای نظام کنونی سوریه را بگیرد وجود ندارد. همه این مسائل نشان دهنده مشکلی حادّی است که دولت آمریکا در تعامل با موضوع سوریه با آن دست به گریبان است.
توماس دانیلی کارشناس آمریکایی امنیت و دفاع میگوید: درگیری در سوریه اوباما را فلج کرده است. این درگیری، درگیریای است که پیامدهای بزرگی دارد. پس از آغاز تظارهرات در مارس 2011 روشن بود که روسیه و چین اجازه نمیدهند داستان لیبی [یعنی حمله ناتو به لیبی و تصرف این کشور] در سوریه تکرار شود. بلکه اجازه دادند که طرح صلح غیرالزامآوری به نام طرح کوفی عنان مجال پیدا کند و آن طرحی است که چیزی را تغییر نداد. در نتیجه به نظر میرسد که برای اولین بار از زمان جنگ سرد، سیاست آمریکا در خاورمیانه وارد کشمکش با قدرتهای بزرگ شده است. در چنین حالتی وتو روسیه که با حمایت و وتو چین صورت گرفت، به واقعیت تبدیل شده است.
جنجال جدید درباره استفاده سوریه از بالگردهای روسی نشاندهنده جنگی است که به نیابت در سوریه در جریان است و نشان میدهد که آمریکا تمایلی ندارد خود مستقیما گامهایی بردارد. کاخ سفید حمایت مستقیم مخالفان سوریه را به طور آشکار رد میکند. محتملتر این است که وضعیت جنگی ادامه پیدا کند و نتایج مهم آن دامنه وسیعتری بیابد و معادلات موجود را بر هم بزند. شاهد این مدعا، جنگ کلامی هیلاری کلینتون با سرگی لاوروف بر سر موضوع بالگردهاست.
نویسنده افزود: چین هم تلاش میکند پشت روسیه خود را استتار کند. اما پکن هم در مخالفت کردن با هر تهدیدی علیه نظام سوریه کمشور و هیجانتر از روسیه نیست. این امر زمانی نمود یافت که سخنگوی وزارت خارجه چین در پاسخ به درخواست وزیر خارجه فرانسه برای تشدید تحریم سوریه، اعلام کرد که کشورش با این تحریمها و فشار یکجانبه بر سوریه مخالف است.
رویارویی در سوریه پیشاپیش کشمکشی بر سر توازن قوا و گردابی شده است که قدرتهای بزرگ منطقهای و بینالمللی را از دو طرف به سوی خود جذب میکند. چین و روسیه و ایران از نظام سوریه دفاع میکنند و از آن سو مخالفان مسلح، پول و سلاح و حمایت سیاسی و رسانهای را از کشورهای خلیج فارس و ترکیه دریافت میکنند که تروریسم کُردی را میزبانی میکند. تا الان اوباما اصرار کرده است که دامنه جنگ در منطقه کوتاهتر شود. سربازان آمریکایی از عراق بیرون کشیده شدند و عقبنشینی از افغانستان نیز کم و بیش در جریان است. همانطور که نیرویی آمریکایی در لیبی مستقر نشد و اوباما اصرار دارد که نباید مستقر شوند و این اعتقادی غیرواقعی است. سیاستی که سیاستهای توازن قوا را در نظر نمیگیرد. بقای نظام سوریه برای آمریکا بدین معناست که توازن قوا به ضرر منافع آمریکا بر هم میخورد.
این حداقل چیزی است که کوفی عنان فرستاده ویژه سازمان ملل در سوریه برای حفظ آبرو انجام داد و طرحش را با هدف جستوجوی راهکاری سیاسی تمدید کرد. روشن است که نشست ژنو با حمایت آمریکا و اروپا برگزار شد و دیدار ولادیمیر پوتین و باراک اوباما در نشست سران 20 در مکزیک چراغ سبزی بود برای برگزاری نشست ژنو. روشن است، مسکو که پیشنهاد این نشست را دارد، قصد دارد همه عوامل موثر بر بحران سوریه را گرد هم آورد و مکانیزم مشترکی برای اداره بحران در وهله اول پیدا کند تا مقدمهای شود برای ورود به راهی که راه حل بحران در آن پخته شود و از حمایت کشورها و طرفهای ذینفوذ در سوریه مانند ایران، عربستان، ترکیه، اتحادیه عرب،سازمان همکاری اسلامی، اتحادیه اروپا و گروههای مسلح سوریه برخوردار شود.
هدف اصلی [روسیه] از این تلاقی [تلاقی نشست ژنو و دوستان سوریه] بیاثر کردن «کنفرانس دوستان سوریه» است که تاکنون عاملی بوده است برای ادامه تجهیز مخالفان سوریه و تمرکز تلاش سیاسی و دیپلماتیک برای اجرای طرح عنان در مرحله اتی که انتظار میرود بنا بر پیشنهادهای مسکو توسعه یابد. منابع مطلع میگویند که طرح عنان هنوز فرصت اجرا شدن دارد هر چند روند خشونت در هفتههای گذشته افزایش یافته است زیرا کشورهای عربی و غربی که به مخالفان مسلح کمک میکنند هیچ چاره سیاسی و نظامی دیگری [جز طرح عنان] ندارند و بخوبی میدانند که از تکرار سناریو [حمله و اشغال] لیبی ناتوانند و نمیتوانند در مشرق عربی جبهه درگیری باز کنند. به بیانی دیگر میتواند کنفرانس ژنو را تلاقی دو موضع آمریکا و روسیه در نیمه راه دانست که به دنبال راهی برای توقف خشونت و یافتن حل سیاسی مطلوب خود هستند.
یک سوال این است که مسکو در نهایت به دنبال چیست؟ باید گفت که روسیه ابتدا خواستار مشارکت دادن همسایگان سوریه از جمله ایران در طرح حل بحران است. چرا که همسایگان طرفی مستقیم در بحران هستند و میتوانند ضمانت اجرایی توافقهایی باشند که در آینده حاصل میشود. ایران بازیگری اصلی است که در حل و فصل وضعیت افغانستان نیز مشارکت دارد همچنانکه در مذاکرات گروه 1+5 درباره موضوع هستهای حضور دارد و هیچ چیزی مانع نیست که ایران یک طرف منطقهای موثر در راهحل [بحران سوریه] باشد.
روسیه علاوه بر این خواستار توافق بر سر طرح عنان است تا همه مشارکتکنندگان عادلانه سهیم باشند تا کسی یا کشوری تکروی و یکجانبهگرایی نکند. روسیه همچنین خواستار مشارکت نظام سوریه در ساخت آینده سوریه از طریق رایزنی با طرفهای مخالف خود است که البته این امر پس از توقف خشونتها و آغاز گفتوگو میان دولت و مخالفان در فضایی مناسب خواهد بود.
سفر وزیر خارجه روسیه که اخیرا به ایران انجام شد (13 ژوئن) بر حصول راهکاری مسالمتآمیز با مشارکت طرفهای منطقهای و بینالمللی تاکید کرد زیرا هر طرحی برای حل بحران باید از حمایت منطقهای و بینالمللی برخوردار شود. روشن است که مسکو قصد دارد مسئله سوریه را از شورای امنیت خارج کند و فرصتهای خروج آن از بحران را به دور از فصل هفتم منشور سازمان ملل فراهم کند تا هر گونه احتمال برخورد در درون سازمان ملل کاهش یابد و در عین حال نقش خود در خاورمیانه را پس از آنکه مدتی بود عوامل قوت خود را از دست داده بود، تقویت کند. از آنجا که دعوت به طرح مسئله در ژنو دعوتی مثبت و تاکید کننده بر نقش ایران بود و میتوانست نقش ایران مثبتتر از مسئله افغانستان بود، مثل نقشی که در حل برخی مسائل هستهای وجود دارد، میتوانست با استقبال گسترده کشورهای عربی روبه رو شود هر چند که موفقیت نشست ژنو جایگاه مسکو در منطقه را در کوتاه و میان مدت تقویت میکند.
در معالمه و حساب و کتاب معاملاتی که در جریان است – که هم نظام و هم مخالفان سوریه بسرعت درباره موفقیت آن تشکیک کردند- عامل اخوان المسلمون راه خود را ظاهرا برای ورود به سوریه از طریق کنفرانس ژنو که خواستار تشکیل دولت وحدت ملی شد، باز کرده است. روی کار آمدن صعودی اسلامگراها در مصر پس از تونس و تا حدی در لیبی به عقیده برخی با حمایت برخی غربیها صورت گرفت میطلبد که در اتفاقات سوریه تأنی و تعمق لازم انجام شود تا راهبرد نهایی روسیه در خاورمیانه با توجه به اتفاقاتی مانند انقلابهای عربی روشن شود.
گزارشهای مراکز مطالعاتی راهبرادی نشان میدهد که مسکو تمایل شدیدی دارد که تنها پایگاه دریایی خود در مدیترانه را که در شهر بندری طرطوس سوریه است حفظ کند همانقدر که خواستار حفظ اتحاد خود با سوریه است که بیش از نیم قرن از آن میگذرد. روسیه، سوریه را نقطه اتکای اساسی در منازعه اعراب و اسرائیل میداند و حمایت سوریه را برای ضمانت تداوم همکاری خود با ایران ضروری میبیند و میداند که هر لرزهای در سوریه ایران را میتواند دچار مشکل کند همانطور که همه میدانند روسیه توجهاتی به انتقال گاز و نفت از آسیای میانه و خاورمیانه دارد پس اگر سوریه به متحد غرب تبدیل شود میتواند به عامل فشاری بر روسیه و سلطه این کشور بر بازارهای گاز اروپا تبدیل شود.
بر کسی پوشیده نیست که روسیهی پوتین بر ظهور روسیه در لباس قدرتی جهانی در عرصه بینالمللی مصرّ است و همین اصرار هم تفسیر کننده بازگشت پوتین برای سومین بار به کرملین است. همه میدانند که پیامهایی که روسیه از خود بروز داده است، تاکید میکند که مسکو از نظام سوریه دست نمیکشد و حتی به تعویض آن هم راضی نمیشود. اساس موضع مسئولان روس هم روشن است و آن اینکه آنان به وعدههای آمریکا یا تعهدات ناتو بیاعتمادند بنابراین بر موضوع سوریه و همه جوانب آن تاکید میکنند و اعتماد نمیکنند که رایزنیها را محصور به آمریکاییها کنند زیرا در نظر آنان اعتماد کردن همان و از دست دادن مقدرات سوریه و تسلیم آن به اسلامگراهای افراطی در آینده نزدیک همان.
در شورای امنیت حرف و حدیثی راه افتاده بود قریب به این مضمون که روسیه به آمریکا و قدرتهای دیگر اعلام کرده است که روی کار آمدن افراطیها در دسوریه مردود است و سخن از هر معاملهای که نقشه منطقه را به سود اخوانیها ترسیم کند نیز کاملا رد شده است همچنانکه ذهن و حافظه روسها از مواردی که آمریکا و سلفیها و افراطیها و شماری از دولتهای حاشیه خلیج فارس برای سیطره بر منطقه متحد شدهاند، پر است و این اتحادی است که در افغانستان روی داد و اکنون در مصر در حال شکلگیری است و دلیلی به چشم نمیخورد که بر توقف آن دلالت کند.
همچنین در اتاقهای سازمان ملل نیز یک روز پس از روزی دیگر این مسئله مطرح میشود که روسیه جایگاهی بینالمللی دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت همانطور که در تعامل با پرونده لیبی این مسئله روشن شد. هر نظامی بینالمللی و جدید در منطقه نمیتواند به دور از [نظر و دیدگاه] روسیه شکل بگیرد. برای همین روسیه تلاش میکند اولین کشوری باشد که برای ایجاد راهحل بحران سوریه راهکار ارائه میدهد تا بدین صورت حضور خود را تضمین کند. پافشاری روسیه چندین عامل دارد و حسابوکتابی که میگوید ناتو آماده حمله نظامی به سوریه در این مرحله نیست مخصوصا اینکه حدود 4 ماه دیگر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را پیش رو داریم.
همه این اطلاعات در کنار هم سوالاتی مطرح میکند. جهت تحولات به کدام سو است؟ آیا حل بحران سوریه در افق این کشور دیده شده است؟ همه اطلاعات نشان میدهد نظام سوریه بر خلاف اتفاقات دیگر کشورهای عربی، با زور ساقط نمیشود. اما حداقل به صورت مرحلهای، روسیه برای بازتوسعه نفوذ خود در کل سوریه، به دلیل دخالتها، درگیریها و پیچیدگیهای خارجی دچار سختی خواهد شد و به نظر میرسد با توجه به نقش سوریه در منطقه باید سازشی صورت بگیرد که در برخی موارد شبیه توافق «طائف» برای لبنان باشد. همانطور که روزی تفاهم سوریه و سعودی بر سر لبنان ممکن شد، ممکن است آمریکا و روسیه نیز درباره سوریه تفاهم کنند و شاید نشست ژنو بتواند نقطه آغازی برای این تفاهم باشد.
حمایت مردم سوریه از سران کشورشان و روسیه
افراد مطلع اعلام کردند که دو عامل مانع دخالت نظامی در سوریه میشود. عامل اول ایران است که بر ترکیه فشار میآورد و آن را تهدید کرده است مبنی بر اینکه ورود به خاک سوریه به معنای ورود به خاک ایران است و عامل دیگر روسیه و ناوگان نظامی آن در ساحل لاذقیه است که مسکو هرگونه تهدید سوریه را تهدید خود دانسته است.
با حضور ایران و روسیه، غرب و ترکیه توان دخالت [نظامی] در سوریه را ندارند، و سازمان ملل نیز قادر نیست تصمیمی برای دخالت در بلاد شام بگیرد و حتی ناتو نیز از این کار ناتوان است. هر اقدامی نظامی از هر جانبی که علیه سوریه مطرح شود، کاملا بعید است. تنها باید به سه نکته اشاره کرد که باید درباره آن تعمق کرد زیرا مستقیما به موضوع سوریه مربوط است:
- سه سال پیش نظرسنجیهایی منتشر شد و نشان داد که اتحاد و ائتلاف سوریه، ایران و حزبالله برای رویارویی با اسرائیل و سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا در منطقه با اقبال گسترده مردمی روبهرو شده است و این امر سبب ناخرسندی شدید تلآویو شد.
امروز روشن شده است که هر تزلزلی در سوریه یا ایران خوشایند اسرائیل است هرچند این تزلزل مرحلهای باشد. باز گذر زمان موضع اسرائیل به دو موضع آمریکا و اروپا در تعامل با پرونده سوریه نزدیکتر میشود. روزنامه جروزالمپست در تاریخ 13 ژوئن امسال (2012) نوشت: شاید اسرائیل از فرصت مشغولیت دنیا به بحران سوریه استفاده کند برای حمله به تاسیسات اتمی ایران و ممکن است از آشوب ایجاد شده در منطقه برای عملی کردن این حمله استفاده کند اما از غرب نخواهد خواست که اقدام نظامی گسترده در سوریه انجام بدهد چه آنکه از سقوط نظام سوریه هرگز اندوهگین نخواهد شد. زیرا این سقوط عملا به معنای فروپاشی اتحاد راهبردی ایران،سوریه و حزبالله است. چه بسا افغانستان برگی برای چانهزدن مسکو و واشنگتن در مذاکرات مربوط به سوریه باشد. مسکو از دولت آمریکا درباره آینده پایگاههایش در افغانستان برای بعد از سال 2014 (سال عقبنشینی کامل از افغانستان) توضیح میخواهد و مسکو تنها نیست که خواستار این توضیح است بلکه متحدان مسکو در سازمان همکاریهای شانگهای به نوبه خود منتظر خروج آمریکا از افغانستان هستند.
- طبیعت حرکت بیناللملی در بالکان (در ابتدای دهه 90 قرن 21) که به بازگشت صلح به بوسنی شد، کاملا با اوضاع سوریه فرق میکند. در بوسنی چند ماه کامل نمایندگان انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و آمریکا برنامه کاری کاملی برای پایان جنگ تدوین کردند اما در سوریه همه ماموریت، به کوفی عنان سپرده شده ست و حمایت ناچیزی هم از او میشود گویی که بر خلاف شدت خشونتها، هیچ کس عجلهای برای خارج کردن سوریه از بحران ندارد.
در زمانی که رئیس جمهوری سوریه تاکید میکند که کشورش در یک جنگ به تمام معناست، گزارشهای غربی از احتمال وقوع جنگ داخلی سخن میگویند گویی که قربانیانی در هر روز کشته میشود، چه نظامی چه غیر نظامی بخشی از این درگیری داخلی نیستند.
بر خلاف آنچه در بالکان اتفاق افتاد، روزی که آمریکاییها طرفهای بینالمللی را به ضرورت جستوجوی راهکاری برای توقف منازعه متقاعد کرد، امروز آمریکاییها در آخر کاروان ایستادهاند و به متحدان منطقهای خود چراغ سبز میدهند که آتش را در سوریه شعلهورتر کنند. بسیاری از ناظران معتقدند که اختلاف بزرگ بین مسکو و واشنگتن بر سر اصل راهحل است زیرا دیدگاه آمریکا بر اساس انتقال به مرحله بعد از بشار اسد است در حالی که دیدگاه روسیه بر این اساس است که اسد میتواند کشورش را به مرحله صلح برساند و این کار را از طریق سهیم کردن ارکان نظام در مذاکرات است.
تحلیلگران آمریکاییهای اعتراف میکنند که «دخالت در سوریه توازن جهانی را بر هم میزند» و هیچ توافق یا امکان توافقی بر سر نظامی که جای نظام کنونی سوریه را بگیرد وجود ندارد. همه این مسائل نشان دهنده مشکلی حادّی است که دولت آمریکا در تعامل با موضوع سوریه با آن دست به گریبان است.
توماس دانیلی کارشناس آمریکایی امنیت و دفاع میگوید: درگیری در سوریه اوباما را فلج کرده است. این درگیری، درگیریای است که پیامدهای بزرگی دارد. پس از آغاز تظارهرات در مارس 2011 روشن بود که روسیه و چین اجازه نمیدهند داستان لیبی [یعنی حمله ناتو به لیبی و تصرف این کشور] در سوریه تکرار شود. بلکه اجازه دادند که طرح صلح غیرالزامآوری به نام طرح کوفی عنان مجال پیدا کند و آن طرحی است که چیزی را تغییر نداد. در نتیجه به نظر میرسد که برای اولین بار از زمان جنگ سرد، سیاست آمریکا در خاورمیانه وارد کشمکش با قدرتهای بزرگ شده است. در چنین حالتی وتو روسیه که با حمایت و وتو چین صورت گرفت، به واقعیت تبدیل شده است.
جنجال جدید درباره استفاده سوریه از بالگردهای روسی نشاندهنده جنگی است که به نیابت در سوریه در جریان است و نشان میدهد که آمریکا تمایلی ندارد خود مستقیما گامهایی بردارد. کاخ سفید حمایت مستقیم مخالفان سوریه را به طور آشکار رد میکند. محتملتر این است که وضعیت جنگی ادامه پیدا کند و نتایج مهم آن دامنه وسیعتری بیابد و معادلات موجود را بر هم بزند. شاهد این مدعا، جنگ کلامی هیلاری کلینتون با سرگی لاوروف بر سر موضوع بالگردهاست.
نویسنده افزود: چین هم تلاش میکند پشت روسیه خود را استتار کند. اما پکن هم در مخالفت کردن با هر تهدیدی علیه نظام سوریه کمشور و هیجانتر از روسیه نیست. این امر زمانی نمود یافت که سخنگوی وزارت خارجه چین در پاسخ به درخواست وزیر خارجه فرانسه برای تشدید تحریم سوریه، اعلام کرد که کشورش با این تحریمها و فشار یکجانبه بر سوریه مخالف است.
رویارویی در سوریه پیشاپیش کشمکشی بر سر توازن قوا و گردابی شده است که قدرتهای بزرگ منطقهای و بینالمللی را از دو طرف به سوی خود جذب میکند. چین و روسیه و ایران از نظام سوریه دفاع میکنند و از آن سو مخالفان مسلح، پول و سلاح و حمایت سیاسی و رسانهای را از کشورهای خلیج فارس و ترکیه دریافت میکنند که تروریسم کُردی را میزبانی میکند. تا الان اوباما اصرار کرده است که دامنه جنگ در منطقه کوتاهتر شود. سربازان آمریکایی از عراق بیرون کشیده شدند و عقبنشینی از افغانستان نیز کم و بیش در جریان است. همانطور که نیرویی آمریکایی در لیبی مستقر نشد و اوباما اصرار دارد که نباید مستقر شوند و این اعتقادی غیرواقعی است. سیاستی که سیاستهای توازن قوا را در نظر نمیگیرد. بقای نظام سوریه برای آمریکا بدین معناست که توازن قوا به ضرر منافع آمریکا بر هم میخورد.