به گزارش مشرق، رجا نوشت: قبل از اينکه به فيلم بپردازم کمي به تاثيرات سبک فيلمسازي رخشان بني اعتماد بر محسن عبدالوهاب اشاره خواهم کرد. از آنجا که خانم بني اعتماد از آغاز، در اولين ساختههاي خود آسيب هاي اجتماعي را چاشني آثارش کرده، تقريباً در تمامي کارهايش به قربانيان اجتماع ميپردازد. قربانياني که ميتوانستند خوشبختي را احساس کنند و زندگي شادمانهاي داشته باشند، اما شرايط حاکم بر اجتماع وضعيت آنان را به گونهاي رقم ميزند که دستيابي به اين آرزو يا محال و ناممکن و يا دور از دسترس مينمايد.
در واقع، اين فيلمساز در بسياري از فيلمهاي خود نگاه يک سويه را پيش ميگيرد و جامعه را مقصر اصلي قلمداد ميکند نه فرد خطا کار را. جامعهاي که در آن خشونت، اعتياد، بي عدالتي و ظلم بيداد مي کند و انگار چيزي بهنام خوشبختي، زيبايي، آسايش و اميد در اين جامعه وجود ندارد! نگاهي که بهدور از واقعگرايي است. روندي که بسياري از کارگردانها آن را خط اصلي فيلمهاي خود قرار داده و کشور ايران را کشوري عقب مانده، سنتي، بدون دمکراسي و بدور از تمدن و فرهنگ به تصوير مي کشند که تعداد اين دست فيلمها بسيار زياد و هر روز بر تعدادشان افزوده مي شود و متاسفانه بدون هيچ محدوديتي اينگونه آثار به جشنواره هاي کشورهاي خارجي فرستاده مي شود تا آبروي فرهنگ غني و اسلامي ايران را از بين ببرند.
بي شک محسن عبدالوهاب تحت تاثير اين نگاه کار مستقل خود را کليد زد. فيلم "لطفا مزاحم نشويد" داستان شهري است که تنش، خشونت، درگيري خانوادگي، کيف قاپي، نا امني، نبود آرامش و اعتياد در آن موضوعيت دارد.
کارگردان در اولين پلان فيلم تصوير بازي از فضاي شهر را نشان ميدهد که با همراهي موسيقي مناسب به مخاطب خود اين پيام را ميدهد. اين فيلم قرار است از اين شهر حرف بزند، شهري که در زير پوستهي به ظاهرآرام آن، اتفاقات نابهنجار و تلخي در حال شکل گيري است. در قاب بازي که از فضاي شهر ديده مي شود، کارگردان سه نمونه زندگي از اين شهر را انتخاب کرده و به آن مي پردازد و به قضاوت کل ميرسد. در هر اپيزود، مخاطب طمع مشکلات را مي چشد و فيلم اينگونه القا مي کند که در اين شهر، چيزي غير از اين مشکلات اجتماعي و فرهنگي وجود ندارد.
در اپيزود اول فيلم، يک روز از زندگي زوج جواني را مي بينيم که با يکديگر به شدت مشاجره دارند. مجري يکي از شبکه هاي تلويزيون که در ادامه جرّ و بحث، بر روي زن خود دست بلند کرده و بر اثر اين ضربه از دماغ زنش خون جاري شده و زنش با عصبانيت بر سر او داد زده و از خانه بيرون ميرود. شايد با ديدن اين سکانس فيلمهاي تهمينه ميلاني را بهخاطر بياوريد. کارگرداني که هميشه در فيلمهاي خود دائماً بر شخصيت مردهاي زن ستيز و لزوم احقاق حقوق زن و گرفتن حقوق تضييع شده زنان در خانواده هاي مرد سالار جامعه ايراني اسلامي پاي مي فشارد. فليمهايي که با اين پيش فرض ساخته شده و خبر از اين مي دهند زن در اجتماع از ابتدايي ترين حقوق مدني و آزادي برخوردار نيست و زنان در جامعه اسلامي داراي کمترين جايگاه انساني بوده و بهصورت ناعادلانه به آنها ظلم مي شود. کارگرداني که چشمش بر روي خيلي از حقايق بسته و فيلمهايش را براساس باورهاي غلط و مغرضانه مي سازد، کسي که خود را مدافع مطلق حقوق پايمال شده زنان مي داند و لقب فمنيست ايران را براي خود برگزيده.
در اپيزود دوم به زندگي يک روحاني که دفتر ثبت طلاق و ازدواج دارد، پرداخته ميشود.
از آنجا که کاراکترهاي مذهبي و يا روحانيت در فيلم هاي سينماي چند سالي است سوژه شده و فيلمسازان، اين قشر را به شکل هاي مختلفي دست مايه خود قرار داده و يا در فيلمهاي طنز، رفتارها و باورهاي اين قشر به سخره کشيده مي شود و مورد اهانت قرار گرفته و تصويري غير واقعي از آن نشان داده مي شود چرا که فيلمسازان معتقدند براي لذت بردن تماشاگران از فيلم بايد بر روي ارزشها و احساسات که از سوي آنها اين ارزشها سنتي و بيهوده هستند پا بگذارند تا آثاري متفاوت خلق کرده و به هر شکلي بيننده را بخنداند و در نتيجه فيلمشان به فروش برسد، موضوعي که در فيلم "لطفا مزاحم نشويد" هم ديده ميشود. از آنجا که در پوستر اين فيلم، عکس روحاني به چشم مي خورد که کنار زن شيک پوشي در خيابان ايستاده و با توجه به اينکه مردم هنوز فيلم سخيف مارمولک را در ذهن بهخاطر دارند، در نگاه اول داستاني شبيه به داستان آن فيلم در ذهن تداعي مي شود و به مخاطب خود مي گويد که اين فيلم هم در همان ژانر مي باشد و به اين ترتيب مخاطب را به سينما مي کشاند (نگارنده در حال رد شدن از جلوي سينمايي بود و ميديد که چگونه مردم نسبت به پوستر اين فيلم واکنش نشان ميدادند و يا عده اي بلند مي گفتند مارمولک 2 هم توليد شد پس برويم ببينيم) البته اعترضات زيادي به پوستر اين فيلم در برخي از شهرها شده است و پوستر آن به پايين کشيده شد که کارگردان اين فيلم هم اشارههايي به اين موضوع کرده است.
در اين فيلم هم، با لايه هاي پنهان، اهانتهايي به روحانيت ميشود. البته معتقد نيستم که اين فيلم مانند فيلم مارمولک اهانتهاي شديد و مستقيم را به روحانيت کرده، اما شبهههايي را ايجاد مي کند. مجري تلويزيوني که با خانمهاي بدحجاب به گرمي برخورد مي کند و حتي با آنها عکس مي اندازد اما پاسخ سلام روحاني را نداده و با بي محلي و چشم غره از کنارش رد مي شود و يا مسافري که متلکهايي را به روحاني در داخل تاکسي مياندازد و يا در سکانسي که زن و مردي براي جاري کردن صيغه عقد به دفتر کار او مي آيند اما اين روحاني صيغه عقد را جاري نمي کند و حتي به آنها تهمت زده و با نگاهي بدبينانه به آنها مي نگرد و يا دست انداختن کيف قاپ نسبت به روحاني و درخواست روضه خواني براي مادر پيرش که در فيلم افراطي ها هم ديده مي شود.
اپيزود سوم درباره پير زن و پير مردي است که در خانه به تنهايي زندگي مي کنند و از اين تنهايي هراس دارند. تلويزيون شان خراب ميشود و مجبور ميشوند تعميرکار را به خانه بياورند. آنها تعميرکار را مجبور ميکنند از پشت حفاظ آهني، تلويزيون را تعمير کند... در اين سکانس کارگردان از نبود امنيت در ايران حرف مي زند. آنقدر در اين کشور امنيت نيست که پير مرد و پير زن حتي به تعمير کاري که بچه در دست دارد و ابزار خود را جهت اينکه ثابت کند، تعمير کار مي باشد نشان ميدهد باز هم نمي توانند به آ ن اطمينان کنند و در را به رويش باز نمي کنند. در ادامه پير مرد متوسل به تپانچه خود شده و به معناي اينکه با اين ابزار مي توان امنيت را برقرار کند که پير زن ممانعت مي کند و به او مي گويد خرابه و فشنگ نداره. کارگردان با اين روش تماشاگر را به ياد فيلمهاي امريکايي مي اندازد؛ فيلمهايي که به مخاطب خود مي آموزد براي برقراري امنيت بايد هر کسي تفنگ به همراه و يا در خانه داشته باشد تا بتواند امنيت داشته باشد.
کارگردان با نگاهي تلخ و بدبينانه فضاي شهر تهران را به تصوير مي کشد، در حالي که مي توانست يک اپيزود برعکس همه اين اپيزودها، با داستان متفاوت و روشني را به تصوير بکشيد تا فيلم يک مسير تک بعدي و يک طرفه را
نرفته و تعادل را حفظ مي کرد و تبليغ منفي و نادرستي در مورد تهران نمي شد...
در مورد ساختار فيلم، از آنجا که در اين فيلم سعي شده فضايي مستندگونه به تصوير کشيده شود ولي به دلايل زير، نه تنها نتوانسته اين فضا را به درستي مهيا کند بلکه در باور پذير شدن داستان نيز ناکام بوده است. نحوه فيلمبرداري و تمام تصاوير ميزانسنها با تک نماهاي طولاني و لرزشهاي بيمورد دوربين موجب شده مخاطب نتواند حتي به عنوان ناظر بيطرف، ارتباط درستي را با جريان فيلم برقرار کند و حتي در برخي از سکانسها موجب خستگي بيش از حد مي شود. نور پردازي بسيار ضعيف تا آنجا پيش مي رود که در لوکيشنهاي داخلي چهرهها بسيار تاريک و بعضاً داراي تضاد شديد نوري است که تماشاگر را مي آزارد. هميچنين محتواي ضعيف فيلمنامه و رعايت نکردن تتابع علت و معلولي در روايت داستانها، نتوانسته قابليت ها و ويژگي هاي يک اثر ماندگار را به تصوير بکشد.
محسن عبدالوهاب را پيش از اين، در همکاري با رخشان بني اعتماد در پروژه هاي "گيلانه" و "خون بازي" ميشناسيم. "لطفاً مزاحم نشويد"، اولين فيلم مستقل سينمايي اين کارگردان است که با نگاه اجتماعي در قالب سه اپيزود ساخته شده است.