به گزارش مشرق، نمایشگاه کتاب در روزهایی که گذشت میزبان هزاران نفر از دوستداران حوزه کتاب و ادبیات بود. دراین میان هرچند که به دلیل گرانی کاغذ و پیرو آن کتاب و همچنین کاهش قدرت خرید مردم، فروش کتاب در نمایشگاه کاهش یافته و مخاطبان توان کمتری برای خرید داشتند اما بااینحال، نمایشگاه هنوز هم یک رویداد مهم فرهنگی در کشورمان است. انتشارات شهید کاظمی ازجمله انتشاراتیهای فعال در حوزه مقاومت پایداری است که این فعالیتها در روزهای نمایشگاه هم از تکاپو نیفتاده است. مهمان ویژه و هر روز این غرفه حمید داوودآبادی است که از صبح تا عصر با روی گشاده با مخاطبان گپ و گفت میکند. حمید خلیلی، مدیر انتشارات شهید کاظمی در گفتوگو با «صبحنو» از مهمان ویژه غرفه انتشارات شهیدکاظمی گفت: آقای داوودآبادی از دوستان و رزمندگان ماست. اما نکته اصلی که وجود دارد، این است که ما از ایشان خواهش کردیم که هر روز در غرفه حضور داشته باشند.
خلیلی تاکید کرد: اگر آقای داوود آبادی نبودند، نشر ما اصلا وجود نداشت؛ چراکه «دیدم جانم میرود» بهعنوان اولین کتابی که در سال۱۳۹۲ در انتشارات شهیدکاظمی کار شد، کتاب آقای داوودآبادی بود. ایشان لطف داشتند و به ما اعتماد کردند، چون ما کتابی نداشتیم و ناشر نبودیم. آقای داوودآبادی کتابهای متعددی نوشته و به چاپ رسانده بودند که از کتابهای مطرح بودند اما با این اوصاف به ما اعتماد کردند که کتابشان را به نشر ما سپردند درحالیکه چنین نویسنده مطرح و حرفهای میتوانست کتابش را به هر ناشر مطرح و سرشناس دیگر بسپارد و آن ناشران کتابهایش را با افتخار به چاپ برسانند.
مدیر انتشارات شهیدکاظمی در ادامه افزود: ما در سال۱۴۰۱، ۱۶اثر جدید داریم که اگر با سال۱۴۰۰ حساب شود، بالغ بر ۱۰۰اثر عنوان تازه نشر میشود. انتشارات شهیدکاظمی هر بهصورت روزانه در دو نوبت صبح و عصر برنامههای ویژه دارد که مخاطبان با نویسندگان و خانوادههای شهدا بهصورت صمیمی دیدار دارند. از روز اول تا روز پنجم نمایشگاه نویسندگان مجموعه تدبیرهای کلیدی، فاطمه شایانپویان، سیدمحسن امامیان، مرتضی احمر، حامد اشتری، فاطمه دانشورجلیل، محمدحسین علیجانزاده، رضا اکبریآهنگ، وحید خضاب، محسن فامیلزرگریان، حمید حسام، فائضه غفارحدادی و همسر شهید تهرانیمقدم و نوید صفری مهمان غرفه ما بودند.
در ادامه به مروری بر زندگی مهمان ویژه غرفه انتشارات شهیدکاظمی و آثاری که از او در این انتشارات به چاپ رسیده است، میپردازیم.
مروری بر زندگی و فعالیتهای حمید داوودآبادی
حمید داوودآبادی متولد ۲۵مهر ۱۳۴۴ در شهر تهران است که اصالتش به شهر داودآباد اراک استان مرکزی برمیگردد. او پس از پایان جنگ تحمیلی در سال۱۳۶۷ ازدواج کرد و صاحب دو فرزند پسر شد. داوودآبادی در بهمن ۱۳۵۸ برای مقابله با اعتراضات سیاسی و فرهنگی سازمانها و گروههای مخالف جمهوری اسلامی به همراه گروهی از جوانان با عنوان حزبالله در مکانی به نام چادر وحدت فعالیت میکردند.
حمید داوودآبادی در سال۱۳۶۰ در ۱۶سالگی به منطقه سومار کرمانشاه اعزام شد و تا پایان جنگ تحمیلی در عملیاتهایی چون بیتالمقدس، رمضان، والفجر۸، کربلای۱، کربلای۵ و کربلای۸ حضور داشت. او با حضور پنجاه ماههاش در دوران جنگ تحمیلی بارها مجروح شد، ۱۴تیر و ترکش بر بدنش اصابت کرد که همچنان بهدلیل آن مصدومیتها هرازچندگاهی در بیمارستان بستری شده و تحت درمان قرار میگیرد.
داوودآبادی از سال۱۳۶۶ اقدام به نوشتن و انتشار مطالب سیاسی در روزنامه کیهان و ثبت خاطرات جنگ در روزنامه جمهوری اسلامی کرد. سال۱۳۷۰ اولین کتاب خود را با نام«یاد یاران» منتشر کرد. سه کتاب او به نامهای «یاد یاران»، «یاد ایام»، «سید عزیز» ازسوی مقام معظم رهبری مورد توجه و تقریظ قرار گرفته است. ازجمله آثار او میتوان به «آسمان زیر خاک»، «از معراج برگشتگان»، «۳۷ سال»، «چادر وحدت»، «حماسه ذوالفقار»، «خاطرات انقلاب اسلامی»، «خاطرات شکنجه»، «ناگفتهها»، «دیدم که جانم میرود»، «عباس برادرم» و... اشاره کرد. داوودآبادی در سال۱۳۶۹ یک سال دوره کارگردانی و فیلمنامهنویسی را در انجمن سینمای جوان تهران گذراند.
مشاور اصلی محتوایی فیلم سینمایی «اخراجیها۱» پیرامون دفاع مقدس ساخته مسعود دهنمکی، بازی در فیلم «قلادههای طلا» ساخته ابوالقاسم طالبی ازجمله فعالیتهای هنری حمید داوودآبادی است. رتبه اول در نخستین دوره جشنواره مطبوعات در سال۱۳۷۳ ازسوی فرهنگ و ارشاد اسلامی برای مدیریت صفحه از معراجبرگشتگان رتبه سوم در جشنواره کتاب دفاعمقدس بهمن۱۳۸۰ در کتاب تفحص رتبه دوم در پانزدهمین جشنواره کتاب دفاع مقدس آذر۱۳۹۰ در رشته خاطره خودنگاشته برای کتاب از معراجبرگشتگان در هشتمین جشنواره سراسری ادبیات داستانی بسیج در مهر۱۳۹۳، از داوودآبادی بهعنوان نویسنده دفاعمقدس تجلیل شد.
کتابهای داوودآبادی در انتشارات شهیدکاظمی
«تبسمهای جبهه»؛ خاطرات کوتاه و خواندنی نویسنده از هشت سال جنگ تحمیلی از رزمندگان با زبانی خودمانی و مایههایی از طنز. نویسنده در مقدمه کتابش مینویسد: شاید اکثر اونایی که گول خورده! و توی مطبوعات یا اصلا توی کتابهای خودم، خاطرات تلخ و شیرینم رو خونده باشن، بعضی از این خاطرات براشون تکراری باشه. بله درسته، ولی... به پیشنهاد یکی از دوستان، این کتاب رو از دل همه خاطراتم درآوردم تا تبسمهای شیرین و شادیهای کودکانهمان رو در جنگ، یکجا بذارم توی قاب نگاهتون. حالا خود دانید. اگر خوشتون اومد، دعاشو به جون رفیقم بکنید؛ و اگر هم نه، که خب چیکار کنم تا راضی بشین؟!
«تفحص»؛ سفرهای نویسنده و گزارشهای وی از تفحص، کشف و تشییع شهدا از فکه تا تهران است. در مقدمه کتاب بعد از اینکه نویسنده توضیح میدهد چگونه شهدا پیدا میشوند به مراحل شناسایی شهید بعد از یافتن شهدا اشاره میکند. سپس خاطراتی از عملیات تفحص با عنوانهایی چون آن پیرمرد سالخورده، کنار جنازه عراقی، وقتی مین والمری گل کرد و... بیان شده است. در پایان این کتاب تصاویری دیدنی و منتشرنشده از عملیات تفحص و فعالیتهای مربوط به این فعالیت باارزش و مقدس ارائه شده است.
«جاسوسبازی»؛ داستانی واقعی از ایرانیهایی که به هر دلیل و انگیزه، به کشور خود خیانت کردند. آنچه در این کتاب خواهید خواند، نه داستانهایی پلیسی است بهشیوه آگاتا کریستی و نه قصههایی هیجانی بهتقلید از جیمز باند! ماجراهایی بسیار تلخ است از برخی افراد که خواسته یا ناخواسته، خود را قربانی بیگانگان کردند و درنهایت اینکه هیچکدام از این ماجراها تخیلی، داستان، و ساختهوپرداخته ذهن یک داستاننویس نیستند. همه آنچه خواهید خواند، حوادثی است که چهبسا به ریختن خونهای بیگناهان بسیاری منجر شده است تا دشمنان از دستاندازی به کشور عزیزمان ایران، ناکام بمانند.
« دیدم که جانم میرود»؛ خاطراتی از شهید مصطفی کاظمزاده به نقل از همرزم و برادر قسمخوردهاش. شهید مصطفی کاظمزاده در ۹شهریورماه۱۳۴۴ در محله شاهپور متولد شد. ماجرای بین حمید و مصطفی از همین برادریهاست که دو نوجوان کمسنوسال با هم راهی جبهه میشوند و درنهایت نیز شهادت مصطفی او را از حمید که برادر واقعیاش شده بود، جدا میکند. نویسنده این اثر خود راوی و همرزم و همراه شهید است، از زمان اولین برخورد، حضور در چادر وحدت برای مقابله با گروههای منافقین و معترضین جمهوری اسلامی، گرفتن رضایت خانواده و حضور در جبهه جنگ، اعزام به منطقه سومار و شهادت مصطفی... شرح این رفاقت آنقدر شیرین است که وقتی به لحظه جدایی آن دو میرسد، حمید میگوید: «دیدم که جانم میرود.»
«سه شهید»؛ گفتوگویی صریح با همسران و خانواده سه شهید شاخص انقلاب؛ طیب حاجمحمدرضا، سیدعلی اندرزگو و محمدعلی رجایی.
نویسنده تلاش کرده تا با ثبت گفتوگویی از سه شهید مطرح انقلاب، به ابعاد دیگری از شخصیت این شهدا بپردازد.«سیوهفت سال»؛ ۲۵سال تحقیق و پژوهش درباره چهار ایرانی که برای ماموریتی در سال۱۳۶۱ در لبنان ازسوی رژیم اسرائیل ربوده شدند. «شهادتطلبان»؛ مجموعه شهادتطلبان نگاهی همهجانبه به تاریخچه عملیات شهادتطلبانه مختلفی دارد که طی سالهای مختلف در کشورهایی مانند لبنان و فلسطین، اجرا شده است؛ کشورهایی که همواره با جنگ داخلی درگیر بودهاند.
«عباس برادرم»؛ خاطرات و یادداشتهای شهید مدافع حرم عباس کردانی. کردانی متولد ۲۰اسفندماه۱۳۵۸ از شهر اهواز است. وی پس از حمله تکفیریها به سوریه و برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) اعزام شد. از شهدای آزادسازی شهرهای شیعهنشین نبل و الزهرا در سوریه است که در سال۱۳۹۴ به فیض شهادت نایل شد. مزار این شهید والامقام در قطعه شهدای مدافع حرم اهواز قرار دارد.
«نامزد خوشگل من»؛ مجموعه خاطرات طنز دفاعمقدس و اتفاقات و حوادث بعد از جنگ. این کتاب حاضر دربردارنده ۲۸داستان و خاطرات خاصی از جنگ تحمیلی است که مولف آنها را در ذهنش مرور کرده و هرکدام را در قالب داستانی به رشته تحریر درآورده است.
« ناگفتهها»؛ مجموعهخاطرات نویسنده از روزهای پس از جنگ. در بخش مقدمه کتاب میخوانیم: آدم پا به سن که میگذارد، بیشترین سرگرمی و دلخوشیاش میشود مرور خاطرات گذشته؛ مخصوصا اگر دوران نوجوانی و جوانیاش مصادف شده باشد با تحولات پرحادثهای همچون انقلاب و جنگ! لطفی که خداوند سبحان به من فرموده، پس از کنجکاوی و دقتنظر، حافظهای است که به مدد آن، خاطرات ارزشمند زندگی خود را ثبت و ضبط کنم؛ خاطرات انقلاب، جنگ و پس از آن، که هیچکدامشان سهمیه شخصی من نیست و نخواهد بود. خاطراتی که همراه با رقم خوردن هرکدامشان، چه خونها که نریخت و چه مشقتهایی که بر افراد ... .