کد خبر 13598
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۵

خبر حرکت 40 امامزاده از فرزندان و نوادگان امام موسي‌کاظم(ع) بسوي ايران به مأمون مي‌رسد و او به "سياهپوش سمناني " دستور قتل اين 40 امامزاده را مي‌دهد؛ در يک شب اين 40 تن به‌صورت دسته‌جمعي سر از بدن مطهرشان جدا مي‌شود و بدن‌هاي بي‌سرشان به درون چاهي در محل

به گزارش مشرق به نقل از فارس، حدود يک ماه پيش بود که براي پوشش خبري مراسم پرده‌برداري از ضريح جديد "امامزاده چهلتنان(ع) " بازار تهران دعوت شديم؛ در ابتدا اسم امامزاده چهلتنان هم برايمان غريب و به گوشمان هم نرسيده بود و هيچ اطلاعاتي از اين امامزاده نداشتيم.

2_8908171066_L600.jpg

روز ولادت امام رضا‌(ع) ـ 11 ذي‌القعده ـ ساعت 9 صبح راهي بازار تهران شديم، از خيابان 15 خرداد و از پله‌هاي "نوروزخان " خود را به داخل بازار رسانديم؛ راسته لوازم‌التحرير‌فروشان و بوي دفتر و مداد بود که فضاي اين راسته از بازار را پر کرده بود. در همان حين عبور از اين گذر، نيم‌نگاهي هم به داخل مغازه‌هايي که پر از انواع لوازم‌التحريرهاي رنگارنگ بود، مي‌انداختيم و براي لحظاتي خود را در فضاي کودکي و هياهوي مدرسه ... که يکدفعه با صداي يکي از گاريچي‌هاي بازار که چرخ‌دستي بزرگي را هل مي‌داد و فرياد «آقا مواظب باش!» رشته خيالمان پاره مي‌شود. چند دقيقه‌اي در اين گذر به سمت پايين بازار جايي که به "چارسوق بزرگ " معروف است، ادامه مسير مي‌دهيم.

7_8908171066_L600.jpg

از يکي از کسبه آدرس چهارسوق بزرگ را مي‌پرسيم و او با دست به سمت جنوب بازار اشاره مي‌کند؛ سرانجام به چهارسوق بزرگ مي‌رسيم و چند سطري از تابلويي که براي معرفي بناي چهارسوق نصب شده را مي‌خوانيم و متوجه ساخت اين بنا در زمان صفويه مي‌شويم اما ظاهراً هنوز تا "راسته بازار چهلتنان " راه زيادي مانده و ما اطلاعي از محل امامزاده چهلتنان نداريم، از يکي ديگري از کسبه که سن‌و‌سالي از او گذشته و با عينک ته‌استکاني خود داخل حجره‌اش در حال گپ با يکي از دوستانش است، مي‌پرسيم راسته بازار چهلتنان کجاست؟ مي‌گويد «همين دست چپ چارسوق بزرگ را ادامه مي‌دهي تا به راسته بازار چهلتنان برسيد» از اين فرصت استفاده مي‌کنيم و دوباره سؤال مي‌کنيم، امامزاده چهلتنان هم همانجاست؟ پاسخ مي‌دهد«‌آره؛ همانجاست، امامزاده چهلتنان(ع) نرسيده به کوچه غريبون است.»

6_8908171066_L600.jpg

به مسير ادامه مي‌دهيم و در اين مسير هر از چند قدمي بوي خاص همان راسته بازار به مشام مي‌رسد، از جلوي حجره‌هاي عطاري که مي‌گذريم، بوي ادويه‌‌جات است که همه شامه را پر مي‌کنه و در اين هياهوي بازار، در ذهن سؤالاتي در خصوص امامزاده چهلتنان نقش مي‌بندد: امامزاده چهلتنان کيست؟ چرا به اين امامزاده چهلتنان مي‌گويند؟ و ... اما شلوغي و هياهوي بازار، رشته افکار را پاره مي‌کند و اجازه تمرکز بر اين سؤالات را نمي‌دهد.
ديگر چيزي نمانده که از اين همه شلوغي بازار عاصي شويم و از طرفي به خاطر قدم‌هاي تند و با عجله‌اي که برداشته‌ايم، بدن خيس عرق است.
اما يک‌دفعه در سمت راست خود به يک درب کوچک سبزرنگ مي‌رسيم با تابلويي در بالاي آن که روي آن حک شده: «امامزاده چهلتنان‌(ع)»؛ ظاهراً به مقصد رسيده‌ايم، آهسته از اين درب کوچک امامزاده وارد يک صحن کوچک چند‌در‌چند مي‌شويم که با 3 پله به داخل صحن امامزاده چهلتنان(ع) وارد مي‌شود، کفش را داخل جا‌کفشي مي‌گذاريم و داخل امامزاده مي‌شويم.
به محض ورود، لهيبي از خنکاي خوش‌عطري از فضاي داخل صحن به صورت برخورد مي‌کند؛ اصلاً‌ قابل باور نيست که با فاصله تنها چند‌متر از فضاي شلوغ و پرازدحام بازار، چنين فضايي با اين آرامش و خنکا وجود داشته باشد. درست مثل اينکه پا را از مرز جهنمي به يک حريم بهشتي گذاشته‌ باشيم.

5_8908171066_L600.jpg

با داخل شدن به صحن امامزاده چهلتنان(ع)، بوي عطر عجيب و شديدي تمام وجودمان را در‌بر مي‌گيرد و آرامشي عميق بر جان آدمي مي‌نشيند؛ انگار که آدمي براي لحظاتي از اين دنيا کنده شده و در سراي ديگري سير مي‌کند.
اما اين بقعه و مکان، آستانه کدام امامزاده است که اين‌طور تمام وجودت را در يک لحظه به تسخير در‌مي‌آورد و آب سرد و خنکي در کام تشنه جانت مي‌ريزد.
تازه در اين لحظه است که عطش دانستن از اصل و نسب اين امامزاده در درونت زبانه مي‌کشد و سراپا گوش مي‌شوي که از امامزاده چهلتنان(ع) بشنوي.
ديري نمي‌گذرد که شرح مختصري از اين امامزاده مي‌شنويم: «زماني که امام رضا‌(ع) با اجبار و اصرار مأمون عباسي راهي ايران و مرو مي‌شود، 40 نفر از فرزندان و نوادگان امام موسي‌ کاظم‌(ع) نيز رهسپار ايران مي‌شوند و به عشق ديدار حضرت ثامن‌الحجج مسير مرو را در پيش مي‌گيرند اما اين طي طريق طولاني با شهادت امام رضا‌(ع) به دست مأمون همزمان مي‌شود، از طرفي خبر حرکت اين امامزادگان نيز به مأمون مي‌رسد و او به يکي از عمال خود معروف به "سياهپوش سمناني " دستور قتل اين 40 امامزاده را مي‌دهد.
به اين ترتيب بوده که اين 40 فرزند از فرزندان امام هفتم شيعيان در يک شب به دست سياهپوش سمناني و به‌صورت يک‌جا و دسته‌جمعي به شهادت مي‌رسند و سرهاي مطهرشان از بدنشان جدا مي‌شود و خون سرخ 40 امامزاده مانند رودي جاري مي‌شود تا گواه مظلوميت شيعه و اهل بيت عصمت و طهارت باشد و کوس رسوايي و ستم سلسله جور عباسي و خليفه سفاکي به نام مأمون».
اما حکايت به اينجا ختم نمي‌شود؛ سياهپوش سمناني دستور مي‌دهد که بدن‌هاي بدون سر اين 40 امامزاده را به درون چاهي بريزند و سر چاه را بپوشانند؛ تازه اين جاست آنچه را که مي‌شنوي پاسخ سؤال ابتدايي ذهنت مي‌شود و منشأ آن حالت معنوي و عطر بهشتي که وجودت را در لحظه ورود به اين امامزاده پر کرده بود را مي‌يابي.

3_8908171066_L600.jpg

آري، محل چاهي که بدن‌هاي مطهر اين 40 امامزاده در آن مدفون شده، همين بقعه فعلي امامزاده چهلتنان(ع) بازار تهران است.
اين چه حکايت عجيبي است؛ يعني همين بقعه و عمارت کوچک و آسماني امامزاده چهلتنان(ع) بازار تهران که هم‌اکنون در آن نشسته‌ايم، محل دفن اجساد مطهر و بي‌سر 40 تن از فرزندان امام موسي کاظم(ع) است و به يک‌باره به زيارت 40 امامزاده آمده‌ايم؟!
با اين توضيحات که توسط يکي از مسئولان اداره اوقاف تهران در مراسم پرده‌برداري از ضريح جديد امامزاده چهلتنان‌(ع) ارائه مي‌شود با بخش کوتاهي از تاريخ و اصل و نسب امامزاده چهلتنان(ع) آشنا مي‌شويم و در پاسخ اين سؤال که منبع تاريخي سرگذشت اين امام‌زادگان چيست؟ کتاب «بحرالانساب» مرحوم سيد رضي را معرفي مي‌کنند تا ديگر جاي هيچ شک و شبهه‌اي در خصوص صحت و سقم اين واقعه تاريخي در صفحه ذهن باقي نماند.
اين آشنايي مختصر با امامزاده چهلتنان(ع) بهانه‌اي شد که بيشتر جوياي پيشنه و کم‌وکيف ساخت بقعه و بارگاه اين امامزاده شويم و اينکه چرا چنين امامزاده‌اي با اين عظمت که 40 امامزاده را در قلب بازار تهران در خود جاي داده، اينگونه بايد مهجور و ناشناخته باشد و چرا بايد بسياري از کسبه بازار تهران نيز در جريان سرگذشت امامزاده چهلتنان(ع) نباشند و تنها مختصري مبهم از آن بدانند.
خلاصه اين موضوع باعث مي‌شود که در فرصتي ديگر، مجدداً سري به امامزاده چهلتنان بزنيم و به سراغ فردي برويم که سالياني است در کنار اين امامزادگان زندگي کرده و در جريان کامل ساخت اين بقعه، بازسازي و موقوفات آن قرار دارد. آري اين فرد «مهدي اربابي» از نوادگان «کربلايي محمدباقر تاجر تهراني» است؛ کربلايي محمدباقر فردي از کسبه بازار تهران است که حدود 200 سال پيش براي نخستين‌ بار متوجه وجود چاهي شد که در آن 40 امامزاده مدفون هستند و باني ساخت اين امامزاده شد.
در گفت‌وگويي صميمانه با "مهدي اربابي "، او از خوابي که جد بزرگشان ـ کربلايي محمد‌باقر تاجر تهراني ـ مي‌بيند برايمان مي‌گويد و اينکه چطور شد که امامزاده چهلتنان(ع) شناخته و صاحب بقعه و بارگاه و موقوفات شد که خود حکايتي شنيديني و جذاب دارد.
* چاهي که رازي عظيم را فاش کرد
اما خلاصه جريان به اين صورت بوده که تا حدود 200 سال پيش کسي از محل دفن اين امامزادگان خبري نداشته تا که شبي يکي از بازاريان تهران به نام «کربلايي محمد‌باقر تاجر تهراني» خوابي مي‌بيند که در آن خواب امام هفتم شيعيان به او مي‌‌فرمايند: 40 نفر از فرزندان من غريبانه سرشان از بدن‌شان جدا شده و اجساد بي‌سرشان به درون چاهي در اين محل انداخته شده و حضرت در خواب محل چاه را به کربلايي نشان مي‌دهد و پس از اين جريان بوده که کربلايي محمد‌باقر تاجر تهراني به محلي که حضرت در خواب به او نشان داده مي‌رود و پس از حفر اين محل، به اين چاه که محل فعلي بقعه است، مي‌رسد و با اجساد سالم و بي‌سر 40 امامزاده مواجه مي‌شود و اينگونه بوده که کربلايي اقدام به ساخت بقعه‌اي بر سر اين چاه که محل دفن اين 40 امامزاده بوده مي‌کند و اين محل به نام امامزاده چهلتنان(ع) معروف مي‌شود.
امروز پنج‌شنبه سيزدهم آبان 89، يک ماه پس از پرده‌برداري از ضريح جديد امامزاده چهلتنان(ع) حدود ظهر دوباره قصد امامزاده چهلتنان بازار تهران مي‌کنيم و اين بار در مسير منتهي به راسته چهلتنان از کسبه در خصوص اصل و نسب امامزاده چهلتنان مي‌پرسيم و تنها افرادي معدود هستند که مختصري از از اين امامزاده مي‌دانند اما خود را چندان معطل نمي‌کنيم و به سرعت مسير امامزاده را در پيش مي‌گيريم.

8_8908171066_L600.jpg

مهدي اربابي «نواده» کربلايي محمد‌باقر تاجر تهراني است؛ داخل حريم معطر و ملکوتي امامزاده چهلتنان(ع) مشغول به صحبت با او مي‌شويم که اکنون به وکالت از پدر، متولي اين امامزاده است؛ شيريني و جذابيت کلام او گذشت زمان يک ساعت را از يادمان مي‌برد؛ مهدي اربابي و از نوادگان کربلايي محمد‌باقر تاجر تهراني از جد بزرگ خود و خوابي که در آن، محل دفن اين امامزادگان را نشان مي‌دهند و ... برايمان مي‌گويد:
«من از نوادگان کربلايي محمد‌باقر تاجر تهراني هستم و از 7 نسل پيش در همين راسته بازار در کوچه‌ پشت امامزاده چهلتنان به نام "غريبان " ساکن بوده‌ايم يعني از 200 سال پيش اجداد ما در همين کوچه پشت امامزاده ساکن بوده‌اند.
* کربلايي محمد باقر چرا خوابيده‌اي!
کربلايي محمدباقر حدود 170 سال پيش خوابي مي‌بيند که در اين خواب امام کاظم‌(ع) محل فعلي بقعه امامزاده چهلتنان(ع) را به او نشان مي‌دهد و مي‌فرمايند: "کربلايي محمدباقر اينجا 40 نفر از فرزندان من که براي زيارت فرزندم امام رضا (ع) آمده بودند مثل جدشان غريبانه شهيد شده‌اند و بدن بدون سرشان در اين محل مدفون است و تو خوابيده‌اي. "
کربلايي محمدباقر وقتي از خواب بيدار مي‌شود، منقلب آنچه در رويا ديده مانند تصويري واقعي در جلوي چشمانش بوده. او پس از اين خواب پسرعموها و پسردايي‌ها که "مشهدي ابوطالب " يکي از آنها بوده را فرا مي‌خواند و دسته‌جمعي به اين محل، يعني محل فعلي امامزاده چهلتنان مي‌آيند و دقيقا همان نقطه‌اي را که امام در خواب به کربلايي نشان داده بود را حفر مي‌کنند تا اينکه دهانه يک چاهي باز مي‌شود ـ تا آن زمان حتي دهانه آن چاه نيز مشخص نبود و روي آن کاملا پوشيده شده بود ـ خلاصه پس از آنکه چاه نمايان مي‌شود، کربلايي محمدباقر و يکي‌دو نفر از همراهان او به داخل چاه مي‌روند و با بدن‌هاي بدون سر 40 پيکر سالم که هنوز خون‌هاي آنها که بر زمين جاري شده بود نيز تازه بوده مواجه مي‌شوند يعني پس از گذشت حدود هزار و 200 سال نه تنها که بدن‌هاي اين امامزادگان پس از جدا شدن سر از بدنشان سالم مانده بود بلکه خوني که به واسطه جدا شدن سر از اجسادشان جاري شده بود همچنان تر ‌و‌ تازه باقي مانده بود.
تصور کنيد که اين 40 امامزاده در زمان امام رضا‌(ع) به شهادت رسيدند، شهادت امام رضا‌(ع) در سال 205 هجري قمري رخ داده و هم‌اکنون در سال 1431 هستيم و کربلايي محمد‌باقر اين خواب را در سال 1260 قمري برابر با 1218 شمسي ديده يعني 171 سال پيش و حدود حکومت آقامحمد خان قاجار.
پس از اين واقعه، کربلايي محمدباقر و مشهدي ابوطالب تصميم مي‌گيرند که تمام مال و اموال خودشان را وقف اين امامزادگان کنند و بقعه‌اي براي اين امامزاده بسازند که به اين واسطه محل اين بقعه به امامزاده چهلتنان(ع) معروف مي‌شود.
کربلايي محمدباقر در آن زمان به لحاظ مالي فردي متمول بود و در اين راسته از بازار مايملک و مغازه‌هاي زيادي را در اختيار داشته که تمام اين اموال خود را در قالب چند وقف‌نامه، وقف امامزاده چهلتنان مي‌کند و هم‌اکنون امامزاده چهلتنان 90 مستأجر دارد؛ فرزند مشهدي ابوطالب به نام کربلايي محمد‌حسن ارباب در همين امامزاده مدفون است يعني 4 پشت قبل از بنده محمدحسن ارباب است که وصيت کرده بود من را در جلوي در ورودي اين امامزاده دفن کنيد تا زائران اين بقعه از روي قبر من عبور کنند.
وقف‌هايي که توسط کربلايي محمد‌باقر تاجر تهراني و مشهدي ابوطالب براي امامزاده چهلتنان(ع) انجام مي‌شود شامل زمين، مغازه و منزل مسکوني بوده که هم‌اکنون نيز اين منزل مسکوني در داخل کوچه غريبان پابرجاست که البته اين کوچه در حال حاضر به نام کوچه چهل‌تن معروف است.
* هزينه سفر حجي که صرف ساخت بقعه امامزاده شد
در سالي که کربلايي محمد‌باقر اين خواب را مي‌بيند مبلغي پول را نيز براي انجام سفر حج خود کنار گذاشته بود که پس از اين قضيه آن پول را هم صرف ساخت بقعه امامزاده چهلتنان مي‌کند.
در خصوص شکل و شمايل بقعه قديمي امامزاده بايد بگويم که ساختمان قديمي امامزاده از تيرچه چوبي بود که الان يک قسمت از ايوان جلويي امامزاده با همان تيرچه چوبي قديمي باقي مانده و در وقف‌نامه‌اي که توسط کربلايي محمد‌باقر و مشهدي ابوطالب انجام مي‌شود مصارفي را براي موقوفات مشخص مي‌کنند از جمله اينکه مبلغي از عوايد موقوفات امامزاده صرف تعميرات بقعه شود همچنين مواجب يک نفر خادم براي امامزاده در نظر گرفته شود و از محل عوايد موقوفات مجالس عزاداري براي پيامبر اکرم و اهل بيت عصمت و طهارت و علي‌الخصوص مجالس عزاداري براي اباعبدالله الحسين(ع) در ماه محرم و صفر در بقعه اين امامزاده و در منزل مسکوني متولي امامزاده برگزار شود.
از آن پس بوده که هر فردي که به عنوان متولي اين امامزاده معرفي مي‌شده در منزلش اين مجالس عزاداري برپا بوده و حدود 2 سال است که پس از فوت عمويم اين مجالس روضه در منزل ما برگزار مي‌شود؛ در حال حاضر پدرم متولي امامزاده است و من هم از طرف او وکالت امامزاده را برعهده دارم.
*پرده‌برداري از ضريح امامزاده چهلتنان(ع) همزمان با روز ولادت امام رضا(ع)
بازسازي بناي بقعه امامزاده چهلتنان‌(ع) در سال 84 شروع شد و ضريح قديمي اين امامزاده که چوبي بود توسط يکي از خيران به نام حاج مجتبي حاصليان از بازاريان عباس‌آباد در صنف پوشاک ساخته مي‌شود که در ماه گذشته عمليات نصب آن هم به اتمام رسيد و از ضريح جديد در روز ولادت امام رضا(ع) پرده‌برداري شد که البته خود حکايت آماده شدن ضريح جديد تا روز ولادت امام رضا‌(ع) حکايت شنيدني دارد که تعريف خواهم کرد اما اينکه چرا اين خيّر، امامزاده چهلتنان را براي ساخت ضريح انتخاب کرده اين بوده که او حوائج خيلي خاصي داشته که توسط اين امامزاده برآورده شده است.
بازسازي اين امامزاده از سال 84 تا اواخر سال 87 به طول انجاميد و قرارداد ساخت ضريح جديد اين امامزاده هم در مرداد 88 توسط حاصليان با ابوالحسني در ميبد يزد بسته شد و 27 مهر برابر با 11 ذي‌الحجه مصادف با ولادت امام رضا‌(ع) از اين ضريح جديد پرده‌برداري شد.
در ابتدا براي آماده شدن اين ضريح همزمان با ولادت امام رضا(ع) برنامه‌ريزي خاصي نداشته‌ايم اما يک هفته قبل از ولادت امام رضا(ع)، سازنده ضريح با من تماس گرفت و گفت «ضريح آماده شده و قصد داريم آن را به تهران حمل کنيم» از او پرسيدم که نصب ضريح چند روز طول مي‌کشد و او گفت 3 روز و آن روز بيست‌و‌يکم مهر بود و ما محاسبه کرديم که اگر 3 روز هم صرف نصب ضريح شود، 2 روز فرصت خواهيم داشت تا روز ولادت حضرت داخل امامزاده را نظافت و مرتب کنيم و در روز ولادت از ضريح جديد امامزاده چلهتنان(ع) پرده‌برداري کنيم اما حکايت تازه از اين جا شروع شد.
*ضريحي که ظرف 2.5 روز نصب آن به اتمام رسيد
با انتقال قطعات ضريح به تهران و حمل آن به امامزاده، تازه متوجه شديم که نصب ضريح چقدر کار زمانبر و دشواري است چرا که بخش‌هاي مختلف و قطعات ضريح کاملا از هم باز بود و بايد آنها سوار مي‌شدند و تازه پس از اين عمليات نوبت به کارهايي مانند نجاري، شيشه‌بري، برق‌کاري، سنگ‌کاري، خياطي و ... مي‌رسيد.
ديديم که اتمام کار ضريح زمان خيلي زيادي نياز دارد و اين نگراني ايجاد شد که آيا ممکن است ظرف 2 تا 3 روز بتوانيم همه اين کارها را انجام دهيم اما از طرفي هم چون اين 40 امامزاده براي ديدار امام رضا(ع) از مدينه به سمت مرو رهسپار بودند و در اين راه به شهادت رسيده و سر از بدنشان جدا شده بود، خيلي مصر بوديم که در روز ولادت امام رضا(ع) کارهاي ضريح جديد به اتمام برسد.
حين نصب قطعات ضريح ديديم که يکي‌دو اشتباه در قاب دور ضريح هم وجود دارد که يک بخش از نوشته پس از نصب در زير قاب قرار مي‌گرفت که براي رفع اين مشکل مجبور شديم دوباره سفارش ساخت آن را به يزد بدهيم تا اين قسمت از نو ساخته شود و دوباره به تهران حمل شود.
نصب قطعات ضريح به تنهايي 3 روز زمان نياز داشت اما اين عمليات به‌علاوه سنگ‌کاري اطراف ضريح، شيشه‌بري‌، سيم‌کشي، برق‌کاري داخل و بيرون و دوخت پارچه مخملي دور ضريح که بايد سفارش آن به خياط داده مي‌شد، تمام اين کارها ظرف 2 روز و نيم انجام شد!
تکميل ضريح جديد امامزاده چهلتنان(ع) با کم‌و‌کيفي که گفتم در مدت 2 روز و نيم، يکي از کرامات اين امامزادگان بود به طوري که خود نصاب و سازنده ضريح مي‌گفت «من تابحال 50 ضريح ساخته‌ و نصب کرده‌ام اما تا به حال ضريحي نبوده که تمام کارهاي آن ظرف 2 روز و نيم انجام شود.»
وقتي صحبت‌هاي نواده کربلايي محمد‌باقر تاجر تهراني به اينجا مي‌رسد از او درباره مهجوري و ناشناخته بودن امامزاده چهلتنان(ع) مي‌پرسيم که چرا حتي اهالي و کسبه بازار هم آشنايي چنداني با اين امامزاده و سرگذشت آنان ندارند؟
اربابي به جرياني تاسف‌بار اشاره مي‌کند و مي‌گويد: قبل از آنکه توليت اين امامزاده به بنده و پدرم واگذار شود به مدت 27 سال امور امامزاده چهلتنان(ع) در وکالت يک بنده‌ خدايي بود ـ البته نمي‌شود به او بنده خدا گفت ـ که از طرف عموي من وکالت اين امامزاده را بر عهده داشت؛ او فردي بازاري با چهره‌اي موجه بود و بيشتر در پي جنبه‌هاي مادي اين امامزاده؛ متاسفانه تازه امروز است که به نيات واقفين اين امامزاده به‌صورت کامل عمل مي‌شود حتي براي مدتي اقامه عزاي حسيني نيز که جزء نيت واقفين بود نيز به فراموشي سپرده شده بود.
وقتي از اربابي مي‌پرسيم که در طول مدتي که آن فرد بازاري وکالت اداره امامزاده را برعهده داشت چرا با مشاهده آن وضعيت دخالتي نکرديد، مي‌گويد: «از طرفي دلمان براي چنان وضعيتي مي‌سوخت اما از طرفي هم مسئوليتي نداشتيم و اين فردي که متولي امامزاده شده بود يک وجهه بسيار خوبي را در بين بازاريان داشت و حتي کسي جرأت اينکه به او بگويد بالاي چشمت ابروست را نداشت؛ مقام معظم رهبري در همين سفر اخير به قم يکي از بيانات کليدي‌شان اين بود که چهره موجه افراد قابل احترام و تکريم است اما شاخص حق نيست و در صحابه پيامبر هم چهره‌هاي موجهي بودند که به بيراهه رفتند؛ خلاصه که متولي سابق اين امامزاده تخلفاتي داشت و سرانجام با فوت عمويم، اين فرد هم برکنار شد اما واقعا بسياري از امامزادگان غريب واقع شده‌اند.»
* حکايت شهادت چهلتنان(ع) در کتاب بحرالانساب سيد رضي
اربابي در ادامه اين گفت‌و‌گو از تاريخچه امامزادگان چهلتنان(ع) در کتاب "بحر‌الانساب " مرحوم سيد رضي مي‌گويد و اينکه «اصل اين کتاب به قلم مبارک امام صادق‌(ع) و امام حسن عسکري‌(ع) نگارش شده و سيد رضي اين کتاب را ترجمه کرده و هم‌اکنون مشخص نيست که نسخه اصلي اين کتاب چه سرنوشتي يافته و نسخه سيد رضي نيز بسيار ناياب است.»
در کتاب بحر‌الانساب ذکر شده زماني که امام رضا‌‌(ع) به دستور مأمون از مدينه راهي مرو شدند، 12 هزار و 763 نفر از فرزندان ائمه در عربستان به سر مي‌بردند و مأمون از اينکه اين افراد دست به شورش بزنند به شدت واهمه داشت، اين بود که پس از دعوت امام رضا(ع) به خراسان تصميم به قلع‌و‌قمع فرزندان ائمه نيز گرفت و به اين واسطه بود که پس از حرکت امام به ايران، نوادگان و امامزادگان نيز به سمت ايران رهسپار شدند چرا که ائمه اطهار به فرزندانشان سفارش کرده بودند که هر وقت حکومت فاسق در مدينه و عراق و ساير بلاد به شما فشار آوردند به ايران پناه ببريد.
در زمان مامون،‌ حسن صباغ قزويني و سياهپوش سمناني از عوامل مأمون در شهريار قلعه‌اي داشتند که سپاهيانشان در آن مستقر بودند؛ پس از حرکت امامزادگان به ايران، سياهپوش سمناني نامه‌اي به مأمورن مي‌نويسد و در آن نامه به مأمون گزارش مي‌‌دهد که‌ 12 هزار و 673 نفر از فرزندان ابوترابيان ـ در آن زمان به فرزندان ائمه ابوترابيان گفته مي‌شد ـ راهي ايران و رهسپار خراسان و مرو‌ هستند، اگر اين افراد پايشان به آنجا برسد چيزي از حکومت تو باقي نخواهد ماند؛ به اين صورت بود که مأمون در همان شب امام رضا‌(ع) را با زهر مسموم و به شهادت مي‌رساند و نامه‌اي هم براي سياهپوش سمناني مي‌فرستد که تمام نوادگان و فرزندان ابوترابيان که به ايران وارد شده‌اند را قلع و قمع کنيد و به اين صورت بود که اين امامزادگان به اقصي‌نقاط ايران پراکنده شدند.
در ادامه سرگذشت امامزاده چهلتان(ع) در کتاب بحر‌الانساب آمده است که سياهپوش سمناني 40 امامزاده را به‌صورت يکجا به شهادت مي‌رساند و سرهاي اين امامزادگان را از تن جدا مي‌کند و بدن‌هاي مبارکشان را به درون چاهي که هم‌اکنون بقعه اين امامزادگان در آن محل واقع شده، مي‌ريزد و سرهاي اين 40 امامزاده را به عنوان مژدگاني به سمت مرو مي‌برد.
اما بشنويد که در مسير حمل اين سر‌ها به مرو چه اتفاقي مي‌افتد؛ نيروهاي سياهپوش سمناني که حامل سرهاي اين 40 امامزاده بودند در مسيرشان به مرو به دشت ورامين مي‌رسند و به منزل پيرزني مي‌روند که اين پيرزن از نسل ابوذر غفاري بوده؛ اين پيرزن ابتدا تصور داشته که سياهپوش سمناني و نيروهايش مانند هميشه و در مسير خود براي سرکشي آمدند اما شب‌هنگام متوجه چيزي که همراه سياهپوش سمناني بوده و از نيت آنها باخبر مي‌شود لذا سريعا فرزندان، نوادگان و جوانان دشت ورامين را باخبر مي‌کند و آنها که تعدادشان به 100 نفر مي‌رسيده با نيروهاي سياهپوش سمناني وارد جنگ مي‌شوند که اين جنگ چند روزي به درازا مي‌کشد و امامزاده عون‌ابن سپهسالار نيز که از فرزندان امام موسي کاظم(ع) بوده به نيروهاي وراميني ملحق مي‌‌شود و سرانجام آنها موفق مي‌شوند سياهپوش سمناني را به هلاکت برسانند و سرهاي مطهر اين 40 امامزاده را پس بگيرند.
* تدفين سر‌هاي امامزاده چهلتنان(ع) بازار تهران در ورامين
در اين نبرد، امامزاده عون‌ به شهادت مي‌رسد و سرهاي مطهر اين 40 امامزاده به همراه پيکر امامزاده عون در همان ورامين به خاک سپرده مي‌شود که هم‌اکنون اين محل به نام "امامزاده عون " در ورامين صاحب بقعه و بارگاه است؛ در کتاب بحر‌الانساب و در بخشي که فرزندان امام موسي کاظم(ع) را معرفي مي‌کند آمده است که 40 فرزند حضرت امام موسي کاظم (ع) به صورت يکجا به شهادت رسيده‌اند و سر از بدنشان جدا شده است.
* تصوير نوراني 40 صورت بر سنگ قبر امامزاده چهلتنان(ع)
مهدي اربابي در ادامه به خوابي که اخيرا خود درباره امامزاده چهلتنان(ع) ديده اشاره مي‌کند و برايمان مي‌گويد: «سال گذشته که قرارداد ساخت ضريح اين امامزاده بسته شد در خواب ديدم که 3ـ4 نفر با من تماس گرفتند و گفتند که ضريح امامزاده را آورده‌ايم و قصد نصب آن را داريم؛ در محل نصب ضريح يک سنگ قبري نمايان شده و تو هم بيا و اين سنگ قبر را زيارت کن؛ من در عالم خواب خود را به صحن امامزاده رساندم و ديدم که پارچه سبزي را بر روي سنگ قبر امامزاده کشيده‌اند، وقتي اين پارچه را کنار زدم 40 صورت را به‌صورت نقش برجسته بر روي اين سنگ مشاهده کردم، تصور کنيد که 40 صورت کاملا نوراني و نمايان بر روي سنگي حک شده باشد که کاملا طبيعي و واقعي با محاسن نوراني بر روي اين سنگ قابل مشاهده بودند؛ بر بالاي اين سنگ قبر هم نوشته شده بود "امامزاده چهلتنان " و زير هر يک از اين چهره‌ها، اسمي نوشته شده بود.
وقتي من چشمم به اولين چهره اين سنگ افتاد، اين چهره آنقدر زيبا و نوراني بود که مجذوب آن شدم ‌به‌گونه‌اي که نتوانستم بقيه چهره‌ها را ببينم و نگاهم بر روي همين چهره اول باقي ماند که در زير اين صورت نوشته بودند "امامزاده يعقوب " و من به واسطه شدت مجذوبيت به اين چهره، نتوانستم چشم از آن چهره بردارم؛ اين صورت و چهره بر روي سنگ را بوسيدم و افراد حاضر در کنار سنگ قبر مشغول نصب ضريح جديد شدند.
در پي اين خواب بود که در کتاب بحر‌الانساب به دنبال نام يعقوب در فرزندان امام موسي کاظم‌(ع) گشتم، پس از بررسي متوجه شدم که امام موسي‌کاظم(ع) فرزندي به نام يعقوب داشته و هم در نوادگان حضرت فردي به نام يعقوب بوده است.»
* زائراني که همگي با دستان پر از آستانه امامزاده چهلتنان(ع) باز مي‌گردند
اربابي نفسي تازه مي‌کند و ادامه مي‌دهد «در طول اين چند سالي که در امامزاده چهلتنان(ع) هستم، خاطرات زيادي از افراد حاجتمندي که به اين امامزاده آمده‌اند، دارم.
آقاي حاصليان که باني ساخت ضريح جديد امامزاده چهلتنان است، حوائج خاص زيادي داشته که توسط اين امامزاده برآورده شده است؛ داستان خط تلفن امامزاده نيز شنيدنش خالي از لطف نيست، ما براي امامزاده تقاضاي خط تلفن ثابت کرديم که شماره 38 28 63 55 نصيب امامزاده چهلتنان(ع) شد که به صورت اتفاقي متوجه شديم که اگر به‌صورت دو به دو اعداد اين 8 رقم را جمع بزنيم به عدد 40 مي‌رسيم.
همچنين به کرات برآورده شدن حوائج زائران امامزاده چهلتنان(ع) را ديده‌ايم که پس از برآورده شدن حوائجشان هدايايي را براي امامزاده مي‌آورند و از خادمين امامزاده تشکر مي‌کردند و مي‌‌گفتند که ما حاجت خود را گرفته‌ايم؛ در مواردي خانواده‌هايي را شاهد بوده‌ايم که گرفتاري‌هاي بسيار بزرگي داشته‌اند و در آستانه متلاشي شدن قرار داشته‌اند اما با عرضه حوائج خود به آستان امامزاده چهلتنان(ع) زندگي‌شان متحول و منقلب شده و مشکلاتشان سامان يافته است.
ما به عنوان خادمين امامزاده چهلتنان(ع) ديدن اين گونه کشف و کرامات برايمان عادي شده و امري خارق‌العاده محسوب نمي‌شود و برايمان جاي تعجب ندارد.»
او مي‌گويد «شايد اين کرامات براي کساني عجيب و امر خارق‌العاده محسوب شود که از ائمه اطهار شناخت کافي ندارند در صورتي که ائمه اطهار براي آخرت و براي نجات از سختي‌ها و گرفتاري‌هاي برزخ و قيامت از ما دست‌گيري مي‌کنند حال برآورده کردن برخي حوائج و گرفتاري‌هاي دنيايي، جزء امور دم‌دستي محسوب مي‌شود که در مقايسه با آن عظمت آخرت، اين حوائج دنيايي چيز قابل ذکري نيست.
* پاي صحبت "مشهدي کريم " که 40 سال در چهلتنان خدمت کرد
وقتي صحبت‌هاي مهدي اربابي به اين جا مي‌رسد، به‌اتفاق به سراغ کريم گلکار معروف به "مشهد کريم " در کوچه غريبان پشت امامزاده چهلتنان رفتيم که بيش از 40 سال سرايدار و خادم امامزاده چهلتنان(ع) بوده؛ مشهدي کريم از خودش مي‌گويد و اينکه بچه يتيمي بوده که به تهران آمده و حالا 53 سال است که در تهران زندگي مي‌کند و 6 سال را در سه‌راهي حاجاتي در کاروانسراي گلشن، لحاف‌دوزي مي‌کرده و از سال 42 که پدرخانمش به عنوان سرايدار و خادم امامزاده فوت کرده، حاج اسماعيل ارباب از او خواسته که در اينجا بماند و سرايدار امامزاده چهلتنان شود؛ در اين مدت به چشم خود بارها ديده‌ که چه افرادي آمده‌اند و حوائج خود را از اين امامزاده گرفته‌اند، مشهدي کريم برايمان قسم ياد مي‌کند که تا اين لحظه تمام امورات زندگي‌اش به "آقايي " گذشته و اين طور نبوده که در طول زندگي‌اش کسي پشت سر او حرفي بزند و يا فرزندانش "نااهل " شوند و اينکه حاج ابراهيم اربابي به او توصيه کرده که اينجا بماند تا امام حسين(ع) زندگي او را "تأمين " کند.
مشهدي کريم از خاطرات خود از امامزاده چهلتنان(ع) مي‌گويد و اينکه به ياد دارد زماني که مي‌خواستند بناي امامزاده چهلتنان(ع) را بازسازي کنند، دور قبر امامزاده را حفاري مي‌کنند تا ستون‌هاي ساختمان جديد را نصب کنند و اين حفاري 3 ـ 4 روزي طول مي‌کشد و مي‌گويد «خدا مي‌داند، به همين امامزاده قسم، تا 5 ـ 4 روز از دور قبر اين امامزاده بوي گلاب عجيبي به مشام مي‌رسيد، هر کسي که در آن زمان به داخل محوطه امامزاده مي‌آمد از اين بوي گلاب مست‌کننده مي‌پرسيد و مي‌گفت که اين بوي چيست و اين چه نوع گلابي است؟
ما هم سري تکان مي‌داديم و مي‌گفتيم، آره! قبر را با گلاب شسته‌ايم! آخه اگر اين حرف را نمي‌زديم بازاريان هجوم مي‌آوردند و تمام خاک اين امامزاده را براي تبرک با خود مي‌بردند.»
مشهدي کريم ادامه مي‌دهد: «در همين کوچه غريبان، فردي به نام حاج محمود زندگي مي‌کرد؛ در يکي از شب‌هاي تابستان که در پشت‌بام دراز کشيده بوده، مي‌بيند نور سبزي از آسمان وارد فضاي امامزاده شد، حاج محمود به سرعت خود را به ورودي امامزاده مي‌رساند و در آن زمان سرايدار امامزاده پدر خانم من بود، او در را باز مي‌کند و حاج محمود قضيه را برايش تعريف مي‌کند که نور سبزي از آسمان به داخل امامزاده شده؛ سرايدار امامزاده مي‌گويد که اين اتفاق براي من چيز جديدي نيست، من بارها چنين صحنه‌اي را ديده‌ام؛ با هم داخل امامزاده مي‌شوند که عطر عجيبي تمام فضاي امامزاده را پر کرده و حال و هواي عجيبي هم در امامزاده حاکم بوده.»
* سرهنگ درباري که خادم امامزاده چهلتنان(ع) شد
مشهدي کريم از خاطرات قبل از انقلاب هم برايمان مي‌گويد و تعريف مي‌کند «يک سرهنگ بازنشسته‌اي در زمان شاه بود که خود را خادم اين امامزاده کرده بود؛ اين سرهنگ که در دربار خدمت مي‌کرده حدود 2 متر قد داشت و جثه بسيار بلند و بالايي؛ سن و سالي از او گذشته بود، در آن زمان من سرايدار بودم و براي اولين بار که او را ديدم، از من پرسيد اسم تو چيست، گفتم "کريم گلکار " گفت من يک ماه است که به دنبال اين امامزاده هستم و خواب ديده‌ام و به من گفته‌اند که برو "چهل‌تن " خدمت کن! وقتي او براي اولين بار رفت داخل امامزاده و زيارت کرد، از آن به بعد بود که جانا و مالا شروع به خدمت در اين امامزاده کرد.
اين قضيه براي 37 سال پيش است و اين سرهنگ مي‌گفت که من از اين امامزاده خيلي نتيجه‌(حاجت) گرفته‌ام، او هر روز جلوي در امامزاده را آبپاشي مي‌کرد و وقتي مي‌خواستم که ظرف آب را از او بگيرم، قبول نمي‌کرد و مي‌گفت که اين کار را بايد خودم انجام دهم.
هنوز مشهدي کريم حرف‌هاي زيادي براي گفتن از امامزاده چهلتنان(ع) و 40 سال خدمتش در اين امامزاده دارد اما فرصت و توفيق همنشيني ما با اهالي اين بقعه بهشتي در قلب بازار تهران به انتها مي‌رسد و از کوچه غريبان خارج مي‌شويم و سرمست از عطري که هنوز در جانمان از زيارت اين "40 " امامزاده نشسته، مسير چهارسوق بزرگ بازار را در پيش مي‌گيريم ...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس