کد خبر 128371
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۱:۵۹
مشرق--- حضرت ابو الحسن ، امام موسى بن جعفر علیهما السلام در جمع بعضى از اصحاب خاصّ، فرمود:

روزى هارون الرّشید مرا احضار كرد و چون بر او وارد شدم سلام كردم ، وى پس از آن كه جواب سلام مرا داد؛ گفت : آیا ممكن است دو خلیفه از مردم مالیات دریافت نمایند؟!

گفتم : مواظب باش و تقواى الهى را رعایت نما، مبادا سخن بى محتواى دشمنان ما را بپذیرى ، اگر صلاح مى دانى حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله بخوانم !

هارون گفت : مانعى نیست .

اظهار داشتم : پدرم از پدران بزرگوارش ، از جدّم رسول خدا صلوات اللّه علیهم نقل فرمود: همانا چنانچه بدن خویشان با یكدیگر تماس پیدا كنند، تحریك و آرامش به وجود مى آورد؛ بنابر این دستت را در دست من قرار ده ؛ و سپس جلو رفتم و هارون دست مرا گرفت و كنار خود نشانید و گفت : دیگر وحشتى نداشته باش ، راست گفتى و نیز جدّت راست گفته است ، سكون و آرامش پبدا كردم و دوستى تو در دلم جاى گرفت ، اكنون سئوال هایى را مطرح مى كنم كه كسى پاسخ آن ها را نمى داند، چنانچه جواب صحیحى دادى ، تو را آزاد مى گذارم و پس از این ، سخن هیچ كسى را بر علیه تو اهمیّت نمى دهم .

گفتم : آنچه مى خواهى سئوال كن ، اگر در امان بودم پاسخ مى گویم .

هارون اظهار داشت : چناچه راست گفتى و جواب از روى تقیّه نبود در امان خواهى بود.

و سپس گفت : به چه دلیلى شما بر ما ترجیح داده شده اید؛ و بر ما برترى دارید؟ و حال آن كه ما و شما از نسل عبدالمطّلب هستیم و پسر عمو خواهیم بود.

در پاسخ گفتم : به جهت آن است كه عبداللّه و ابوطالب از یك پدر و مادر بوده اند؛ ولى عبّاس ، مادرش غیر از مادر آن دو نفر بود و فقط از جهت پدر یكى هستند.
آن هنگامى كه رسول خدا صلوات اللّه علیه خواست با نصارى مباهله نماید، اظهار داشت : فقط پسران و زنان و خودمان باشیم و درباره یكدیگر نفرین نمائیم ؛ و تنها حسن ، حسین ، علىّ و زهراء علیهم السلام را همراه برد؛ پس همانطور كه امام حسن و حسین را فرزند خود نامید، ما هم فرزند و ذرّیّه او هستیم

سپس گفت: چگونه به خود اجازه مى دهید كه مردم شما را پسران حضرت رسول بنى الرّسول نامند و حال آن كه شماها فرزندان علىّ بن ابى طالب علیه السلام هستید و انسان از ناحیه پدر به اجداد خود منسوب مى شود و مادر نقشى ندارد؟در جواب هارون چنین اظهار داشتم : چنانچه رسول اللّه صلى الله علیه و آله زنده گردد و دختر تو را براى خود خواستگارى نماید، آیا قبول مى كنى؟

پاسخ داد: بلى .

گفتم : ولى چنانچه از من خواستگارى نماید، نمى پذیرم .

هارون گفت : چرا؟

جواب دادم : چون من توسّط او متولّد شده ام ، لیكن تو از دیگرى به دنیا آمده اى .

پس از آن ، هارون الرّشید پرسید: چگونه خود را ذرّیّه رسول اللّه مى نامید؛ و حال آن كه ذُرارى (و نسل) شخص به وسیله مرد شناخته مى شود و شماها فرزندان دختر رسول اللّه مى باشید؟

از او خواستم تا از جواب این سئوال مرا معذور دارد، ولى او نپذیرفت و اصرار ورزید تا پاسخ گویم ؛ و نیز افزود: شما فرزندان علىّ ابن ابى طالب علیه السلام هستید؛ چرا خودتان را رئیس و رهبر مسلمین و ذرارى رسول اللّه - صلوات اللّه علیه - معرّفى مى كنید؟!

در جواب گفتم : به خدا پناه مى برم از شرّ شیطان ، خداوند عیسى علیه السلام را از ذرّیّه حضرت ابراهیم و داود و موسى و سلیمان علیهم السلام معرّفى كرده است ، اكنون بگو كه عیسى كیست ؟

هارون پاسخ داد: عیسى پدر نداشت .
گفت : به چه دلیلى شما بر ما ترجیح داده شده اید؛ و بر ما برترى دارید؟ و حال آن كه ما و شما از نسل عبدالمطّلب هستیم و پسر عمو خواهیم بود. در پاسخ گفتم : به جهت آن است كه عبداللّه و ابوطالب از یك پدر و مادر بوده اند؛ ولى عبّاس ، مادرش غیر از مادر آن دو نفر بود و فقط از جهت پدر یكى هستند

گفتم : بنابر این از طریق مادرش ، مریم ، از ذُرارى انبیاء علیهم السلام قرار گرفته است .

و همچنین ما نیز از طرف مادر ذرّیّه پیغمبر خدا مى باشیم ، آیا كفایت مى كنى یا بیفزایم ؟

گفت : توضیح بیشترى بده ؟

گفتم : آن هنگامى كه رسول خدا صلوات اللّه علیه خواست با نصارى مباهله نماید، اظهار داشت : فقط پسران و زنان و خودمان باشیم و درباره یكدیگر نفرین نمائیم ؛ و تنها حسن ، حسین ، علىّ و زهراء علیهم السلام را همراه برد؛ پس همانطور كه امام حسن و حسین را فرزند خود نامید، ما هم فرزند و ذرّیّه او هستیم .

در پایان ، هارون الرّشید مرا تحسین كرد و گفت : مشگلات و خواسته هاى خود را مطرح نما كه برآورده خواهد شد.

گفتم : اوّلین خواسته من این است كه اجازه دهى پسز عمویت به حرم جدّش ، كنار اهل عیالش باز گردد؟

در جواب اظهار داشت : بررسى كنیم .

در ادامه روایت گفته شده است كه هارون دستور داد تا حضرت را نزد سندى بن شاهك محبوس نمایند.

منبع : عیون أخبار الرّضا علیه السلام ، ج 1، ص 81؛ اختصاص شیخ مفید، ص 54؛ بحارالانوار، ج 48، ص 121، ح 1، و ص 125، ح 2؛ مدینة المعاجز، ج 6، ص 427، ح 2080؛ اءعیان الشّیعة، ج 2، ص 8؛ ینابیع المودّة، ج 3، ص 117. (نقل از کتاب «چهل داستان و چهل حدیث از امام موسی کاظم علیه السلام»، عبدالله صالحی)

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • میترا ۱۴:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۳/۲۷
    0 0
    مشرق !ادیت مطلبت مشکل داره درستش کن .حیفه مطلب به این زیبایی اینطور نوشته بشه
  • حسینی ۱۸:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۳/۲۷
    0 0
    لعنة الله علی هارون الخبیث و کلّ عدو لأهل البیت علیهم السلام

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس