به گزارش مشرق به نقل از فارس، سیدناصر حسینیپور در کتاب «پایی که جا ماند؛ یادداشتهای روزانه از زندانهای مخفی عراق» شرایط دشوار اسرای ایرانی را به تصویر کشیده است.
خاطره ذیل قسمتی از این کتاب است:
در کمپ ملحق توالتها مقررات خاص خودش را داشت. رفتن به توالت با شمارش بود. وقتی اسیری برای قضای حاجت وارد توالت میشد، یک نفر از یک تا ده میشمرد . بچهها باید با اعلام عدد دو از توالیت بیرون میآمدند. اگر اسیری تاخیر داشت، مسئول نوبت، با لگد با در توالت میکوبید تا بیرون بیاید.
در توالتها از داخل بسته نمیشد، عراقیها دربندهای داخلی توالتهای را درآورده بودند. وقتی عدد ده توسط مسئول شمارش تکرار میشد، با لگد به در توالت میدوبید، اگر بچهها از داخل در را نمیگرفتند، محکم به سرشان میخورد. معمولا بچهها از داخل در را نمیگرفتند، محکم به سرشان میخورد. معمولا بچهها با ادامه عدد ده بیرون میآمدند. بیشتر اوقات که ساعات کمتری را برای هوا خوری بیرون بودیم، هر کس موفق میشد به توالت برود، انگار به فتح بزرگی رسیده بود!
در هر بازداشتگاه هر ده نفر هم خرج بودند. معمولا کسانی باهم هم خرج میشدند که هم شهری و یا در یک یگان خدمت میکردند. مسئولین باداشتگاه اسرایی را که پرخور و خوش خوراک بودند در گروههای غدایی مختلف تقسیمبندی کرده بودند.
به خاطر کم بودن غذا، بچهها با قاشق سطح داخل ظرف قسوه را بین ده نفر تقسیم میکردند. هر کس در همان ابعادی که برایش خطکشی شده بود، ناهارهایش را میخورد. میزان تجاوز هر کس به حریم غذایی دیگری به یک قاشق هم نمیرسید.
سهمیه نان هم روزمان دو عدد بود. عراقیها به آن سمون میگفتند. نانها به شکل باگت بود. وزن هر کدام حدود پانصد گرم بود. بیش از نصف این نانها نپخته و خمیر بود. خمیر داخل آن را مقابل آفتاب میگذاشتیم تا خشک شود، بعد آن را خرد میکردیم. آردی که یک بار مراحل نان شدن را طی کرده بود، دوباره مراحل آرد شدن را طی میکرد. در اسارت خمیر آرد شده را روی غذا میریختیم. با برنج قاطی میکردیم و میخوردیم.
کسانی که هم خرج بودند، برای نگهداری این نانها کیسههای پارچهای دوخته بودند. مادر خرج هر گروه، نان ده نفر را نگه میداشت. نان سهمیه روزانه برای صبحانه و شام بود.
صبحانه آب عدسی بود. چیزی شبیه شوربا که از عدس، خرده برنج و رب گوجه تشکیل میشد. شوربای سهمیهی چهل نفر، به سختی ده نفر را سیر میکرد!
سهمیه ناهار هر نفر، بین هفت تا هشت قاشق بود. بعضی وقتها به ده قاشق میرسید. خورش آب برنجها در هفته متنوع و کم هزینه بود. کلم، بامیه، کرفس، بادمجان، شلغم نپخته، برگ چغندر، هویج، سیبزمینی آبپر و گوجه فرنگی با پیاز بود.
شام آب بادمجان، آب پیاز، آب نخود، خوراک لوبیا و یا گوشت گاو وارداتی بود. آب گوشت سهمیهی ده نفر ۸۰ درصد آب و ۲۰ درصد گوشت بود. سهمیهی هر نفر شش، هفت قاشق غذاخوری میشد. دویست گرم گوشت برای ده نفر و بیست گرم گوشت برای یک نفر.
محمد رمضانی که در آشپزخانه کار میکرد، میگفت: گوشتها وارداتی کشورهای بلغارستان، برزیل و استرالیاست.
شام آب بادمجان، آب پیاز، آب نخود، خوراک لوبیا و یا گوشت گاو وارداتی بود. آب گوشت سهمیهی ده نفر ۸۰ درصد آب و ۲۰ درصد گوشت بود. سهمیهی هر نفر شش، هفت قاشق غذاخوری میشد. دویست گرم گوشت برای ده نفر و بیست گرم گوشت برای یک نفر.