به گزارش مشرق، کيهان در مطلب طنزي نوشته است:
هي خدا! همه صحبت کردند و درباره همه چيز هم صحبت شد الا بحث اصلي. اين چند خطي که در زير مي آيد درد دل من با شماست:
پدر عروس: آقازاده چي کاره هستند؟
پدر آرمليا: در خبرگزاري چيزنا کار مي کند. برنده لوح سپاس از جشنواره مطبوعات شده.
مادر عروس: چيزنا ديگر کدام قبرستان است؟ بيمه هم هستند جناب آرمليا؟ خانه دارد؟ ماشين چي؟ آهان حقوق چقدر مي گيرند آرمليا؟ به هر حال از قديم و نديم گفته اند؛ جنگ اول بهتر از صلح آخر است. جانم براي تان بگويد؛ اين دختر ما از هر انگشتش يک چيز مي بارد. شما رسم تان درباره مهريه چيست؟ ما يک رسمي که از اجدادمان به ما رسيده اين است که؛ وقتي دختر، شوهر مي دهيم، جهيزيه را سبک مي دهيم، مهريه را سنگين مي گيريم ولي وقتي مي خواهيم پسرمان را خانه بخت بفرستيم، برعکسش عمل مي کنيم. به هر حال آداب و رسوم را بايد زنده نگه داشت. خدا اموات شما را رحمت کند؛ گل بانو يک عمه داشت که سال گذشته، شوهرش سرطان گرفت و مرد! مهريه اش آن زمان 1389 سکه طلا بود که به پول الان مي شود 8 برابر. من جدول ضرب کردم، تقريبا شد 8 برابر. نور ببارد به قبر شوهر عمه گل بانو. عجب مرد زن ذليلي بود. گل بانو مو نمي زند با عمه باجي.
پدرعروس: ما سحام نيوز و کلمه نيوز شنيده بوديم؛ چيزنا نشنيده بوديم. سحام نيوز از قرار مال کروبي است و کلمه نيوز هم مال مهندس.
پدر آرمليا: ظاهراً اين 2 تا ديروز به ديدار همديگر رفته بودند.
پدر عروس: سحام نيوز مي گويد؛ اين موفقيت کار کروبي بوده، کلمه نيوز مي گويد؛ کلنگ اين ماچ و بوسه را مهندس به صورت کروبي زد.
پدر آرمليا: اما جفت اين سايت ها مي گويند؛ اين ديدار موفقيت بزرگي براي جنبش به حساب مي آيد.
مادر آرمليا: از خواب ديدن براي براندازي نظام، به چه موفقيت هايي دل خودشان را خوش کرده اند. همچين در بوق کرده اند اين ديدار را که انگار در يک جنگ چريکي به پيروزي رسيده اند.
پدر عروس: ديدار کروبي و مهندس مرا ياد اقامت امام در نوفل لوشاتو انداخت! يعني ببيني کدام اول از ماشين پياده شد، کدام دوم؟ با 2 تا ماشين بودند يا با چي؟ کدام اول صورت اون يکي را بوس کرد.
پدر آرمليا: اهداف جنبش به چه چيزهايي تنزل پيدا کرده. کم مانده براي اين ديدار کروکي بکشند! ژانگولر بوده اين عمليات از قرار!
مادر عروس: بحث سياسي را هميشه مي شود کرد. شما فکر تالار کرده ايد؟ در تالار فرمانيه دختر خاله گل بانو نبوديد ببينيد چه عروسي اي گرفته بود، آقا داماد برايش. ماه عسل هم رفتند پاريس. همين چند وقت پيش.
مادر آرمليا: پاريس که چند وقت پيش درگيري بود و تا مدتها کارمندان فرودگاههاي فرانسه اعتصاب کرده بودند.
مادر عروس: گفتم پاريس؟ منظورم ايتاليا بود.
پدر عروس: خب جناب آرمليا! از کارتان بگوييد.
آرمليا: من راستش تا همين چند ساعت پيش در خبرگزاري چيزنا کار مي کردم. امروز اخراج شدم. البته در راه خانه شما آقاي چيز مديرعامل چيزنا از من خواست که برگردم به خبرگزاري.
مادر آرمليا: اگر اجازه بدهيد اين 2 تا گل نوشکفته بروند و با هم صحبت کنند. حرفهايشان را بزنند تا ببينيم خدا چه مي خواهد.
مادر عروس: البته ما يک رسمي که داريم اين است؛ براي ديدار اول پسر از دختر چيزلفظي مي گيريم. جخت بلا دختر يکي از دوستان گل بانو غافليد چيزلفظي از داماد چي گرفته بود؛ يک ماشين پرادوي مشکي. رنگ متاليک. شاسي بلند. ترمز ABS. فرمان هيدروليک. يخچال. ماشين يک دکمه هم دارد که اگر بزني، کار ماشين لباسشويي را مي کند. خشک کن هم دارد.
مادر آرمليا: شما چرا اينقدر سخت مي گيريد؟ آرمليا مگر چقدر درآمد دارد که اينطوري خرج کند؟ زندگي را از اولش بايد آسان گرفت.
مادر عروس: ما که چيزي نخواستيم؛ اينها الان عرف جامعه است.
پدر آرمليا: شما براي پسر خودتان هم مي رويد خواستگاري، زير بار اين چيزها مي رويد؟
مادر عروس: معلوم است که نمي رويم؛ ما از اين رسم ها نداريم. يعني از قديم نداشتيم.
مادر آرمليا: ولي از آن رسم ها داريد!
مادر عروس: دخترمان را که از زير بته به عمل نياورديم!
مادر آرمليا: اين درست، اما ما براي يک امر خير آمده ايم، نه براي معامله. اجازه بدهيد اين سنت پيامبر، جاري شود در جامعه. آداب و رسوم غلط دست و پاگير است. اصلا ببينيم خود بچه ها چه مي گويند. ان شاءالله که به توافق برسند.
مادر عروس: ما کلا در خانواده مان حرف اول و آخر را من مي زنم. حرف گل بانو حرف من است.
مادر آرمليا: ولي آرمليا به خواستگاري دخترتان آمده.
مادر عروس: به خواستگاري هر کي اومده. اصلا ما دختر، شوهربده نيستيم. هري!
پدر عروس: خانم!
مادر عروس: تو برو همون کروکي ديدار کروبي و مهندس را بکش. يک کلام از دخترت دفاع نکني ها! همچين درباره کروکي صحبت داشتي مي کردي که انگار اسکانيا چپ کرده! راست راست دارند حق دخترت را مي خورند، تو نشسته اي درباره اين داري صحبت مي کني که کروبي اول مهندس را بوسيده يا چي؟ آخه به تو چه که سحام نيوز و چيزنيوز چي نوشته اند؟ اين همه کروبي از شهرام پول گرفت، چي اش به تو ماسيد؟ يک بار نپرسي اين آرمليا، اهل دود هست يا نيست! گناه مي شود. اصلا از کجا معلوم اين بچه که همچين مظلوم نشسته، هميشه اينقدر مظلوم باشد؟ پس آداب و رسوم چه مي شود؟ اين چيزها را اموات براي ما يادگار گذاشته اند... (شرمنده؛ از اينجا به بعد را نمي شود کار کرد.)
«آرمليا»
آنچه در زير مي خوانيد مشروح جلسه خواستگاري من از دختر دوست دوم خردادي پدرم است.