پول هايي که صادق صبا از اشرف و فرح دريافت کرده بود آنقدر کلان بود که او نتواند آنها را صرفاً حاصل پس از انداز هاي خويش جا بزند. اما با توجه به اين که صبا وجوه کلان ديگري را از قربانيان ديگري دريافت کرده است ( که در دست تحقيق است و به محض تکميل منتشر خواهد شد) در آن صورت پنهان نمودن و نگهداري از چنان پول هاي بادآورده اي، آنهم در کشوري همچون انگلستان ، مطلقاً امکان پذير نخواهد بود.
سرمايه گذاري دريايي – نفتي – ملکي با رشوه هاي دريافتي(؟!)
لذا باز هم رکسانا به کمک صادق صبا مي رود.ميس لمبتون ايران چند پيشنهاد ارائه ميکند:
دوم )استفاده از لابي بهايي–صهيونيستي حاکم بر شبکة تلويزيوني من وتو و انتقال بخشي از وجوه به سرزمين هاي اشغالي و سرمايه گذاري در کشور جعلي اسرائيل!
لازم به يادآوري است که «شبکه من و تو» عملاً شبکه همزاد بي بي سي فارسي است که اولي با رويکرد به اصطلاح فرهنگي – بخوانيد ضد فرهنگي - و دومي با رويکرد به اصطلاح سياست مأموريت واحدي از طرف دربار انگليس عليه جمهوري اسلامي ايران را دنبال مي کنند. هر دوشبکه ياد شده ارتباط تنگاتنگي با بهائيت و رژيم اشغالگر قدس دارند و هر دو مبلغ بهائيت، تطهير کنندة فراماسونري و توجيه کنندة جنايات رژيم صهيونيستي و ... هستند و هر دو از يک مرکز خاص هدايت ميشوند .
سوم ) رکسانا به صبا مي گويد که عده اي از بستگانش در ايران شرکتهاي بزرگي دارند و با خارج نيز ارتباط گسترده اي دارند، از قبيل شرکت هاي بزرگ ساختماني، ساخت و ساز معابر و راهها، احداث تأسيسات و نصب و راه اندازي تجهيزات سنگين صنعتي، رفع نشت از خطوط لوله نفت و گاز و پتروشيمي، تعمير و سرويس مبل هاي حرارتي، کمپرسورها و انجام تعميرات اساسي خط لولة پالايشگاه ها و مجتمع هاي پتروشيمي و نيروگاهي و صنايع سنگين و ...... و او مي تواند از طريق آنها در نقل و انتقال وجود بادآوردة صادق صبا و يا سرمايه گذاري در پوشش آن شرکت ها اقدام نمايد.
چهارم) پيشنهادي است که در نگاه اول قدري عجيب مي نمايد اما وقتي تأمل گردد، ملاحظه مي شود که پيشنهادي زيرکانه است.
رکسانا شاپور به صادق نژاد (صبا) مي گويد که اگر اقوام قابل اعتمادي در ايران دارد، بخشي از پول ها را به ايران منتقل کند (!) و به نام اقوام و بستگانش در کار ملک و زمين سرمايه گذاري نمايد و بدين ترتيب ضمن دور کردن پولها از دسترسي انگليسي ها ، از جهش هاي تورمي ايران نيز استفاده کند!
ليست دقيق مبالغ منتقل شده، محل و موضوع سرمايه گذاري و پوشش آنها بر ما معلوم نيست (اگر چه در دست تحقيق است و به محض تکميل تحقيقات، منتشر خواهيم کرد). اما بخش هايي از آنکه تاکنون مستند شده است، بشرح ذيل مي باشد:
1-بخشي از ثروت صادق صبا از طريق يک تاجر يهودي ساکن لندن بنام «حميد .ص» به قبرس و از آنجا به رژيم جعلي اسرائيل منتقل شده و فعلاً در يک بانک اسرائيلي نگهداري مي شود. بهرة اين سپرده از طريق عوامل آن تاجر يهودي دريافت و به حساب ديگري در بانکي ديگر واريز مي گردد.
2-بخشي از آن پول به امارات منتقل شده و از طريق واسطه هاي رکسانا شاپور در کار خريد و فروش ملک سرمايه گذاري مي شود.
3-بخشي از پول ها به يکي از بستگان نزديک صبا در لندن منتقل شده و در آنجا نيز در خريد و فروش ملک بکار گرفته مي شود.
4-بنا به گفته رکسانا شاپور (به نقل از صادق صبا) بخش قابل توجهي از دارايي هاي صادق صبا توسط شوهر خواهرش درحوزة کشتيراني و حمل و نقل دريايي بکار گرفته مي شود.
5-اطلاعات موثق دريافتي حاکي است که بخشي از آن پول ها نيز بنا به توصيه رکسانا شاپور به بستگان نزديک صادق صادق نژاد در شهر رشت (و حومة آن) منتقل گشته و در کار خريد و فروش زمين و ويلا و باغ و ... بکارگيري شده است .
رکسانا شاپور آبادي کيست؟
رکسانا شاپور آبادي فرزند حسن متولد 1343 تهران، فوق ليسانس مديريت روابط عمومي، قبلاً کارمند محلي سفارت انگلستان در ايران و پرسابقه ترين مسئول بخش روابط عمومي آن سفارتخانه و با سمت پوششي فعلي مسئول روابط عمومي تلويزيون بي بي سي فارسي مستقر در لندن.
اگر چه شغل رسمي (و در عين حال پوششي او) ايجاب مي کرد که فرد شناخته شده يي در سفارت انگلستان باشد ، اما اولين بار در زمستان سال 1382 توجه بسيار زيادي را به خود جلب مي کند. او که در آن زمان در پوشش دبير مطبوعاتي سفارت انگلستان ، مدتي را در کمپ نمايندگي سازمان ملل در شهر زلزله زدة بم اقامت مي گزيند ، به اقداماتي مبادرت مي ورزد که برخي ديگر از نمايندگي هاي خارجي مستقر در آن کمپ به پوششي بودن حضور او در آنجا پي مي برند.
از جمله نمايندگي يک کشور شرقي در گزارشي به پايتخت آن کشور ، وي را زني پيچيده و پرکار و بسيار باهوش معرفي مي کند که «براي مأموريتي خاص و غيرمرتبط با امدادرساني به زلزله زدگان» در آن کمپ اقامت گزيده است. رکسانا شاپور که پيش و پس از مقطع پيشگفته مشاغلي از قبيل کارمند سازمان اکو ، کارمند سازمان ملل (UNDP)، کارمند دفتر امور ايرانيان آمريکا در دبي و ... را بعهده داشت پس از دوم خرداد 76 و روي کار آمدن دولت موسوم به اصلاحات در ايران به همکاري نزديک با مطبوعات دوم خردادي (معروف به زنجيره اي) مي پردازد و از طريق آن همکاري ها از سويي با عناصر اصلي مطبوعات زنجيره يي و عناصر رسانه يي آنها آشنا مي شود. از سوي ديگر با برخي شخصيت هاي مطرح دوم خردادي و نزديک به مقامات ارشد اجرايي وقت ، ارتباطات خاصي برقرار مي کند. ارتباطي که چنانکه گفته خواهد شد ، با ابلاغ مستقيم سفير انگلستان در تهران به رکسانا شاپور برقرار مي شود.
تحول بزرگ بهار 85
بهار سال 1385 ، زماني است که يکي از پيچيده ترين و نادرترين رخدادهايي که ممکن است براي يک جاسوس کارکشته بروز کند ، براي اين زن هزارچهره اتفاق مي افتد. او در اين مقطع جهت مأموريتي از طرف انگليسي ها به افغانستان مي رود. پوشش مأموريتش «شرکت در جلسات سازمان AREU » بوده است ، سازماني که توسط آمريکاييها تأسيس شده بود با هدف ظاهري «مطالعه پيرامون وضعيت افغانيهاي ساکن ايران» اما طبق آنچه که رکسانا بعداً گزارش مي دهد ، سازمان مذکور يک ايستگاه اطلاعاتي حرفه اي سازمان سيا بوده که اهدافي در افغانستان و ايران را تحت نظر داشته است.
پايگاه يک سرويس اطلاعاتي شرقي مستقر در کابل که از ماهيت سازمان AREU مطلع بوده و در حال جمع اوري اطلاعات پيرامون آن سازمان و افرادي بوده که با آن تردد داشته اند ، به ارتباط پنهان خانم رکسانا شاپور با افسران اطلاعاتي سيا پي برده و همين موضوع را اهرم فشاري براي برقراري ارتباط با رکسانا قرار مي دهد. نکته بسيار مهم و جالب آن است که اين همان سرويس اطلاعاتي است که قبلاً و در جريان واقعة بم ، هويت واقعي رکسانا شاپور را شناسايي و گزارش کرده بود. اما اين بار وي را رها نمي کند و بلافاصله دست بکار مي شود.
مدتي رکسانا را تحت نظر مي گيرند و بالاخره وي را در شرايط و وضعيت خاصي به دام انداخته و اسناد خود را براي شانتاژ وي و وادار نمودن او به همکاري رو مي کنند. رکسانا شاپور در ابتدا منکر ارتباط با سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا (C.I.A) مي شود اما وقتي مدارک موجود در دست آن سرويس اطلاعاتي شرقي را مشاهده مي کند اظهار مي کند که «محبوبة عباسقلي زاده» رابط تعدادي از زنان فمينيست ايراني با C.I.A مي باشد و فعلاً (يعني در همان زمان)نيز براي برقراري ارتباط آنها با C.I.A در کابل بسر مي برد ، اينکه آيا در آن مقطع محبوبة عباسقلي زاده هم در کابل حضور داشته يا خير و اگر حضور داشته ، به چه جهتي و براي چه کاري و چه رابطه يي با رکسانا شاپور داشته ، پروژه اي است که نياز به تحقيقات مستقلي دارد.
در مرحلة بعدي از قول عباسقلي زاده به سرويس شرقي مورد نظر گزارش مي دهد که ارتباط با C.I.A مختص او نمي باشد بلکه تيمي از زنان سياسي فمينيست ايراني با عوامل سيا ارتباط دارند و اضافه مي کند که البته بعضي از آنها بصورت آگاهانه وبرخي بدون اطلاع از هويت رابطين اطلاعاتي آمريکا ،با آنها همکاري مي نمايند و از افرادي همچون : شيرين عبادي ، نيرة توحيدي ، مهرانگيز کار ، شادي صدر ، فريبا داودي مهاجر ، فاطمه حقيقت جو و .... نام مي برد.
در مراحل بعدي و بدنبال فشارها و پي گيري هاي اطلاعاتي سرويس شرقي مورد بحث و تهديد کردن رکسانا شاپور به افشاي اسناد و تصاوير موجود ، بالاخره رکسانا مي پذيرد که علاوه بر MI6 با C.I.A نيز همکاري دارد به گونه يي که سيا از همکاري او با MI6 اطلاع دارد اما MI6 از روابط رکسانا با سيا اطلاعي ندارد. و اضافه مي کند که بين اپوزيسيون ايراني مقيم انگلستان و آمريکا ، همکاري با MI6 و سيا امري کاملاً عادي است و حتي رابطه با اين دو سرويس را افتخاري براي خود مي دانند و ادّعاي قبلي من مبني بر همکاري ناآگاهانة برخي از زنان پيشگفته با سيا دقيق نبوده و اين نوع همکاري (ناآگاهانه) در مورد همکاري با موساد است که برخي از اصلاح طلبان ايراني نسبت به همکاري با موساد حساسيت دارند و بهمين جهت افسران موساد بعضاً مجبور هستند در پوشش سيا و اينتليجنت سرويس با آنها کار کنند.
اما سرويس اطلاعاتي شرقي از اين گزارش رکسانا چنين برداشت مي کند که رکسانا احتمالاً با موساد نيز کار مي کند و در حال زمينه سازي است تا در صورت ارائه سند اين همکاري از طرف سرويس شرقي ، بگويد روابطش با موساد ، ناآگاهانه بوده است! در اين مرحله رکسانا شاپور در حالي همکاري با سرويس اطلاعاتي شرقي را آغاز کرده که قبلاً نسبت به همکاري با دو سرويس اطلاعاتي سيا و MI6 اقرار نموده است (تا اينجا همکاري با سه سرويس اطلاعاتي محرز شده است). ضمناً مظنون به همکاري با موساد نيز مي باشد. و علاوه بر اينها سرويس شرقي مورد نظر به سندي دسترسي پيدا کرده که آمريکائيها نسبت به همکاري احتمالي رکسانا شاپور با دستگاههاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي ايران نيز مظنون مي باشند (!) و احتمالاً اين ظن خود را به انگليسي ها نيز منعکس نموده اند. از آنجا که صحت احتمال اخير الذکر بسيار بعيد مي نمايد و در صورتيکه از آن صرف نظر کنيم ، مي ماند همکاري قطعي رکسانا شاپور با سه سرويس اطلاعاتي (MI6 ،سيا و سرويس شرقي) و چنانچه همکاري او با موساد نيز محرز شود ، اين به منزلة ظهور اولين جاسوسة چهارجانبه در تاريخ رويدادهاي جاسوسي جهان است (و اگر ادعاي آمريکائي ها مبني بر سابقه همکاري رکسانا با دستگاههاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي را نيز اضافه کنيم ، در آن صورت قطعاً بايد نام رکسانا شاپور آبادي را در کتاب رکوردهاي گينس تحت عنوان «اولين اعجوبة پنج جانبه در تاريخ جاسوسي جهان» ثبت نمود.!)