
اوايل هفته گذشته، روزنامه آمريکايي «نيويورک تايمز» در حالي که ادعا مي کرد به يک «خبر سري» و طبقه بندي شده دست يافته است از کمک نقدي جمهوري اسلامي ايران به «عمر داودزاي» رئيس دفتر حامد کرزاي خبر داد و از آن با عنوان «رشوه» اي ياد کرد که پنهان از نگاه رئيس جمهور افغانستان به رئيس دفتر وي پرداخت شده است. گزارش نيويورک تايمز بلافاصله پس از انتشار با استقبال گسترده رسانه هاي آمريکايي و اروپايي روبرو شد و جنجال تبليغاتي تازه اي عليه جمهوري اسلامي ايران شکل گرفت. چند ساعت بعد از انتشار اين خبر، حامد کرزاي رئيس جمهور افغانستان در مصاحبه اي ضمن تشکر از جمهوري اسلامي ايران، اعلام کرد که کمک هاي نقدي مورد اشاره نيويورک تايمز، بخشي از توافقنامه جامعه جهاني در اجلاس «بن» بوده است و «داودزاي» به نمايندگي از وي آن را دريافت کرده است. کرزاي در اين مصاحبه مطبوعاتي که خشم آمريکايي ها و عکس العمل شتابزده نيويورک تايمز را در پي داشت، گفت؛ «من سال گذشته که به هرات رفته بودم در سخنراني خود از کمک نقدي ايران به دولت و دفتر رياست جمهوري افغانستان خبر داده و موارد هزينه اين کمک ها را نيز اعلام کرده بودم و تعجب مي کنم که نيويورک تايمز از کدام دريافت پنهاني يا خبر ناگفته اي گزارش داده است.»
«نيويورک تايمز» يکي از سه روزنامه اثرگذار و جريان ساز در آمريکا است و از آن با عنوان روزنامه نزديک به کاخ سفيد و بازتاب دهنده مواضع دولت آمريکا ياد مي شود. اين روزنامه به خانواده يهودي و معروف «سولز برگر» -SULZBERGER- تعلق دارد.
با اين وصف مي توان - و بايد- گزارش نيويورک تايمز را برگرفته از نظر و تصميم دولت آمريکا تلقي کرد. اما، اين گزارش برخلاف ادعاي نيويورک تايمز، حاوي خبر تازه اي نيست و رخداد پنهان و اعلام نشده اي را فاش نکرده است، پس ماجرا چيست و چرا آمريکايي ها شرايط کنوني را براي اين نوع از جنجال آفريني عليه جمهوري اسلامي ايران مناسب تشخيص داده اند؟
پاسخ اين سؤال را مي توان با مروري گذرا به ناکامي هاي زنجيره اي اشغالگران در افغانستان که همزمان با تحکيم و تقويت جايگاه جمهوري اسلامي ايران در آن کشور صورت پذيرفته است، جستجو کرد. کشورهاي شرکت کننده در اشغال افغانستان، مخصوصا دوقلوي آمريکا و انگليس، علي رغم هزينه هاي سنگين مالي و نظامي نه فقط به اهداف از قبل تعريف شده خود در افغانستان نرسيده اند، بلکه به اعتراف مقامات آمريکايي و اروپايي از «باد»ي که با حمله نظامي به افغانستان و اشغال اين کشور کاشته بودند، «طوفان» درو کردند، تا آنجا که 3 ماه قبل ژنرال «مک کريستال» فرمانده نيروهاي آمريکايي مستقر در افغانستان، در اقدامي کم سابقه و غيرمنتظره، حمله نظامي و اشغال افغانستان را پروژه اي پرهزينه، بي حاصل و محکوم به شکست معرفي کرد. مک کريستال ادامه اشغال نظامي افغانستان را اشتباه بزرگ ديگري دانست که به گفته وي نبايد به خطاي بزرگ حمله نظامي به اين کشور افزوده شود. پاسخ دولت آمريکا به نظر کارشناسي فرمانده نظامي نيروهاي خود در افغانستان، بازنشستگي زودتر از موعد و بدون اطلاع وي بود. در انتخابات اخير افغانستان برخلاف انتظار آمريکا و متحدانش، نامزدهاي مخالف اشغال و اسلامگراياني که خواستار خروج بي قيد و شرط اشغالگران از کشورشان هستند، با استقبال چشمگير مردم روبرو شدند و بيشترين کرسي هاي مجلس اين کشور- و در نتيجه برخورداري از اعضاي بيشتر در لويي جرگه- را به خود اختصاص دادند.
آمار تلفات نظاميان ناتو در افغانستان همه روزه با افزايش- به قول واشنگتن پست- نگران کننده اي روبروست. قتل عام مردم عادي به بهانه جستجوي اعضاي القاعده و طالبان، نفرت شديد افغاني ها از آمريکا و متحدانش را در پي داشته است. دولت انگليس تحت فشار افکار عمومي اعلام کرده است که به زودي نظاميان خود را از افغانستان خارج مي کند و هفته گذشته دولت فرانسه نيز اعلام کرد نيروهاي نظامي فرانسوي را که در پوشش ناتو به افغانستان اعزام کرده است، فرا مي خواند. هرج و مرج و ترور و آشوب مردم اين کشور تحت اشغال را به تنگ آورده است و... تحليلگر روزنامه آمريکايي يو.اس.اي.تودي با تاسف اعتراف مي کند اشغال افغانستان و عراق به جاي آن که جمهوري اسلامي ايران را از دو سوي شرق و غرب به محاصره آمريکا درآورد، دامنه نفوذ ايران را در شرق و غرب اين کشور به وسعت دو کشور افغانستان و عراق گسترش داده است.
با اين نگاه به افغانستان امروز و موقعيت متزلزل اشغالگراني که از پروژه حمله نظامي و اشغال نتيجه معکوس گرفته اند، به آساني مي توان انگيزه «نيويورک تايمز» از انتشار گزارش مخدوش مورد اشاره و جنجال سياسي و رسانه اي آمريکا و متحدانش عليه جمهوري اسلامي ايران را درک کرد ولي آنچه با معيارهاي مبتني بر «منافع ملي» قابل فهم نيست سؤال 7 نماينده فراکسيون اقليت مجلس شوراي اسلامي از وزير امور خارجه کشورمان است که با طرح سؤال درباره چگونگي و چرايي کمک مالي جمهوري اسلامي ايران به دولت افغانستان - آن هم با استناد به گزارش نيويورک تايمز- خواسته يا ناخواسته به استقبال ترفند اشغالگران عليه ميهن اسلامي خود رفته اند. چرا که؛
1- سرنوشت افغانستان و ماهيت دولتي که زمام امور اين کشور را به دست مي گيرد، با امنيت ملي ما رابطه اي مستقيم دارد. اگر نيروهاي اشغالگر که دشمنان تابلودار جمهوري اسلامي ايران هستند در پروژه اشغال به پيروزي مي رسيدند- که نتيجه معکوس گرفته و حاکميت آنان بر افغانستان امکان پذير نيست- امتيازي به نفع خود و عليه ايران اسلامي به دست آورده بودند و از آنجا که درگيري جمهوري اسلامي ايران با نظام سلطه يک درگيري ماهوي است و دشمنان از هيچ اهرمي براي مقابله و کينه توزي عليه ايران اسلامي دريغ نکرده و نخواهند کرد، حاکميت دولت هاي دست نشانده آمريکا در همسايگي ما براي امنيت ملي کشورمان بي هزينه نبود. بنابراين کمک مالي جمهوري اسلامي ايران به افغانستان، مخصوصا با توجه به کانون دريافت کننده و محل هزينه آن که با هوشمندي از سوي مسئولان کشورمان انتخاب شده بود، کمترين هزينه اي است که براي حفظ امنيت جمهوري اسلامي ايران و در راستاي استراتژي منطقه اي و بلند مدت کشورمان پرداخت شده است.
2- توده هاي مردم کشورمان اگرچه بارها بصيرت مثال زدني خود در بزنگاه هاي پيچيده و غبار گرفته را به اثبات رسانده اند ولي چنانچه از نکته مورد اشاره و شرايط کنوني کشور افغانستان اطلاع چنداني نداشته باشند به هيچ وجه قابل ملامت نيستند چرا که کنکاش در اين زمينه وظيفه همگان نيست اما از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي که به عنوان برگزيدگان و «عصاره ملت» بر کرسي هاي تصميم ساز و سياست پرداز کشور تکيه زده اند، انتظار ديگري مي رود و غفلت آنان از اين نکته بديهي که نه پيچيده است و نه پر رمز و راز، پذيرفتني نيست. آنها به خوبي مي دانند- و بايد بدانند- که افغانستان تحت اشغال يکي از ميدان هاي پرچالش ميان اسلام انقلابي با پرچمداري ايران اسلامي و نظام سلطه بين الملل به سرکردگي آمريکاست. مردم شريف ايران اگرچه نسبت به آنچه از سوي جمهوري اسلامي ايران در اين آوردگاه مي گذرد، نامحرم نيستند ولي اعلام عمومي همه تصميم ها و سياست هاي مربوطه به گوش و چشم نا محرم دشمنان نيز مي رسد. بنابراين، چنانچه 7 نماينده محترم فراکسيون اقليت مجلس آنگونه که ادعا مي کنند دغدغه نظارت بر سياست خارجي کشورمان را دارند، چرا با وجود امکان پرسش غيرعلني از وزير امور خارجه- که براي آنان فراهم است- به خود اجازه طرح علني اين سؤال را مي دهند؟!
اگرچه، اکنون با توجه به گزارش مخدوش و جعلي نيويورک تايمز، شايد توضيح درباره کمک هاي مالي ايران به افغانستان و چگونگي هزينه آن بار اطلاعاتي و امنيتي چنداني نداشته باشد.
3- حالا به چند خبر زير هم توجه کنيد؛
- وزير دارايي افغانستان با ابراز تعجب از جنجال رسانه اي نيويورک تايمز، اعلام کرد که دولت هاي خارجي تنها 20 درصد از تعهدات مالي پذيرفته شده خود در اجلاس «بن» را به وزارت ماليه- دارايي- پرداخت مي کنند و 80 درصد آن را به افراد و شرکت هاي هم سو با سياست هاي خود، از جمله، به برخي از گروه ها، تعدادي از وزرا، رؤساي قبايل، اعضاي پارلمان و مخصوصاً شرکت هاي خصوصي امنيتي پرداخت مي کنند و آن را به حساب دولت افغانستان مي نويسند. در اين حال جريان سازي نيويورک تايمز درباره کمک نقدي تهران به «داود زاي» که کمک به دولت قانوني افغانستان است، عجيب به نظر مي رسد.
- روزنامه انگليسي گاردين از کمک نقدي 146 ميليون دلاري آمريکابه شرکت امنيتي بلک واتر -BLACK WATER- خبر داد و از آن فقط به عنوان يک قلم از کمک هاي مالي فراوان آمريکايي ها به اين شرکت ياد کرد. گاردين در همين گزارش خود توضيح مي دهد که شرکت بلک واتر به آدم کشي در عراق متهم است و هم اکنون در افغانستان نيز به کشتن مردم عادي مشغول مي باشد.
- مسئول بنياد کوثر در کابل اعلام کرد ،کشورهاي غربي چند «ان.جي .او» و مؤسسه فرهنگي در افغانستان تأسيس کرده اند و بيشترين کمک هاي مالي تعهد کرده خود در اجلاس «بن» را مستقيماً به اين «NGO» ها پرداخت مي کنند. وظيفه اصلي اين مؤسسات، تبليغ مسيحيت با بهره گيري از فقر مردم و اسلام زدايي از فرهنگ افغانستان است.
- نيويورک تايمز بعد از پاسخ کرزاي به جريان سازي اين روزنامه در واکنشي شتابزده، از انگيزه اصلي خود پرده برداشت و نوشت؛ کنفرانس مطبوعاتي حامد کرزاي مثل هميشه خصومت آميز بود. وي آمريکا را به قتل افغان ها از طريق پرداخت پول به شرکت هاي امنيتي خصوصي و طرف قرارداد متهم کرد. به درخواست مؤسسات آمريکايي و اروپايي براي به تعويق انداختن زمان خروج اين شرکت ها از افغانستان اعتنايي نکرد و در همان حال گفت کمک هاي مالي ايران براي حفظ امنيت افغان ها و ثبات و آرامش در اين کشور هزينه مي شود.
4- اکنون بايد از 7 نماينده مدعي اصلاحات پرسيد؛ کمک مالي جمهوري اسلامي ايران که براساس توافقنامه اجلاس «بن» و مشخصاً به دولت قانوني افغانستان با تعيين محل هزينه آن پرداخت شده و کمترين هزينه ضروري براي حفظ امنيت ملي کشورمان محسوب مي شود، سؤال برانگيز است يا مبالغ نجومي و پنهاني که آمريکا و متحدانش براي اسلام زدايي، حاکميت دشمنان ايران اسلامي و تهديد امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران هزينه کرده و مي کنند؟!
حسين شريعتمداري