کد خبر 123609
تاریخ انتشار: ۷ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۹:۱۰

پسر شيشه‌اي كه دايي‌ خود و مردي ديگر را براي رسيدن به پول به قتل رسانده ‌بود جزييات قتل‌ها را در جلسه محاكمه‌اش توضيح داد.

به گزارش مشرق به نقل از شرق، پاييز سال 89 خانواده مردي به نام حسن به پليس خبر دادند او گم شده ‌است. آنها به ماموران گزارش دادند حسن براي انجام كاري از خانه خارج شد و ديگر برنگشت و آنها به جواني به نام آيدين كه با حسن در يك خودرو شريك است، مشكوك هستند. وقتي آيدين بازداشت شد، گفت از سرنوشت دوستش خبر ندارد و شكايت خانواده او بي‌دليل است. هيچ مدركي عليه آيدين وجود نداشت بنابراين او آزاد شد.

مدتي بعد پليس جسد مردي را اطراف تهران پيدا كرد كه جسدش به طور كامل سوزانده ‌شده ‌بود. مدارك همراه اين مرد نشان مي‌داد او محمدحسين نام دارد و در تهران زندگي مي‌كند. جنازه به پزشكي قانوني انتقال يافت و تحقيقات آغاز شد و با شناسايي خانواده محمدحسين آنها گفتند اين مرد روز حادثه با خواهرزاده‌اش به نام آيدين براي خريد يك خودرو بيرون رفته ‌بود و ديگر برنگشت. پليس براي مشخص شدن موضوع آيدين را بازداشت كرد و در بازجويي‌ها متوجه شد او همان مظنون پرونده قبلي است.

اين بار مدارك عليه آيدين كافي بود و او راه فراري نداشت بنابراين لب به اعتراف گشود و توضيح داد چطور حسن و دايي‌اش محمدحسين را به قتل رسانده است.

بعد از اعتراف آيدين و بازسازي صحنه جرم و شكايت اولياي‌دم هر دو مقتول، پرونده براي رسيدگي به شعبه 71 دادگاه كيفري‌استان تهران فرستاده شد.

روز گذشته در ابتداي جلسه محاكمه بعد از اينكه فلاح نماينده دادستان تهران در جايگاه حاضر شد، كيفرخواست را خواند و گفت: آيدين متهم به دوفقره قتل عمدي و همچنين دوفقره سرقت از دو مقتول و اختفاي جسد حسن است. بنابراين درخواست مجازات براي اين متهم را دارم. در ادامه اولياي‌دم هر دو مقتول خواستار قصاص آيدين شدند. سپس متهم در جايگاه حاضر شد. او اتهاماتش را قبول كرد و گفت: من راننده آژانس بودم و با خودرويي كه در آن با حسن شريك بودم، كار مي‌كردم. ما قبلا پژو داشتيم آن را فروختيم و پرايد خريديم. بر سر پول پرايد با هم اختلاف پيدا كرديم. من مي‌خواستم سهم حسن را هم بخرم تا اين اختلاف تمام شود. در اين بين براي ماشين مشكلي پيش آمد و توسط اداره آگاهي كرج توقيف شد. براي اينكه ماشين را آزاد كنم به مدارك نياز داشتم. مدارك پيش حسن بود و مي‌گفت خودش مي‌آيد و آنها را تحويل ماموران مي‌دهد. بعد از چندين بار خواهش بالاخره آمد. من سهم حسن را به او داده ‌بودم اما مدركي نداشتم كه نشان دهد همه پول را پرداخت كرده‌ام به همين دليل هم تصميم گرفتم از او مدركي بگيرم.

متهم ادامه‌ داد: مقداري آبميوه مسموم به داروي بيهوشي تهيه كردم و در ماشين گذاشتم. وقتي حسن سوار شد آن را به او دادم. بيهوش شد. من هم انگشت او را جوهري كردم و پاي چندين‌ميليون سفته زدم اما يكدفعه يادم آمد كه اشتباهي انگشت دست چپش را زدم به همين دليل خيلي زود دست راستش را گرفتم تا با آن پاي سفته را انگشت بزند هنوز چند‌ميليون تومان مانده ‌بود كه حسن به هوش آمد. من هم از ترس چاقو كشيدم و يك ضربه به حسن زدم. او مقاومت كرد و چاقو را از من گرفت. با هم درگير شديم اما بعد آشتي كرديم. من به حسن گفتم از ترس اينكه ماشين را بگيرد اين كار را كردم و خواهش كردم با هم به شمال برويم و آشتي كنيم. حسن گفت به شرطي اين كار را مي‌كند كه چاقو را دور بيندازم. من هم قبول كردم و به سمت شمال رفتيم.

متهم به قتل ادامه داد: «وقتي به شمال رسيديم يك چاقوي ديگر خريدم چون از حسن مي‌ترسيدم. روز حادثه وقتي داشتم ماشين را تميز مي‌كردم حسن چاقو را در كمرم ديد و آن را بيرون كشيد و با من درگير شدم. من هم چند ضربه به بدنش زدم و او جانش را از دست داد. نمي‌دانستم بايد با جسد چه كنم. در ماشين نشسته ‌بودم جنازه هم كنارم بود ماموران به من نزديك شدند و فهميدم اگر فرار نكنم من را مي‌گيرند. سريع حركت كردم و توانستم از دست ماموران فرار كنم. جسد را در مكاني خلوت در صندوق عقب گذاشتم. در شمال سرگردان بودم. تصميم گرفتم به خانه پدربزرگم بروم. جسد بو گرفته‌ و پدربزرگم متوجه شده ‌بود براي اينكه لو نروم شبانه چاله‌اي كندم و جسد را دفن كردم بعد ماشين را شستم و به سمت تهران حركت كردم.»
آيدين درباره جنايت دوم نيز توضيح داد: «چند روز بعد من از دايي‌ام خواستم با برادر حسن صحبت كند چون آنها همكلاسي بودند و حرف همديگر را خوب مي‌فهميدند. گفتم به او بگويد من در گم شدن حسن نقشي نداشتم. دايي‌ام قبول كرد اما چند روز بعد وقتي كه من شيشه كشيده بودم و حالت عادي نداشتم ماجراي قتل را به دايي‌ام گفتم. مي‌دانستم او بالاخره يك روز اين راز را فاش مي‌كند و مدام هم مرا تهديد مي‌كرد.»

متهم ادامه‌داد: دايي‌ام مي‌گفت سندي را كه براي آزادي من سپرده بود لازم دارد. او سر اين موضوع مرتب با من جروبحث مي‌كرد تا اينكه تصميم گرفتم او را هم بكشم. گفتم دوستي دارم كه ماشيني خوب دارد و مي‌خواهد آن را بفروشد. دايي‌ام هفت‌‌ميليون تومان پول برداشت تا خودرو را بخريم. در راه آبميوه مسموم و يك قرص برنج به او دادم. بعد يك‌دفعه قلبش ايستاد. او مرده ‌بود. بايد بلايي سرجسد مي‌آوردم. براي اينكه شناسايي نشود آن را آتش زدم.

در اين هنگام قاضي خطاب به متهم گفت: متخصصان پزشكي قانوني اعلام كردند دود در ريه مقتول پيدا شده و علت مرگ هم سوختگي كربني بوده‌ است بنابراين زماني كه او را آتش زدي زنده‌ بود.

متهم جواب داد: من فكر مي‌كردم مرده ‌است. او ادامه داد: به شيشه اعتياد داشتم و در هر دو قتل هم مواد مصرف كرده‌ بودم و در حالت عادي اين كار را نكردم.

بعد از پايان دفاعيات متهم و وكيل مدافع او هيات قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس