کد خبر 123014
تاریخ انتشار: ۴ خرداد ۱۳۹۱ - ۲۳:۴۷

برنامه «زاویه» اين هفته به بهانه روز ملی ملاصدرا به «ارزیابی وضعیت آموزش و پژوهش فلسفه اسلامی در ایران» پرداخت.

به گزارش مشرق به نقل از «خبرگزاری دانشجو»، برنامه زاویه (مجله علوم انساني) اين هفته به بهانه روز ملی ملاصدرا به «ارزیابی وضعیت آموزش و پژوهش فلسفه اسلامی در ایران» پرداخت.
 
در اين برنامه كه با حضور محمدرضا اسدی، مدیر گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی و یحیی بونو، پژوهشگر فرانسوي الاصل و مدرس فلسفه اسلامی و از شاگردان مرحوم آشتياني  برگزار مي شد، به سوالاتی مانند آیا فلسفه اسلامی در دانشگاه و حوزه علمیه بدرستی تدریس می شود؟ آیا نو آوری برای فلسفه اسلامی وجود دارد و ... پرداخته شد.
 
 در ابتداي بحث صلواتي مجري برنامه با اين سوال بحث را آغاز كرد:  جناب دکتر اسدی می خواهم به عنوان استاد کرسی فلسفه دانشگاه که بالاخره خیلی نزدیکتر در دوره های مختلف به متون مختلف آموزشی بوده اید چه در دوران تحصیل خودتان چه در دوره ای که به عنوان مدرس اینها را تدریس می کرده اید حالا به طور عام فلسفه ولی بطور ویژه فلسفه ی اسلامی ،چقدر این متون و نحوه ی تدریس آنها امیدوار کننده است؟! چقدر برای ما دلسرد کننده است؟ چقدر جای این را دارد که دست به تکاپو و تلاش بزنیم که فراروی آینده ی روشنی داشته باشیم در این قضیه؟!
 

بحث آموزش فلسفه در ایران ارتباط تنگاتنگ با وضعیت تفکر فلسفی در ایران دارد
 
كه در پاسخ به اين سوال اسدی بيان داشت: حقیقت مطلب این است که بررسی وضعیت آموزشی فلسفه در ایران جدا از وضعیت تفکر فلسفی در ایران نیست. یعنی ما دو بحث را باید در نظر بگیریم یکی اینکه وضعیت تفکر فلسفی به طور كلي چگونه است؟ و دیگری اینکه وضعیت تفکر فلسفی به لحاظ آموزشی در دانشگاه و حوزه به چه صورت است؟

مدیر گروه فلسفه علم دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: خاستگاه فلسفه در اسلام همانطور که مطلع هستید در حوزه های علمیه است گرچه ما در دانشگاه هم رشته ی فلسفه اسلامی داریم  و خاستگاه فلسفه ی غرب در دانشگاه است گرچه در حوزه ی علمیه هم از این موضوع بهره می برند؛ اما طبیعتا اساتید دانشگاهی هستند که در حوزه های علوم دینی ما فلسفه ی غرب تدریس می کنند.
 
وي تصريح كرد: بنظرم می آید که باید یک بحث وضعیت تفکر فلسفی را ما مورد برررسی قرار دهیم و دیگر وضعیت آموزش فلسفه را. در قسم آموزش فلسفه هم دو بحث اصلی داریم که یکی وضعیت آموزش فلسفه در حوزه علوم دینی است و دیگری وضعیت آموزش فلسفه در دانشگاه است.
 
در حوزه 4 ركن اصلي آموزش فلسفه، به تعبیر بچه های جبهه بحث را شهید نکنید و ناگفته بگذارید

اسدي گفت: حال همین بحثی را که ما در حوزه مطرح می کنیم در خلا نمی توان در نظر گرفت. یعنی در فرمایش شما بحث متون مطرح بود، بحث متون درسی یکی از محور های وضعیت آموزش است یعنی ما که معمولا صحبت می کنیم بین همکاران می گوییم استاد، دانشجو، متون درسی سه محوری هستند که باید وضعیتشان مشخص باشد. يك سوال اين است كه الان در حوزه ی آموزش فلسفه خاصه فلسفه ی اسلامی وضعيت به چه صورت است؟ چه در دانشگاه چه در حوزه. البته بنده فارق از این سه محور یک محور دیگر را نیز اضافه می کنم تحت عنوان سازمان و مدیریتی که در حوزه های علوم دینی به ما و به دانشگاه های ما جهت می هد؛ یعنی در دنشگاه شما بفرمایید وزارت علوم  و در حوزه بفرمایید مدیریت حوزه. بنابراین ما 4 رکن داریم و برای برسی وضعیت آموزش فلسفه خاصه فلسفه ی اسلامی، آن 4رکن باید به طور مشخص آنالیز و تجزیه تحلیل شود.

استاد دانشگاه علامه طباطبايي افزود: انصافا بدون هیچ تعارفی  باید بگویم در این جلسه شتاب در كار باشد ما هیچ کدام از این ها را حتی به گذر هم نمی توانیم به آن بپردازیم که یعنی بگوییم نقاط قوت و ضعف اساتید و دانشجویان و متون ما در چیست؟ و وضعیت هر کدام از این ها در حوزه و دانشگاه به چه صورت است؟! به همین خاطر من حقیقتا در اینجا وقت خود را مصروف نمی کنم و امیدوار هستم که در نوبت های خاصی دوستان همکار شما و خود حضرت عالی که اهل فن و تخصص هستید در برنامه های گسترده تری به این موضوع بپردازید.

وي گفت: در اینجا به تعبیر بچه های جبهه بحث را شهید نکنید و ناگفته بگذارید. من از یک منظر دیگر عرض می کنم که نظام آموزشی ما نظام اطلاعات محور است نه نظام آموزش و پژوهش محور و یا تفکر محور. از این جهت بین حوزه و دانشگاه تفاوت ماهوی وجود ندارد. ممکن است این حرف من برای دوستانی که هم در دانشگاه و هم در  حوزه مشغول هستند ثقیل بیاید، اما من به صراحت عرض می کنم چون هم در دانشگاه تجربه ی تدریس و هم در حوزه این تجربه را داشته ام و دارم عرض می کنم که هم حوزویان ما و هم دانشگاهیان ما بر سر یک سفره نشسته اند.
 
وضعيت تفكر فلسفه ما رونق چندانی ندارد و فقط یکسری اطلاعات را بهم دیگر منتقل می کنیم
 
اسدي تصريح كرد: در مقام آسیب شناسی وضعیت تفکر فلسفه خاصه تفکر فلسفه ی اسلامی ما از این جهت که عرض می کنم رونق چندانی ندارد. ما فقط یکسری اطلاعات را بهم دیگر منتقل می کنیم. استاد به دانشجو و دانشجو به خودش و استاد به شبه دانشجو و این سلسله ادامه دارد.

بعد از صحبت هاي اسدي، مجري برنامه خطاب به بونو گفت: آقای دکتر بونو آقای اسدی می فرمایند ما اندیشه را ترویج می کنیم نه اندیشیدن را و در حوزه و دانشگاه این موضوع علی السویه است آیا شما هم چنین معضلی را به این شدت احساس می کنید؟

بونو در پاسخ گفت:  تجربه ی من با تجربه ی ایشان فرق می کند. من تجربه ی دانشگاهی داشته ام اما در پاریس و تجربه ی حوزه ی من هم مربوط می شود به همان هفت سال شاگردی آقای آشتیانی در مشهد. من به ایشان گفته ام آیا لازم است من در کلاس های دانشگاهیتان هم شرکت کنم ایشان گفته بودند نه آنجا تنها فهرست ها را می خوانیم. این یکی از مسائل است و آقای اسدی هم اشاره کرده بودند. آقای آشتیانی معتقد بودند که نیازی نیست همه ی کتاب هارا بخوانیم و می گفتند یک کتاب خوب پیش یک استاد خوب به تو قدرت تجزیه و تحلیل و اندیشه آزاد را می دهد و ایشان به روش های بحث و گفتگو معتقد بودند. البته این روش آرام آرام دارد از بین می رود.

پژوهشگر فرانسوي الاصل و مدرس فلسفه اسلامی افزود: در قدیم زمان برای درس خواندن مهم نبود مثلا یکی می توانست 20 سال درس بخواند اما الان می گویند زود برویم مدرک بگیریم و برویم کار کنیم و چون سرعت عمل می خواهد  متون خیلی خلاصه شده است و سطحشان پایین آمده است. مثلا از کتاب منظومه ی سبزواری می رویم سراغ نهایت الحکمه و باز هم می گوییم نه این داینهم زیاد است و می رویم سراغ بدایه و کسی که بدایه را بخواند می کوید من فلسفه خوانده ام . وقت نیست که کسی 8 یا 9 جلد اسفار بخواند پیش یک استاد یا حتی 4 جلد از آنرا. پس باید یک راه حل پیدا کنیم که متونی را که به درد یک سیستم تدریسی جدید می خورد پیدا کنیم زیرا الان افراد در سر هر کلاس بیشتر شده اند و مثل گذشته ها 7نفر نیستند و زمان هم کم شده است. البته بعضی از کتاب ها مثل کتاب درامدی بر نظام صدرایی یک گام جدید و امیدوار کننده است در راستای تهیه ی متون به درد بخور برای همان سیستم آموزشی جدید.
 
دانشجويان در گرايش فلسفه غرب بسیار فعال تر و پرشور و نشاط تر از دانشجويان فلسفه اسلامي در کلاس آماده می شوند
 
اسدی نيز در ادامه صحبت هاي بونو گفت: دانشجو چه در مقطع کارشناسی چه در مقطع ارشد و دکتری، در گرایش فلسفه ی غرب بسیار فعال تر و پرشور و نشاط تر در کلاس آماده می شوند و به بحث ها توجه می کنند تا دانشجویان فلسفه ی اسلامی. دانشجویان فلسفه ی اسلامی خیلی کم رونق تر و کم انگیزه تر و بی روحیه تر سر کلاس فلسفه اسلامی حاضر می شوند.
 
مطالب فلسفه ی اسلامی مان در حوزه و دانشگاه روز آمد نیست
 
وي افزود: در واقعیت مطلب من فکر می کنم ما چند مشکل داریم. یک مشکل جدی ما اینست که نحوه ی ارائه مطالب فلسفه ی اسلامی مان در حوزه و دانشگاه روز آمد نیست. گرچه تلاش هایی شده است و من اصلا منکر این تلاش ها نمی شوم اما بحث ما بر سر جریان غالب است. بحث هایی که بر سر فلسفه ی اسلامی مطرح می شود بحث های متافیزیکی صرف است و هنوز بحث بر سر جوهر و عرض هستی و عوارض هستی و علت و معلول و .. است؛ اما دانشجو وقتی سراغ موضوعات فلسفه ی اسلامی می رود و در عین حال که در حوزه ی ارسطویی و افلاطونی این بحث ها را دارد اما به تدریج که با تاریخ فلسفه ی غرب آشنا می شود مخصوصا که به فلسفه ی جدید و معاصر می رسد احساس می کند که با موضوعاتی سر و کا ردارد که در دنیای واقعی با آنها در تماس است. امادر بحث های فلسفه ی اسلامی این نزدیکی را نمی یابد.
 
فلسفه اسلامی باید از آن جنبه آسمانی یک مقدار هم به زمین برسد و به مسائل از نزدیک بپردازد
 
استاد دانشگاه علامه طباطبايي خاطرنشان كرد: شما اصلا این مطلب را کم در نظر نگیرید که بنیاد صدرا در صدد می آید فلسفه ی سیاسی ملاصدرا  و یا فلسفه ی تعلیم و تربیت را از نظریات ملاصدرا استخراج کند. یعنی اهل فن ما هم در حوزه ی فلسفی کاملا احساس کرده اند که فلسفه ی اسلامی باید از آن جنبه ی مادی و آسمانی یک مقدار هم به زمین برسد و به مسائل از نزدیک بپردازد. من نمی خواهم بگویم که تنها جذابیت فلسفه ی غرب موضوع و مسائل نزدیکش هست، بلکه این یکی از علل جاذبه است و از آن طرف نمی خواهم بگویم که فلسفه ی اسلامی تنها نقص دارد؛ اما نحوه ی ارائه فلسفه ی اسلامی ما هم در دانشگاه و هم در حوزه فکر می کنم هنوز هم مشکل جدی دارد.
 
 آيا مشكل اين نيست كه در یک جا فلسفه ی اسلامی و در یک جای دیگر فلسفه ی غرب و در یک جای دیگر عرفان و ادیان در سه رشته ی گوناگون و سه دانشکده گوناگون است؟
 
در پاسخ به اين صحبت اسدي، بونو گفت: آیا به نظر شما این جدایی خودش مشکل نیست؟ یعنی اینکه در یک جا فلسفه ی اسلامی و در یک جای دیگر فلسفه ی غرب و در یک جای دیگر عرفان و ادیان در سه رشته ی گوناگون و سه دانشکده گوناگون است و کسی که در فلسفه ی اسلامی برود نمی تواند کتب فلاسفه ی غرب را بخواند این جدایی مشکل آفرین نیست؟! بهتر نیست اجماعی صورت بگیرد؟
 
در فرهنگ ما موانعی وجود دارد که تفکر به معنای خاص کلمه و خاصه تفکر اسلامی را مانع می شود
 
اسدی در پاسخ به اين سوال بيان داشت: من فکر می کنم معضل ما فراتر از فرمایشات آقای بونو است. البته می تواند مورد آزمون و خطا قرار بگیرد اما من پیشاپیش نظر خوشایندی ندارم به این تجمیع، بله ارتباط و تعامل باید باشد اما تجمیع مشکل ما را برطرف نمی کند. ببینید من باز هم یک بحث فراتر از این مطلب را می خواهم عرض کنم آن هم نسبت فرهنگ ما و تفکر فلسفی ما است. یک موقع هست ما می خواهیم بحث وضعیت آموزش فلسفی را بر اساس معیار های رایج استاد و دانشجو و کتب و متون درسی  و سازمان اداره کننده بحث کنیم.  یک موقع هست ما فراتر می رویم که آیا موانعی غیر از این 4 رکن وجود دارد؟
 
وي ادامه داد: در فرهنگ ما موانعی وجود دارد که تفکر به معنای خاص کلمه و خاصه تفکر اسلامی را مانع می شود. ببینید من حالا هیچ جای دوری نمی روم و مثال می زنم که مطلبم باز انضمامي تر شود.در فرهنگ ما بنظر می رسد که حرف زدن چه مکتوب چه شفاهی کانه موضوعیت دارد؛ اینکه حرف شما محتوایش چه باشد چه گرهی را باز می کند زیاد موضوعیت ندارد این خود حرف زدن و نوشتن است که مهم است. انصافا ارزیابی کنیم در بین این همه مقاله و پایان نامه در صدد این هستیم که گزارشی از یک گره گشایی یا راه حلی بدهیم یا نهايتاً اینکه رفع تکلیف بشود؟ علمی پژوهشی می نویسیم كه استادها ترفیع پیدا کنند. دانشجو پایان نامه را به نگارش در می آورد برای اینکه ناچار است برای فارغ التحصیل شدن حتما پایان نامه مثل واحد های دیگر پاس کند. پس اینجا گفتن و نوشتن خودش موضوعیت دارد نه آن محتوایی که باید در گفتن و نوشتن.

استاد دانشگاه علامه طباطبايي گفت: یک رابطه مستقیم بین فرهنگ و تفکر ماست، هرچه فرهنگ روبنایی تر باشد تفکر هم نازلتر و سطحی تر خواهد بود و بالعکس هر چه فرهنگ عمیقتر باشد تفکر عمیقتر خواهد بود.
 
من فکر می کنم در جامعه ما موتور تفکر هنوز روشن نشده، ما هنوز در حال استارت زدن هستیم، ما هنوز موتور تفکرمان روشن نشده است و این روشن شدن معطوف باید به این باشد که هم نظام آموزشی مان چه در حوزه و چه در دانشگاه تحولی کیفی پیدا کند. جرقه هایی زده شده ولی هنوز انصافا با ايده آل ما فرق می کند. و هم فرهنگ عمومی که تعمیق می شود و آن اتفاق هنوز نیفتاده است مخصوصا در حوزه فرهنگ، شما ملاحظه بفرمایید ما مشکلات عدیده ای از باب اینکه تفکر سطحی و مبتذل موضوعیت پیدا کرده داریم.
 
من برای اینکه کلی گویی نکرده باشم و انضمامی صحبت کرده باشم برای مثال می گويم، همین چند روز پیش تماس گرفتند با من که آقا شما به جهت اینکه سالروز ملاصدرا است و بحث هایی در روزنامه و مجلات ما مطرح می شود، شما یک مطلبی راجع به ملاصدرا بگویید و بنویسید. من عرض کردم مطلب تازه ای ندارم، یک وقتی یك مقدار فکر داشتم چند مقاله و مطلب نوشتم و ارائه کردم، هنوز به فکرم نرسیده مطلب تازه ای داشته باشم. گفتند نه شما هر مطلبي داريد بگویید ما تلفنی ضبط می کنیم و می نویسیم گفتم نه آقا من مطلبی ندارم. ببینید حرف زدن موضوعیت دارد.

بونو نيز در پاسخ به سوال صلواتي كه شما چقدر با اين بحث موافقید؟ گفت: من موافقم منتهی ريشه یابی مسئله مهم است و البته شاید دور از بحث ما باشد ولی دو تا مسئله وجود دارد یکی از مشکلات در ایران مربوط به تفکر در فرهنگ و ذهن ایرانیان است و يكي مربوط به سیستم در دانشگاه يعني یک تز دکتری عملا در دوسال باید انجام شود چون قبلا واحد هایی دارد، عملا یک تز دکتری در 2سال انجام نمی شود. 2سال به اندازه ی یک تز کارشناسی ارشد است. کمتر از 5 یا 5 سال برای یک تز دکتری که باید در واقعیت یک تفکر را ارائه دهد ممکن نیست. یکی مسئله مهمتر و عمیقتر ،راجع به فضای اجتماعی سیاسی کشور که بالاخره هرکی خودش را وادار می کند که خازج از یک چارچوب حرف نزند چون ممکن است جامعه نپذیرد ممکن است بعضی از مسئولین دانشگاه نپذیرند اگر که من این حرف را بزنم نمی توانم ترقی كنم، در حالیکه در واقع این امکان باید باشد که هر حرفی زده شود که بعدا بتوانیم تحمل افکار داشته باشیم. به طور عام این مشکل به اصطلاح سیاسی اجتماعی است.

صلواتي با خطاب قرار دادن بونو گفت: آقای دکتر شما چون تجربه ی دانشگاه های خارجی را داشته اید آیا در دانشگاه های خارجی در حرف گذاری ابهامی وجود دارد؟ به این بیان که مثلا در در دانشگاه بدانند که این دانشجو ی فلسفه مثلا فلسفه ی اسلامی  بعد از یک دوره آموزش می خواهد مدرس شود، فیلسوف شود، پژوهشگر شو؟ بالاخره می خواهد چه چیزی شود؟ آیا ابهام وجود دارد؟

بونو در پاسخ به اين سوال گفت: البته در رشته فلسفه محض بگوییم، چون رشته ی فلسفه ی اسلامی را آنجا جدا نداریم یا واحد های هستند در دانشکده فلسفه یا به اصطلاح جزو اسلام شناسی داریم. داشنجوی فلسفه کلا مشخص است باید پژوهش ارائه دهد و تنها مدرس نشود ولو عملا تنها کاری که کسی که مدرک دارد تدریس است. یکی از مشکلات، انتقال از مرحله درس دانشگاه به مرحله عمل که می خواهد تدریس کند است. او آماده می شود که یک متفکر و یک پژوهشگر شود ولی نهایتا وقتی دکترایش را گرفت باید برود دبیر سال آخر فلسفه شود. ولی تا برسد به مرحله ای که بتواند وقت داشته باشد پژوهش واقعی انجام دهد خیلی زمان است.
 
ایده آل و مطلوب بنده این است که با دانشجو بتوانیم مسائل فلسفی را بیاندیشیم
 
اسدی در پاسخ به سوال وقتی شما فلسفه تدریس می کنید انتظارتان از آن دانشجو چیست؟ آیا می خواهید او را مدرس بار بیاورید یا فیلسوف؟ فارق از آن بحث سیستمی که گفتید که دارد هدایت می کند خود شما به عنوان شخصی که دغدغه دارید می خواهید مسیری که فرا روی داشنجو قرار دهید می خواهید مقصدش چه چیزی باشد؟  گفت: ایده آل و مطلوب بنده این است که با دانشجو بتوانیم مسائل فلسفی را بیاندیشیم؛ یعنی تا جایی که امکان دارد به جای اینکه تاریخی به مسائل نگاه کنیم و یک گزارش تاریخی از مسائل فلسفی ارائه کنیم به تناسب نگاه کنیم به عنوان مثال اگر داریم افلاطون می خوانیم ببینیم که افلاطون مسئله یا مسائل اصلی اش چه چیزی بود که به سراغ «مثل» رفت، یعنی یک وقت شما می گویید نظر افلاطون راجع به مثل این است، نظر ارسطو راجع به جوهر این است اما یک وقت می گویید دغدغه ارسطو چه چیز بود که بحث جوهر را مظرح کرد. البته ایده آل ماست ولی متاسفانه شرایط دانشگاه ها طوری نیست که بتوانیم همیشه ایده آل ها را مطرح کنیم.
 
متاسفانه عمدتا تاریخ فلسفه جایگاه فلسفه را گرفته است

بونو نيز در ادامه گفت: متاسفانه تاریخ فلسفه، خیلی وقت ها فلسفه را گرفته است یعنی در حقیقت یک فهرست اندیشه ها که در فلان زمان این را گفته اند و بعدا این را گفته اند. نه اینکه چرا اینگونه گفته اند و برای امروز چه چیز دارد. اساتید برجسته ی فلسسفه  می خواهند بگویند که ما اگر قدما می خوانیم برای این است كه هنوز در متونشان چیزی دارد که ما استخراج و استفاده کنیم. نه فقط یک تقویم سلسله ای تاریخ اندیشه بدانیم ولی متاسفانه عمدتا تاریخ فلسفه جایگاه فلسفه را گرفته است.

اسدی ادامه داد: واقعیت این است که ما در یک سیکل معیوب قرار گرفته ایم و در حوزه ی فلسفه اسلامی و غرب  فرقی نمی کند و آن اینست که تفکر انتقادی در دانشگاه و حوزه ی ما تدریس نمي شود. ممکن است برخی از دوستان حوزوی ما خرده بگیرند که در حوزه اینهمه نقد و تحقیق و بررسی و مباحثه است که در دانشگاه نیست، این حرف کاملا درست است اما چیزی که ما می گوییم بسیار فراتر از این نکته است.
 
حتی آنجایی که مباحثه صورت می گیرد تفکر، تفکر انتقادی نیست
 
استاد دانشگاه علامه طباطبايي افزود: حتی آنجایی که مباحثه صورت می گیرد تفکر تفکر انتقادی نیست. یعنی طلبه ما با مسئله جوهر در گیر نمی شود با این مسئله درگیر می شود که ابن سینا و ارسطو اختلافشان سر قوه و فعل چه بوده است؟ اینکه آیا قوه و فعل و جوهر مسئله امروز مرا حل می کند، من با این مسئله چگونه باید برخورد کنم این مسئله طلبه ما نیست.
 
اسدي گفت: در دانشگاه هم همین است، اینکه من عرض می کنم ما تفاوت ماهوی در استفاده از مبحث فلسفی در حوزه و دانشگاه نداریم، به این جهت است و الا تفاوت صوری ماشالله زیاد است. اینکه عرض می کنیم که ما دچار یک چرخه ی معیوب هستیم، دقیقا اینجاست که استاد از طریق متون طلبه یا دانشجویی را تربیت می کند که اطلاعات محور حرکت می کند که حالا اطلاعات محور در حوزه و دانشگاه باهم تفاوت دارد.
 
کی ما می توانیم از این سیکل معیوب خارج شویم؟
 
استاد دانشگاه علامه افزود: قطره چکان در دانشگاه به ما داده می شود و در حوزه کمی بیشتر است اما در هر دو اطلاعان محور هستند تفکر انتقادی که مسائل روز ما را حل کند نیست. این طلبه و دانشجو که تریبیت می شوند فردا وارد جامعه می شوند و می خواهند وارد فضای جامعه شوند  و در سیستم آموزشی فعالیت کنند اینها خودشان دوباره دانشجویانی می خواهند تربیت کنند که خودشان از همین طریق تربیت شده اند. این سیکل معیوب همینطور ادامه دارد.
 
وي گفت: کی ما می توانیم از این سیکل معیوب خارج شویم؟ وقتیکه واقعا ناکارامدی اینها را از یک طرف و کارآمدی آنها را از یک طرف دیگر ببینم، بالانس کینم، ارزیابی کنیم، اشراف داشته باشیم.  این هنوز اتفاق نیفتاده است و ما هنوز در همان چرخه هستیم، علی رغم تمامی احترامی که برای حوزویان و دانشگاهیان قائل هستم ما می خواهیم بدانیم مشکل ما کجاست و عیب را پیدا کنیم و چگونه از آن فرار کینم.
 
قرار نیست  تمام فلسفه های مضاف را از فلسفه های متعالیه، سینوی و اشراقی استخراج کنیم

اسدي بيان داشت: راه حل این است که ما نگاه کنیم  میراث ما در سنت فلسفه اسلامی برای امروز ما تا چه حد پتانسیل پاسخگویی دارد؟ تحمیل نکنیم. احساس من اینست که ما داریم خیلی مواقع تحمیل می کنیم. ما قرار نیست  تمام فلسفه های مضاف را از فلسفه های متعالیه، سینوی و اشراقی استخراج کنیم.
 
ما به زور داریم فلسفه های مضاف را تحت عنوان اینکه می خواهیم یک اجتهادی در فلسفه صدرایی و نو صدرایی انجام دهیم  تحمیل می کنیم
 
وي ادامه داد: اگر امکانش باشد هیچ اشکالی ندارد اما مشکل اینجاست که این پتانسیل در برخی از موارد نیست و ما به زور داریم فلسفه های مضاف را تحت عنوان اینکه می خواهیم یک اجتهادی در فلسفه ی صدرایی و نو صدرایی انجام دهیم  تحمیل می کنیم.

اسدي گفت: اصلا قرار نیست فلسفه صدرایی که 350 یا 400 سال پیش فوت کرده در همه جوانب پاسخگوی مسائل ما باشد؛ البته یک سری مسائل متافیزیک هست که زمان بردارد نیست و ما درباره ی آنها بحث نمی کنیم.
 
دیگر معنا ندارد بین فلسفه غرب و فلسفه اسلامی تقابل داشته باشیم، ما می خواهیم با هم به حل مشکلات جهان بپردازیم

بونو نيز گفت: دیگر معنا ندارد بین فلسفه غرب و فلسفه اسلامی تقابل داشته باشیم این ممکن است در بحث سیاسی معنا داشته باشد اما در فلسفه خیر، فلسفه حوزوی مثل فلسفه اسکولاستیک  است فلسفه مشائي داشتیم فلسفه متعالیه، اشراق و همینطور که در فلسفه غرب بوده است ما می خواهیم با هم به مشکلات جهان همراه با علم روز چون فلسفه باید در هر قرن با علم روز هم تطابق داشته باشد. چاره ای نیست .ولی امروز مطالب سال به سال گاهی عوض می شود و گا هی می مانیم با کانت و هگل از آن وقت گذشته. مثلا لایبنیس مطالبی داشته که خیلی هم نزدیک به ملاصدرا و بالعکس بوده که اتفاقا هم امروز خیلی هم اهمیت می دهند به مطالبی که لایبنیس راه اندازی کرده بود منتهی سعی می کنند یک متافیزیک به معنای اعم نه الهیات داشته باشند.
 
وي افزود: یک خانم امسال در پاریس به عنوان کرسی اول فلسفه تعیین شد کرسی اش را کرسی متافیزیک و فلسفه نامیده است، و در درس مقدمه اش گفته است «اگر می خوهیم جواب دهیم به تمام مکاتب شکاکیات و نسبیت گرایی باید بتوانیم یک متافیزیک عقل گرا ولی مطابق با علم روز داشته باشیم»

بونو خاطرنشان كرد: متاسفانه چون آشنا با مسائل روز مخصوصا در فلسفه علم نیستیم؛ مثلا مسئله صورت یک مسئله مهم فرا رشته ای شده است  چون قواعد مادی که بررسی کرده اند صورت فراموش شده است که چطور این ماده در جنین صورت می گیرد. گاها در سمینارها و کنفرانسها و الان هم قصد داریم علاقه ایجاد کنیم بین مدرسین و پژوهشگران فلسفی و مراکز ایرانی مثل موسسه حکمت و کتابها و کارهای مشترکی انجام شود.

اسدی نيز ادامه داد: تلقی من اینست که مشکل آموزش فلسفه اسلامی را نمی توان با تاسیس این رشته معالجه کرد البته منکر نمی شوم که به قدر خودش می تواند موثر واقع شود ولی من فکر می کنم چند محور است که اگر آنها مورد توجه قرار گیرد بصورت خود رو و طبیعی فلسفه اسلامی روزآمد  می شود شاید این محور ها خام باشد و احتیاج به ورز دادن و پخته شدن داشته باشد و من اجمالی عرض می کنم یک جهت این است که فلسفه اسلامی را در عین حال که عرض کردم ما میرراث گرانبهایی داریم باید آنها را پاس بداریم باید بدانیم که این میراث در پاسخ به یک سری سوالات امروز حرفی برای زدن دارد یانه؟
 
وي تصريح كرد: اینجا ما خیلی منصفانه باید وارد بشویم اگر می بینیم که فلسفه سینوی اشراقی و صدرایی در باب انسان شناسی حرف دارد برای گفتن آن حرف را با زبان امروز برای انسان امروز تحلیل کنیم چرا بورمن شیفته ی اشراق شد  و اگر به ملاصدرا بر زد سراغ شیخ اشراق باز می خواست برود چون بورمن احساس می کرد حرفهایی در شیخ اشراق هست که برای بشر امروز و باری مشکلات بشر امروز می تواند راهگشا باشد. این یعنی ما از میراث خودمان استفاده کنیم برای حل مسائل امروز اما باید توجه کنیم که تحمیل نکنیم به آن میزانی که این پتانسیل وجود دارد  و جواب می دهد از آن استفاده کنیم و یک نکته دیگر انست که وقتی به طور طبیعی و تاریخی نگاه می کنیم فلسفه اسلامی رفته رفته خلاصه شد در متافیزیک. یعنی آن ارتباط منطقی و ارگانیک خودش را با علوم از دست داد تا آنجایی که در حوزه های ما طبیعیات بحث نمی شود در حالیکه یک ارتباط ارگانیک بین طبیعیات ما و الهیات برقرار بود.

چرا فلسفه اسلامی نباید با علوم زمانه خودش داد و سند داشته باشد
 
استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي خاطرنشان كرد:  نمی خواهم بگویم تمام الهیات ما تماما بر روی طبیعیات ما آنطور که بعضی ها می گویند بنا شده اما بده بستان داشته اند  داد و ستد داشته اند. این از یک مقطع به بعد به لحاظ تاریخی معمولا از ملاصدرا به این طرف تقریبا متوقف شد یعنی ما دیگر داد و ستد نداشتیم.
همین وضعیت را شما نگاه کنید در فلسفه غرب از دوره ی اسکولاستیک به این طرف یعنی از دکارت به این طرف یکی از علل پویایی و دادوستد با علوم دادد و هگل همینطور کانت همینطور تا بیاید جلوتر ویتگنشتاین. در فلسفه های تحلیل من نمی خواهم بگویم ما باید غرب را الگو قرار دهیم اما اخذ الحکمه ولو من عند الکافر و لو عند المنافق را در دینمان داریم ما باید از غرب نکات برجسته و قابل آموزش را بگیریم این داد و ستد برای ما آموزنده است. چرا فلسفه اسلامی نباید با علوم زمانه خودش داد و سند داشته باشد ما دو دستی فلسفه اسلامی را در متافیزیک خلاصه کرده ایم.این متافیزیک هم حتی در حوزه ی متافیزیک هم داد و ستد با علوم نداریم.شما نگاه کنید فلسفه  کانت با نیوتن داد و ستد دارد. من نمی خواهم بگویم کانت در واقع متکلمی است که دفاع می کند از نیوتن اگرچه اگر هم بگوییم گزاف نگفته ایم. ولی می خواهم بگویم کانت کاملا با نیوتون در ارتباط هست و آنجایی که کانت در باره ی موضوعی مثل زمان و مکان بحث می کند با نیوتون کاملا مرتبط است اما فلسفه اسلامی چه؟ ما در بحث زمان و مکان همچنان در متافیزیك مانده ایم.

بونو نيز گفت: همیشه فلسفه خاستگاهش کنار علم است. مخصوصا فلسفه به عنوان فلسفه اولی چون موضوعات علوم باید یکجا اثبات شود. یعنی نوعا یک انتلوژی و یک سیستم استخراج قوانین یعنی یک منطق باید داشته باشد که این حز علوم نیست. همیشه می گوییم کلیسا چون یک مبارزه با علم کرده است سقوط کرده فلسفه اسکولاستیک چون مبارزه با علم آن زمان کرده از بین رفته است ولی الان یاد گرفته اند مرکز پژوهش واتیکان چند جایزه نوبل برده است.
 
ما باید یک رابطه معقول ومنطقی بین تفکر و فرهنگمان برقرار کنیم
 
اسدی در پايان بيان داشت: ما باید یک رابطه معقول ومنطقی بین تفکر و فرهنگمان برقرار کنیم به گمان بنده رابطه مستقیمی بین تفکر و فرهنگ است و بالعکس هرچقدر که فرهنگ تعمیق شود تفکر تعمیق می شود. مادر حوزه ی تفکرمان در جامعه و فرهنگمان هنوز یک سیکل معیوب داریم و این وضعیت به نظام آموزشی هم سرایت پیدا کرده است و هنوز تفکر انتقادی نداریم نه در دانشگاه و نه در حوزه به امید آن روزی که این اتفاق بیافتد.
 
لازم به ذكر است، برنامه زاویه کاری از گروه معارف و اندیشه دینی شبکه چهار به تهيه كنندگي عليرضا حائري است که هر چهارشنبه‌ ساعت ۲۰:۳۰ از اين شبكه پخش مي شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • shahab ۱۱:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۳/۰۵
    0 0
    به نظر می رسد که تنها مشکل فلسفه ما عدم تولید فضا است چرا که عملا فضا بسته است و طبق گفته دکتر بونو "هرکی خودش را وادار می کند که خازج از یک چارچوب حرف نزند" چون همه از روی نادانی به وی حمله می کنند و او دیگر توان هزینه دادن ندارد.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس