استرالیا کشوری پهناور در شرقی ترین منطقه کره زمین کشوری است که امروز توسط سفید پوستان حاکم اداره می شود اما از سال های استعمار آن سال های زیادی نمی گذرد. این کشور هنوز بخشی از قلمرو انگلیس محسوب می شود و با وجود افول دوره استعمار این کشور همچنان فرماندار منتصب از سوی ملکه انگلیس دارد.
کشتار بومیان در مستعمره های انگلیس از آن داستان هایی است که از فرط تکرار به تواتر تاریخی بدل شده و قصه کشتار و تبعیض های نژادی روا داشته شده علیه بومیان استرالیا از این قاعده مستثنا نیست. اگر چه این داستان همچنان نادیده گرفته می شود اما نمیشود آن را از تاریخ پاک کرد؛ پس چه بهتر اینکه اشاراتی به تاریخ سیاه استعمار را جایگزین بازخوانی تاریخی کرد و در این اشاره ها نیز یک بار دیگر تفسیر های استعماری را جایگزین کرد.
فیلم "تپه ی سرخ" که معلوم نیست شبکه نمایش سیما از چه جهت آن را کوهستان سرخ ترجمه کرده است دقیقا همین کارکرد را قرار است داشته باشد. 15 سال قبل در شهری که در امروز فیلم، شین کوپر به آن آمده و قرار است نقش قهرمان سپید پوست و ناجی را بازی کند، وقتی قرار می شود تا راه آهن از این شهر بگذرد؛ جیمی که یک بومی استرالیایی است و بلد چی مشهوری به حساب می آید خبر دار می شود که در مسیر این راه آهن یک قبرستان قدیمی بومیان قرار دارد او با کشیده شدن راه آهن از این مسیر مخالف است اما کلانتر و عده ای از همراهانش او را تهدید می کنند که از این ماجرا حرفی به میان نیاورد؛ جیمی ماجرا را برملا می کند و کلانتر و دوستانش که می بینند کار از کار گذشته و طرح راه آهن منتفی است از جیمی انتقام می گیرند.
کلانتر بیلی و دار و دسته اش به سراغ جیمی رفته و زن او را می کشند و سپس خانه ی جیمی را در حالی که او در خانه است به آتش می کشند و پس از آن شهادت می دهند که جیمی همسرش را کشته و جسدش را در مکان نامعلومی نابود کرده است. حالا جیمی بعد از سال ها از زندان گریخته است تا از کلانتر و دوستانش انتقام بگیرد.
شین کوپر از ابتدا تا انتهای فیلم آرام آرام با قصه رو در رو می شود در نهایت در نقش یه قهرمان وارد شده، آخرین دوستان کلانتر بیلی را کشته و....
اما در استرالیا "نژاد پرستی" بیش از هر فساد و ظلم دیگری در طول تاریخ استعمار این منطقه سابقه دارد و هنوز نیز رابطه میان سپید پوستان مستعمره نشین با اندک بومیان این کشور رابطه ای بر مبنای راسیسم استو مشخص است که نگاه مبتنی بر حل و فصل مسایل نژادی اهمیت بیشتری خواهد داشت. شین کوپر در عین حال که از خونریزی بی دلیل گریزان است- برخلاف جیمی که انتقام جلوی چشمانش را گرفته و بی محابا هر که را در مقابلش قرار می گیرد می کشد، او با آرامش تنها کسانی را که به رویش اسلحه می کشند از بین می برد و در نهایت به عنوان سمبل قانون مستعمره نشینی درست در زمانی که بومی اختیار از کف داده و کلانتر را می کشد، کشته شدن بومی را به نظاره می نشیند.