
در حکمت 37 نهج البلاغه آمده: «وَ قَدْ لَقِيَهُ عِنْدَ مَسِيرِهِ إِلَى الشَّامِ دَهَاقِينُ الْأَنْبَارِ فَتَرَجَّلُوا لَهُ وَ اشْتَدُّوا بَيْنَ يَدَيْهِ» در مسيري که حضرت به سمت شام ميپيمودند، گروهي از مردم شهر «انبار» حضرت را ديدند که شروع کردند پياده به دنبال امام و در مقابل ايشان دويدن. حضرت ابتدا اعتراضي نکردند، فرمودند اين چه کاري است که انجام ميدهيد؟ مگر حضرت نميدانستند آنها چه کار ميکنند؟ معلوم بود که به استقبال آمدهاند. اما منظور حضرت اين بود که فلسفه کار شما چيست؟ آنها در جواب گفتند: «خُلُقٌ مِنَّا نُعَظِّمُ بِهِ أُمَرَاءَنَا» اين عادت ماست، هرکسي رئيس شود ما اين کار را برايش ميکنيم. بعد از اينکه فلسفه اين کار خود را بيان کردند، حضرت آنها را نهي کرده و فرمودند که اين کار نفعي براي امراي شما ندارد. شما هم در دنياي خود ضرر ميکنيد و هم آخرتتان را خراب ميکنيد.
پناهيان درباره اينکه آيا استقبال مردم ميتواند صورت صحيحي نيز داشته باشد، گفت: اگر آن روز هم مردم شهر «انبار» به اميرالمؤمنين(ع) ميگفتند: «چون شما وليالله و وصي پيامبر هستيد، به شما احترام ميگذاريم» يقيناً اميرالمؤمنين برخورد ديگري ميکردند و مانع آنها نميشدند. همانطور که رسول خدا(ص) در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدينه نشدند و حضرت رضا(ع) نيز استقبالکنندگان از خود در نيشابور را از اين کار نهي نکرده و حديثي به آنها هديه کردند. در حاليکه هر دوي اين استقبالها پرشورتر و پرجمعيتتر از آن استقبال مردم شهر انبار بود.
بنابراين نيت و انگيزه استقبال خيلي اهميت دارد و تعيين کننده است. اصل استقبال اشکالي ندارد؛ مهم اين است که فلسفه آن چه باشد. اگر فلسفه آن شاهپرستي باشد، بايد ترک شود ولي اگر فلسفه آن خدايي باشد، نه تنها اشکالي ندارد، بلکه طبق روايات، يکي از اوصاف ياران امام زمان(ع) است. ما استقبال و بدرقهاي را خوب ميدانيم که خودش قيام لِلّه و تظاهرات ولايي است.
وي در اين رابطه به نکته مهمي در رفتار امام خميني(ره) اشاره کرد و افزود:
زماني که امام(ره) در نجف يا قم تدريس ميکردند، شاگردانشان را از اينکه براي ايشان صلوات بفرستند نهي ميکردند و راضي نبودند شاگردان حتي احترامي در اين حد برايشان قائل باشند. ميگفتند صلوات را جاي ديگري بفرستيد. اما وقتي بعد از سالها دوري از وطن بنا بود به ايران بازگردند، نه تنها از شکلگيري کميته استقبال ممانعت نکردند، بلکه توصيهها و هماهنگيهايي را هم با آن کميته داشتند.
امامي که راضي نبودند سرِ درسشان کسي به احترام ايشان بلند شود و صلوات بفرستد، از برنامهريزي براي استقبال ميليوني در تهران ممانعت نکردند. چون اين استقبال، استقبال از شخص نبود؛ استقبال از شخصيت و جايگاه مقدّس ولايت بود. بعد از انقلاب هم همين روش ادامه داشت. حضرت امام(ره) به ابراز ارادت مردم ميدان ميداد. چون اين ابراز ارادت به شخص ايشان نبود.
اين سخنران مشهور سپس الگوي رفتاري پيامبر اکرم در اين زمينه را يادآور شد و گفت:
وقتي مردم آب وضوي پيامبر را به عنوان تبرّک ميبردند، ايشان مانع نميشدند. چرا به آنها نميفرمودند: «اين چه کاري است که ميکنيد؟ خودتان را ذليل نکنيد!» چون ميدانستند مردم اين کار را به خاطر خدا و با معرفت انجام ميدهند. اگر مردم ميگفتند: «هرکسي رئيس ما باشد وقتي دست و صورتش را ميشويد ما آب وضويش را جمع ميکنيم»، قطعاً حضرت مانع ميشدند.