کد خبر 109675
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۰:۲۸

مهدی نصیری مدیر مسئول فصلنامه معرفتی ـ اعتقادی سمات گفت: حرف بنده و نیز حرف آقای آوینی این است که ماهیت اومانیستی غرب تعارض اساسی با مبانی دینی دارد ، تحقق تمدن اسلامی تنها با ظهور امام زمان(عج) قابل تحقق است.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، «سید مرتضی آوینی» روز بیستم فروردین ۱۳۷۲ در منطقه فکه بر اثر اصابت ترکش مین باقی مانده از جنگ ایران و عراق به فیض شهادت نائل شد. این پایان مردی آسمانی بود که تقدیر از او پایانی غیر از آغازی که خود آغازگر آن بود خواسته بود. مردی که ابتدای راه به هنر و اندیشه غربی دل بست و بدان سلوک زندگی می‌کرد اما در نهایت دلبسته عرفان شد تمام ماحصل زندگی روشنفکرانه را در آتش سوزاند و رهسپار جبهه‌ها شد و مستند تکرار ناشدنی «روایت فتح» را ساخت.

از مهم‌ترین کارهای شهید آوینی نگارش کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» بود و وی در آن به نقد مبانی تمدن غرب پرداخت.

به مناسبت فرا رسیدن نوزدهمین سالروز شهادت مرتضی آوینی با مهدی نصیری مدیر مسئول فصلنامه معرفتی ـ اعتقادی سمات به گفت‌وگو پرداختیم که از منتقدان سرسخت مدرنیته از بابت نظری است. وی همچنین به صورت ضمنی به نظر حجت‌الاسلام عبدالحسین خسروپناه در رابطه با اینکه برای ایجاد تمدن اسلامی باید با غرب‌گزینی و پاسخ به پرسش و نیازی که مدرنیته ایجاد کرد تمدن اسلامی نوبنیاد ایجاد کرد پاسخ گفت.


* نگاه شهید آوینی به توسعه چیست و از چه منظر به نقد توسعه می‌پردازد؟

  ـ‌ مرحوم آوینی مفهوم رایج از توسعه را امری مذموم و متفرع بر نظریه غربی سیر خطی پیشرفت و ترقی تاریخ می‌دانست و معتقد بود که توسعه  آرمان پر جاذبه بشر و عصر جدید است که خدا را فراموش کرده و از جاودانگی روح خویش غفلت کرده است. 

او طنین قدرتمند این آرمان را ناشی از میل شیطانی بشر این روزگار به خلود و جاودانگی در زمین و بدل گرفتن بهشت زمینی از بهشت آسمانی می‌دانست.  

آوینی اصرار داشت از اشتباه گرفتن مفاهیمی دینی چون آبادانی و مبارزه با فقر و رشد و کمال با آنچه در این روزگار به عنوان توسعه مطرح است ، برحذر داشته و اثبات کند که توسعه رایج غربی نه مبتنی بر مبانی عقلایی و دینی که ناشی از ماده‌گرایی ،نسیان حق، تمتع شیطانی از دنیا و میل به خلود در ارض، در روزگار جدید و تحت سیطره مدرنیته است.

به اعتقاد آوینی اگر قرار است از توسعه معنی کمال را اراده کنیم، آنگاه محور اساسی آن تعالی روح بشر است و نه تمتعات مادی و افزایش بهره وری انسان از مزایای مادی. او می گوید: فقر البته چیز مذمومی است اما مبارزه با فقر نباید به بهای غلبه اقتصاد بر همه ابعاد وجودی بشر و محور قرار گرفتن تمتع مادی در همه فعالیتها و حرکتها باشد، نظیر آنچه که امروز در غرب و جوامع غربزده رخ داده است و شأن بشریت را تا حد حیوانیت تنزل داده است و منجر به دیکتاتوری پول و اقتصاد شده است.

آوینی در یکی از آثار خود در باره توسعه می نویسد:

«دنیاگرایی بشر امروز کار جهان را به سمتی سوق داده که اقتصاد بر سایر وجوه حیات انسانی غلبه یافته است. در تفکر امروزی غرب که متأسفانه مقبولیتی عام یافته و در پهنه‌ زمین اشاعه پیدا کرده است، بشر را صرفاً از دریچه‌ نیازهای مادی و دنیایی‌اش مورد مداقه و بررسی قرار می‌دهند. مهم‌ترین ‌فاجعه‌ای که در این نحوه‌ بررسی اتفاق می‌افتد این است که ماهیت حقیقی و فطرت الهی بشر مورد غفلت قرار می‌گیرد و انسان در مجموعه‌ای از غرایز حیوانی خلاصه می‌شود و وقتی اینچنین شد، لاجرم دیگر تکامل و تعالی انسان در بازگشتن به فطرت الهی‌اش نیست، در تأمین هر چه بهتر و بیشتر نیازهای مادی و غریزی اوست. با این مقدمه‌ مختصر کاملاً روشن می‌شود که چرا برای بشر امروز توسعه‌ اقتصادی جایگزین تکامل روحی شده است. لفظ «توسعه» در فرهنگ جدید بشر به معنای تکامل استعمال می‌شود و اصلاً این سؤال به ذهن کسی خطور نمی‌کند که از کجا معلوم است که تکامل و تعالی انسان حتما در توسعه‌ اقتصادی باشد؟»

* بدیل مورد نظر توسعه از منظر شهید آوینی چیست؟

ـ مرحوم آوینی درباره بدیل توسعه غربی کمتر اظهار نظر کرده است ولی به نظر می رسد او متوجه این موضوع بود که به دلیل غلبه تام و تمام مدرنیته بر همه شئون بشری نمی‌توان سودای نفی کامل توسعه غربی را در مقام عمل و واقعیت های اجتماعی داشت.

بنابراین او با اخذ اضطراری توسعه غربی مخالف نبوده اما ایجاد اصلاحات نسبی را هم در این عرصه بویژه تلاش برای فهم ماهیت شیطانی مدرنیته و توسعه غربی و تسخیر و غلبه بر جوهر اومانیستی آن نفی نمی‌کرد و معتقد بود که با این فهم می‌توانیم به نسبتی جدید با مدرنیته که با نسبت کنونی احساس شیفتگی و حقارت در برابر آن متفاوت است، برسیم. 

همچنین از مطاوی و یا برخی تصریحات او می‌توان دریافت که آرمان و ایده‌آل او عالم و آدمی نو بود که این را به فروپاشی قریب الوقوع تمدن مادی مدرن و حادثه ظهور حضرت بقیة الله الاعظم پیوند می‌زد. او در جایی می‌گوید:

«اضطرابى که بشر امروز را فراگرفته است، نشان از یک زلزله قریب الوقوع دارد، زلزله‏اى که ‏تمدن غرب را از بنیان ویران خواهد ساخت و نسبت انسان را با خویشتن خویش و عالم، دیگرگون خواهد کرد. از آنجا که تمدن امروز، جهان را در تسخیر دارد، انقلاب فردا نیز یک واقعه‏جهانى خواهد بود... تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله‏اى چندان باقى نمانده‏ است... فصل الخطاب با انسان کامل [حضرت بقیة الله الاعظم علیه السلام ] است و لاغیر».

نظر آوینی در باب غرب نسبت به شهید مطهری عمیق‌تر است

*شهید آوینی در نقد غرب بیشتر تحت تاثیر کدام متفکر بود آیا تحت تاثیر فردید بود یا از نظر مبادی و اصول تحت تاثیر شهید مطهری بود؟

ـ آوینی بدون شک از مرحوم فردید و برخی شاگردان او متاثر بود اما مقدم بر این، آوینی با حسی دینی و متاثر از مبانی قرآن و عترت به غرب و مدرنیته نگاه می‌کرد. او فی المثل خوب می‌فهمید که ستایش‌های قرآن و روایات از علم را نباید بر علوم و تکنولوژی‌های مدرن و جدید تطبیق کرد چرا که این علوم و تکنولوژی‌ها  منبعث از مبنای بیکنی علم معطوف به قدرت و تسخیر طبیعت و عالم است اما علم مورد نظر قرآن و روایات، معطوف به خشیت و تواضع در برابر حق و معطوف به کمالات عالیه معنوی و الهی است که علوم مادی و ابزاری آن هم باید در خدمت این هدف والا باشند و نه در جهت کسب اقتدار مادی و تکنیکی برای استیلا بر طبیعت و انسانها. نظر آوینی درباره غرب اگر چه بی نسبت با برخی دیدگاههای شهید مطهری درباره غرب نیست اما تفاوتهایی آشکار با آن دارد و به نظر بنده بسیار عمیق‌تر و جامع‌تر از نگاه مرحوم مطهری به غرب است.

نصیری: بنده در مقام نظر قائل به نفی کلی مدرنیته و تعارض آن با مبانی قرآن و عترت هستم

*شما در کتاب «اسلام و تجدد» منتقد رویکرد گزینشی با تمدن غربی بودید و معتقد بودید که این نگاه موجب استیلای تمدن غرب می‌شود  این درحالی است که افرادی مانند حجت‌الاسلام خسروپناه بر این باورند چنین دیدگاهی ژورنالیستی و خالی از عمق است. نظر شما چیست؟

ـ بنده در مقام نظر قائل به نفی کلی مدرنیته و تعارض آن با مبانی قرآن و عترت هستم اما در مقام عمل گریزی از اخذ وجوه بسیاری از مدرنیته نمی‌بینم و اساسا مدرنیته با تحمیل خود بر عالم، امکان مقابله تام و تمام و نفی کلی عملی خود را از همگان گرفته است و بنده معتقدم تنها حادثه ظهور است که منجر به نفی کامل مدرنیته و طرح و تمدنی جدید مبتنی بر مبانی دینی و وحیانی خواهد شد و ما تا آن لحظه در مقام عمل تنها به اصلاحات نسبی می‌توانیم دست بزنیم اگر چه در مقام نظر راه برای فهم ماهیت شیطانی تمدن مدرن کاملا باز است.

اما این که آقای خسرو پناه گفته اند این نگاه ژورنالیستی است، این البته صرف یک ادعا و شعار است و من فکر می‌کنم اگر ایشان مقصودشان از وصف ژورنالیستی، ضعف و غلط بودن است باید بگویم که این وصف زیبنده آن نگاه ساده انگارانه و مکانیکی‌ای به مدرنیته و تمدن غرب است که فکر می‌کند ما می‌توانیم با تقسیم مدرنیته به خوب و بد و مثبت و منفی، دست به اخذ ابزارها و ساختارها و سازوکارهای مدرن بزنیم و آنها را به خدمت تحقق یک تمدن اسلامی در بیاوریم و علی رغم پشت سر گذاشتن یک تجربه سی و دوساله که در غلبه قابل قبول و تراز اسلام بر هیچ ساختار مدرنی مانند نظام آموزشی، نظام رسانه ای، نظام اقتصادی و بانکداری و ... موفق نبوده ایم، باز صحبت از خنثی و لابشرط بودن علوم و تکنولوژی و ساختارهای مدرن و به دنبال آن تحقق یک مدینه اسلامی صد در صدی و یا هفتاد هشتاد در صدی بگوییم و بر سرگردانی خواص و عوام بیفزاییم.

اما نمی‌دانم مقصود آقای خسروپناه از ارتباط این مساله با فلسفه اسلامی چیست ولی فی الجمله می‌توانم بگویم که این غلبه معرفت شناسی فلسفی منبعث  از فلسفه به اصطلاح اسلامی اما در واقع یونانی و به یک معنا غربی است که  ما را به فلج ذهنی در برابر مدرنیته و تمدن غرب دچار کرده است. از این فلسفه هیچ کاری جز توصیه و تشویق به انقیاد در برابر مبانی اومانیستی مدرنیته بر نمی‌آید. 

تحقق تمدن اسلامی تنها با ظهور امام زمان(عج) قابل تحقق است

*برخی مانند بیژن عبدالکریمی بر این باور هستند که از نظر اصولی امکان‌ زیستی غیر از تمدن غربی وجود دارد، ولی از نظر عملی چنین امکانی وجود ندارد ما بخشی از تمدن غرب هستیم و شعار و نقد اینچنینی نسبت به غرب شعار سیاسی است. نظر شما چیست؟

ـ اگر کسی مدعی باشد که ما می‌توانیم سخن از رهایی کامل و یا حتی نسبی بالای پنجاه درصدی از سیطره مدرنیته  در مقام عمل بگوییم و تحقق مدینه ای اسلامی یا تمدنی ملی و قومی فارغ از مدرنیته را وعده بدهیم بنده هم با سخن آقای عبدالکریمی موافقم اما حرف بنده  و نیز حرف آقای آوینی هم این نبود. بنده معتقدم آنچه ما در آن، محدودیت نداریم فهم نظری ماهیت اومانیستی غرب و تعارض آن با مبانی دینی است اما در مقام عمل تا وقتی که فروپاشی تام و تمام تمدن مدرن محقق  نشود ـ که به نظر حقیر این حادثه علی القاعده با حادثه ظهور حضرت مهدی عج الله محقق خواهد شد ـ  وسع ما برای اصلاح محدود بوده و وعده تحقق تمدنی اسلامی حتی به مقیاس شصت ـ هفتاد درصدی هم غیر واقع بینانه و غیر عملی خواهد بود و بر مشکلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی نظام و جامعه خواهد افزود.

البته باید تاکید کنم که محدود بودن وسع ما برای اصلاح عملی هرگز به معنای کم اهمیت و کم فایده دانستن آن نیست بلکه برای همین اصلاح نسبی و محدود باید تلاش و مجاهده کرد و از حرکت باز نایستاد. این که کسی گمان کند ما باید حتما به نتایج صد در صدی و یا حداقل هفتاد ـ هشتاد درصدی از تلاشهایمان و یا نظاممان برسیم  تا ارزش تلاش و فداکاری داشته باشد، بر خطا است. آیا ائمه معصومین (علیهم السلام) که لحظه ای از تلاش و مجاهده در حد وسعشان دست نمی کشیدند به نتایج صد در صدی در عمل می رسیدند؟ و آیا جز امیر المؤمنین علیه السلام، امام معصوم  دیگری حتی توانست تشکیل حکومت بدهد؟ اما با این وجود این مانع مجاهدتهای میسور و پیوسته آنان نبود.


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس