یک- این وضعیت سینمایی را در نظر بگیرید؛ روز اول سال نو در میهمانی ساعت یک و نیم بعد از ظهر تلویزیون را روشن کنند و همه کم و بیش مخاطب فیلم سینمایی روز عید شبکه تهران باشند؛ فیلمی که از قضا از تولیدات سینمای ایران است. اگر چه باز هم به اجبار مخاطب این فیلم سینمایی می شوی اما از همان ابتدا و شروع قصه با دیدن اسم آشنای آن معلوم می شود که چه لحظاتی را باید بگذرانی."هر چی خدا بخواد" یاد آور فیلم فارسی های آفت کشی شده پس از انقلاب است که پس از پرده سینما کم و بیش با کمی تاخیر از صفحه تلویزیون سر در می آورند تا چاه ویل کنداکتور را پر کنند.
دو- فیلمی آمریکایی از تولیدات درجه دو هالیوود هست به نام "شوالیه و شب". فیلم اگر چه برای مخاطب عام و کلا سرگرمی طراحی شده و به رسم فیلم های هالیوودی بر روی دو پایه اصلی فیلم سازی هالیوود یعنی –عشق و خشونت- به روایت آمریکایی استوار شده اما حداقل استاندارد های فیلم سازی را دارد؛ داستانش یک اکشن سر راست است که می داند چه می گوید از ابتکارهایی هر چند کلیشه ای در اثرش استفاده می کند و آرام و روان قصه معمولی اش را کش می دهد تا مخاطب نه چندان مشکل پسندش را به پایان فیلم برساند و تمام. البته این تمام که گفتیم تنها برای فیلم آمریکایی است برای مخاطب جهان سومی که از قضا ممکن است فیلم ساز هم باشد ماجرا تمام نشده، او فیلم را می بیند، یک صحنه را به خاطر می سپارد و همان یک پلان را کش می دهد و مانند لحاف چهل تکه به داستان خودش کوک می زند و کمی هم چاشنی لودگی و عشق و عاشقی به آن اضافه می کند و در پایان فیلمش را روانه سینماهای وطنش می کند و در نهایت فیلمی مانند "هرچی خدا بخواد" از آب در می آید.
سه- اوایل دهه هفتاد بود که شهرداری تهران در ابتکاری تصمیم گرفت جمع آوری زباله های تهران را نظام مند کند، به همین سبب در خیابان های شهر تهران و کوچه پس کوچه ها اعلان زده بودند که شهروندان با فرهنگ تهرانی زباله های خودشان را راس ساعت 9 شب مقابل در منازل قرار دهند؛ کمی بعد تر هم مدتی برای جداسازی زباله ها تبلیغ شد تا شاید با فرهنگ سازی بشود راهی برای استفاده دوباره از زباله ها و بازیابی آن ها پیدا کرد.
چهار- تنها برای اطلاع مخاطب خوشبختی که در روز عید نوروز سال 91 مشغول و گپ و گفت با اقوام و آشنایان بوده این چند خط را می آوریم:
"هر چی خدا بخواد" محصول سال89 و ساخته نوید میهندوست و داستان دو جوان را روایت می کند که پدر و مادرشان در سنین پیری بدون اطلاع آنها با هم ازدواج کرده اند و حالا به واسطه گم شدنشان، این دو از ماجرا آگاه می شوند این تنها بخش جدی فیلم است و باقی آن به اشارات عشقی هندی و فارسی و لودگی های هنرپیشه های مشهور فیلم می گذرد.