کد خبر 103554
تاریخ انتشار: ۱۴ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۸:۵۰
به گزارش مشرق، کیهان در ستون ویژه های خود نوشت:

معلوم بود رياكاري موسوي و خاتمي جايي به بن بست مي خورد

همكار مؤسسه واشنگتن براي مطالعات خاورميانه، موسوي و خاتمي را افراد رياكار و بي ثباتي دانست كه بايد از ناكامي هاي آنها عبرت آموخت!
مهدي خلجي در يادداشتي كه براي «مردمك» نوشته، ماجراي ادب آموختن از بي ادبان را مورد اشاره قرار مي دهد و مي نويسد: الگوهاي ناكام سياست بسيار آموزنده اند. خاتمي با رأي «نه» مردم به رقيب اش به قدرت رسيد، اما نتوانست گفتاري سياسي ابداع كند كه آينه خواست هاي اين بيست و دو ميليون باشد. در واقع بيست و دو ميليوني كه به او راي دادند متكثرتر و متفرق تر از آن چيزي بودند كه او و بسياري ديگر مي انگاشتند. كمتر چيزي بود كه مي توانست تضاد منافع اين گروه ها را كم رنگ كند يا از ميان ببرد. خاتمي زباني ليز و لغزنده به كار مي برد تا رأي دهندگان خود را بفريبد. از جامعه مدني مي گفت ولي تا داد مذهبي ها درمي آيد آن را به مدينه النبي تفسير مي كرد. از آزادي مطبوعات سخن گفت اما وقتي در مزار آيت الله خميني، سخن مي گفت بسيج را مهم ترين نهاد مدني در ايران ناميد. براي مرگ اسدالله لاجوردي پيام تسليت فرستاد اما در مرگ شاملو دم فرو بست و شيرين عبادي و جائزه نوبل صلح او را ناديده گرفت. او در كار محال بود.
اين حامي ناكام فتنه سبز، سپس با حمله به ميرحسين موسوي نوشت: «موسوي نيز در چنين تنگنايي ايستاد. به ويژه پس از انتخابات خود را در برابر كساني ديد كه به او حتي رأي نداده بودند اما برايش هورا مي كشيدند. هم مي بايست از «دوران طلايي حضرت امام» مي گفت كه دل آن رأي دهندگان مكتبي درون حكومت يا به تازگي حاشيه نشين حكومت را به دست آورد هم بايد از مقدس نبودن قانون اساسي و جواز تغيير آن سخن مي راند تا كساني را كه با «اصل ولايت فقيه» ناسازگارند جلب كند. در اين مواقع فضيلت ستايش شده «ابهام» سخت به كار برده مي شود تا پرده اي بر سر صد ناسازگاري پوشيده شود. بسياري از اصلاح طلبان و نيز فعالان كوشيدند در محفلي «دردي كش» و در مجلسي «حافظ» باشند تا ديگران بدانند كه «به چندين هنر آراسته اند.» اين همه ريا و تظاهر به سبب آن بود كه مي خواستند افراد هرچه بيشتر را نمايندگي كنند و آينه اي در دست بگيرند كه هر گروه در آن نقش خود بيند و از ظن خود يار آنان شود و «حكايتي به تصور كند». هيچ سياست مداري در جمهوري اسلامي به اندازه خاتمي گفتار متناقض و چند پهلو نداشته است. او مرد موفقيت هاي ناپايدار و ناكامي هاي پايدار است».
خلجي اضافه كرد: به تدريج هواداران خاتمي از او گسستند اما مهم تر از همه، براي رقيبانش «شير علم» شد كه ديگر ابهت و شوكتي نداشت. «عبور از خاتمي» سخني بود كه نه دشمنان بلكه بخشي از هوادارانش- وقتي او هنوز به ظاهر بر سر قدرت بود- بر سر زبان ها انداختند. شركت خاتمي در انتخابات مجلس شوراي اسلامي، نمونه اي از رفتار بيگانه با سياست خاتمي است. او پيش تر گفته بود شرايط براي شركت در انتخابات آماده نيست و شرط گذاشته بود با رفتن پاي صندوق رأي، خاتمي كساني را كه از سخن او «بايكوت» برداشت كرده بودند به بهت فرو برد. انگيزه او مي تواند ترس از حكومت يا اميد بازگشت به حلقه قدرت. اين يا گواه بي كفايتي اوست يا فرصت طلبي اش.
    
هيگ كه نيست، سنگ پاست

سند روشن عدم مشروعيت انتخابات در ايران از انگليس رسيد!
آقاي وزير خارجه انگليس مي گويد: اين انتخاباتي كه در ايران برگزار شد آزاد و منصفانه نبود.
ويليام هيگ مي گويد: مدت هاست كه انتخابات در ايران آزاد و منصفانه برگزار نمي شود. در چنين شرايطي تعجب ندارد كه اكثر اصلاح طلبان ترجيح دهند در اين رقابت حضور نداشته باشند. به همين دليل است كه معتقديم اين انتخابات منعكس كننده خواست واقعي مردم نبود.
هيگ همچنين گفت: حكومت ايران از انتخابات به عنوان آزمون سنجيدن وفاداري مردم به خود استفاده كرده است.
برخلاف ادعاي وزيرخارجه انگليس اولاً بيش از 700 نامزد اصلاح طلب در سراسر كشور ثبت نام كرده بودند كه برخي از آنها هم به عنوان نماينده به مجلس راه پيدا كردند. سيد محمدخاتمي نيز هر چند دير و يواشكي! در اين انتخابات حضور پيدا كرد و مشخص نيست اگر اينها اصلاح طلبان اصطلاحي نيستند، پس گروهك پژاك و كومله و منافقين اصلاح طلب هستند كه به لندن به صورت دايمي تردد دارند؟!
انگليس باني دو كودتاي ننگين سوم اسفند 1299 (منجر به روي كارآوردن رضاخان قلدر موسوم به رضا پالاني و 28 مرداد 1332 در ايران براي تعطيلي مشروطه و انتخابات در ايران هم هست و از اين جهت حرف زدن يكي مانند وزير خارجه انگليس درباره اصل انتخابات و دموكراسي، خيلي مضحك به نظر مي رسد مخصوصاً اگر حمايت هاي علني لندن از كشتار مردم بحرين و يمن و عربستان توسط رژيم مرتجع آل سعود را نيز به اين فهرست علاوه كنيم.
    
    
عجب گنجايشي دارد اين شعبه بروكسل!

پسر مزروعي از بروكسل پاسخ خبر ويژه كيهان را داد. او اين بار به خاطر شتابزدگي، نوشته شخصي خود را تحت عنوان «شاخه هاي جوانان احزاب اصلاح طلب» امضا كرده است حال آن كه مطلب قبلي تحت عنوان «جمعي از جوانان اصلاح طلب» امضا شده بود.
نويسنده نامه منتشره در سايت كلمه مجدداً مدعي داشتن دغدغه براي اسلام شده و ضمن كنار هم گذاشتن چند آيه از قرآن كريم، كيهان را متهم به بي اخلاقي و تجسس و تهمت زدن كرد و در پايان هم به كلام حضرت امام استناد كرده مبني بر اينكه نگذاريد اين انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد.
وي همچنين نوشته است: «شما در نوشته خود به خط زدن كلمه اسلام از تابلوي جمهوري اسلامي اشاره و اين كار را منتسب به نگارندگان نامه كرديد. سؤال اين است كه چه دليل و مدركي داريد كه جوانان احزاب اصلاح طلب دست به چنين كاري زده اند؟ احزاب اصلاح طلب گروه هايي با تابلو و شناسنامه هستند. اصلاح در چارچوب نظام جمهوري اسلامي خواست ماست».
كيهان مايل است نويسنده نامه جعلي به اين سؤال ها جواب دهد: 1- چرا عنوان «جمعي از جوانان اصلاح طلب» به «شاخه هاي جوانان احزاب اصلاح طلب تغيير» يافت؟ و اين دومي يعني دقيقاً چه كساني؟ 2- آيا شما موافق خط كشيدن روي نام اسلام بوديد يا مخالف آن؟ اگر جرأت داريد با مؤتلفان تروريست و سلطنت طلب و ماركسيست و فدايي خلق- مستحضر هستيد كه! جلسه اخير با سران گروهك- مرزبندي كنيد، علناً عليه اين موضوع اعلام موضع كنيد. 3- اطلاع از خيانت هاي نفاق جديد مگر تجسس مي خواهد؟ از روز قدس تا 13 آبان، 16 آذر و 6 دي (عاشوراي) سال 1388، اراذل و اوباش وابسته به گروهك. ماهيت خود را بيشتر لو دادند و ضمن اعلام دوستي با اسرائيل، به امام خميني(ره) و ولايت فقيه و سرانجام امام حسين(ع) جسارت كردند. بدتر از همه بزرگ شما همان حرمت شكنان را مردمان خداجو معرفي كرد. باز هم مي گوييد شناسنامه دار و خواستار اصلاح در چارچوب قانون اساسي هستيد؟ 4- شما كه از خارج كشور شهامت موضع گيري با اسم و امضا و تصوير روشن خود را نداريد، چه توقعي داريد كه كساني بازيچه شما شوند؟! 5- مي شود توضيح بفرماييد كه آقاي رجب مزروعي وقتي به بروكسل رفت، چگونه توانست يك تنه بيانيه هايي با امضاي «حزب مشاركت» و «سازمان مجاهدين (انقلاب) صادر كند؟

    
حق با كيهان بود سرقبر بدون مرده گريه كرديم!

شركت پنهاني خاتمي در انتخابات مجلس آن هم در آخرين ساعات رأي گيري و در دهات اطراف دماوند، محافلي را كه همسو با وي خواستار تحريم انتخابات شده بودند، كلافه و شاكي كرده است. متقابلاً كساني چون ابطحي و شكوري راد تلاش كردند به توجيه جا زدن خاتمي بپردازند. خاتمي در حالي كه تأكيد كرده بود اصلاح طلبان نمي توانند و نبايد در انتخابات شركت كنند و حضور بي معناست، خود در روستاي «وادان» رأي داد.
گزارشي كه مي خوانيد مربوط به مجادله ميان معترضان و برخي حاميان خاتمي است اما بايد توجه داشت كه اين گريه بر سر قبر بدون مرده، آسان ترين كار افراطيون و جريان نفاق براي به حاشيه راندن حضور كم نظير و دشمن شكن مردم در انتخابات و شكست پروژه تحريم است.
محمدعلي ابطحي در توجيه رأي دادن خاتمي و بدون اشاره به موضع تحريمي اخير وي نوشت: من پيش بيني مي كردم كه آقاي خاتمي در انتخابات شركت مي كند و عدم شركت را يك اشتباه استراتژيك مي پنداشتم دلايلم هم اين بود كه در اين انتخابات براي اولين بار بود كه حاكميت نه تنها اصراري بر شركت اصلاح طلبان نداشت، بلكه اگر نوشته هاي كيهاني را وجهه آشكار اين تصميم بگيريم، اصرار بر عدم شركت اصلاح طلبان و حذف نهايي اين تفكر از صحنه سياسي را مي شد به وضوح ديد.
ابطحي با اذعان به بي تأثيري خاتمي در ميزان مشاركت مردم تأكيد كرد: شركت و عدم شركت آقاي خاتمي و ديگر بزرگان اصلاح طلبي هم در تعداد رأي در انتخابات مجلس چندان مؤثر نبود و تنها به جدا شدن از بدنه مردم منجر مي شد و در برابر همه خطرات خارجي و داخلي آينده تمام سنگيني آن بر دوش اصلاح طلبان بود... رأي دادن خاتمي اشتباه نبود. ايجاد باورهاي قبلي كه خاتمي در انتخابات شركت نمي كند اشتباه بود كه اگر آقاي خاتمي مشاوراني داشت كه اين توضيحات را از قبل انتخابات مي دادند، و يا از مواضع شتابزده جلوگيري مي كردند، بار اين شوك موجود را كم مي كرد. اين نوشته البته به معناي اهانت به هيچكس نيست.
اما علي شكوري راد برخلاف ابطحي رأي دادن خاتمي را براي غالب اصلاح طلبان و سبزها غيرمنتظره و تكان دهنده توصيف كرد و نوشت: غيرمنتظره و تكان دهنده بود. بخصوص براي كسي مانند من كه حداقل دوبار و آخرين بار همين دو هفته پيش حضوراً از او در اين مورد پرسش كردم و در هر دو بار ايشان تأكيد كرد كه قصد شركت در انتخابات را ندارد و البته هر دوبار هم از اينكه گفته شود او انتخابات را تحريم كرده است اظهار ناخشنودي مي كرد و پروا داشت. اغلب دوستان اصلاح طلب اين موضع او را قبول داشتند و مي ستودند... خاتمي اين بار نيز نخواست يا نتوانست قهرمان باشد. پيش از اين نيز بارها او را تجربه كرده بوديم. گفته بود براي بار دوم نامزد نخواهد شد، ولي نهايتاً شد. گفته بود اگر قوانين دو قلوي اختيارات رئيس جمهور و اصلاح قانون انتخابات تصويب نشود استعفا خواهد داد، ولي نداد و يا اينكه گفته بود زير بار برگزاري انتخابات مجلس هفتم با آنهمه رد صلاحيت ها نخواهد رفت، ولي رفت.
شكوري راد ادعا كرد «خاتمي از خوف اينكه مبادا راي ندادن او آب به آسياب كساني بريزد كه با تمام قوا روزنه هاي اصلاح را مسدود مي كنند» اما توضيح نداد كه اين درك و شعور چرا تا بدين حد دير پديد آمده و فتنه گران و نفاق جديد اصطلاحاً هم چوب و هم پياز را با هم خورده اند؟! و چرا اين احساس تكليف دفعتاً و مخفيانه و بي توضيح پديد آمده است.
اما صرف نظر از توجيهات برخي اطرافيان خاتمي، محافل ضد انقلاب به شدت از جا زدن خاتمي و سكه يك پول كردن تحريم چي ها - كه خود تدارك كننده بهانه آنها بود- كلافه شده اند.
نيك آهنگ كوثر كاريكاتوريست سابق نشريات زنجيره اي در اين باره نوشت: از خاتمي بايد در حد خودش انتظار داشت اما واي به ماله كشانش... خاتمي بارها بايد مي ايستاد و نكرد بنابراين اين بار هم از رأي دادنش تعجب نكردم. تعجب من از كساني است كه به او دل بسته بودند! خاتمي خيانت نكرد بلكه نمادي كه خيلي ها از خاتمي در ذهن ساخته بودند به آنها خيانت كرد. براي يك بار دست برداريد از اين تنظيم قلم تان با سياستمداران! من تعجب مي كنم از همكاران روزنامه نگاري كه امروز ماتم گرفته اند و دارند خودشان را به در و ديوار مي كوبند كه تكذيبيه اي از خبر رأي دادن خاتمي بيابند! فردا دير است! مي توانيد امروز اين آويزان بودن را كنار بگذاريد؟ از اينكه اندكي تلخ شده ام مرا ببخشيد، اما نمي توانم احساس غم شما را درك كنم!
برخي نويسندگان اپوزيسيون همكار در شبكه بالاترين نيز مطالبي از اين دست نگاشته اند:
- آقاي شجاع- باز هم كه خراب كردي بابا! مرد حسابي اين دفعه قرار نبود حركتي از خودت نشون بدي، فقط كافي بود اين دفعه كاري نكني!!!
- نام جديد اين آقا، آقاي شيلنگ است كه سر تا پاي همه ما را آب گرفت(!)
- خاتمي سالهاست كه مرده و ما نمي خواستيم باور كنيم. يادم مياد سروش درباره اش گفته بود مذبذب.
- ايشان در انتخابات رأي داد و خبر تأييد شد. او جنبش سبز را خاك سپاري كرد. چه قدر گفتيم او حقوق بگير و بزك كرده سيستم است. او مبارز نيست بلكه كلاهبردار حرفه اي است اما گوش نكردند.
- من خوشحالم كه خاتمي راي داد. او همواره داراي رفتار متناقض بود و يكي به نعل و يكي به ميخ مي كوبيد. ديگر بساط دور و پي ايشان تمام شده. وقتي كساني مثل مسيح علي نژاد كه هميشه تمام قد از اصلاح طلبان دفاع مي كردند مي گويند پس از رأي دادن خاتمي تحقير و شكسته شديم، مي توان گفت كه او ديگر وجهه خود را از دست داده و حالا مي فهمم كه چرا كروبي و موسوي در حصرند اما خاتمي آزاد است؟!
- زهرا اشراقي همسر محمدرضا خاتمي: خبر بسيار سنگيني بود دوستان.
- شرم بر تو اي مار خوش خط و خال! دوستان بياييد از اين به بعد او و خبرهاي او را بايكوت كنيم.
- خاتمي كاري كرد كه به ريش جنبش سبز بخندن. پس چي شد اون شرط و شروط؟
- نمي دانم جالب است يا نه اما مي دانم كه مدام در بادبان هاي پر از سوراخ مي دميم. بنده خدا استوره [اسطوره] ما خيلي به خودش فشار مياره اما اين كاره نيست. بيچاره با هزار زبون ميگه كه آدم دادن تاوان مبارزه نيست. ما هر دو بدشانسيم. ايشون بايد تو پاريس به دنيا مي اومد.
- حق با حسين شريعتمداري بود. هي اين شريعتمداري و يارانش مي گفتن كه اين آقا منافقه ما باورمون نمي شد اما اون خودش امروز با رأي دادن اين رو ثابت كرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس