کد خبر 999595
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۰۴

در این یادداشت تلاش شده به‌اجمال، ۲۰ پرسش و سرفصل اساسی در خصوص رمز ارزها طرح شود.

به گزارش مشرق،  در این یادداشت تلاش شده به‌اجمال، ۲۰ پرسش و سرفصل اساسی در خصوص رمز ارزها طرح شود، تا شاید گامی به جلو باشد و دانشمندان و متخصصان دانشی مرتبط با این پدیده را وادارد درباره‌ی «ماهیت» این «احتمالاً پولِ دیجیتال» بیشتر تعمق کنند.

بیشتر بخوانید:

1. فترت "تفلسف کارکردگرا" در ایران

در صدر نکات، این تذکر لازم است که تدبّر و تحلیلی اینچنین در موضوعات جدید، در غرب، از مبادی و مناشی دانشکده‌های الهیات بیرون می‌آید و به‌وسیله‌ی فلسفه‌ی عملگرا (pragmatist philosophy) سامان می‌یابد. دقیقاً از زمان صدرالمتألهین (م 1640) در ایران - و هم‌عصر او گالیله (م 1642) در غرب - در قرن 17 میلادی، هرچه «اندیشیدن مبنایی در امور» در غرب رشد کرده، آسمان ایران - جز معدود ستارگانی که سوسو می‌زنند - در ظلمات محض فرو رفته است؛ و همین "عدم تلاش فکری در همراهی با تحول‌های روز جهان" بنیان عقب‌ماندگی ایران و شرق، از غرب بوده است. بر همین مبنا، و برخلاف آنچه بدواً به ذهن متبادر می‌شود، ما در ایران در فهم، و سپس نظریه‌پردازی و بعدتر نظام‌سازی، و نیز تدوین دستورالعمل‌های کارکردی در مسئله‌ی «پول»، و سرآخر در تحلیل عوارض و تبعات آن، به‌صورت بنیانی دچار تناقض‌های چشمگیری هستیم.

و این خلأ، همانی است که، نه تنها در حوزه‌ی نهاد پول، که کل روند "دولت‌سازی اسلامی" را در ایران با رکود یا توقف (یا برگشت) مواجه ساخته است؛ اینچنین است که می‌بینیم نهادها و دستگاه‌های ما اسلامی نمی‌شود.

2. لزوم تدبر بنیانی در تطور ماهیت "پول"

بنیانِ ماهیت و چیستیِ پول رایج، چندین نوبت در گذر زمان دچار تحول و دگرگونی شده است؛ به‌طور خلاصه و با نگاهی به انقلاب‌های متأخر، سابقاً پول، ارزش ذاتی داشت و به اشیاء گران‌بها مستظهر بود؛ بعدتر اقسامی از پول رواج یافت که به خودی خود دارای ارزش نبود، اما به اعتبار دولت‌ها مورد قبول عامه واقع می‌شد؛ و اکنون، ظاهراً زمان آن فرارسیده که هرگونه اتصال میان دولت‌ها و پول کنار رود و نوعی «پذیرش عام جهانی» پشتوانه‌ی «رسیدهای بدهی دیجیتالی نفر به نفر» قرار گیرد.

اینکه "ابعاد و عوارض این انتقال نرم چگونه خواهد بود؟" روشن نیست، و عمیقاً نیازمند نظریه‌پردازی است. اما نه تنها درباره‌ی پدیده‌های روز در حوزه‌ی "پول"، حتی درباره‌ی انقلاب‌های جهانی پیشین این حوزه - برای مثال در بروز مسئله‌ی «شبه پول» یا در نمونه‌های دیگر «اعتبار» که متعاقب توسعه‌ی فرایندهای بانکی در سده‌های پیشین شکل گرفت؛ و نیز مسئله‌ی ترویج «دلار بدون پشتوانه‌ی عینی» که در یک روند بطئی از معاهده‌ی "برتن وودز" کلید خورد و در دهه‌های بعد توسعه یافت - هنوز اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی ما نظرات منسجم و منجزی ارائه نداده‌ و در نظریه‌پردازی در این حوزه منفعل‌اند؛ و به همین سبب، سوگمندانه باید گفت نظام تصمیم‌گیری و متعاقب آن مردم ایران در این حوزه یا سردرگم‌اند، یا در پارادایم غرب حرکت می‌کنند.

اکنون در حوزه‌ی پول، انقلابی دیگر در حال رونمایی است؛ آیا انتظار اینکه در این زمینه نظریه‌پردازی مبنایی صورت گیرد، و ضمن شناخت اصول، منطق، مفاهیم، روش‌ها، کارکردها و تبعات و حواشی مترتب بر این پلت‌فرم بدیع، احکام حقوقی و نیز فقهی و پیوست‌های معطوف به آن استخراج شود، امری نابجا و نابخردانه است؟

3. نوع مواجهه‌ی کنونی ما با این مسئله

"رمز ارزها" به‌سرعت در حال پیش‌روی‌اند؛ آنچنان سریع، که حتی مراکز چابک و به‌روز نظریه‌پردازی دنیا نیز از شناخت مبانی و مسائل پیرامونی آن جا مانده‌اند؛ چه رسد به مراکز علمی ایران، که در اغلب ساحت‌ها تحولات جهان را منفعلانه و با تأخیر رصد می‌کنند. رویکرد متشتت نسبت به پدیده‌های نوظهور در کشور ما، موجب شده نظرات متنوع و متلونی در خصوص این قبیل "ارزهای مجازی" مطرح شود. ضمن اینکه تقریباً تمامی این نظریات، کلامی، عموماً جدلی، غیرمبنایی، غیرموضوع‌شناسانه، منفعل، قشری، و معطوف به مسائل حاشیه‌ای و فرعیِ "ارزهای دیجیتال" طرح می‌شود. در این بررسی‌ها، معمولاً تبعات و حواشی و عوارض جانبی و عرَضی تولید این ارزها، از جمله "مصرف برق بالا با تعرفه‌ی یارانه‌ای" یا "امکان پولشویی" یا "بستری برای دور زدن تحریم" یا "فرصتی برای ثروت‌سازی در کشور با توجه به مزیت نسبی در انرژی" یا "کمک‌کار تولید و اشتغال" مورد دقت قرار می‌گیرد؛ حتی درباره‌ی ابعاد فنی و همچنین حواشی اقتصادی "ارزهای الکترونیک" و بستر و فناوری فراهم آورنده‌ی آن هم زیاد نوشته‌اند و خوانده‌ایم؛ اما کمتر دیده‌ایم - یا ندیده‌ایم - کسی از منظر "ماهیت این ارزها"، موضوع را بررسی کند.

4. ساعت‌ساز لاهوتیِ رمزارزها

می‌گویند این پلت‌فرم (یا سازند یا سازواره)، تمثالی و الگویی از نظریه‌ی «ساعت‌ساز لاهوتی»1 است. یعنی در ابتدا توسط فردی یا شبکه‌ای بسیار دانا و گسترده از افراد فناور تولید شده، و سپس به حال خود واگذاشته شده است. آیا این نکته می‌تواند درست باشد؟

پاسخ منطقی این است که: واقعیتش، ما با یک فناوری پیچیده و عالم‌گیر روبه‌رو هستیم؛ به گزارش "دیجی‌اکونومیست"، برق مصرفی شبکه‌ی مربوط به تنها یکی از ارزهای دیجیتالی - بیت‌کوین - معادل برق مصرفی کشور ایرلند است2؛ میلیون‌ها نفر در کشورهای گوناگون به این تجارت اشتغال دارند و اقبال‌کنندگان به این فناوری با سرعت فزاینده‌ای رو به افزایش است؛ پرسش درباره‌ی چگونگی مواجهه با این پدیده حتی دولت‌های سراسر جهان را درگیر کرده است؛ از همه مهمتر، کنش‌گران سنتی و بسیار مقتدر اقتصاد پول دنیا - از جمله بانکداران - با این قرائت از ارز دیجیتال، در تقابل با آن قرار می‌گیرند؛ و الخ.

در پدیده‌ای با این ابعاد با شبکه‌ای به این گستردگی و پیچیدگی، که به بالاترین سطوح فناوری - هم از حیث فنی و هم کسب و کار - تجهیز شده، و به‌شدت نیازمند مراقبت و صیانت و رفع نقص و توسعه‌یابی است، آیا خردمندانه است در نظر بگیریم که به حال خود رها شده و خودزاینده است؟

به‌طور قطع، می‌توان گفت گزاره‌ی "ساعت‌ساز لاهوتی" برای این شبکه مصداق ندارد. این شبکه حتماً صاحب مرکزیت، و اتاق فرماندهی، و شبکه‌ی مفصل پشتیبان است. اگر چنین نباشد، بدیهی می‌نماید که در تقابل معارضان با این پدیده، شبکه‌ی رمزارزها بارها مورد هجمه‌ قرار گرفته و منهدم شده باشد.

5. چالش "رادیکال‌های پست‌لیبرال"

از آغاز عصر نوزایش (رنسانس) در 1492 میلادی، و به‌خصوص طی سه سده‌ی اخیر، آنچه غرب بر آن مبنا حرکت کرده، مفهوم راهبردی «لیبرالیسم» - معادل لاقیدی، آزادی از بند و اباحه‌گری - است. جهان غرب در ابعاد سیاسی و فرهنگی و اجتماعی با افراط بر این مبنا پیش رفته و حداقل‌های عفت و حیا و حتی انسانیت را در بسیاری از جهات از سبک زندگی‌اش حذف کرده است؛ اما برخلاف این، به یک معنا در اقتصاد اتفاقاً هرچه پیش رفته "رادیکال"تر شده است! و قوانین سفت و سخت در مالیاتی و شفافیت و ضد فساد و پول‌شویی و بانکداری و وصول وام و قوانین چک و غیره را وضع کرده برای کنترل هرچه بیشتر "اکثریت"؛ و روشن است که این سخت‌گیریِ افراطی، اتفاقاً با این هدف توسعه یافته که دست و بالِ طیف قدرتمند، در کنترل آن "اکثریت" باز باشد؛ و باز به یک معنا این از تبعات همان "لیبرالیسم" است.

حال با تطور یک فناوری نو دیگر رو به رو هستیم. از مهمترین خواص فناوری رمزارزها این است که، قدرت متمرکز را از هر صاحب قدرتی که قدرتش را از «پول» دریافت کرده باشد - خصوصاً بانک‌ها و به‌طور ویژه بانک‌های مرکزی - ازاله می‌کند.

خب؛ حالا چرا باید رادیکال‌های افراطیِ زرمدار و زورمند و تزویرگر، آن هم در مبنایی‌ترین و پرمناقشه‌ترین موضوعات اقتصادی تاریخ بشر، تبلور این حد از "لیبرالیسم" را در اکثریت بپذیرند؟ آیا خاندان‌های روچیلد، واربورگ، راکفلر، مورگان و در مرتبه‌ی بعد فورد و دوپونت و کندی و دیگران، برخلاف روندی که از تاریخ هفت سده‌ای صرافی و بانکداری و "مارکتینگ پول" در غرب سراغ داریم، خاموش خواهند ماند؟ علی‌القاعده، انتقال قدرتی اینچنین، باید به جنگ‌های خونین و خانمان‌برانداز و فراگیر منجر شده باشد؛ در حالی که در مقام عمل، اساساً هیچ تقابل تعیین‌کننده‌ای میان بانکداران و این فناوری مشاهده نمی‌شود.

با نگاه به این همراهی راهبردی زورمندان، آیا عاقلانه نیست اینگونه بیندیشیم که برخی بانکداران خاص، با طراحی این "پلت‌فرمِ بسیار های‌تک (High Tech Platform)" در حال انتقال نرم قدرت، از دولت‌ها و بانک‌های مرکزی کشورها و نیز بانک‌های محلی و سایر کنش‌گران ملی و متمرکز حوزه‌ی پول، به نوعی «نظام متمرکز پول جهانی» هستند، که خود عنان آن را در دست دارند؟ آیا این پلت‌فرم در پی‌آمد پیش‌بینیِ افول قریب‌الوقوع "دلار" طراحی نشده و به‌عنوان جایگزین آن نشر نیافته است؟

6. "قمارگونه"گی

عرض شد که با رواج کریپتوکارنسی‌ها، نوعی «پذیرش عام جهانی» پشتوانه‌ی «رسیدهای بدهی دیجیتالی» قرار خواهد گرفت. نکته‌ی مهم اینکه این «پذیرش» ممکن است در اثر مؤلفه‌های واقعی یا مجازی که بر "شناخت" مردم مؤثر است، نوسان داشته باشد. هم‌بسته بودن «ارزش» این ارزها با مؤلفه‌ی موهوم و پرنوسان «پذیرش»، می‌تواند یک «نااطمینانی» یا «قمار بزرگ جهانی» به نفع متمولان و تأثیرگذاران بر علوم شناختی را رقم بزند.

گو اینکه این نوسانات پردامنه از همین ابتدای حیات کریپتوکارنسی‌ها مشهود بوده است. مجله‌ی معتبر "فوربز" در سال 2013 میلادی، بیت کوین را بهترین سرمایه‌گذاری آن سال معرفی کرد. با این حال یک سال بعد، بلومبرگ بیت کوین را یکی از بدترین سرمایه‌گذاری‌های سال 2014 نامید؛ البته کمی بعدتر، این ارز را در صدر تابلوی جدول ارزهایش قرار داد. وال‌استریت ژورنال در آوریل 2016، گزارش داد که روند بیت کوین کمی پایدارتر از طلا به نظر می‌رسد. در ابتدای مارس سال 2017، قیمت یک بیت کوین برای اولین بار از ارزش هر اونس طلا پیشی گرفت... و این بسامد پردامنه تا هم‌اکنون هم ادامه دارد. تصویر زیر نماگر این مدعاست.

روند پرنوسان ارزش بیت‌کوین طی سال‌های 2012 تاکنون

7. ارز فراتر از یک ارز

حتماً توجه دارید که یک ارز، فراتر از "صرف یک ارز" است. به‌ویژه در پی اعتباری شدن پول، ارزندگی یک ارز - از آنجا که حامل ارزش، و نیز ابزار مبادله و شمارش ارزش‌ کالاهاست - حاصل برهم‌کنش مجموعه‌ای پیچیده از مؤلفه‌ها، نهادها، فرهنگ‌ها، رویدادها، و ساختارهایی است که این ارزش را شکل می‌دهند. برای نمونه یک فرآیند امنیتی و غیراقتصادی - مانند جنگ - می‌تواند میلیون‌ها بار بر ارزش یک ارز مؤثر واقع شود. این مشکل حتی درباره‌ی ارزهای با ماهیت اعتباری, که حاکمیت کشورها لنگرگاه نسبتاً با ثباتی برای آنها ایجاد می‌کند نیز وجود دارد، چه رسد به رمز ارزها، که به‌طریق اولی «تماماً اعتبار» و «بدون پشتوانه‌ی حتی نهادی» هستند و کارکردشان (لااقل از دیدگاهِ مردم عام و اجزاء تشکیل‌دهنده و غیرمؤثر) به «بخت‌آزمایی» شبیه است.

8. بررسی انگاره‌ی "ضرورت تن دادن به تکنولوژی"

یک نکته که توسط موافقان توسعه‌ی ارزهای دیجیتال مطرح می‌شود این است که "تکنولوژی دیجیتالی، امروزه روش معاملات و حتی ماهیت آنها را تغییر داده، و ما لاجرم، ناچار به تن دادن به تغییر ماهیت معاملات، و پذیرش الگوی دیجیتالی آن هستیم؛ و هرگونه مخالفت و ایستادگی در برابر این الگو، به همان منزلگاهی منتهی خواهد شد که مخالفت با ویدئو، و بعدتر ماهواره و اینترنت دچار شد." اینجا یک پرسش اساسی وجود دارد؛ اینکه آیا پذیرش تغییر هدفمند و منطقی در راستای سهولت معاملات و ارتقاء سود و افزایش رفاه مصرف کننده، مستلزم پذیرش هر نوع پلت‌فرمی است که همراه این تغییر می‌آید یا خیر؟ به نظر می‌رسد علی‌رغم تغییر و دیجیتایز کردن بسیاری از "فرآیندها" و "خدمات" یا "روش‌ها"ی معطوف به یک معامله، الزام در تغییر در اصل و ماهیت بنیانی کالا و خدمات مورد مبادله، و نیز ارزش مابه‌ازای مبادله شده طی یک معامله، وجهی ندارد؛ مگر اینکه دلیل منطقی‌ای برای آن بیابیم.

9. "هک"پذیری

آیا رمزارزها مستقل و امن هستند و به‌واسطه‌ی به‌کارگیری فناوری‌هایی مانند «بلاک‌چین»، برای "غیر از دو طرف معامله" غیرقابل دسترس‌اند؟ معمولاً این پرسش، با پاسخ مثبت جزمی همراه است؛ اما باید پرسید که نظر طرفداران این نظریه، حتی درصورتی‌که فرضیه‌شان را مسلم بدانیم، دست‌کم، درباره‌ی احتمال دستیابی به اطلاعات، و کپی، استحصال یا دستکاری توسط عناصر زیر چه خواهد بود:

مؤسس فناوری

طراح پلت‌فرم

هکرها

کمپانی سازنده‌ی بستر اینترنت

کمپانی سازنده‌ی بستر سیستم عامل (ویندوز، اندروید و الخ)

کمپانی سازنده‌ی سخت‌افزارهایی که به‌نوعی در تردد داده‌ها و اطلاعات واسطه‌اند.

سازمان‌های میانی یا نهادهای واسط که به اطلاعات رد و بدل شده توسط کامپیوتر شما دسترسی دارند.

عنایت دارید که این همه، مسیرهای عمومی و کاملاً محتمل دستیابی به اطلاعات کاربران است. از این رو، به لحاظ نظری، انگاره‌ی «امنیت تامّ رمزارزها» کاملاً مخدوش است.

10. امکان کلاهبرداری تاریخی؛ در فضا محیط بر پلت‌فرم

نکته‌ی دیگر پرسش از امکان وقوع یک کلاهبرداری تاریخی در سطح کل سازه‌ی این پلت‌فرم است. برای مثال اگر پس از رسیدن به حد اعلا (پیکِ) ماینینگ بیت‌کوین - روی 21 میلیون واحد - پلت‌فرم قواعد (فنی یا انسانی و اجتماعیِ) خود را زیر پا بگذارد و به هر دلیل ارزش ارز استحصال شده نوسان پیدا کند، چه تبعاتی دامنگیر سرمایه‌گذاران در این حوزه خواهد شد؟ اگر این اتفاق 10 سال بعدتر رخ دهد چطور؟ و بعد از آن؟ هیچکس نمی‌تواند امنیت در این ریسک حیاتی و بزرگ را گارانتی کند.

11. پارادوکس‌های ذاتی پلت‌فرم

برخی گمانه‌های کارشناسی اینگونه القا می‌کند که این فناوری به‌سرعت در دنیا در حال فراگیر شدن است. آیا برای تناقضات درونی و پارادوکس‌های ذاتی این پلت‌فرم، راه حلی اندیشیده شده است؟

برای نمونه گفته می‌شود رمزارزها با هدف "سهولت در معامله" و از این کانال برای "ارتقاء رفاه" ایجاد شده‌اند؛ پرسش‌هایی از این قبیل هم اکنون نیز میان مردم مطرح است که "بر فرض حفظ ثبات در کوتاه‌مدت (که آن هم تاکنون محقق نشده است) طول عمر یک ارز چقدر خواهد بود؟ آیا اتفاقات آینده، چنان است که ارزش این ارز قراردادی را حفظ کند؟ آیا این ارز پرنوسان درگیر نوساناتی با دامنه‌ی شدیدتر نخواهد بود؟"

پس آیا - فارغ از مسائل مذهبی - همه، یا لااقل اکثریت معتنابهی از مردم، به شرکت در فرآیندی پرخطر و قمارگونه که ریسک بالایی را به آنها تحمیل خواهد کرد، تمایل خواهند داشت؟ یا سرعت بدویِ ضریب نفوذِ این پلت‌فرم، به دلیل اقبالِ اقلیتی است که اساساً ریسک‌پذیر هستند؟ و بر این اساس، سرعت توسعه‌ی این ارزها کاهش خواهد یافت؟ به نظر می‌رسد دست‌کم در کوتاه‌مدت، و پیش از حل این تناقضات، سرعت فراگیری این ارزها، نسبت به سایر انواع ارز، سریع نباشد.

12. یک تناقض ذاتی دیگر؛ شکست "لیبرال دموکراسی"

مهمترین پرچم سیاسی جهان امروز، "لیبرال دموکراسی" است؛ و مهمترین شعار ذیل آن "حق حاکمیت هر انسان - و به تبع هر ملت - بر سرنوشت خویش. در زمان حاکمیت این ارزها به انحاء مختلف، مرزهای اقتصادی بسیار کم‌رنگ شده و دخالت غیردموکراتیک و از خارج، در شئون کشورها و جوامع امکان‌پذیر خواهد بود. این تناقض درونی اساسی و مبنایی چگونه قابل رفع است؟

13. مقاومت در برابر ارز جدید جهان‌روا

حاکمیت سوداگرانه‌ی یک ارز جهان‌روا طی دو سده‌ی گذشته تجربه شده است. از ابتدای قرن نوزدهم تا 1920، «پوند انگلیس» ارز مبنا قرار گرفته بود؛ و طی یک فرآیند انتقالی از 1920 تا 1944، مرجعیت این ارز به «دلار» منتقل شد. در مواجهه با این رویداد مهم، دنیا تجربه‌ی خوش‌آیندی ندارد و شاهد اتفاقات مثبتی نبوده است. این موضوع در سرفصل اقتصاد سیاسی، موضوع تحلیل‌های پرشماری قرار گرفته است؛ چه بسیار جنگ‌ها و تنش‌های فراملی و منطقه‌ای که در راستای صیانت از قدرت این ارزها، یا بهره‌گیری از منافع تجاری بازارهای معطوف به آن، راه‌اندازی شد.

حال، آیا تن دادن به یک ارز عنان گسیخته - و به معنی تامّ کلمه "لیبرال" و لاقید - همان تبعات، و بیشتر از آن را به مردم جهان تحمیل نخواهد کرد؟ آیا آیندگان، پس از تجربه‌ی یک پلت‌فرم معیوب دیگر از «بازار پول»، باز برای خروج از یوق و استیلای این ارز، به روش‌های تهاتری یا پیمان‌های پولی دو و چندجانبه و از این دست تدابیر دست خواهند زد؟ آیا صاحبان پلت‌فرم رمزارزها هم مخالفان سیاسی و اقتصادی و رقبای تجاری‌شان را به تازیانه‌ی تحریم یا انتساب به تروریسم یا برافروختن آتش جنگ می‌نوازند.

14. چالش مالیات‌ستانی

با رواج این ارزها، تکلیف سیستم‌های سنتی، و رصدمبنا - مانند مالیات‌ستانی، گمرک، بخشی از مراودات قضایی و غیره - چه خواهد شد؟ برای نمونه آیا دولت‌ها باید از درآمدهای مالیاتی‌شان چشم بپوشند؟ و به‌عکس، پلت‌فرم هریک از رمزارزها چه نوع مالیات‌هایی را از کاربران خواهد ستاند؟ آیا باید باور کنیم او که در آن بستر "فعال مایشاء" است به استثمار آنان دست نخواهد زد؟

15. رمزارزهای سالم و مناسب

در آن سوی ماجرا، آیا امکان طراحی پلت‌فرم جدیدی که عیوب این رمزارزها را نداشته باشد، میسر است؟ گرچه پاسخ به این سؤال مثبت است، اما به نظر می‌رسد برای دست یافتن به این امر، باید از "ماهیت" این رمزارزها عدول شود. چه اینکه لاجرم باید ارز مورد نظر قابل رصد باشد، توسط حاکمیت‌ها کنترل شود و الخ؛ و این یعنی عدول از ماهیت فعلی.

16. ارزهای دیجیتال منطقه‌ای و محلی

آیا دولت‌ها یا جمعی از کشورها می‌توانند با تعریف «پول‌های دیجیتال منطقه‌ای» از مزیت‌های گردش منطقه‌ای اقتصاد و پول، استفاده کنند؟ آیا نمونه‌هایی مانند "پوند بریستول"، یا "ویر" در سوئد، یا "ساردکس" در ساردینیا در این زمینه گامی به جلو محسوب می‌شوند؟ آیا اشکالات فوق آمده درباره‌ی این ارزها هم صدق می‌کند؟ آیا این ارزها توان این را دارند که بر دو چالش اساسی "ثبات ارزش" و "چالش‌های توسعه‌ای" فائق بیایند؟ آیا اساساً مناسب‌تر نبود پیش از فراگیری، این ارزها در انجمن‌ها و کنسرسیوم‌های محدود و منطقه‌ای پولی و مالی، مورد بررسی و ارزیابی قرار می‌گرفت؟

پاسخ این است که: گرچه طی شدن یک روند انتقالی اینچنین، و بعدتر توسعه‌ی آن پلت‌فرم منطقه‌ای، عاقلانه می‌نماید؛ اما ذاتاً این ارزهای دیجیتال طوری طراحی شده‌اند که "معاهده‌پذیر" نباشند و دولت‌ها و سایر کنش‌گران در نظارت بر آنها سهمی نداشته باشند. بنابراین، چنین روند و متود گسترشی، برای آن مفهوم نامتجانس است.

17. انتشار رمزارزهای بومی

آیا ممکن است مدلی تعریف کنیم که بانک مرکزی یا دولت هر کشوری بتواند در چارچوب حاکمیتی و سرزمینی خود، و با درنظر گرفتن هنجارهای بومی‌اش، و بدون ایراد آسیب‌های فوق، از مزایای نسبی مدل مفهومی ارزهای دیجیتالی بهره ببرد؟

در این زمینه موانع فراوانی وجود دارد؛ ازجمله اینکه ماهیت شناخت ناپذیری، و فرار مالیاتی و پولشویی، و احتمال ایراد اختلالات مجرمانه به کل اقتصاد را چگونه باید حل کرد؟

18. تجارت حاشیه‌ای

تجارت حاشیه‌ای این پلت‌فرم هم موضوع درخور بررسی دیگری است. سود هنگفت تجهیزات و دستگاه‌های این فناوری، به جیب چه کسانی می‌رود؟ آیا این احتمال وجود دارد که اساساً طراحی این الگو برای بهره‌برداری تجاری از حواشی آن باشد؟

19. ارزهای متنوع همزمان

آیا استفاده از ارزهای متنوع دیجیتالی و غیر از آن امکان‌پذیر است؟ به نظر می‌رسد چنین باشد؛ اما باید بررسی شود این "تنوع" و نسبت ارزها با یکدیگر چه فرصت‌ها و تهدیدهایی را رقم خواهد زد.

20. پلت‌فرم بعدی

به لحاظ مفهومی، اگر این ارزها جا بیفتد، گام بعد و طراحی بعدی و پلت‌فرم بعدی چه خواهد بود؟

بخش‌های دیگر پرونده‌ی تخصصی "باج باجه" {اینجـــــا} در دسترس است.

--------------------------------------------

1. مقصود از "ساعت‏‌ساز لاهوتی"، خدایی است که سازنده‌ی جهان طبیعت است، ولی در آن مداخله و فعالیتی ندارد. بسیاری از دانشمندان غرب و به تبع آنها بسیاری از مشتغلان به فلسفه و علم در دو سده‌ی اخیر در مغرب زمین، چنین تصویری از خداوند در ذهن دارند. (پرتال جامع علوم انسانی؛ تحلیل و بررسی اندیشه‌ی ساعت‌ساز لاهوتی؛ عبدالرسول عبودیت)

2. https://digiconomist.net/bitcoin-energy-consumption

منبع: تسنیم