کد خبر 980066
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۰

حالا همه آن روزها و آن سختی‌ها برای این مادر سرپرست خانوار و 12 فرزندش گذشته و همه چیز خاطره شده، حالا مدت‌هاست ورق برگشته و زندگی روی خوشش را به او و خانواده‌اش نشان داده است.

به گزارش مشرق،  خدیجه ادوای زنی 65 ساله است؛ زنی که در روستای سلین از توابع بخش اورامان شهرستان سروآباد استان کردستان زندگی می‌کند، یک زن روستایی که مثل خیلی از زنان روستایی کشورمان، سرسختانه روی پای خودش ایستاده است. مثل همه آنهایی که با وجود کمبودها، مشکلات و دوری از امکانات و... پای یک هدف می‌ایستند و دست از تلاش برنمی‌دارند. او حالا نه فقط برای خودش، که برای چند نفر دیگر هم فرصت کسب‌وکار به وجود آورده و نامش را در زمره زنان موفق کشورمان در عرصه کشاورزی و باغداری ثبت کرده است؛ برای او هم مثل خیلی از کشاورزان دیگر، زمین تنها سرمایه بوده؛ سرمایه‌ای که با لطف خدا و تلاش شبانه‌روزی خودش به ثمر نشسته است.

 

بیشتر بخوانید:

 صدایی که خاموش شد ...

«صدای خس خس گلوی مرد هر روز بیشتر می‌شد، سرفه‌ها امانش را می‌بریدند و هر روز که می‌گذشت نفس او به‌سختی بالا می‌آمد، تا این‌که یک روز برای همیشه خاموش شد.» این تصویر روزهای پایانی زندگی همسر خدیجه است. حالا هر وقت حرف از سرپرست خانوار بودن او می‌شود، خدیجه یاد این تصویر می‌افتد. یاد روزی که همسرش را بعد از یک بیماری طولانی از دست داد؛ روزی که بهت‌زده به فرزندانش نگاه می‌کرد و نمی‌دانست چطور باید آنها را بزرگ کند؟! او از همان روز برای بچه‌هایش، هم پدر شد و هم مادر؛ مادری که باید سخت کار می‌کرد تا چرخ زندگی را برای 12 فرزندش بچرخاند.

 

 به همان زندگی ساده هم قانع بودم اما...

حالا از آن تصویر 25سال گذشته است و خدیجه ادوای در تمام این سال‌ها به تنهایی بار زندگی را به دوش کشیده؛ ما با او در باغ انارش هم‌صحبت می‌شویم. خدیجه‌خانم فارسی را خوب بلد نیست، به همین دلیل یکی از نوه‌هایش می‌شود مترجم ما تا هرچه خدیجه ادوای به زبان کردی می‌گوید برای ما به فارسی ترجمه کند.

همین‌جا در سایه درختان انار همین باغ است که می‌فهمیم شوهر او مدتی قبل از مرگ به بیماری سرطان مبتلا بوده، بیماری‌ای که ناغافل سراغ او آمده بود. خدیجه درباره آن روزها می‌گوید: همسر من یک کارگر ساده بود، اما به همین وضعیت راضی بودیم و در کنار هم احساس خوشبختی می‌کردیم... زندگی ساده‌ای داشتیم و به داشته‌ها و نداشته هایمان قانع بودیم، همین که همگی سالم و سلامت بودیم کافی بود. اما از وقتی همسرم بیمار شد، روزهای سخت زندگی هم برای ما شروع شد. اولش که نمی‌دانستیم چه بیماری ای گرفته، هر روز رنگش زردتر می‌شد، بعد دکترها گفتند که سرطان کبد گرفته...چندماه با این بیماری درگیر بود تا این‌که از دنیا رفت... وقتی هم از دنیا رفت به خاطر نداشتن بیمه، حق و حقوقی هم از او برای
ما نماند...

 

 من ماندم و 12 بچه قد و نیم قد

خدیجه ادوای 40 ساله بود که شد یک زن سرپرست خانوار؛ زنی با 12فرزند. زنی که نمی‌دانست چطور باید خرجی خودش و بچه هایش را در بیاورد. آن روزها تنها گزینه برای او، کار کردن در باغ انار بقیه اهالی روستا بود. او  ساعت‌ها کارگری می‌کرد تا بدون کمک گرفتن از دیگران، بچه هایش را به سروسامانی برساند.
حالا 25 سال از آن روزها گذشته، آن موقع مهدی فرزند اولش 17 ساله بود و شیدا فرزند آخرش پنج ساله، حالا همه بچه‌هایش بزرگ شده‌اند؛ سروسامان گرفته اند و سر خانه و زندگی خودشان هستند. او هنوز هم وقتی یاد آن روزها می‌افتد، یاد سختی‌هایی که کشیده، ناخواسته اشک می‌ریزد و می‌گوید: روزهای سختی بود، بعضی وقت‌ها اصلا چیزی برای درست کردن غذا در خانه نداشتم، می‌رفتم و از فامیل چند تکه نان قرض می‌کردم و بچه‌ها نان خالی می‌خورند تا سیر بشوند.

 

 معجزه وام خوداشتغالی

حالا همه آن روزها و آن سختی‌ها گذشته، همه چیز خاطره شده، حالا مدت‌هاست ورق برگشته و زندگی روی خوشش را به او و خانواده‌اش نشان داده است. برای خدیجه ادوای اما همه چیز از وام خود اشتغالی کمیته امداد شروع شده؛ وامی که مثل یک معجزه بوده و او توانسته با گرفتن این وام، برای خودش کسب و کار راه بیندازد.

روستای سلین محل زندگی خدیجه ادوای است؛ روستایی پلکانی و سرسبز در دل منطقه اورامان، در کنار رودخانه زیبای سیروان. خیلی‌ها این روستا را به باغ‌های انارش می‌شناسند و شغل مردمش هم همین باغداری است. حالا خدیجه ادوای هم یکی از این باغداران است. گرچه او یک زندگی پر فراز و نشیب را برای رسیدن به این جا و این نقطه از سر گذرانده.

این زن کارآفرین درباره وامی که گرفته می‌گوید: «بعد از 20 سال کار برای مردم، به این فکر افتادم که برای خودم کار کنم، همیشه دلم می‌خواست برای خودم یک باغ داشته باشم، اما باغداری سرمایه می‌خواست و من واقعا پس‌اندازی نداشتم. در همه این سال‌ها هرچه کار کرده بودم، خرج بچه‌ها شده بود و چیزی در دست نداشتم. اما شنیده بودم که کمیته امداد به زنان سرپرست خانوار وام خوداشتغالی می‌دهد، یک بار هم در یک روستای دیگر بودم از یک نفر شنیدم از کمیته امداد برای دامداری وام خوداشتغالی گرفته و چندتا گوسفند خریده و حالا کار و کاسبی‌اش خوب شده و برای خودش درآمد دارد. به همین دلیل یک روز، دل به دریا زدم و رفتم دفتر کمیته امداد و درخواست وام دادم تا از تسهیلات کمیته استفاده کنم... یک ماه بعد خبر دادند با وامم موافقت شده و نمی‌دانید که چقدر خوشحال شدم...انگار با این وام خستگی این چندسال تنهایی کار کردن از تن من بیرون رفت.» حالا پنج سال از روزی که خدیجه ادوای موفق شد از کمیته امداد 20 میلیون تومان وام خوداشتغالی بگیرد می‌گذرد، وامی که مثل یک نور درخشان آسمان زندگی اش را روشن کرد. ادوای می‌گوید: وقتی وام 20 میلیونی را گرفتم خیلی فکر کردم که با آن چه کاری انجام بدهم. اینجا همه باغداری می‌کردند و در ذهن خودم هم همین بود که باغ بخرم. اما بعضی‌ها می‌گفتند سراغ دامداری برو... این هم گزینه خوبی بود، ولی با مشورتی که با کارشناسان کمیته امداد داشتم به من گفتند چون تجربه نگهداری از درختان انار را داری می‌توانی به همین باغداری بپردازی. آن موقع من یک باغ خریدم و در آن مشغول به کار شدم. خدا هم کمک کرد و الان که پنج سال گذشته، سه تا باغ دارم و همه اینها از برکت همان وام است.

 

 از باغداری تا پذیرش گردشگر

خدیجه در تمام این پنج سال به تنهایی اداره باغ‌هایش را خودش به‌عهده داشته، چرایش را که می‌پرسیم، می‌گوید: بچه‌هایم هرکدام درگیر زندگی خودشان بودند، من هم نمی‌توانم بیکار بمانم برای همین خودم کار باغداری را انجام دادم، و برای محصولاتم دنبال مشتری گشتم و بازاریابی کردم و الان هم همه انارهای باغم مشتری دارند و بازار فروش‌شان هم خوب است و الان از این‌که به‌جز خودم زمینه اشتغال چند نفر دیگر را در این باغ‌ها فراهم کرده‌ام، خوشحالم .

با این‌که در موفقیت خدیجه ادوای تلاش خودش بی‌تاثیر نبوده، اما او تاکید می‌کند حمایت‌های کمیته امداد هم در خودکفایی و استقلال اقتصادی و اجتماعی او بی تاثیر نبوده است.

این البته همه ماجرا نیست. او قسمتی از خانه‌اش را هم برای اسکان گردشگرانی که به دیدن این روستای زیبا می‌روند، آماده کرده و از این طریق هم برای خودش درآمدزایی می‌کند.

 

 روستاییان را حمایت کنید

موقع خداحافظی وقتی هنوز در سایه درختان باغ انار خانم ادوای ایستاده‌ایم، او با دستش شکوفه‌های انار نزدیک‌ترین شاخه درخت را نوازش می‌کند و می‌گوید: شما به هر روستایی که سر بزنید، می‌بینید خیلی‌ها بیکار هستند و دنبال کار می‌گردند، یعنی آدم پرتلاش زیاد است؛ آدم‌هایی که اگر سرمایه داشته باشند می‌توانند کار کنند، من در روزهایی که پشت سر گذاشتم خیلی سختی کشیدم، خیلی روزهای بدی را گذراندم، بعضی وقت‌ها واقعا ناامید می‌شدم ...اما الان 5 سال است مستقل شدم و واقعا آرامش دارم. البته الان هم سختی هست، مشکلات هست اما دلم خوش است که برای خودم توی باغ خودم کار می‌کنم. این خیلی اتفاق خوبی است.

ادوای ادامه می‌دهد: ببینید اگر من به عنوان یک زن توانستم با همین وام مستقل بشوم و روی پاهای خودم بایستم، پس خیلی‌های دیگر هم می‌توانند این کار را بکنند البته در صورتی که فرصت اشتغال برایشان پیش بیاید. به خاطر همین می‌گویم که اگر یک سرمایه هرچند اندک در اختیار افرادی که در روستاها زندگی می‌کنند قرار بگیرد، زندگی خیلی‌ها عوض می‌شود و واقعا شاید دیگر کسی به شهر مهاجرت نکند. چون دلیل خیلی از مهاجرت‌ها بیکاری است در حالی که با همین اشتغالزایی در روستا می‌توانیم آنها را در روستا نگه داریم. آنها فقط احتیاج به حمایت دارند.»

 

 روال پرداخت وام خوداشتغالی

پرداخت وام اشتغال‌زایی مددجویان کمیته امداد، چند مرحله دارد؛ در مرحله اول فرد متقاضی از خدمات استعدادسنجی و مشاوره شغلی این نهاد بهره‌مند می‌شود. در مرحله بعدی، او براساس نیازسنجی در دوره‌های آموزش فنی و مهارتی به‌طور رایگان شرکت می‌کند.

پس از امکان‌سنجی و تهیه طرح توجیه فنی و اقتصادی طرح اشتغال‌زایی مددجو، تسهیلات اشتغال‌زایی با هدایت، نظارت و پشتیبانی کمیته امداد به فرد متقاضی پرداخت می‌شود.

بعد از راه‌اندازی کسب‌وکار هم تا زمانی که طرح اشتغال به خودکفایی کامل برسد کارشناسان فنی کمیته امداد بر نحوه فعالیت طرح نظارت دارند تا ضمن کمک به پایداری طرح از شکست طرح جلوگیری کنند.

مددجویانی که درخواست وام به کمیته امداد می‌دهند، بهتر است طرحی  را پیشنهاد بدهند که توجیه فنی و اقتصادی کافی برای زودبازده بودن و بازپرداخت اقساط وام دریافتی را داشته باشد، در غیر این صورت هدایت‌های شغلی لازم برای انتخاب شغل مناسب با شرایط روحی، جسمی و منطقه‌ای فرد به ایشان داده خواهد شد.

منبع: جام جم