متاسفانه برخی از دولتمردان و رسانه‌های دولتی، رویکرد غلط و مغایر با منافع ملی «منطقه قوی‌تر، به جای قویترین در منطقه» را بارها مطرح کرده‌اند.

سرویس سیاست مشرق - روزانه می‌توان از لابه‌لای گزارش‌ها و عناوین خبری رسانه‌های مکتوب و حتی غیر مکتوب، نکات قابل‌توجهی استخراج کرد؛ موضوعاتی که می‌تواند برای مخاطبین قابل‌استفاده و محوری برای تحلیل باشد، در گزارش روزانه "ویژه‌های مشرق" نکات و تأملات قابل‌استخراج از رسانه‌ها برای مخاطبین عرضه خواهد شد؛ با «ویژه‌های مشرق» همراه شوید.

*******

** علت پیروزی خاتمی در سال ۸۰ رقیب هراسی بود، نه کارنامه خوب

«علیرضا بهشتی» در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: «یکی از دلایل مهم تنهایی اصلاح‌طلبان در اواخر دولت دوم آقای خاتمی آن بود که از ابتدای دولت نخست، افرادی که مناصب دولتی را تصاحب کرده بودند، از تعامل با بدنه اجتماعی غافل شدند و فقط از مردم می‌خواستند که سر ایستگاه‌های انتخابات حاضر شوند و به کاندیداهای اصلاح‌طلب رأی بدهند؛ درحالی‌که در بین این ایستگاه‌ها هیچ سازوکاری برای حضور مؤثر به بدنه اجتماعی ارائه نمی‌دادند. اصلاحات از جنبش‌بودن درآمد و به یک جناح سیاسی تبدیل شد؛ به این دلیل خود را با قواعد سیاسی و مناسبات قدرت هماهنگ کرد. حتی رأی مردم به آقای خاتمی در سال ۸۰  نیز سلبی بود زیرا مردم می‌ترسیدند که شرایط به پیش از سال ۷۶ بازگردد».

بهشتی در ادامه گفت: «پس از شکل گیری دولت اصلاحات، رهبران اصلاحات... به‌تدریج به‌جای آنکه جنبش را زنده نگه دارند، دچار یک ضعف عمیق و همچنین خطاهای بزرگی شدند. علاوه‌براین، لایه‌های مختلف اجتماعی آرام‌آرام دیگر خود را اصلاح‌طلب نمی‌دانستند و به یاد داریم در زمان تحصن نمایندگان مجلس ششم، اصلاحات تنها ماند».

وی در ادامه تصریح کرد: «اصلاح‌طلبان باید بدانند مردم زینت‌المجالس انتخابات نیستند که فقط رأی بدهند و بعد هیچ‌کس به آنها پاسخ‌گو نباشد».

بهشتی افزود: «نارضایتی‌های موجود در دولت هاشمی را نباید نادیده گرفت. سیاست‌های آن زمان تنش‌آفرین بود و باعث شد که در شهرهای مختلف شاهد اعتراض‌هایی باشیم؛ فضای سیاسی نیز تا حد زیادی بسته بود».

علیرضا بهشتی در مصاحبه مذکور تصریح کرده است که «رأی مردم به خاتمی در سال ۸۰  سلبی بود زیرا مردم می‌ترسیدند که شرایط به پیش از سال ۷۶ (دولت هاشمی) بازگردد». این یعنی علت پیروزی خاتمی در سال ۸۰ رقیب هراسی بود، نه کارنامه خوب.

اصلاح طلبان در سال‌های اخیر اینطور القاء کردند که دولت خاتمی بهترین دولت از نظر کارنامه اقتصادی و سیاست خارجی بوده است؛ اما این ادعا به هیچ عنوان صحیح نیست.

«بهزاد نبوی» از فعالین اصلاح طلب، پیش از آغاز دولت هشتم (دولت دوم خاتمی) گفته بود: «ما قبل از دوم خرداد اعلام کردیم که خاتمی مرد اقتصاد نیست».

«محمد سلامتی» دبیر کل سازمان مجاهدین انقلاب نیز با اشاره به کارنامه اقتصادی دولت خاتمی گفته بود: «تیم اقتصادی دولت خاتمی، تیم متجانسی نبود که بتواند مسائل را به طور هماهنگ پیگیری کند...کسانی که در دولت سابق (دولت سازندگی) تفکر سیاست تعدیل اقتصادی را تعقیب می‌کردند، با بن بست مواجه شدند و در دولت خاتمی هم قطعاً ناموفق عمل کردند و برای اقتصاد کشور ایجاد مشکل کردند».

متاسفانه اصلاح طلبان صرفاً به رسیدن به قدرت فکر می‌کنند و برنامه مدون و مشخصی برای اداره کشور ندارند. «محسن میردامادی» از نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم پیش از این با اذعان به این مسئله گفته بود: «اصلاح طلبان تمام توان خود را برای فتح کرسی‌های مجلس ششم به کار بستند و برای پس از پیروزی برنامه مشخصی نداشتند».

«محمد علی نجفی» رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت اصلاحات پیش از این درباره عدم اشراف خاتمی به مسائل اقتصادی گفته بود: «آقای خاتمی بعضی اوقات حتی در مورد این برنامه‌ها (برنامه سوم) که در سطح دولت توافق بر روی آن شده بود و با سختی و صرف وقت زیاد تنظیم شده بود، دچار تردید می‌شد. کسی در مورد یک یا چند ماده برنامه با ایشان صحبت می‌کرد و در دل ایشان تردید و نگرانی پیدا می‌شد که آیا این تصمیمی که گرفته شده درست است یا خیر. حتی در برخی از موارد بسیار مهم و بحث برانگیز برنامه که مورد موافقت دولت قرار گرفته بود، دچار شک و تردید شدند و خیلی بدشان نمی‌آمد که مجلس آن را تصویب نکند. در واقع ایشان هیچ گاه اطمینان صد در صد نسبت به برخی مواردی که در دولت تصویب شده بود، نداشتند».

دولت هشت‌سالهٔ محمد خاتمی بر اساس شعار «توسعهٔ سیاسی» برنامهٔ خود را آغاز کرد؛ اما طولی نکشید که مؤلفه‌های گفتمان اصلاحات به ضد خود تبدیل شدند؛ جامعهٔ مدنی با ایدئولوژی‌زدایی مترادف شد، آزادی به مثابهٔ بهانه‌ای برای حذف مخالفان سیاسی کاربست پیدا کرد و گفت‌وگوی تمدن‌ها و تنش‌زدایی که از دیگر مؤلفه‌های این گفتمان بود، با تفسیرهای غلط، در مراحلی دشمن را به جای دوست نشاندن برداشت شد.

دولت اصلاحات در سیاست خارجی نیز بسیار ضعیف عمل کرد. دولت اصلاحات به واسطه برخی قول و قرارهای پنهان، به آمریکا در مقابله با طالبان کمک کرد اما به جای تشکر و دست‌خوش، اتهام عضویت در محور شرارت را دریافت کرد. در همان روزگار - سال‌های ۸۲ تا ۸۴- توافق سعدآباد و پاریس و بروکسل میان ایران و ۳ کشور اروپایی امضا شد که با وجود انجام همه تعهدات از سوی ایران، تعهدات طرف اروپایی کاملاً زیرپا نهاده شد و تقریباً هیچ دستاوردی عاید ایران نشد.

دولت اصلاحات با اعتماد به آمریکا و اروپا، صنعت هسته‌ای ایران را به حالت تعلیق درآورد ولیکن این قبیل اقدامات هیچگاه به لغو تحریم‌ها منتهی نشد.

** فائزه هاشمی: نباید در انتخاب مدیران نگاه امنیتی داشته باشیم

«فائزه هاشمی» در مصاحبه با روزنامه ابتکار گفت: «اقدام صحیحی نیست که به جای تخصص و توانمندی برای انتخاب مدیران، نگاه امنیتی داشته باشند و این رویه باید اصلاح شود».

چندی پیش «مصطفی تاجزاده» از محکومین فتنه ۸۸ در مصاحبه با روزنامه ایران گفته بود: «اگر از من بپرسید که ریشه مشکلات کجاست، می‌گویم سیاسی است. چرا؟ به‌دلیل اینکه اولین مشکل امروز ایران، مدیریتی است زیرا دایره ورود شایستگان را به حکومت روز به روز محدودتر کرده‌اند و نمی‌گذارند از نیروهای توانا چه متخصصان داخل و چه ایرانیان خارج از کشور استفاده شود. نمونه آخر آن کاوه مدنی است. به ایران آمد و ایده‌های بسیار خوبی در مورد محیط زیست داشت. دولت نیز از عملکرد او راضی بود؛ اما رسماً او را بیرون کردند».

انتقاد فائزه هاشمی و تاجزاده درخصوص لحاظ کردن مسائل امنیتی در انتصاب مدیران در حالی است که غفلت از این موضوع قطعاً برای کشور و مردم خسارت آفرین است. برای نمونه کاوه مدنی معاون سابق سازمان محیط زیست فردی بود که در ظاهر کاملاً مورد اعتماد مسئولان دولتی بود اما نقش مهمی در تغییر نگرش مدیران کشور به مسائل محیط زیستی داشت. مدنی به عنوان سرپل نفوذ شبکه‌ای از جاسوسان- عناصری نظیر کاووس سید امامی- به دستگاه‌های اداری برای جمع‌آوری اطلاعات نظامی، ایجاد انحراف در ریل‌گذاری‌های مربوط به آب و هوا، ترویج کوچ از روستا و نابودی منابع آبی  شناخته شده است. گفتنی است چندی پیش پس از آنکه ممنوع الخروجی کاوه مدنی با تقاضای معاونتی در وزارت اطلاعات حذف شد، وی از کشور گریخت.

یک نمونه دیگر، عبدالرسول دری اصفهانی-عضو تیم مذاکره کننده هسته‌ای دولت یازدهم- است. وی به موجب حکم قطعی دادگاه جاسوس شناخته شده و به جرم مذکور محکوم گردیده است. دری اصفهانی کارمند شرکت چندملیتی PWC بود که پس از استخدام، برای انجام امور مشاوره (بخوانید جاسوسی) و اخلال در نظام بانکی ایران توسط سرویس‌های جاسوسی آموزش ویژه دید و به روش‌هایی خاص و از طریق افرادی وارد تیم هسته‌ای شد. شرکت PWC به علت تخلفات و رسوایی‌های مختلف در کشورهایی مثل هند، ژاپن یا روسیه مورد پیگرد قانونی قرار گرفته است. دری اصفهانی طبق قرارداد با PWC برای ۵ روز کار در ماه ۷۵۰۰ پوند حقوق دریافت می‌کرده است. این کارمند دوتابعیتی شرکت PWC با پوشش اقتصادی، مسائل امنیتی-سیاسی ایران و اطلاعات مسئولین کشور را طبق قرارداد جمع‌آوری و گزارش می‌کرده است.

** با مذاکره با آل سعود، بازی برد-برد منطقه‌ای را رقم بزنیم!

روزنامه ایران در یادداشتی نوشت: «بی‌تردید کسب دستاوردهای میدانی فارغ از هزینه‌های هنگفت مادی و معنوی نبوده است؛ اما پیشبرد سیاست جمهوری اسلامی در منطقه بویژه در سوریه و یمن بدون تثبیت کردن این دستاوردها که کار بسیار دشوار و خطیری است، امکان پذیر نخواهد بود. از این منظر نباید پیروزی در یک عرصه نبرد با پیروزی در جنگ اشتباه گرفته شود.

در چنین شرایطی نفس آغاز مذاکرات پیرامون موضوع یمن گام خوبی است که می‌تواند زمینه‌هایی را برای آغاز گفت‌وگو میان ایران با کشورهایی چون عربستان سعودی که در رابطه‌ای مبتنی بر خصومت قرار گرفته‌اند، فراهم سازد. این در حالی است که حتی با عربستان هم می‌توان وجوهی از گفت‌وگو را قائل شد. به ویژه که آنچه برای عربستان موضوعیت دارد، مسأله یمن است، درحالی که برای ایران مسأله سوریه مهم‌تر هست. البته مذاکرات میان تهران و ریاض در خصوص موضوعات یاد شده می‌تواند به اشکال مختلف جریان یابد و لزوماً نباید انتظار داشت که رسمی و علنی برقرار شود. چه این گفت‌وگو اگر درباره منافع مشترک هم صورت نگیرد می‌تواند زمینه فهم واقعی طرفین از تهدیدات مشترک را فراهم کند و یا به توافقی پیرامون تعریف قواعد رقابت منتهی شود».

ارگان دولت همچنین در شماره امروز در گزارشی با عنوان «ریل‌گذاری برای بازی برد-برد منطقه‌ای» نوشت: «"ریل‌گذاری برای یک بازی برد-برد منطقه‌ای" این گزاره اساسی سخنرانان همایش صلح و ثبات در غرب آسیا با عنوان "یک منطقه، یک سرنوشت" بود که روز گذشته در مرکز مطالعات وزارت امور خارجه برگزار شد. این همایش، در چارچوب سومین کنفرانس امنیتی تهران تعریف می‌شود که قرار است دی ماه آینده برگزار شود، همایشی که به نوبه خود در زمانی برگزار می‌شود که با پایان جنگ سوریه، شکست داعش در عراق و آغاز گفت‌وگوهای یمنی-یمنی، منطقه شرایط جدیدی را به خود می‌بیند. از این رو بود که هم کمال خرازی، رئیس شورای روابط خارجی و هم حسام‌الدین آشنا، مشاور رئیس جمهوری، رویکردهای ایران برای منطقه قوی‌تر، به جای قوی‌ترین در منطقه را تشریح کردند.»

متاسفانه برخی از دولتمردان و رسانه‌های دولتی، رویکرد غلط و مغایر با منافع ملی «منطقه قوی‌تر، به جای قویترین در منطقه» را بارها مطرح کرده‌اند.

«محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه-اردیبهشت ۹۷- در شورای روابط خارجی آمریکا در اظهارنظری تأمل برانگیز گفت: «من درباره منطقه خودمان صحبت می‌کنم. ما باید اول به کمبود مذاکره رسیدگی کنیم. ما بارها در خفا و پنهان درخواست مذاکره منطقه‌ای داده‌ایم. نه ایران و نه عربستان سعودی نمی‌توانند هژمون منطقه ما باشند. این یک واقعیت است و باید آن را بپذیریم. هرقدر هم که ناراحت‌کننده باشد، اما هیچ‌یک از ما نمی‌توانیم هژمون جدید منطقه باشیم».

ظریف در ادامه در اظهارنظری ناپخته و نادرست، جمهوری اسلامی ایران را با رژیم آل سعود در یک کفه ترازو قرار داده و گفت: «باید به دنبال منطقه‌ای قدرتمند باشیم، نه دنبال قدرتمندترین بودن در این منطقه. ما برای مستثنا کردن یکدیگر و تبدیل شدن به قدرتمندترین در منطقه، منطقه را نابود کرده‌ایم. باید این روند را متوقف کنیم. به شما می‌گویم که ایران آماده این کار است».

«منطقه قدرتمند، به جای قدرت منطقه‌ای» در حقیقت همان برجام ۲ یا به عبارتی برجام منطقه‌ای است.

مقامات دولت بارها از رویکرد غلط و خسارت آفرین «منطقه قدرتمند بجای قدرت منطقه‌ای» سخن گفته‌اند. رویکردی که بر کاهش حمایت از متحدان استراتژیک منطقه‌ای و گفت‌وگوی بی‌پشتوانه با کشورهای مرتجع منطقه تاکید دارد. این در حالی است که آمریکا و کشورهای مرتجع منطقه آشکارا از تروریست‌ها حمایت کرده و از لزوم کشاندن ناامنی به داخل ایران می‌گویند.

** هم محبوبیت روحانی کاهش یافته و هم سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان

«صادق زیباکلام» در سرمقاله امروز روزنامه آرمان نوشت: «این فقط محبوبیت روحانی نبوده که ظرف ۱۸ ماه گذشته کاهش یافت بلکه به موازات آن اصلاح‌طلبان نیز بخشی از سرمایه و اعتبار اجتماعی خود را از دست دادند».

در روزهای گذشته «علی صوفی» گفته بود: «اگر اصلاح‌طلبان بخواهند پای آقای روحانی و دولت ایشان بمانند، با دولت خواهند رفت و در آینده بساط‌شان تهی خواهد شد و اعتماد و نظر مردم را از دست خواهند داد».

اصلاح طلبان چه بخواهند و چه نخواهند، کارنامه دولت به پای آنان نوشته می‌شود. این طیف به جای ارائه راهکار برای بهبود شرایط اقتصادی و گشایش در معیشت مردم، همچنان در پی شانه خالی کردن از مسئولیت و دورخیز برای انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ است.